چگونه با مدگرایی افراطی مقابله کنیم؟

مدگرایی افراطی، آفت جامعه اسلامی

اخیرا نایل فرگوسن، استاد تاریخ اقتصاد دانشگاه هاروارد در مجموعه برنامه‌ای مستند به نام «تمدن» به بررسی علل شکل‌گیری تمدن غرب و پیش افتادن اروپایی تبارها از دیگران پرداخته و در جستجوی پاسخ این پرسش بر آمده که «آیا با دست به دست شدن این عوامل برتری، سیادت پانصدساله غربی‌ها بر تمدن بشری هم پایان خواهد یافت؟»
کد خبر: ۷۲۲۲۸۸
جایگاه ما در آینده تمدن بشر

فرگوسن که اسکاتلندی تبار و از نومحافظه‌کاران جمهوریخواه است، شش عامل را به عنوان علل برتری غرب برمی‌شمارد و طی شش برنامه​ ​به تفکیک، نقش هریک از این عوامل را در تمدن‌سازی اروپایی‌ها بررسی می‌کند. وجود رقابت، ارج نهادن به دانش، پیروی از الگوی دموکراسی مبتنی بر مالکیت، پیشرفت در پزشکی، مصرف‌گرایی و مدگرایی به عنوان محرک تولید و بازار و دست آخر اخلاق یا تعهد کاری ناشی از آموزه‌های مذهب مردم شمال اروپا یعنی مسیحیت پروتستان از نظر فرگوسن مزایایی هستند که یک جا در آمریکای شمالی و اروپای شمالی گردآمده و شالوده‌های تمدن غرب را ریخته‌اند. مزیت‌هایی که در هیچ برهه‌ای از تاریخ در هیچ نقطه دیگری از دنیا ​ کنار هم قرار نگرفته و از همین رو سایر ملل جهان نتوانسته‌اند تمدن‌هایی به شکوفایی و جامعیت تمدن غرب خلق کنند. صرف‌نظر از موضعگیری‌های جانبدارانه و محافظه‌کارانه فرگوسن در قبال سایر ملل، مذاهب و تمدن‌ها، نقش قابل توجه هریک از شش عامل مورد نظر وی را در پایه‌گذاری تمدن غرب می‌توان تائید کرد.

البته به نظر می‌رسد فرگوسن حداقل یک عامل تمدن‌ساز در غرب را از قلم انداخته باشد؛ عامل قانونمندی!‌ در واقع عامل اصلی برای ایجاد نظم اجتماعی و زمینه‌ساز کارکرد سایر عوامل، همین قانونمندی است. گرچه فرگوسن در معرفی عامل سوم یعنی دموکراسی مبتنی بر مالکیت،‌ اشاره‌ای درباره نقش قوانین اساسی دارد ولی تکیه وی بر جنبه‌های اقتصادی مورد نظر قانونگذاران غربی است و به ابعاد اجتماعی و فرهنگی نمی‌پردازد.​ همان‌طور که فرگوسن در برنامه آخر از مجموعه ​تمدن​ در نتیجه‌گیری خود آورده است، بسیاری از جنبه‌های تمدن غرب جهانگیر شده و امروز می‌توان آشکارا دید که عوامل تمدن‌ساز غربی در برخی کشورها بخصوص در شرق آسیا بیش از غرب مشاهده می‌شود. گویا این الگویی پذیرفته شده است که برای نیل به برخورداری و رفاه غربی‌ها، باید غربی شد حتی در دین و مذهب!

از کشورهای بسیار عقب‌افتاده که هنوز در امور اولیه توسعه انسانی خود لنگ می‌زنند ​بگذریم در بسیاری از موارد دیگر حتی در کشورهای ثروتمند دنیای عرب، فقدان عامل دموکراسی از یک‌سو و ضعف فرهنگ کار و تلاش یا تعهد کاری از سوی دیگر، سرچشمه نبود سایر عوامل نظیر دانش و پزشکی نوین و رقابت واقعی است. بنابراین مشکل اساسی این گروه از کشورها، نبود توسعه سیاسی و در عین حال ضعف فرهنگ کار است.

در ایران اسلامی مساله متفاوت است. ایرانیان از اهمیت عامل دانش آگاهند و از همین‌رو در تولید علم ​از همه همگنان خود در منطقه و بسیاری از دیگر ملل دنیا پیشی گرفته‌اند. در علوم پزشکی پیشرفت‌های ایرانیان بارزتر است، زیرا بلافاصله کاربردی شده و بازخورد ‌آن پیشرفت بیشتر را سبب شده است.

اگر ایده فرگوسن درباره مصرفی شدن و به عبارتی وجود تقاضای کافی برای تولیدات را هم به عنوان عاملی تمدن​ساز بپذیریم باید اذعان کرد​ ما ایرانی‌ها امروز چیزی از این نظر کم نداریم.

عامل دیگر یعنی دموکراسی مبتنی بر مالکیت خصوصی هم از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران بوده و مردمسالاری دینی که در چارچوب فقه اسلامی مالکیت خصوصی را به رسمیت می‌شناسد ایران را همزمان از دنیای سرمایه‌داری و بلوک کمونیستی متمایز ساخته است. به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت حداقل چهار عنصر از عناصر قدرت و تمدن‌سازی غرب همین حالا در ایران موجود است، اما سایر عناصر چطور؟

عامل رقابت یعنی اولین عامل مورد نظر فرگوسن براساس آنچه در قانون اساسی و قوانین پایین دستی جمهوری اسلامی آمده از بدیهیات قلمداد می‌شود، اما به علل مختلف از جمله مشکلات ساختاری در نظام اجرایی و اداری و غلبه دلالی بر تولید و فساد و رانت‌خواری و نیز روابط ناپایدار با جهان خارج​ هنوز نمی‌توان گفت رقابت در ایران نهادینه شده ولی جای خوشوقتی است که آسیب‌شناسی لازم صورت گرفته و عزم و اجماع ضروری در این مورد بین همه مسئولان نظام مشاهده می‌شود تا موانع موجود در مسیر رقابت سالم و عادلانه از میان برداشته شود. در این رهگذر اهتمام به اجرای سریع و دقیق سیاست‌های اصل 44 قانون اساسی و اتخاذ تدابیر و تمهیدات لازم برای شفاف‌سازی در امور اقتصادی قابل توجه و امیدبخش است.​ اما عامل ششم و بسیار مهم که نیاز به نهادینه شدن در جامعه ایران دارد تعهدکاری یا فرهنگ کار و تلاش است که فرگوسن آن را ناشی از روح مذهب پروتستان می‌داند و معتقد است شعار «کار بیشتر و مصرف کمتر» از آموزه‌های مارتین لوتر و کلیسای پروتستان و تحفه مردم شمال اروپا بوده که زمینه‌ساز ایجاد تمدن غرب شده است. در واقع فرگوسن بصراحت می‌گوید از نظر پروتستان‌ها کار، عبادت محسوب می‌شده و فارغ از ارزش مادی و دنیوی، آنها برای رضای خدا و کسب پاداش اخروی کار هر چه بیشتر را نصب‌العین خود ساخته‌اند.​ البته ما مسلمانان حق داریم به نایل فرگوسن خرده بگیریم زیرا وی قصد دارد ارجمندی کار و کوشش و ارزش بودن قناعت در مصرف را یکسره به عنوان آموزه و دستاوردی غربی مصادره کند. بخصوص که ایده مصرف کمتر با ایده مصرفی بودن و مدگرایی که وی به عنوان پنجمین عامل برتری تمدن غرب از آن یاد کرده تعارض دارد.

آموزه‌های اسلامی و سیره پیشوایان این دین کامل الهی بویژه پیامبر گرامی اسلام(ص)‌ و امام علی(ع)‌ گواهی روشن بر این واقعیت است که کار بیشتر برای آبادانی و تعالی جامعه توام با قناعت فردی یا به عبارتی مصرف کمتر از پایه‌های اخلاق و اقتصاد اسلامی بوده و از این بابت اسلام از مسیحیت پروتستان هزار سال جلوتر بوده است. آیا این که کار برای کسب روزی حلال معادل جهاد یعنی یکی از پرفضیلت‌ترین فریضه‌ها قلمداد شده یا این تعبیر از حضرت امیر(ع)‌ که کار را بزرگ‌ترین تفریح شمرده‌اند آموزه‌های ناب اسلامی نیستند؟​ پس چه شده ​ این فرهنگ کار و تلاش برای آبادانی و توسعه در بین مسلمانان رنگ‌باخته و حال غربی‌ها مدعی ابداع آن شده‌اند؟ در این مقال قصد نداریم پاسخی برای این پرسش بیابیم و تنها هدف این است که غیبت فرهنگ کار و تلاش در جوامع اسلامی از جمله در کشور خودمان، ایران را به عنوان عاملی که بدون آن دستیابی به پیشرفت و رقابت با دیگر تمدن‌ها امکانپذیر نیست، برجسته کنیم.

پروردگار متعال در قرآن کریم می‌فرماید: لیس للانسان الا ما سعی​ ؛ آیا از این روشن‌تر می‌توان اهمیت کار و تلاش را بیان کرد. تقدیر الهی آن است که هر کس در گرو عمل خویش باشد و هر انسانی‌، خواه مومن، خواه کافر به اندازه کوشش خود بهره گیرد و میوه‌ چیند و طبیعی و بدیهی است که هنگام مسابقه انسان باید نهایت تلاش خود را به کار بندد تا مغلوب رقیب نشود. حال در دنیای بشدت رقابتی امروز که قدرت و عزت در آن بشدت وابسته به چند و چون تولید است آیا بدون اهتمام به تولید اعم از تولید محصول و دانش و ایده، تولید انبوه و توام با نوآوری می‌توان کاری از پیش برد و سری میان سرها داشت و داعیه استقلال و اقتدار آواز کرد؟ بعلاوه، این الگو برای انسان خلیفه‌الله جایگاهی اساسی دارد زیرا او باید به تاسی از خداوند، خالق و سازنده باشد. یکی از وجوه تمایز اصلی انسان با سایر جانداران همین است که باید با استفاده از قابلیت انحصاری خود یعنی عقل پیوسته در اندیشه و کار خلق روش‌ها و محصولات تازه باشد. بله! همه ما باید در راستای رسالت انسانی خود مولد و سازنده باشیم خیلی بیش از آن که مصرف کنیم! تولید هر چه بیشتر و هر چه متنوع‌تر!

اما آیا سمت و سوی حرکت جامعه ما چنین است؟‌ آیا تولید نه فقط برای مصرف خود که برای تغذیه کل جامعه بشری جدی گرفته شده است؟ تولید به معنی عام‌ کلمه اعم از محصولات و مصنوعات تا انواع سخت‌افزار و نرم‌افزار و کالاهای فرهنگی و از همه مهم‌تر تولید ایده و اندیشه و الگو!

آیا نهادهای فرهنگساز اعم از خانواده‌ها و مدرسه و دانشگاه و رسانه‌ها به این مهم توجه لازم را مبذول می‌دارند؟ آیا برنامه‌ای جامع در این زمینه داریم که از ضمانت اجرا و زمان‌بندی مناسب برخوردار باشد؟

حدود 20 سال قبل رهبر معظم انقلاب، خطاب به مردم و مسئولان کشور فرمودند: «راه‌حل مشکلات اقتصادی کشور افزایش تولید و کاهش مصرف است» این دستور کار همچنان و برای همیشه اعتبار دارد هر چند برخی با کج‌فهمی از موضوع، کاهش مصرف را باعث کاهش تقاضا و نبود بازار مصرف برای تولید و در نتیجه ضربه به تولید تحلیل کردند، اما در واقع چنین نیست چون جامعه‌ای که تولید مازاد دارد، می‌تواند صادرکننده باشد و بازارهای دیگر را تسخیر کند و وقتی کمتر مصرف کند، می‌تواند بیشتر پس‌انداز کند و پس‌انداز بیشتر هم زمینه سرمایه‌گذاری بیشتر و باز تولید افزون‌تر و در نتیجه صادرات بیشتر است، اما متاسفانه طی 20 سال اخیر نه‌تنها بسترهای اقتصادی برای تحقق این ایده فراهم نشد بلکه از فرهنگسازی هم غفلت کردیم به طوری که متاسفانه نسل جدید اشتهای سیری‌ناپذیری برای مصرف دارد بدون آن که رغبت به تولید و کار و تلاش مولد، نهادینه شده باشد.

عامل دیگری که روند تبدیل جامعه ایران به جامعه‌ای پیشرفته را کند کرده بی‌اعتنایی یا کم‌توجهی به قانون است که بهتر است در مواردی از آن به قانون‌گریزی​ تعبیر کنیم. در واقع نهادهای مسئول در کشور ما از نهادینه ساختن جامعه‌پذیری و ارزش‌های مبتنی بر آن ناکام مانده‌اند و از این رو قانونمندی و احترام به قوانین را نمی‌توان ارزشی فراگیر بین ایرانیان دانست. صرف‌نظر از مشکلات موجود در پاره‌ای قوانین، بسیاری از قانون‌های موضوعه پایین‌دستی که حقوق و وظایف متقابل شهروندان را در امور مختلف بیان می‌کنند از صراحت کافی برخوردارند و خیلی از آنها در واقع به نوبت قوانین جهانی محسوب می‌شوند و در کشورهای دیگر هم نظیر یا مشابه آنها وجود دارد، اما وقتی نوعی به اجرا می‌رسد متاسفانه هم در دستگاه‌های اجرایی و نظارتی هم در طرف مردم، رخوت و ضعف و بی‌اعتنایی مشهود است به طوری که در اجرای قوانین ساده مانند قوانین رانندگی هم همواره با دشواری مواجهیم و بدتر آن که نسل جدید که از آگاهی بیشتر برخوردار است کمتر به رعایت قوانین پایبند است.

قانون در واقع چیزی نیست جز تعریف حدود آزادی‌ها و منافع افراد در یک جامعه به هم پیوسته تا رفتار فرد یا گروهی معین به حقوق و منافع دیگران و هنجارهای شناخته شده و غالب در جامعه لطمه نزند. قانون عامل برقراری نظم اجتماعی و سبب حیات و دوام و کارکرد درست جامعه است. در یک جامعه متاثر از اسلام که نه‌تنها هم‌کیشان که همنوعان و نه فقط انسان‌ها که همه جانداران دیگر حقوقی معین دارند که باید محترم شمرده شود و نظم اجتماعی چنان ارجمند است که پیروی از حاکم جائر بر هرج و مرج فضیلت دارد چطور می‌توان قانون را نادیده گرفت. با وجود آموزه‌ها و سفارشات مکرر و متعدد در دین مبین اسلام و وجود کامل‌ترین نظام حقوقی جهان در قالب فقه اسلامی چرا جامعه انقلابی ما بعد از 36 سال در نهادینه ساختن قانون در فرهنگ و رفتار عمومی مشکل دارد؟​ متاسفانه حلقه‌های مفقوده در زنجیره عوامل تمدن‌ساز ما یعنی قانونگرایی و تعهد کاری چیزی نیست که یکشبه و یکساله تحصیل شود و نهادینه شدن آنها نیازمند گذشت زمان گاه از یک تا چند نسل است.

بنابراین فردا دیر است و از همین امروز باید دست به کار شد تا شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور میوه نهال‌های غرس شده کنونی را بچینیم. امروز همه وظیفه داریم با قانونگرایی و کار خستگی‌ناپذیر و متقن، الگویی عملی از ارج نهادن به قانون و کار را برای نسل امروز و نسل‌های فردا به یادگار بگذاریم به گونه‌ای که حتی برای این دو ارزش بشری قداست قائل شوند. تردیدی نیست که در این صورت می‌توان الگویی از تمدن به جهانیان ارائه کرد که نه‌تنها از مزایای تمدن غرب برخوردار باشد بلکه از معایب آن بر حذر بماند. اکنون که نظام حاکم بر غرب به علت افراط در انسان محوری و تشدید خود پرستی و لذت‌جویی به بی‌بند و باری و دور شدن از ارزش‌ها، نه‌تنها ارزش‌های دینی که ارزش‌های فطری بشر، درونمایه هویت خود را از دست داده و دستخوش بحران‌های بزرگ اجتماعی و اقتصادی شده است اگر الگویی عملی و مطابق فطرت انسان ارائه شود که پاسخگوی همه نیازهای مادی و معنوی او باشد، تمدن رو به زوال غرب را به حاشیه می‌راند و ملت‌های بسیاری را که دچار این توهم شده‌اند که برای پیشرفت و رفاه باید سرتاپا غربی شوند و حتی مذهب پروتستان را اختیار کنند به تجدیدنظر وامی‌دارد زیرا تمدن غرب از نقاط ضعف عمده‌ای برخوردار است که قابل کتمان نیست ولی گویی ملت‌ها آن را مانند آنتی‌بیوتیک مضری می‌دانند که برای درمان فقر و مشکلات مادی ناچار از مصرف آن مانده‌اند.

اینک نگرانی اندیشمندان و سیاستمداران غربی که در نتیجه‌گیری پایانی فرگوسن هم تبلور یافته، آن است که با رواج بی‌بند و باری و لذت‌جویی پوچ، غرب بسرعت از خداباوری و ارزش‌های مذهبی دور می‌شود و روح پروتستانیزم به شرق بخصوص کشورهای در حال اوج و پرجمعیت آسیایی نقل‌مکان می‌کند. اما‌ آیا با الگوبرداری از تمدن غرب که همزمان مزایا و معایب آن را در بر دارد شرقی‌ها می‌توانند از‌ آسیب‌های این تمدن وارداتی مصون بمانند؟ پس باید الگویی بومی وجود داشته باشد که الگوهای وارداتی را پالایش کند ولی در کشور ما به برکت اسلام و انقلاب اسلامی چنین چیزی وجود دارد.​ یادمان باشد ما اینک اغلب عوامل تمدن‌ساز را که زمانی در انحصار غرب بودند در اختیار داریم و تنها کافی است قانونگرایی و کار و تلاش را به فرهنگ رایج در جامعه خود تبدیل کنیم تا معجزه آن را در بنیانگذاری درخشان‌ترین تمدن تاریخ مشاهده کنیم.

علیرضا سلیمانی‌زاده / جام​جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها