اما اگر بخواهیم شما را به دیدن این فیلم قانع کنیم، احتیاج به یک مقدمه کوتاه داریم. ببینید در هر کاری آدمها دو دستهاند؛ یکی آنهایی که کاری میکنند جدید و متفاوت و دیگرانی که کار متفاوت دسته اول را تکرار میکنند. همین گروه دوم، خود به دو دسته تقسیم میشوند؛ تکرارکنندگان باهوش و کاربلد و تکرارکنندگان خرفت و ضعیف. ما درباره گروه دوم چیزی نمیگوییم با اینکه فیلمهای آنها خیلی زیاد است و ما هم به بهانههای مختلف و از طریق رسانههای متنوع اغلب فیلمهای آنها را میبینیم.
اما موضوع حرف ما گروه اول است؛ گروهی رو به اقلیت، گروهی که سعی میکنند کاری را انجام دهند که آدمهای زیادی توان انجام آن را ندارند، گروهی که بین فیلمسازان جهان، آدمهایی شبیه به هیچکاک، گدار، دیوید لینچ، تارانتینو و... نمایندگیاش میکنند؛ آدمهایی که در یک رابطه عاطفی با سینما کاری میکنند که ما کمتر از کسی انتظارش را داریم.
ماهی و گربه فیلمی از یکی از این آدمهاست اما مدل ایرانی! فیلمسازش سعی میکند شبیه هیچکس نباشد و این با توجه به تاریخی که پشت سر گذشتهایم، کار بسیار سختی است. فیلمی ساختن که نتوان آن را با هیچ فیلمی قبل از خود مقایسه کرد کار دشواری است، آنقدر که اغلب قید آن را میزنند و سعی میکنند تنها مقلدانی باهوش باشند (که البته اصلا کار کمی نیست.)
ماهی و گربه نمایشی است از یک رویداد، اما ما رویداد را نزدیک به دو ساعت از زوایای مختلف و با اضطراب و عدم قطعیت میبینیم، آن هم در یک برداشت. یعنی دوربین هیچگاه قطع نمیشود و همه رویدادها و قصه آدمهای پیرامون ماجرای اصلی با یک برداشت فیلمبرداری شده است. فیلم از نظر داستانی ساده و سرراست است، پیچیدگی خاصی در آن وجود ندارد و هر چه هست ساختار و فرم فیلم است که گیرایی و جذابیت دارد و تصاویر بدیع و دشواری که باور گرفتنش در یک برداشت آدم را شگفتزده میکند.
شما فیلمهای زیادی درباره چالشهای خانوادگی یا آثار بدیع و متفاوتی درباب یک جنایت با ابعاد وسیع دیدهاید. فیلمهای جنایی، سیاسی، علمی تخیلی، کمدی و... اما این فیلمها ترس و لذتهای احتمالاً مشابهی را به آدم منتقل میکنند و بعد از مدتی فیلم دیدن اغلب قابل حدس و گاه ساده به نظر میرسند، با وجود این فیلمهایی مثل ماهی و گربه با این عاداتی که همواره داشتهایم، تجربیات متفاوت و خاصی است که نمیتوان بسادگی از آنها گذشت. خود شهرام مکری کارگردان فیلم درباره این تجربه میگوید: ماهی و گربه فیلمی است درباره زمان. درباره اینکه چطور میتوان در زمان پرسپکتیو ایجاد کرد و آن را درهم ریخت. جذابیت ساخت این فیلم برایم در شیوه اجرایش بود. پافشاری بر روایت داستانی در یک سکانس پلان و تلاش برای اینکه در یک پلان که طبیعتاً زمانی رو به جلو دارد شکست به وجود آورم.
پس ما با چالشی درباره زمان روبه رو هستیم. هنگام دیدن ماهی و گربه دست کم از نیمه دوم تصور خواهید کرد در یک دایره بسته از زمان گیر کرده و هر لحظه که تصور میکنید به نقطهای جلوتر حرکت کردهاید، ابعاد متفاوت و تازهای از همان نقطه قبلی به دست میآورید که با وجود اینکه پیش رونده نیست اما در همان نقطه اول هم نمیماند؛ بلکه چیزی بیشتر و عمیق تر در درون این دایره بسته زمان در خود دارد.
ماهی و گربه در جهان بسیار درخشیده و موفق شده است در جشنوارههای مهمی چون سوئیس، استانبول، لیسبون و ونیز جایزه دریافت کند و علاوه بر نقدهای مثبت داخلی مورد توجه منتقدان جهان قرار گیرد. (ضمیمه چمدان)
علیرضا نراقی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد