جام جم:اصول حرفهای؛ فدای منافع سیاسی
«اصول حرفهای؛ فدای منافع سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم محمود هرندی است که در آن میخوانید؛رسانهها در پوشش اخبار و وقایعی که در نقاط مختلف دنیا رخ میدهد از تاکتیکهای مختلف خبری بهره میگیرند که در اغلب موارد و بویژه در رسانههای حرفهای، تاکتیک خبری به کار گرفته شده، ارتباط مستقیمی با خط مشی رسانه و موضع آن در خصوص رویدادی که بهوقوع پیوسته است، دارد.
از معروف ترین این تاکتیک ها، تاکتیک بزرگنمایی است که در قالب آن، خبر و رویدادی که از نگاه رسانه، مهم تلقی می شود، به صورت بسیار برجسته و گاهی در ابعادی بزرگ تر از واقعیت نمایش داده می شود و در مقابل نیز، تاکتیک سکوت خبری که موارد استفاده آن زمان هایی است که یک رویداد با خط مشی یک رسانه در تضاد است.
البته طبیعی است که رسانه ها در به کارگیری این تاکتیک ها نمی توانند پا را فراتر از حد بگذارند؛ چرا که در صورت بزرگنمایی بیش از حد یک اتفاق، به دروغگویی متهم می شوند و از آن سو نیز در صورت سکوت بیش از حد در قبال یک رویداد که در سطحی گسترده از رسانه ها در سراسر جهان منتشر می شود و مقابل دیدگان مردم دنیا قرار دارد، یک رسانه می تواند مرجعیت خود را در میان مخاطبان از دست بدهد.
با وجود این ملاحظات، در برخی مقاطع، شاهد حرکت خلاف قاعده شبکه بی.بی.سی فارسی بوده ایم و این در حالی است که ادعای حرفه ای گری این شبکه، گوش فلک را کر کرده است.
این شبکه فارسی زبان که به صورتی مستمر تلاش می کند نظام جمهوری اسلامی ایران را در تمامی رویدادهای بین المللی مرتبط، به نوعی مقصر جلوه دهد و در رویدادهای داخلی نیز نظام را در مقابل مردم نشان دهد؛ در حوادث سال 88، نقش زیادی در شعله ور شدن آتش اغتشاشات داشت و در محرم که عده ای آشوبگر با بهره گیری از حضور مردم در عزاداری ها، سعی در ایجاد آشوب و بلوا داشتند، بخش زیادی از برنامه های خبری و غیرخبری شبکه بی.بی.سی فارسی به پوشش حضور عده ای آشوبگر در خیابان به بهانه عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) اختصاص داشت.
اما امسال که اتفاقا دوباره مراسم عزاداری امام حسین (ع) با رویدادی سیاسی گره خورده بود و سوگواری مردم ایران با توجه به مصادف شدن عاشورای حسینی با 13 آبان، رنگ و بویی ضداستکباری داشت، هیچ اثری از حضور باشکوه مردم در تاسوعا و عاشورا در بی بی سی به چشم نمی خورد.
شبکه بی.بی.سی فارسی در حالی برنامه های عادی خود را بدون کوچک ترین تغییری پی گرفت و به سانسور کامل عزاداری های ماه محرم پرداخت که در سراسر جهان مسلمانان با حضور در دسته ها و هیات ها به عزاداری پرداختند و حتی برخی شبکه های ماهوارهای نیز که مخاطب خود را مردم ایران تعریف کرده اند با وجود مخالفت ها با نظام جمهوری اسلامی ایران، حداقل ردپایی از مراسم عزاداری حسینی را در برنامه های خود باقی گذاشته بودند.
البته قاعدتا در ایران کسی از شبکه بی.بی.سی فارسی انتظار ندارد به پوشش اخبار و رویدادهایی بپردازد که به زیان منافع استکبار جهانی باشد، اما حداقل مسئولان این شبکه خوب است به این نکته توجه داشته باشند که استفاده زیاد از یک تاکتیک خبری، با اصول حرفه ای فعالیت رسانه ای در تضاد است.
کیهان:باید هم از عاشورا بترسند!
«باید هم از عاشورا بترسند!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛«سلام ما را به امام برسانید و بگویید که ما عاشورایی جنگیدیم. احمد، حسین و محمد پریدند. خیلی از بچهها شهید شدند. برای ما دعا کنید. شارژ بیسیم داره تموم میشه...» این آخرین مکالمه فرمانده پاکباز گردان حنظله با سردار شهید ابراهیم همت بود. مکالمهای که بیش از گفتوگوی دو فرمانده نظامی از رازی پنهان و گوهری نهان در بین ملت و رزمندگان ما حکایت میکند. آن راز پنهان که دشمنان ما سالهاست در پی کشف آنند و البته هرگز راه به وادی آن نخواهند برد، «فرهنگ عاشورا» است. فرهنگی که پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) مقدمات آن را فراهم کردند و امامان پس از امام حسین(ع) به ترویج و تبلیغ آن کمر همت بستند و آن را «الگو» و «اسوه» همه آزادیخواهان معرفی کردند. درباره عاشورا که دیروز در سراسر ایران اسلامی شاهد دلدادگی مردم به عاشوراآفرینان و بیعت برای ادامه راه آنها بودند، گفتنی است؛
1- عاشورا، صرفا یک واقعه تاریخی نیست که عصر روز دهم محرم به پایان برسد. عاشورا فرهنگی است که با گذشت هزار و سیصد و هفتاد و سه سال از رخداد آن، روز به روز زندهتر و پویاتر میشود و برخلاف ظاهر آن که به شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت و خاندانش انجامید، از دل آن شکوفههای پیروزی نمایان شد و در اندک زمان، نهال تناوری شد که دودمان ظلم و ظالم را بر باد داد این فرهنگ پویا، نه تنها در زمان خود، که تاکنون و تا قیامت، الهامبخش مظلومان تاریخ است و به آنها درس جهاد، ایستادگی، نترسیدن از مرگ و فداکاری در راه عقیده میدهد و در این موضوع فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان هم وجود ندارد و تعظیم بزرگانی غیرمسلمان به درس الهامبخش عاشورا و مکتب امام حسین(ع)، گواه این مدعاست.
2- اگر بپذیریم که عاشورا یک فرهنگ است نه یک قطعه تاریخی مطلق، نباید تردید کرد که از سوی مغرضان، معاندان و کینهتوزان، در معرض تحریف و دستاندازی است و تاریخ به ما نشان میدهد که تلاشهای زیادی در این راه صورت پذیرفته است. فراموش نکنیم که این تلاشها، چیزی بجز سعی و کوششی است که از سوی حکام ظالم برای جدایی مردم از امام حسین(ع) و فراموش کردن آن رخداد عظیم است. در این تلاشها، به ظاهر نهضت امام حسین(ع) نفی و انکار نمیشود، جلوی زیارت و اقامه عزا هم گرفته نمیشود اما تلاش میشود تا کارکرد اصلی انسانساز آن خنثی و بیاثر شود و از آن پوستهای بیحاصل و حداکثر مراسمی بیمحتوا و بیثمر باقی بماند.
3- دو انگیزه مهم و اساسی، عامل تلاش برای تحریف این رخداد عظیم الهی است. نخست ضدیت و عناد با اصل فرهنگ عاشورا که نماد آن حاکمان جائر و ظالم در طول تاریخ بوده و هستند. کسانی که بیم آن دارند عاشورای الهامبخش، تودههای مردم مظلوم را بر علیه ظلم و جور آنها بشوراند و پادشاهیشان را براندازد. این دسته وقتی نمیتوانند عاشورا را به طور کلی از صحنه زندگی و باور مردم حذف کنند، میکوشند آن رویداد عظیم را در حد یک سوگواره بدون محتوا تقلیل دهند تا خطری برای آنها نداشته باشد.
اما انگیزه دوم- که این روزها بیشتر دیده میشود- توجیه رفتار و اعمال خلاف موازین یک قوم یا گروه است. در این روش، تحریفگران به خوبی میدانند حرکات و رفتارشان کمترین نسبتی با آن قیام الهی ندارد و به جای تلاش برای اصلاح و تعالی خود و پشت کردن به منافع زودگذر دنیا، سعی در مصادره و تفسیر آن قیام نورانی میکنند! سخنانی را به امام حسین(ع) نسبت میدهند که ساحت مقدس حضرتش از آن بری است! دلایلی را برای قیام و حرکت حضرت بیان میکنند که صرفا و منحصرا به درد همان لحظه تاریخی میخورد و عملا در هیچ برهه دیگری از تاریخ کاربرد و فایدهای ندارد! و در نتیجه میکوشند عاشورا را به حرکتی یکبار مصرف تبدیل کنند که دیگر عصر و وقت آن گذشته و کسی نباید به فکر تکرار و احیای آن باشد! این تحریف البته با ظاهری تعظیمگر به ساحت شهیدان کربلا و سید و سالار آنان انجام میشود تا حساسیتی را برنیانگیزد!
4- تاریخ نشان داده آنان که به ساحت مقدس معصومین اسائه ادب کردهاند، همه و همه مصداق آیه دهم سوره روم هستند که میفرماید؛ «فرجام کار کسانی که اعمال بد و ناشایست مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند» و چون چنیناند، منشأ فکری مشترکی برای آنها میتوان در نظر گرفت و در نتیجه میبینیم که تحریفها در طول تاریخ یکسان بوده و فقط ادبیات آن تفاوت کرده است. برخی از مهمترین تحریفهای دشمنان فرهنگ متعالی و الهی عاشورا را میتوان اینگونه برشمرد:
الف: ادعای عاشقانه بودن حرکت امام حسین(ع) با هدف نفی عاقلانه بودن آن! و این در حالی است که «عشق» مبنای عاقلانه دارد و بدون درک عاقلانه جاذبههای معشوق، عشق واقعی به آن بیمفهوم و نشدنی است.
ب: برخی نیز اصرار داشتهاند قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام را به عنوان یک «الگوی» غیرقابل تکرار معرفی کنند که تاریخ مصرف آن منحصر به همان زمان وقوع بوده است. در این دیدگاه به تصریح و گاه به تلویح قیام عاشورا بیرون از دایره «عقل»! ارزیابی میشود! و البته برای آن که این جسارت به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) آشکار نباشد، پوشش به ظاهر محترمانه «عشق» را بر آن میگذارند! گویی عاشقان همه بیرون از دایره عقل حرکت میکنند! القاکنندگان این دیدگاه، برای اثبات نظر انحرافی خود به روش امامان معصوم(ع) بعد از امام حسین علیه السلام استناد میکنند و روش و منش آن بزرگواران را اجتناب از قیام و به تعبیر عوامانه خود که نشانه ناآشنایی آنان با مفهوم «عقل» است، عاقلانه! معرفی میکنند!
تحریفگران در حالی این ادعا را مطرح میکنند که ائمه پس از امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به گواهی مسلمات و محکمات تاریخی تنها و تنها بدین علت روشی جز روش عاشورایی سیدالشهدا(ع) را انتخاب کردند که یار و یاوری چون 72 تن اصحاب فداکار آن حضرت نداشتند و اگر داشتند، لحظهای در قیام و خروج بر حاکمان ظالم تردید نمیکردند. به عنوان نمونه میتوان به روایت مشهور و صحیحی درباره حضرت امام صادق(ع) استناد کرد آنگاه که «یکی از محبین آن حضرت با ادعای اینکه نیمی از مردم و حتی بیشتر از آن، یار فداکار و منتظر فرمان قیام هستند، به آن حضرت برای برپایی نهضتی عظیم اصرار کرد. حضرت در پاسخ وی تاکید فرمودند که بیش از 16 یا 17 یار پا به رکاب برای قیام ندارند.
امامانی که سالیان طولانی عمر پربرکتشان را در زندان خلفای ظالم گذراندند چه موقع فرصت و امکان قیام داشتند که آن را رد کرده و خانهنشینی و عافیت را انتخاب کردهاند!؟ و اگر حرف مدعیان درست باشد، چرا تمام امامان معصوم پس از امام حسین(ع) بیاستثنا به شهادت رسیدند!؟ آیا میتوان پذیرفت که آنها زندگی در سایه حاکم غاصب ظالم را پذیرفتهاند، اما باز هم شهید شدهاند؟! پاسخ این دروغ ننگین را امام حسین(ع) در بیانی رسا و بلیغ به بلندای تاریخ بیان داشتهاند. آنجا که میفرمایند: «مثلی لا ابایع مثل یزید یعنی کسی همچون من و هرگز با کسی همچون یزید بیعت نمیکند.»
ج: نوع دیگری از این تحریفها، تخفیف و کوچک شمردن این فرهنگ رهاییبخش و حیاتآفرین به فرهنگی برای تخدیر جامعه و خالی کردن آن از روح حماسی و نجاتبخشی آن است. با آنکه قیام عاشورا، قله بلندمرتبه و رفیع شجاعت، نترسیدن، تسلیم نشدن و سازشناپذیری در برابر ظالمان و کافران است و پرچم بلندمرتبه و رفیع عزت نفس و رادمردی و پایمردی در راه عقیده و آرمان است. تحریفگران با همه وجود کوشیدهاند آن را از این محتوای عظیم و نجاتبخش خالی کنند. آنها با تأسی و تمسک مزورانه به فضلیت بینظیر و بیبدیل گریه و بکاء بر سیدالشهدا(ع) ناجوانمردانه میکوشند این فضیلت را تنها ثمر آن قیام دانسته و روح آزادیخواهی و نجاتبخشی را از آن بگیرند! اما چون جرات انکار صریح آن را ندارند، مزورانه وجه حماسی و سیاسی عاشورا را به مصلح و محیالدین اعصار، امام راحل عظیمالشأن منصوب میکنند و ادعا میکنند این امام خمینی(ره) بود که وجه حماسی به واقعه عاشورا بخشید و از آن برای پیشبرد انقلاب بهره برد! آنها حتی امام(ره) را هم توبه کرده از انتخاب آن راه معرفی میکنند و مدعی میشوند که او، اوایل عارفی مبارزهجو بود اما در اواخر عمرش، همچون امامان معصوم پس از سیدالشهدا(ع)، راه عقلانیت در پیش گرفت و تفقه را بر عرفان ترجیح داد!
این ادعا در حالی است که رهنمودها و نسخههای حضرت امام(ره) در واپسین ماههای حیات طیبه ایشان پاسخ دندانشکنی به اینگونه تحریفهای دشمنپسند است.
حضرت امام در پیام تاریخی و الهی خود در موضوع پذیرش قطعنامه 598، بر ضرورت جهاد همیشگی با دشمنان اسلام و استمرار خط کورناشدنی عاشورای حسینی تاکید میفرمایند؛ «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است... من به صراحت اعلام میکنم جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان، در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت دعوت نکند...» چه کسی میتواند ادعا کند این سخنان که تنها یازده ماه پیش از عروج آسمانی امام راحل بیان شده، علامت تغییر مشی و مرام آن عزیز سفر کرده است!؟
و در خاتمه باید یادآور شد که آنچه دشمنان خارجی و جریانات منحرف و آلوده داخلی را به تحریف قیام عاشورا وادار کرده و میکند، نقش عظیم وگسترده آن در جهان کنونی است که همه جا عرصه را بر دیکتاتورهای دستنشانده و قدرتهای استکباری تنگ کرده است.
خراسان:محرم و صفر چگونه اسلام را زنده نگه داشته است؟
«محرم و صفر چگونه اسلام را زنده نگه داشته است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی است که در آن میخوانید؛اگر نگوییم بهترین باید بگوییم یکی از بهترین کلام هایی که در کوتاه ترین حد ممکن اثرات و برکات قیام سرخ اباعبدا... الحسین علیه السلام و یاران فداکارشان را برای کل تاریخ تفسیر می کند جمله معروف امام خمینی(ره) است که فرمود: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». هر ساله با فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان انسان می تواند با چشم خود تفسیر عملی این جمله را در نقاط مختلف جهان به نظاره بنشیند. اتفاق مهمی که قرن ها در طول تاریخ و در هر ازمنه و امکنه ای وجود داشته و مردم برای اعتلای نام حسین(ع) و یارانش دست از پا نشناخته و شور و اشتیاقی وصف ناشدنی داشته اند. اما به راستی چگونه می توان عمق آن را نیز با تمام وجود درک کرد و معنا بخشید؟ بی شک آن چه بیشتر در مرئی و منظر انسان در محرم و صفر قرار می گیرد تجلی شور و اشتیاق حسینی است که در وجود همه آزادگان و آزاد اندیشان جهان جوشش می کند که در واقع این همان؛ «خون سیدالشهداست که خون همه ملت های جهان را به جوش می آورد». اما ورای این شور و هیجان بدون شک شعوری است که هر ساله در محرم و صفر تعالی یافته و انشاء ا... در زمان ظهور منتقم دشت کربلا به اوج شکوفایی خود می رسد. بر این اساس برخی از مبانی محرم و صفر که سبب زنده نگه داشتن اسلام گردیده است در سه محور به شرح زیر بیان می گردد:
تجلی اصول دین: محرم و صفر موسم یادآوری قیام حسینی است که در آن تجلی اصول دین خدا صورت پذیرفته است. لذا بازخوانی آن عامل مهمی برای زنده نگه داشتن و حیات مستمر اسلام می گردد. آنجا که امام معصوم عشق به خدا را جایگزین همه دوست داشتنی های بی ارزش دنیایی می کند عملاً به توحید و وحدانیت خدا شهادت می دهد، و یا با ترجیح آخرت بر دنیا اهمیت معاد را نشان می دهد، و یا با جدا کردن حق از باطل عدالت را جلوه ای دوباره می بخشد، و قصد خود را از قیام احیای سنت جدش و مرام پدرش می خواند تا امر نبوت و امامت نیز تحقق و تداوم یابد، این ها همه و همه گوشه ای از تجلی اصول دین در مکتب الهی امام حسین(ع) می باشد.
احیای فروع دین: محرم و صفر زمان مرور کردن و اقامه مرام و مسلک امام معصوم(ع) در احیای فروع دین است. همان جا که حضرت برای تبیین واقعیت دین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه رفت تا برای تولای "خدا، پیامبر اعظم(ص) و پدر بزرگوارش" و همچنین تبری از دشمنان ایشان دست به جهاد زده تا معارف و ارزش های اسلامی را از طریق به پا داشتن امر به معروف و نهی از منکر زنده نماید. امام حسین علیه السلام در بحبوحه جنگ دست از پیکار می کشد و به نماز می ایستد تا بگوید نماز پایه و ستون اصلی دین است. ایشان دشمنان خدا را که در برابرش صف آرایی نموده اند کسانی می خواند که شکمشان از حرام پرگشته، حق خدا، امام معصوم و بیت المال را نپرداخته و به فساد و تباهی خو کرده اند.
تازه کردن ارزش های انسانی و اسلامی: قیام سرخ حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرای مسائل و مفاهیم دینی که در بطن خود دارد مشتمل بر معارف بزرگ انسانیت و آزادگی است. از این رو امام خطاب به دشمن و طاغوت زمان خود که به اصول و فروع دین وفادار نیست می فرماید: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». حادثه کربلا سرشار از مفاهیم بزرگ انسانی همچون؛ مجاهدت، شهادت، وفاداری، حیا، عزت نفس، گذشت، شرافت، فداکاری و... است. لذا زمانی که در اثنای مجالس پر شور محرم و صفر طی دو ماه ذکر مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام مکرر و مرتب این آموزه ها که مطابق فطرت آدمی است تبلیغ و ترویج می شود با روح همه انسان ها ارتباط معنا داری پیدا می کند و انسانیت را معنایی دوباره می بخشد و از این طریق مفاهیم انسانی که دین بدان تأکید و توجه دارد در جامعه نشر یافته و سبب تازه گردانی و جاودانگی ارزش های اسلامی می شود.
سخن پایانی اینکه بعد از واقعه عاشورا تا به امروز بارها و بارها طاغوت و طاغوتیان زمان بر آن بوده اند که نام حضرت اباعبدا... الحسین(ع) و نهضت جاویدان ایشان را از بین برده و از لوح زمان پاک نمایند. لذا گاهی بر ویرانی قبر مطهر امام عزم کرده اند، یا به امام دروغ نسبت داده و سعی بر تحریف واقعیات حادثه کربلا داشته اند، در دوره ای به دنبال شخم زدن و زراعت در مرقد مطهر امام بوده و در ادوار دیگر جنایات ابلهانه بی شماری از این دست را رقم زده اند. جنایاتی که حتی قرن ها بعد و تا به امروز نیز ادامه داشته است. تا جایی که گروهی از وهابیون و وارثان واقعی مردمان عصر جاهلیت روز عاشورا را روی در و دیوار شهرهای تحت سیطره خود «یوم الفرح و السرور» تبلیغ می کنند و یااینکه عَلَم یزیدیان امروز بر دوش شیاطین داعش است به گمان آنکه بتوانند لکه ننگی که از حادثه کربلا بر پیشانی قدمای هم سلف آنها حک شده است پاک نموده و یا به خیال باطل خود اسم و رسم حسین(ع) را بر اندازند. غافل از آنکه؛ دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت/آن جلوه که فانی نشود نور خداست.
جمهوری اسلامی:ضرورت ساماندهی مؤسسات اعتباری
«ضرورت ساماندهی مؤسسات اعتباری»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛اعلام فهرست مؤسسات اعتباری مورد تأیید بانک مرکزی برای چندمین بار طی سالهای اخیر موضوع این مؤسسات و شیوه برخورد بانک مرکزی با آنها را در کانون توجه قرار داده است.
بانک مرکزی از اواسط دولت دهم، ساماندهی شرایط بازار غیرمتشکل پولی را در دستور کار خود قرار داد. این تصمیم ازآن رو به یکی از اولویتهای نهاد ناظر پولی تبدیل شده بود که در آن مقطع زمانی بالغ بر یازده هزار تعاونی اعتبار آزاد بدون کمترین نظارت و فارغ از هر قاعدهای در کشور فعالیت میکردند. این تعداد عجیب تعاونیهای اعتبار آزاد که تنها با اخذ یک مجوز ساده از وزارت تعاون و دریافت تأییدیه اداره اماکن نیروی انتظامی خود را قانونی و رسمی میدانستند، بالغ بر چندین هزار میلیارد تومان از نقدینگی وقت کشور را در اختیار داشتند آن هم درحالی که بانک مرکزی به عنوان مسئول حفظ ارزش پول ملی هیچگونه اشراف و دسترسی به این مقدار نقدینگی و شیوه چرخش آن نداشت.
این دلیل و مجموعهای از دلائل دیگر باعث شد بانک مرکزی ساماندهی این تعاونیها را در دستور کار خود قرار دهد. با شروع اقدامات بانک مرکزی مشخص شد تعدادی از این تعاونیها و مؤسسات اعتباری از حمایت برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی خاص برخوردارند و حتی در برخی موارد پای مسئولان دولتی و نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی هم به صورت غیرمستقیم در میان است. همین انتسابات و ارتباطات، ساماندهی را با دستاندازیهای فراوانی مواجه کرد. این مشکلات اکنون نیز، که تقریباً تمامی این مؤسسات تعیین تکلیف شدهاند و تنها چند مؤسسه اعتباری همچنان در گیرودار دریافت مجوز مؤسسه اعتباری مورد تأیید بانک مرکزی هستند، کم و بیش وجود دارد.
بانک مرکزی طی دو سال اخیر بارها نسبت به عدم تمکین این مؤسسات به قواعد و استانداردهای قانونی لازم و تعیین شده هشدار داده و از مردم هم خواسته است تا در این مؤسسات سپردهگذاری نکنند.
با این حال، این مؤسسات به کار خود ادامه میدهند و جامعه هم چندان توجهی به هشدارها نمیکند. نکته تأسف بارتر این است که این مؤسسات هر بار که نامشان در میان فهرست مؤسسات مورد تأیید بانک مرکزی به چشم نمیخورد، نرخ سود سپردههای خود را بالاتر میبرند و با شرایطی آسانتر و البته پرریسکتر نسبت به پرداخت تسهیلات اقدام میکنند! بانک مرکزی هم در قبال این رفتار قانون شکنانه، عکس العمل روشنی نشان نمیدهد. ادامه چنین رفت و برگشتهایی البته چند پیامد منفی به دنبال دارد؛ از جمله اینکه هیمنه و اقتدار نهاد ناظر پولی کشور دچار خدشه میشود مسئولان بانک مرکزی به ویژه در دولت یازدهم بارها تأکید کردهاند که برای پرهیز از ایجاد تنش و اضطراب در جامعه، اقدامات خود را برای برخورد با این چند مؤسسه علنی نمیکنند ولی پیگیریهای لازم را نیز انجام میدهند. اگرچه این دغدغه بانک مرکزی هم در خور تقدیر است ولی باید به این مهم نیز توجه داشت که ادامه فعالیت این قبیل مؤسسات پس از تذکرات و هشدارهای مکرر بانک مرکزی، در نگاه مردم به انفعال و عدم قاطعیت بانک مرکزی تعبیر میشود.
از این رو به نظر میرسد مسئولان کشور اعم از مدیران بانک مرکزی و سایر مسئولان باید در عین حفظ آرامش فضای حاکم بر اقتصاد کشور، مجموعه اقدامات و روشهایی را برای تعیین تکلیف نهایی این مؤسسات در دستور قرار دهند تا بیش از این شاهد ادامه فعالیت این نهادها نباشیم.
رسالت:امر به معروف و نهی از منکرو چالشهای پیش رو
«امر به معروف و نهی از منکرو چالشهای پیش رو»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن میخوانید؛از شگفتیهای بینظیر محرم، خیزش خود جوش عموم مردم برای قرار گرفتن در مدار حضرت اباعبدالله علیه السلام است که محتشم در شعر معروف خود، به زیبایی آن را توصیف کرده است، مشعل فروزانی که منشاء بصیرت، عبرت و مقاومت بسیاری از مسلمانان شد. زور مداران نیرنگ باز اموی، عباسی و بعثی، وهابی و آمریکایی که خاموش کردن آن را خارج از توان خود یافتند، تلاش کردند آن را کمرنگ کنند و از اهداف عمیق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و تربیتی تهی سازند.
اما بسیار بودند افراد بصیری که برای ابراز مودت به آن حضرت به تعظیم شعائر محرم و حضور در مجالس عزاداری بسنده نکردند و در عصر خود با مقاومت در برابر تهدید و زندان و شکنجه طاغوت زندگیشان را حسینی ترسیم کردند و آنگاه که پرچم انقلاب اسلامی برافراشته شد با حضور در همه عرصههای خطر، تا پای جان به دفاع از آن پرداختند و برای تحقق مواضع، افکار و آرمانهای امام (ع) و فلسفه قیام عاشورا که فرمودند: الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه... آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود؟ و از باطل نهی نمیگردد...؟! همه تلاششان را بکار گرفتند تا شاید بتوانند جامعه خود را آنگونه که امام (ع) میپسندند، بنا سازند. حضرت به بیان دیگری دلیل قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر و حرکت در مسیر پیامبراکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) میفرمایند.(1)آنگونه که در آیه 104 سوره آلعمران امر شده است باید گروهی پیشگام شوند و مردم را به خیر و سپس به کارهای شناخته شده فرا بخوانند و از کارهای ناشناخته بازدارند، اینها همان رستگاران واقعی هستند.اگر در مجالس ماه محرم اضافه بر عزاداری و اظهار مودت به معارف قرآن و عترت ، به فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) توجه شود و راههای تحقق آرمانهای آن حضرت و اصلاح سبک زندگی (2) تبیین گردد به بیراهه نرفتهایم.
دانش و تجربه و عقل بشری، و قبل از آن تعالیم آسمانی و راهنمایی پیامبران موید اقدامات پیشگیرانه برای حفظ سلامت روحانی و جسمانی انسانها است تا گرفتار آسیبها و بیماریها نشوند و آرامش و امنیت را از دست ندهند.
در بسیاری از کشورها اینگونه است که از سرمایهگذاریهای پیشگیرانه در نظام تعلیم و تربیت و تقویت حفاظت اجتماعی دریغ میکنند اما حاضرند چند برابر آن را برای توسعه پلیس و زندانها و مقابله با اعتیاد و قاچاق مواد مخدر و فساد و فحشا و کنترل و دستگیری و نگهداری مجرمان و مراقبت خانوادههای سرپرست از دست داده و"بزهکارپرور" و توسعه مراکز درمانی و خدمات مشاوره به آسیبدیدگان فرهنگی، اجتماعی و رسیدگی به میلیونها پرونده دعاوی در محاکم قضائی، هزینه کنند و در عین حال شاهد عدم توقف آن باشند.
در کشور ما با استفاده از آموزههای اسلامی و بهرهگیری از فلسفه قیام حضرت اباعبداللهالحسین (ع) و نهضت عاشورا و برای تحقق وظیفه خطیر دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، از سالها قبل تلاشهای خیرخواهانهای صورت گرفته است اما قوام و دوام و سامانیافتگی این تلاشها نیازمند «قانون» است تا ضمن تعریف ماهوی، به بیان حدود و کیفیت و شرایط اجرا بپردازد.
وضع قانون جامع و شفاف موجب ارائه تعریف واحد از موضوع و تقسیم وظایف بین مردم و دولت و نهادهای مردمی و قوای سهگانه و وحدت رویه انتظامی و قضائی و تعریف نظام ارزیابی و نظارتی میگردد و زمینه اقبال عمومی و مشارکت همگانی را نیز فراهم میآورد. در این صورت نه تنها دغدغهای برای برخورد سلیقهای با این موضوع پیش نخواهد آمد که همین قانون اگر به درستی اجرا شود موجب احساس امنیت و آرامش خواهد گردید و سلامت اجتماعی و کاهش آسیبها و جرائم را به دنبال خواهد آورد و هزینههای سرسامآور مقابله و نگهداشت مجرمان و "همسانپروری"آنان در زندان را کاهش خواهد داد و با بسیاری از آسیبها مثل از هم پاشیدگی خانوادهها و آمار روز افزون طلاق مقابله خواهد کرد.
اقدام برای درخواست قانونگذاری در مورد امر به معروف و نهی از منکر به دلیل ضرورت تعریف ساز و کار اجرا بعهده قوه مجریه است و در سالهای گذشته بارها از دولت درخواست گردید که لایحه آن را تهیه و به مجلس ارائه نماید. با توجه به تصریح اصل هشتم قانون اساسی در مورد تعیین شرایط، حدود و کیفیت اجرا توسط «قانون» و تاخیر غیرموجه قوه مجریه در 35 سال گذشته، مجلس شورای اسلامی ناگزیر گردید با همکاری ستاد احیاء، مبادرت به تهیه طرح در این زمینه نماید. این تقدّم شایسته تقدیر است و مجلس محترم را در فهرست گروه پیشگام قرار میدهد که در آیه شریفه 104 سوره آلعمران به آن تاکید شده است و این اقدام در آستانه ماه محرم و هفته امر به معروف و نهی از منکر الهامبخش بخش تاسی به سیره حضرت اباعبداللهالحسین (ع) در اهتمام به حفاظت و بهداشت اجتماعی و فرهنگی از طریق این فریضه اسلامی است. چقدر پسندیده بود مبادرت به این «عمل صالح» از سوی قوه مجریه آغاز میشد و حضور «روحانی» دولت نیز در جامعه احساس میگردید.
محمل تراشی برای فتنه انگیزی و دامن زدن به ناامنی از سوی بدخواهان این ملت و نسبت دادن آن به نیروهای مومن و فریضه امر به معروف و نهی از منکر و فرستادن آتش تهیه برای «بحرانسازی» از سوی رسانههایی مثل بیبیسی و العربیه و وی اوای(که با حمایت بیدریغ خود از جنایتکار بزرگ تهاجم به غزه و جلادان کودککش آنان در سوریه و عراق، رسوایی و بدنامی خود را به اوج رساندند) از روشهای کهنه و نخنمایی است که نمیتواند موجب فریب ملتی رشید گردد و نه تنها رجال «حقوقدان» که افراد عادی هم هیزمی برای آتش آنان تدارک نخواهند کرد.
اکنون که مجلس شورای اسلامی پیشگام تهیه و تصویب این قانون شده است و مراحلی از کار را نیز پیش برده است، شایسته است حداکثر بهرهگیری از ملاحظات و تجارب دستگاههای ذیربط خصوصا قوه قضائیه و مجریه و نیروی انتظامی و نهادهای فعال مردمی به عمل آید.
این طرح که در سه بخش مهم، وظایف مردم نسبت به مردم، مردم نسبت به دولت و دولت نسبت به مردم در دست بررسی است، نباید به معنای کاهش جنبه همگانی اجرای این فریضه تلقی شود. اینگونه نیست که عدهای آمر و عدهای مامور باشند. همه مسئولیت دارند به فرموده پیامبر اکرم (ص): کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته (همه شما سرپرست و مسئول هستید و درباره زیردستان نیز مورد سئوال واقع میشوید.)
ازمسائلی که تاثیرفوق العاده ای درهمکاری ومشارکت عموم مردم دارد،"نحوه نگرش"به موضوع است.واقعیت این است که درگذشته رسانه های مخالف ومعاند درتبلیغات سلبی خودنسبت به این فریضه و بزرگنمایی اشکالات احتمالی در عرصه اقدام، یا نسبت دادن مسائل نادرست، بسیار گستردهتر از تبلیغ ایجابی نهادها و رسانههای موافق، ظاهر شدند.
از اقداماتی که برای همراهی افکار عمومی نسبت به این موضوع لازم است صورت پذیرد، تبیین آن و رفع برخی ابهامها و شبهات است. بعنوان نمونه: انحصار منکر به یکی دو موضوع و غفلت از مصادیق دیگری که چه بسا مهمتر و دارای تاثیر اجتماعی بیشتر است و ترجیح نهی از منکر بر امر به معروف و دعوت به خیر، و مغایرت در رفتار وگفتارو سبک زندگی برخی دولتمردان وعدم رعایت عدالت، زمینه بیرغبتی در مشارکت عمومی را فراهم میسازد.
چه اشکالی دارد در رویکرد جدید، امر به معروف و نهی از منکر از دولت و مدیران دولتی آغاز شود آنجا که اقدام شایستهای از جمله برخی از قانونها معطل ماندهاند و هنوز در مورد آنها اقدام نشده است! مثل قانون تسهیل ازدواج جوانان مصوب سال 84 مجلس شورای اسلامی که دولت قبلی و دولت فعلی آییننامه آن را تصویب نکرده و همچنان آن را مسکوت گذاشتهاند!( و لذا عوامل دیگری در جهت «تسهیل طلاق»! فعال گردیده است!).
یا مثل استدعا از مردم برای انصراف از دریافت یارانهها با اعلام جدی بودن حذف یارانه همه افراد متمکن و بکارگیری همه ظرفیتها برای جلب اعتماد مردم، از رجال ارجمند حوزههای علمیه تا هزینه نادرست اعتماد مردم به رسانه ملی و سپس ادامه دادن پرداخت یارانه به افراد متمکنی که انصراف ندادند! و مجازات کسانی که با صداقت دست نیاز دولت را که به سویشان دراز شده بود فشردند وحذف یارانه آنها! ومنصرف کردن آنان ازرفتارمجددصادقانه بادولت !
ادعای "اعتدال" از یکسو و سپردن برخی مناصب به افراد موثر فتنه 88 از سوی دیگر و.... ازمصادیق نیازدولت به امر به معروف و نهی ازمنکراست.
مجلس شورای اسلامی در تنظیم قانون جدید، کارکرد ستادها و نهادهای متصدی ساماندهی اجرای این فریضه و علل ناکارآمدی آنان را در همگانی کردن موضوع مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد تا بتواند انگیزهسازی برای مشارکت فراگیر رانیز تدبیر نماید.از جمله آن، ضرورت حمایت انتظامی و قضائی از آمران به معروف و ناهیان از منکر و تعریف سازمان و مرجع مشخص برای تولیت این فریضه الهی و اهتمام برای ارتقاء آگاهیهای عمومی در این زمینه و ارائه آموزشهای لازم و حتی خدمات مشاوره حقوقی و قضائی رایگان است.
براساس همین قانون شرایطی فراهم شودتا قوهقضائیه با تعریف شعب ویژه و آموزش قضات، حضوروظهوری جدیتر و موثرتر از گذشته ارائه نماید. در گذشته وظایف قاضی و محتسب و داروغه تفکیک شده بود و هرکدام وظیفه خود را انجام میدادند. در تفکیک وظایف آنان ملاحظاتی وجود داشت که قابل تامل و بهرهگیری است.
از عوامل موثر در همراهی افکار عمومی و همکاری و مشارکت همگانی،ضرورت معروف باقی ماندن معروفها و منکر باقیماندن منکرها است. آنچه که تکلیف شده است امر به معروف و نهی از منکر است نه امر به واجب و نهی از حرام. یعنی اگر مسئلهای در نگرش مردم مذموم بود نهی از آن کار دشواری نیست و اگر پسندیده و پذیرفته بود امر به آن سخت نیست و امر به معروف و نهی از منکر در شرایطی مطلوب و هموار، صورت میگیرد.
اما اگر در اثر غفلت، به تدریج برخی معروفها منکر و منکرها معروف تلقی شدند آیا شرایط برای امر به معروف و نهی از منکر آماده است یا اول باید جهاد دیگری صورت گیرد وفهم اجتماعی و ماهیت مسائل یکسان گردد؟
وقتی اکثر رسانههای ما زنان مجرم و معتاد و آدمکش را با چادر و مقنعه مشکی نشان میدادند و آقایان مجرم و جنایتکار و زورگیر و آدمکش نیز در هیئت افراد مذهبی به تصویر کشیده میشوند آیا دیگر چنین پوشش و چنین هیئتی معروف تلقی میشود که بتوان به آن امر کرد؟!
همین مجلات وقتی در کنار دکههای مطبوعاتی میایستی و به روی جلد آنها نگاه میکنی، با شخصیتپردازی و درشتنماییها و "الگوسازیهای معکوس" خود سبک زندگی غیرایرانی و غیراسلامی را ترویج می کنند، آن یکی نمادهای معروف را منکر، و این یکی نمادهای منکر را معروف قلمداد میکند و وزارت "فرهنگ" و "ارشاد" هم وقتی مساعدت مالی میکند سهم بیشتری برای آنها کنار میگذارد چون محل مصرف سعه صدر را هم درست در «محدوده مرزبانی فرهنگی» به صواب میداند! مانندمحدوده ای که درواقعه"اُحُد"هم مورد تسامح واقع گردید! وشدآنچه شد!
یا در آن فیلم و این سریال، نادیده گرفتن حریمها و عادیسازی
اختلاط های غیرضروری و نگاههای ممنوع، ارزشگذاری معکوس میشوند... اینها نمونههایی کوچک از تغافلها و تجاهلهایی هستند که معروفها را منکر و منکرها را معروف قلمداد میکنند!
توجه به ملاحظات آغازآیه 104سوره آل عمران مبنی برتقدم دعوت به خیروفعال شدن گروه پیشگام دراجرای این فریضه نیز بسترمناسبی رابرای همراهی افکارعمومی ومشارکت فراگیرفراهم می نماید. براساس روایات اگرفراخوان عملی صورت گیردومردم شایستگی های رفتاری وپایبندبودن آنهابه ارزشهای اخلاقی ودینی وعمل به خیرراببینندبیشتراقبال می کنندضمن اینکه دوام درعمل به خیرموجب فاصله گرفتن ازشرومنکرمی گرددوعملاکاربردنهی ازمنکررا به حداقل می رساند.(3)
قانون جدید می تواندملاحظات مربوط به همراهی افکارعمومی را به عنوان مقدمه لازم برای اجرای فریضتین مورد محاسبه قرار داده وبرای آن چارهاندیشی کند.
بدیهی است همه این ناهمواریها را خداوند متعال میتواند به ارادهای و اشارهای هموار سازد اما اینها را پیش روی مدعیان مودت و محبت به خود و اولیای خود قرار داده است تا صداقت آنها را در ادعاهایشان
بیازماید (4). و لذا به این مسئله به عنوان یک جهاد بزرگ فرهنگی اجتماعی و زمینه عبور افتخارآمیز از آزمونهای پیش رو مینگریم.
اگر برای تحقق آرمان حضرت اباعبداللهالحسین (ع) در جهت احیاء و فراگیر نمودن این فریضه توفیق یابیم میتوانیم مدعی «قدم صدق»ی باشیم که در زیارت عاشورا، دو بار ثبات قدم در آن را از خداوند مسئلت میکنیم.
پینوشتها:
1- قال الحسین (ع): انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی صلیالله علیه و آله وسلم ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب علیهالسلام. مقتل خوارزمی جلد 1 صفحه 188.
2- اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد(ص)- زیارت عاشورا
3- قال الصادق(ع):کونوادعاه الناس الی انفسکم بغیرالسنتکم یعنی باعمالکم واخلاقکم وورعکم فان الناظرالیها یطلب المتابعه لکم(شرح اصول کافی جلد 8 صفحه 237).
ودرحدیثی دیگر:......ومن المداومه علی الخیرکراهیه الشرومن کراهیه الشرطاعه الناصح........(تحف العقول صفحه 15)
4- قرآن کریم: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون. و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین. سوره عنکبوت آیه 2 و 3
سیاست روز:چرایی یک رای
«چرایی یک رأی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛آمریکا دیروز شاهد تحولی مهم در عرصه سیاسی بود که میتواند تاثیرات قابل توجهی بر ساختار سیاسی این کشور بویژه در عرصه داخلی باشد بگونهای که برخی ناظران بر این عقیدهاند که نتایج این تحولات میتواند تعیینکننده رئیسجمهور بعدی آمریکا باشد. دیروز انتخابات میان دورهای کنگره برای انتخاب از یک سو نماینده سنا و از سوی دیگر جمع نمایندگان مجلس ملی آمریکا برگزار شد. انتخاباتی که براساس پیشبینیها برتری جمهوریخواهان را به همراه داشته است که شکستی سخت برای اوباما رئیسجمهور آمریکا و حزب دموکرات قلمداد میشود.
حال این سوال مطرح است که ریشه شکست اوباما در این انتخابات چه بوده و چرا رویکرد مردم به جمهوریخواهان بیشتر بوده است؟ در مرحله نخست چنانکه بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی تاکید دارند، عدم اجرای وعدههای داخلی و خارجی اوباما بویژه در حوزه اقتصادی موجب نارضایتی مردم از اوباما شده است چنانکه بیش از ۶۰ درصد مردم از سیاستهای وی ابراز نارضایتی کردهاند. در چنین شرایطی عدم رای مردم به دموکراتها امری طبیعی است و به عبارتی میتوان گفت که دموکراتها قربانی ناکامیها و ضعفهای شدید اوباما شدهاند.
در این یک نکته مهم مطرح است و آن اینکه جمهوریخواهان نیز کارنامه مثبتی نداشته چنانکه بوش جز میلیاردها دلار بدهی و چندین جنگ ناتمام حاصلی برای مردم آمریکا نداشته است و در طول ۶ سال ریاست جمهوری اوباما، نیز جمهوریخواهان در کنگره کارکرد مطلوبی نداشتهاند. با توجه به این حقایق باید گزینهای دیگر برای رویکرد مردم به جمهوریخواهان را جستوجو کرد.
پاسخ این پرسش را ساختار سیاسی و انتخاباتی آمریکا میتوان مشاهده کرد. ساختار سیاسی آمریکا چنان چینش شده است که جز دو حزب جمهوریخواه و دموکرات دیگر جریانهای سیاسی صرفا نقش سیاهی لشگر را ایفا میکنند و عملا نقشی در ساختار سیاسی آمریکا ندارند. بر این اساس نیز مردم آمریکا محکوم برآنند تا به جمهوریخواه و یا دموکرات رای دهند. این قاعده در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان اجرا میشود. فضای بسته سیاسی در آمریکا موجب شده تا مردم گزینهای دیگر را در پیش روی نداشته باشند و اجبارا میان بد و بدتر یکی را انتخاب میکنند. در مقطع کنونی که قدرت در دستان دموکراتها است مردم جمهوریخواهان را گزینه بد قلمداد میکنند و با رای به آنها در کنگره برآنند تا دولت دموکرات را به اجرای وعدههای خود وادار سازند. به عبارتی رویکرد مردم آمریکا به جمهوریخواهان برای تنبیه دموکراتها است. آنها با این اقدام به دموکراتها هشدار میدهند که در صورت عدم اجرای مطالبات مردمی در سال ۲۰۱۶ باید کاخ سفید را ترک کنند و برای عدم تحقق این مسئله جز رویکرد به اقدامات علمی در جهت اجرای خواستههای مردمی گزینهای در پیش روی ندارند.
وطن امروز:گم شدگان لب دریا!
«گم شدگان لب دریا!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم داریوش سجادی است که در آن میخوانید؛ آذرماه 92 در مصاحبه با نشریه دانشجویی «جیم» متذکر این نکته شدم که اساساً کرسی آمریکاشناسی یکی از غایبترین کرسیها در ساختار آکادمیک ایران است و کمتر کارشناسی را در ایران میتوان نشان داد که شناختی صحیح و واقعی از ایالات متحده و دولتمردان آن داشته باشد. اظهارات اخیر «علی خرم» مشاور وزیر امور خارجه ایران در کنار اظهارات متواتر «صادق زیباکلام» ترازی بارز از فقر دانش و معرفت آمریکاشناسانه نزد چنین «کارشناسانی» در ایران است! اینکه «علی خرم» در مصاحبه با روزنامه شرق اظهار میدارد: «در ماجرای گروگانگیری غرور ملی مردم آمریکا خدشهدار شده و آنها نمیتوانند از این مساله چشمپوشی کنند... وقت آن رسیده که این 2 کشور درباره این رابطه به جمعبندی برسند و این رنجیدگی را از میان بردارند.» همانقدر نشان از تخیل و بیاطلاعی از ذات تاجرمسلکانه دولتمردان آمریکایی دارد که کسانی مانند دکتر زیباکلام با استناد به کلام ماکیاولیستی چرچیل مبنی بر آنکه «در سیاست دوست و دشمن ابدی نداریم و تنها منافع ابدی داریم که برای آن اگر لازم باشد با دوستانمان دشمنی و با دشمنانمان دوستی میکنیم»(!) «زیباکلامان» را ترغیب کنند تا رویکرد «سازش با آمریکا» را از طریق درخواست پایان دادن به شعار «مرگ بر آمریکا» و ابراز ندامت بابت اشغال «کنوانسیون وینستیزانه سفارت آمریکا»(!)
توجیهسازی کنند! اولا «غربندگان» بیتاب در وصلت با آمریکا متوجه این واقعیت نیستند که برخلاف تخیل ایشان، واژه «غرور ملی و شرافت میهنی» مفاهیمی ابزاری نزد دولتمردان تاجرمسلک نظام سرمایهداری آمریکاست و ایشان به تبع ذات سودااندیشانهشان مترصد آنند تا هر آینه برای تامین منافع تجاری خود ولو به قیمت لگدمال شدن «غرور ملی» از هر خط قرمزی بگذرند! به اعتبار همین «بیرگی» است که روحیه همان دولتمردان به زعم آقای خرم «جریحهدار شده بابت اشغال سفارتشان در ایران» تا آن اندازه استعداد در بیغیرتی داشت تا 6 سال بعد و بدون آنکه کمترین تغییری در رویکرد ضداستکباری ایران واقع شده باشد، دزدانه عضو ارشد شورای امنیت ملی خود (رابرت مکفارلین) را بهمنظور مذاکره و معامله با ایران راهی تهران کنند! ثانیاًً «غربندگان» مزبور ظاهراً نمیخواهند یا نمیتوانند التفات به این بداهت یابند که لزوماً هر آنچه غربیها میگویند به معنای برخورداری از حجت عقلی و آیت فلسفی نیست! و برخلاف فهم ایشان هر چه آن خسرو کند، الزاماً شیرین نبُـوَد! شاید برای چرچیل و پیروان مکتب ماکیاول «منافع ابدی» مُرجح بر دوستان و دشمنان «ابدی» باشد اما تلخ یا شیرین پارادایم سیاستورزی در اندیشه شیعی ناظر بر «اصول ابدی» و لایتغیر است. اصولی که «تولی و تبری» یکی از امهات آن است!
ظاهراً شواهد امر مؤید آن است هر اندازه شعار «مرگ بر آمریکا» برای حاملان انقلاب اسلامی کاربرد «ذاکرانه» دارد همین شعار نزد جماعت «غربنده» به اعتبار «آیه 108 سوره انعام» مصداق دل چرکینی بابت «ناسزاگویی به بتهای ایشان» فهم و معنا میشود! یادآوری این بخش از مصاحبه آذرماه سال گذشته با نشریه «جیم» خالی از لطف نیست که وقتی «تام لنتوس» سناتور دموکرات آمریکایی در مقام دفاع از اعتبار و اقتدار دموکراسی در آمریکا متذکر این امر شد که در کشور من تا آن اندازه آزادی و ظرفیت از جانب حکومت وجود دارد که شهروندان میتوانند حتی در مقابل کاخ سفید تجمع کرده و شعار «مرگ بر آمریکا» نیز سر دهند و حکومت نیز کمترین تعرضی به ایشان نخواهد داشت! در پاسخ به ایشان معروض داشتم: این امر متضمن هیچ افتخاری نیست چون مرزهای منافع ملی آمریکا در پشت دیوارهای کاخ سفید تعیین نشده تا دولتمردان کاخ سفید از شعار مرگ بر آمریکا در آنجا برآشفته شوند بلکه این مرزها در پشت چاههای نفت عربستان سعودی تعیین و ترسیم شده و به همین دلیل است وقتی همین شعار مرگ بر آمریکا در سال 66 در عربستان سعودی و توسط حجاج ایرانی در تظاهرات برائت از مشرکین ایراد شد بالغ بر 400 نفر از حجاج ایرانی توسط دولت سعودی که تا بن دندان وابسته به ایالات متحده است، کشته شدند و یک کلمه هم صدای اعتراض آمریکاییها مبنی بر نقض حقوق بشر در عربستان شنیده نشد! چرا که مرزهای منافع ملی واشنگتن آنجاست و آنجاست که اگر شعار مرگ بر آمریکا در منطقه پر اهمیت خلیج فارس اپیدمی شود، زنگ خطر برای کاخ سفید به صدا درمیآید و تسامح و تساهلشان فراموش میشود، اگرنه شعار دادن در مقابل کاخ سفید با ادعای «حاکمیت و اهمیت آزادی در آمریکا» کمترین محلی از اعراب ندارد. همچنان که پیشتر در پاسخ به دلچرکینی غربندگان بابت نقض کنوانسیون وین در ماجرای اشغال سفارت، به اعتبار حاکمیت اصل «اصالت قدرت در نظام بینالملل» مشارالیهم را بشارت دادم که لازم نیست از ناحیه نقض کنوانسیون وین در اشغال سفارت چندان شرمنده و مأخوذ به حیا باشند! «اتفاقاً یکی از انگیزههای پنهان اشغال سفارت آمریکا نفی و دهانکجی و پشت پا زدن به کنوانسیون وینی بود که از جانب قوای فائقه و غربی و صرفاً به منظور مصون ماندن سفارتخانههای آنها و برخوردار بودن ایشان از خانهای امن برای بزهکاری و توطئه و دسیسه در کشورهای میزبان تصویب و تضمین شد ولی وقتی همین کنوانسیون توسط دولتهای راقیه و علیه کشورهای ناهمگون با خود مورد بیوقعی قرار میگیرد هیچ اتفاق و اعتراض خاصی از نهادهای مسؤول دیده و شنیده نمیشود!
نمونه بارز آن اشغال کنسولگری ایران در اربیل عراق در دیماه سال 85 بود آن هم نه توسط چند دانشجوی بیمسؤولیت بلکه به استعداد قوای نظامی ارتش ایالات متحده و نه از طریق بالا رفتن از دیوار سفارت بلکه با نشاندن هلیکوپتر جنگی ارتش ایالات متحده(!) بر بام ساختمان کنسولگری و رُبایش 2 ساله دیپلماتهای ایران و مصادره غیرقانونی و دزدانه اسناد موجود در آن کنسولگری که طبیعتاً افکار عمومی در جهان نه شاهد تشکیل جلسه شورای امنیت و تذکر به آمریکا شدند و نه اتحادیه اروپایی جلسه اضطراری برگزار کرد و نه هیچکدام از رؤسای ممالک راقیه خاطر مبارکشان از این نقض آشکار کنوانسیون وین آزرده شد و بابت آن خرده اعتراضی هم به دولت ایالات متحده نکردند». در این زمینه پیشتر در 2 مقاله «تجارت سفاهت» و «امیر شرخر» به تفصیل نوشتهام.
علیای حال شواهد امر موید آن است که تا اطلاع ثانوی «نرود میخ آهنین در سنگ» و مشارالیهم کماکان گوهری را کز صدف کون و مکان بیرون است، پایمردانه طلب از گمشدگان لب دریا خواهند کرد!
جوان:راه حل نصرالله و رسالت علمای اهل سنت
«راهحل نصرالله و رسالت علمای اهل سنت»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛تحلیل متفاوت، علنی و شفاف سیدحسن نصرالله از داعش، النصره و کلیت جریان تکفیری نشان میدهد که برای مقابله با این جریان باید به نخبگان دینی و راههای دروندینی متوسل شد. اگرچه این جریان در عمل ارابهکش غرب و صهیونیستها است و انرژی جهان اسلام را در مسیر باطل مصرف میکند اما نصرالله آنان را وابسته به غرب معرفی نکرد. گزینه دیگری که مبتنی بر نظریه دورکیم است نیز توسط نصرالله رد شد. دورکیم بین محرومیت و فقر و گرایشهای تند مذهبی، رابطه برقرار میکند اما نصرالله با استناد به اعضای اروپایی جریان تکفیری این فرضیه را نیز رد میکند.
نصرالله این جریان را از زاویه آموزش ایدئولوژیک و اعتقادی تحلیل میکند، بنابراین نقطه تمرکز برای حل آن نیز باید دروندینی و غیرامنیتی باشد. نصرالله در شب سوم محرم امسال میگوید:«کسی که فقط سراغ درمان امنیتی یا نظامی برود اشتباه میکند.
مسئله ریشهدارتر از آن است که به صورت امنیتی یا نظامی درمان شود. یا مثلاً افرادی میگویند این جریانات در محیط فقر رشد مییابند، پس برویم توسعه ایجاد کنیم. توسعه در هر صورت خوب است ولی بسیاری از این افراد در فقر زندگی نکردهاند. از اروپا میآیند. بسیاری از این افراد اوضاع مالیشان خوب است و زندگی معمولی و بلکه مرفه دارند. اینها سادهانگاری است. بگذارید کار را یکسره کنم و بگویم جستوجو به دنبال دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به جای غلط ختم میشود. اینها شاید کمک، شرایط، واسطه یا محیط باشند ولی دلیل اصلی و جوهری همین دلیل عقیدتی، فکری و فرهنگی است.
کسی وارد جهان اسلام شد و به هزاران جوان و خانواده گفت مسئولیت دارید زمین را از کفر و شرک و همه مشرکان پاک کنید. همه این ملتهای منطقه را میبینید؟ حاکمان، دولتها، ارتشها و فرقههایش همه مشرک هستند و بر شما واجب است با ایشان بجنگید. بکشیدشان و... این افراد دارند تکلیف شرعیشان را انجام میدهند. به خدا تقرب میجویند و در راه خدا میجنگند. واقعاً اعتقاد دارند. مصیبت واقعی این است. بگذارید حالا که دارم صریح صحبت میکنم نکتهای را عرض کنم؛ ... آنچه ما در مورد آن صحبت میکنیم همهمان مسامحه میکنیم و میگوییم جریان تکفیری در اصل همان تفکر وهابی و وهابیت است. اینها پیروان محمد ابن عبدالله نیستند. پیروان شیخ محمد بن عبدالوهاب هستند.
امروز اگر سراغ القاعده، داعش یا النصره بروید چه کتابهایی را میخوانند؟ کتابهای شیخ محمدبن عبدالوهاب و نوههای او و علما، مشایخ و مفتیان این مکتب را میخوانند. این کتابها، این فکر، فرهنگ و روش خوانده میشود. خط اینجاست. کسی که به دنبال درمان جوهری، واقعی و ریشهای برای دردها و چالشهای امروز مسلمانان، مسیحیان و همه ملتهای منطقه میگردد باید برود سراغ اصل ماجرا و ببیند چگونه باید درمانش کند.»
درک و اعلام این نکته توسط نصرالله که اینها «به دنبال تقرب الهی هستند و دارند تکلیف شرعیشان را انجام میدهند» حکایت از شکلگیری باوری دارد که با بمباران، مذاکره و جنگ قابل حل نیست. در صورت حذف نظامی این جریان، باز ریشههای آن باقی است و روزی دیگری مانند غده سرطانی از نقطهای دیگر سر برمیآورد.
شاید رهبران این جریان با چند واسطه مهره غرب باشند اما بدون درک اعتقادات آنان که در بیابان و کف خیابان میجنگند نمیتوان راهحل مناسب طراحی نمود. اگر مسئله آنان از «کتاب»، «مدارس خاص» و «مفتیان تکفیرگرا» نشئت میگیرد، باید به سراغ اینها رفت. برای حل مسئله باید نهضت عمومی علمای اهل سنت به راه بیفتد. علمای اهل سنت باید از این زاویه نگاه کنند که قتل و جنایت بی رحمانه قسیالقلبها در رسانههای غرب به عنوان سیمای اسلام و جهاد معرفی میشود و خشک مغزی و ضعف عقلانیت و انسانکشی این جماعت را به جوهره دین نسبت میدهند.
بنابراین باید قیام عمومی برای شناسایی و تعطیلی مدارس این گروه در سراسر جهان اسلام به راه افتد. باید تدریس کتب محمد ابن عبدالوهاب و نوادگانش ممنوع گردد و باید مفتیان آنان چنان انگشتنما شوند که جایی برای زندگی در جوامع اسلامی نداشته باشند. دروغهایی که در مدارس وهابی به خورد جوانان مسلمان داده میشود، تخم کینه و جنگ را در بین مسلمانان میپاشد.
به طور مثال به آنان میآموزند که شیعیان اثنی عشری فرقهای هستند که صفویه درست کرده است و آنان نیز برای نام بردن از شیعه از واژه «صفویان» استفاده مینمایند. اما این دروغ به راحتی قابل اثبات است که 200 سال قبل از پیدایش صفویه، ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه» به عقاید شیعی حمله کرده است. لذا به راحتی مشخص میشود که واژه صفویان آموزه مدارس وهابیت است. باید مدارس تکفیرگرا تعطیل و محل آنان به مدارس وحدت و مسجد تبدیل شود. باید بار ارزشی منفی این فرقه و مدارس آنان چنان برجسته شود که ورود به آن پرهزینه و موجب انزوای اجتماعی و دینی گردد.
اگر خودکشی و انتحار به مثابه جهاد است، باید این جماعت در همان مدارسشان نابود شوند که لااقل به دلیل خودکشی در قعر جهنم قرار نگیرند. چطور میشود خیابانهای بغداد و دمشق و صنعا و کربلا و کاظمین باید ناامن باشد اما مراکز آموزشی وهابیت که مراکز آتشافروزی و کینهتوزی علیه فرقههای مختلف مسلمین و ادیان توحیدی است، باید امن باشد؟ باید علمای بزرگ اهل سنت این سؤال را بپرسند که: چرا اموال مسلمین که در مسیر حج اکبر هزینه میشود صرف برادرکشی میشود؟ راهحل این مسئله نه به دست غرب است که درخواست چنین مسئولیتی از غرب برای جامعه مسلمین عار و ننگ است، بلکه به عهده علمای محترم و معظم اهل سنت در سراسر جهان اسلام است. آنان که علاقهمند به نمایاندن چهره رحمانی اسلام به ملتهای جهان هستند، باید دست به کار شوند و گوهر ناب و زندگیساز اسلام را به جای گزینه نابودی و مرگ برای مردم جهان ترسیم و تبلیغ نمایند.
مسلمانان اهل سنت باید نهضت ممنوعیت اعزام فرزندانشان به این مدارس را آغاز نمایند و به صورت نمادین کتب ابن عبدالوهاب را بسوزانند. اگر این اقدامات صورت نگیرد اسلام و تمدن اسلامی در حد فرقهای آدمکش و جانی و فاقد عقلانیت معرفی و تقلیل خواهد یافت و گسترش اسلام در جهان معاصر متوقف میشود و غرب هزینههای مبارزه با جهان اسلام را از جیب خودمان خواهد پرداخت.
استمرار وضع موجود به استمرار اشغال قدس منجر خواهد شد و خواب آشفته بنیاسرائیل مبنی بر تصرف از نیل تا فرات دوباره تعبیر خواهد شد و امنیت متزلزل صهیونیستها تضمین مجدد خواهد شد.
شرق:مرهم حقپخش
«مرهم حقپخش»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعید فائقی است که در آن میخوانید؛ چرا رویکردهای مدیریتی ما آنگاه که علاقه، ذایقه و خواست مردم در میان است، اهمیتی به خواست عمومی نمیدهند و گاهی براساس لجبازی تصمیم میگیرند تا بهاصطلاح روی هم را کم کنند. تازهترین مورد از این جنس تصمیمگیریها، چالش «حقپخش» صداوسیما و فدراسیون فوتبال بود که در نتیجه آن، فوتبالدوستان برای دوهفته از تماشای مسابقات دلخواه خود محروم شدند. از یکطرف فدراسیون فوتبال با توجه به اساسنامه خود که به تصویب هیات محترم دولت رسیده و درعینحال برگرفته از قانون مجلس است، فدراسیونها را موسسات عمومی غیردولتی قلمداد کرده و باز برپایه همین اساسنامه، فدراسیون مکلف است مصوبات فیفا را رعایت کند و چون «حقپخش» تلویزیونی را از آن خود میداند؛ پیگیر دفاع از حقوق خویش میشود.
از طرف دیگر، صداوسیمای جمهوریاسلامی در بودجه سالانه خود پرداخت «حقپخش» را لحاظ نکرده است و به همین دلیل نمیتواند، مبلغ درخواستی فدراسیون فوتبال را بپردازد. البته این موضوع سالهاست که لاینحل باقی مانده اما اینبار قرعهفال؛ به دولت تدبیروامید اصابت کرد، دولتی که رویکردی مردمی دارد و به صراحت از احترامبهحقوق مردم و حقوق شهروندی سخن میگوید. دولت؛ در وضعیتی قرار دارد که نظارهگر چالش «جامجم» و فدراسیون است و شاهد ناروایی که به هواداران فوتبال روا میشود؛ مردمی که با چشم خود میبینند برای پخش فوتبالهای خارجی که در بعضی موارد تبلیغات مسموم «برند»های جهانسرمایهداری را در بطن خود دارند، مبالغ کلانی پرداخت میشود اما برای پخش فوتبال داخلی که تبلیغات «برند»های ملی را در کنار زمین خود دارد، این همه جنجال بهپا میشود و باوجود تاکید بر اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید داخلی، «برند»های داخلی از فرصت عرضه و تبلیغ در کنار زمین جا میمانند. قبول داشته باشیم که شرکت مجری تبلیغات دور زمین فوتبال؛ حق دارد شکایت کند؛ زیرا ناخواسته، از عمل به تعهدات خود در قبال تولیدکنندگان داخلی، محروم شده است. خوشبختانه، راهحل، بسیار ساده است و قانونگذار برای اینگونه موارد پیشبینی لازم را کرده است:
الف - همه سازمانها و نهادها و ارگانها که بودجه دولتی دارند، از ردیفی تحت عنوان «پیشبینینشده» برخوردارند و میتوانند با تامین مبلغ پرداخت از این محل، به فوریت مساله را حل کنند.
ب - صداوسیمای جمهوری اسلامی میتواند در چارچوب پاسخ مثبت به مطالبات هواداران فوتبال، از مجلس محترم درخواست ترمیم بودجه کند و در متمم بودجه 93 ردیفی برای این امر منظور کند مسلما مجلس محترم این درخواست را تصویب خواهد کرد.
ج - این روزها؛ ایام تدوین بودجه سال 94 است و باز صداوسیما میتواند برای سال آینده هم پیشبینی «اعتبار» کند و هم بودجه مورد نیاز سال 93 را تحت عنوان «رد دین» در سال 94 لحاظ کند و طی نامهای به فدراسیون فوتبال اطلاع دهد که برای حل مشکل در سال 94 چارهجویی کرده است.
نکته اینجاست که اگر راهحل قانونی و پایداری برای حل مشکل «حقپخش» پیدا نشود؛ به تدریج از جام باشگاههای آسیا، جام ملتهای آسیا، جامهای جهانی و المپیک محروم خواهیم شد و تحت فشار «فیفا » قرار خواهیم گرفت. افزایش ناچیز حداکثر 30درصدی که برای ختم غائله اعلام شده نیز چارهساز نیست و در حکم مرهم است، زیرا چنین مبالغی، امتیازی برای ایران در فدراسیون آسیا و «فیفا» محسوب نخواهد شد. مبالغی که «جام جم» برای افزایش پذیرفته، فقط گامی برای آغاز است و باید گامهای تکمیلی با هدف تقویت بودجه فدراسیون فوتبال، توسط صداوسیما، مجلس و دولت برداشته شود.
مردم سالاری:داستان اصولگرایان و رای عدم اعتماد
«داستان اصولگرایان و رای عدم اعتماد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاتری به قلم محمد سرکامیان است که در آن میخوانید؛هیچکس منکر این نیست که گرفتن رای اعتماد از مجلس برای تصدی پست وزارت یک قاعده قانونی است و ریشه در قانون اساسی دارد. با این وجود آنچه در جریان جلسه رای عدم اعتماد به نیلی احمد آبادی در مجلس به وقوع پیوست اتفاقی بود که هم به لحاظ ماهوی و هم به لحاظ محتوایی شبهه آفرین و تامل برانگیز بود. به اعتقاد اینجانب مهمترین سوالی که باید به آن پرداخته شود این است که آیا تصمیم رای عدم اعتماد نمایندگان به وزیر پیشنهادی در راستای همان مبانی نظری و فلسفهای بوده که حق رای اعتماد را به آنها واگذار کرده است؟
اینجانب به جرات عرض میکنم که حداقل براساس مواضع و اظهاراتی که نمایندگان مخالف در روز رایگیری و قبل از آن داشتند، میتوان گفت که میان آن مبانی نظری و این عملکرد همخوانی و انطباق مشخصی قابل فهم نبود. چرا که اصل منطق و فلسفهای که این حق را به نمایندگان مجلس واگذار کرده این بوده که اولا مجلس و دولت ناگزیر ارتباطات و تعاملات گستردهای دارند بدین ترتیب که معمولا نمایندگان از مقیاس حوزه انتخابیه خود گرفته تا مقیاس ملی مطالباتی دارند که دولتمردان و وزرا محققکننده آن مطالبات هستند.
ثانیا متناظر با هر وزارتخانه دولتی یک کمیسیون مجلس هم وجود دارد که اصولا هم اطلاعات کافی از استعدادها، امکانات، منابع، رویکردها و برنامههای آن وزارتخانه دارد و هم این که بخش مهمی از کارکرد و عملکرد وزارتخانه از طریق کمیسیون ناظر به آن سامان مییابد.
بنابراین عقل و منطق حکم میکند که نمایندگان مجلس از طریق اعمال حق رای اعتماد در انتخاب وزرا دخالت داشته باشند تا در نهایت وزرایی به دولت راه پیدا کنند که شایسته مدیریت و محققکننده مطالبات مردم باشند. اما در جلسه مزبور شاهد بودیم که اصلا بحث این نبود که آیا آقای نیلی احمد آبادی سابقه مناسب مدیریتی دارد یا ندارد؟ آیا برنامه منسجم و مدون دارد یا ندارد؟
آیا اهل تعامل با مجلس هست یا نیست؟ آیا حوزه وظایف و اختیارات وزارتخانه متبوعش را به خوبی میشناسد یا نمیشناسد؟ و در یک کلام بحث اصلا این نبود که آیا ایشان شایسته وزیر شدن هست یا نیست؟ بلکه اساسا بحث پیرامون یک سری موضوعات کلی، توصیفی و غیرقابل اثبات بود که نه آقای نیلی نه دکتر روحانی و نه هیچکس دیگر نمیتوانست گزارههایی در آن جلسه مطرح نماید که مخالفان را به سمت رای اعتماد متقاعد نماید.
این همان روشی است که اصولگرایان در طول سالهای فعالیت سیاسی خود هر زمانی که مناسب دیدند بدان تشبث جستند، تا جایی که در یک مقاطعی حتی اطلاعات و آمارو ارقام بودجهای را که جزو کمیترین و قابل شمارشترین متغیرها هستند را به گزارههایی کلی و توصیفی تبدیل کردند و بر همین اساس ساختار بودجه 700 صفحهای را به هم ریختند و آن را به بودجهای 60 صفحهای تبدیل کردند (بودجهای که به بودجه بدون عدد و رقم مشهور شده بود) بگذریم؛ آری در آن روز مهمترین گزارههایی که مخالفان بکار بردند اینها بود که نمیخواهیم آرامش دانشگاهها به هم بریزد، چرا میخواهید به اسم اعتدال فضای آرامش را از دانشگاهها بگیرید، دانشگاه جای میدانداری این جناح و آن جناح نیست و... و چنانکه گفتیم ماهیت و جنس این گزارهها به گونهای بود که هیچکس نمیتوانست صادرکنندگان آنها و همفکرانشان را به سمت رای اعتماد سوق دهد.
در واقع اصولگرایان در پروژه معرفی وزیر نامبرده عزمشان را بر رای عدم اعتماد جزم کرده بودند، به طوری که حتی یک شب قبل از روز رایگیری یکی از نمایندگان این طیف به عنوان مخالف وزیر شدن آقای نیلی به تلویزیون دعوت شده بود و با اتکای به همان شیوه کلیگویی و البته بدون استناد به کمترین دلایل برنامهای و مدیریتی مخالفت جدی خود را با وزارت ایشان اعلام مینمودند جالب اینجا بود که ایشان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بودند اما در جواب این سوال مجری که چرا با وزیر شدن ایشان مخالف هستید گفتند من اصلا با برنامه ایشان کاری ندارم و خطاب به مجری گفتند اگر میخواهید تا ظرف 45 دقیقه یک برنامه برای شما تهیه نمایم و ایشان در پاسخ همین سوال ادامه دادند که ما در جلسه کمیسیون با آقای نیلی از وی خواستیم که موضعش را در مورد فلان قضیه روشن کند که ایشان جواب کلی دادند و جالبتر از همه چیز این بود که همین آقای نماینده در پایان همان برنامه با جرات و جسارت کامل گفتند: من امیدوارم ایشان (آقای نیلی) جلسه فردا و نتیجه آن را! در زندگی خود نقطه عطفی بدانند. اما شرایط ایشان برای وزارت فعلا شرایط مناسبی نیست!
این جمله هیچ معنایی نداشت جز اینکه اصولگرایان قبل از روز رایگیری نسخه عدم اعتماد را پیچیده بودند.
ابتکار:هاشمی و یک تصمیم دشوار دیگر
«هاشمی و یک تصمیم دشوار دیگر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مصطفی داننده است که در ان میخوانید؛روزها برای آیتالله در حال تکرار است. روزهایی که او منتظر حضور فردی صلاحیت دار برای تکیه زدن به صندلی ریاست مجلس خبرگان است. روزهایی که برای رئیس جمهور اسبق ایران تداعی کننده روزهای بعد از درگذشت آیتالله مشکینی و انتخابات ریاست جمهوری سال 84 است. به یاد داریم روزهایی را که هاشمی رفسنجانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، بارها اعلام کرد که اگر فردی که مدنظرم است و توانایی تکیه زدن به صندلی ریاست قوه مجریه را دارد وارد کارزار شود، من برای این پست نامزد نخواهم شد.
بعد از درگذشت آیتالله مشکینی، نیز با همین شیوه هاشمی رفسنجانی اعلام کرده بود اکر افرادی مانند آیتالله مهدوی کنی و یا آیتالله واعظ طبسی وارد میدان شوند، او برای پست ریاست مجلس خبرگان نامزد نخواهد شد.
حالا بعد از درگذشت آیتالله مهدوی کنی، بازهم هاشمی رفسنجانی در میدانی انتخابی سخت قرار گرفته است ولی اینبار نگفته است اگر زید یا امر بیایید نخواهم آمد بلکه اینبار صریح اعلام کرده است:« درصورتیکه بعضی افراد که آنها را برای ریاست خبرگان صالح نمیدانم قصد کاندیدا شدن داشته باشند،آمادگی خود را برای کاندیداتوری ریاست این مجلس اعلام خواهم کرد.»
این سخنان هاشمی یک تفاوت بزرگ با سال 84 و 86 دارد و آنهم این که پیر سیاست ایران، حضور نیافتن خود را منوط به حضور اشخاص شاخصی نکرده است بلکه شرط حضور پیدا نکردن خود را نامزد نشدن صلاحیت ندارها برای ریاست مجلس خبرگان اعلام کرده است.
این به خوبی نشان میدهد که آیتالله از سوی عدهای در مجلس خبرگان احساس خطر میکند. مسیر کشور در هشت سال گذشته و پررنگ شدن گفتمان تندروی در مقابل گفتمان اعتدال، هاشمی رفسنجانی را برآن داشته است تا از تکرار این گفتمان در کشور جلوگیری کند.
هنوز هم بسیاری روزهای پر تنش دهه 80 ایران را فراموش نکردهاند. روزهایی که جریان تازه سردرآورده در سپهر سیاست ایران عنان کار را به دست گرفتند و تلاش کردند تا از هر طریقی شده کشور را از مسیر خود خارج کنند. آنها هم به قوه مجریه هم به قوه مقننه نفوذ کردند و شرایطی را رقم زدند که حتی در سالهایی ابتدایی انقلاب نیز شاهد آن نبودیم.
این افراد که خود را انقلابی تر از انقلابیها معرفی میکنند، تمام جریانهای سیاسی مقابل خود را خارج شده از مسیر انقلاب و ولایت میدانند و اعتقاد دارند که به غیر از آنها کسی به حق نیست. آنها گفتمان بداخلاقی، بی احترامی به بزرگان و ضربه زدن به آرمانها انقلاب را به نام انقلابی بودن نهادینه کردند که حاصل آن مشکلات کشور در روزهای اخیر و برخی ناهنجاریهای اجتماعی است.
این گروه خود را به حق میدانستند و در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92 نیز اعلام کردند که نامزد مورد نظر ما «تنها» فرد اصلح برای ریاست جمهوی ایران است.
آیتالله هاشمی که بنا بر گفته خودشان از همان روز اول یعنی در سال 84 مخالف این گفتمان بود و هنوز هم هست به خاطر تکرار نشدن حوادث گذشته، به ویژه در زمانی که دولت در دست سیاستمدار معتدلی به نام حسن روحانی است، میخواهد مجلس خبرگان نیز به دور از افراط گرایی اداره شود.
ریاست مجلس خبرگان همیشه برعهده کسانی بوده است که مورد احترام تمام گروههای سیاسی اعم از چپ و راست بوده است. آیتالله مشکینی، آیتالله هاشمی و آیتالله مهدوی کنی هر سه از چهرههای پرنفوذ و مورد احترام گروههای سیاسی بوده اند و الان نمیشود تصور کرد فردی بر این کرسی تکیه بزند که برخلاف این سنت رفتار کند. ریاست مجلس خبرگان باید نماد اعتدال در نظام جمهوری اسلامی باشد و این مهم ترین درخواست آیتالله از رئیس آینده این مجلس است.
مسئلهای که بنا بر رفتار شناسی هاشمی رفسنجانی قابل پیش بینی است این معناست که اگر آیتالله احساس کند با حضور افرادی اعتدال در انقلاب اسلامی در خاطر خواهد افتاد وارد عرصه رقابت خواهد شد و همانگونه آیتالله حائری شیرازی در یکی از برنامههای صداوسیما اعلام کرد:«هرکسی با آقای هاشمی رقابت کرد،شکست خورد؛ آقای جنتی آمد نشد، دیگران آمدند،نشد. آقای مهدوی نیزبه دلیل اینکه آقای هاشمی به احترام آمدن ایشان کاندیدنشد،برگزیده شد.بعدها آقای مهدوی گفت آقای هاشمی این منصب رابه من تفویض کردند.»
داستان نامزد شدن مرحوم آیتالله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان و عدم رقابت آیتالله هاشمی ایشان از یک طرف و اصرار ایشان برای رقابت با دیگران به خوبی بیانگر قدرت پیش بینی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
دنیای اقتصاد:کم توجهی به سرمایه ملی پیمانکاری
«کم توجهی به سرمایه ملی پیمانکاری»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا ناظران است که در آن میخوانید؛اقتصاددانان دو دسته کارکرد برای نهادهای عمومی قائل هستند که یکی در قالب سیاستهای بودجهای نمود پیدا میکند و دیگری در قالب سیاستهای پولی. هدف اصلی سیاستهای بودجهای تامین کالاهای مشاع است؛ چون ارتش، پلیس، راه عبور و مرور، فضای سبز و از این قبیل. در اعتقاد کینزی، زمانی که بهعلت یک شوک اقتصادی موقتا ظرفیت خالی در بخش خصوصی ایجاد شده، دولت باید تا رفع شوک این ظرفیت را با تعریف پروژههای جدید در بودجه و تخصیص آن به پیمانکاران خصوصی پر کند. کارکرد دوم که سیاستهای پولی است در جهت کنترل تورم بهوسیله کنترل پول در گردش است که توسط بانک مرکزی اجرا میشود. چه با هدف پر کردن ظرفیتهای خالی، چه با هدف تولید محصولات مشاع، دولت به پیمانکاران خصوصی برای اجرای سیاستهای بودجهای متکی است.
این پیمانکاران در طول سالهای متمادی و با صرف هزینههای بسیار شکل گرفتهاند. اینان هم در اشتغالزایی، هم در تولید ارزش افزوده و هم در کاهش هزینههای ارزی نقش بسزایی ایفا میکنند. نوعا سرمایههای ملی اند و اگر آفتی بهجان اینان بیفتد نفع همه ما ایجاب میکند که کمکشان کنیم و امروز آفت عدم وصول مطالبات از خزانه دولت بهجان پیمانکاران افتاده؛ از نفت و نیرو تا راه و ساختمان.از زمان هدفمندسازی یارانهها وزارتخانههایی که قبلا با وصول قبض مشتریان مستقیما درآمد داشتند، حال باید مطالباتشان را از خزانه دریافت کنند؛ چراکه پرداختی قبوض مستقیما وارد خزانه دولت میشود. سابقا درآمد مستقیم هر نهادی صرف پرداخت مطالبات پیمانکاران میشد، اما امروز تا خزانه پولی منتقل نکند پیمانکار طلبی وصول نخواهد کرد.
با روی کار آمدن دولت جدید و مواجههاش با خزانه خالی، شیرهای خروجی خزانه بسته شد، تا جایی که وصولی پیمانکاران قطره قطره شد. این اگر چه در ماههای اول دولت توجیه شدنی بود، اما پس از افزایش مالیاتها و آزاد کردن اموال بلوکه شده در پی توافقنامه آذر سال گذشته، محل سوال است. تنها توجیه محتمل برای استمرار این سیاست انقباضی کاهش تورم است. درخصوص کاهش تورم که افتخار دولت بوده، باید گفت که اولا کنترل تورم وظیفه بانک مرکزی و در چارچوب سیاستهای پولی است. سیاستهای بودجهای کارکرد ضد تورمی بلندمدت بهخصوص در دوران رکود ندارند.
ثانیا سیاستهای بودجهای که در دوران رونق و نبود ظرفیتهای خالی در بخش خصوصی میتوانند ضدتورم باشند، این اثر را در قالب کاهش پروژههای جدید یا توقف پروژههای نیمه کامل نشان میدهند، نه استمهال تحمیلی دیون دولتی. پیمانکاری که وظیفهاش را انجام داده و دو سال است از دارایی خود حقوق میدهد به امید فرجی در خزانه، دیر یا زود زیر بار چکهای برگشتی فروخواهد ریخت. شکل گیری این سرمایههای ملی هزینه برده و اگر با امتناع از دادن حقوقشان آنان را فروبپاشیم، در آینده باید مجددا هزینه کرده و سالها وقت صرف کنیم. در سایه وضعیت کنونی پیمانکاران داخلی و شغلهای غیرمستقیمی که ایجاد میکنند، از بین رفتن ۶۷۰هزار شغل در تابستان امسال را نمیتوان بیارتباط با هم دانست؛ آماری که میتواند در صورت بیاعتنایی به ریشههای آن وضعیت اشتغال را به مسیری نامساعدتر هدایت کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: