طنز فاخر، فرم آمیخته با محتواست نه قالب تهی از مضمون

شادی برخاسته از امید

غایت طنز، شاد کردن است و طبعا زمانی می‌توان گفت یک اثر طنزآمیز موفق عمل کرده که توانسته باشد تألمات خاطر مخاطب را به فراموشی بسپارد و با خوشحال کردن او لبخند بر لبانش بیاورد.
کد خبر: ۷۲۰۴۵۲
شادی برخاسته از امید

اما این لبخند صرف و گذرا برای شاد شدن و رضایت خاطر مخاطب کفایت نمی‌کند و اغلب با تمام شدن لحظه مواجهه با موضوع طنزآمیز، شادی حاصل از آن نیز تمام می‌شود و غم‌ها، ناراحتی‌ها و تألمات روحی و روانی بازمی‌گردد. پرسش این است که طنز چگونه می‌تواند از سطح شادی لحظه‌ای فراتر رود و نگرش مخاطب را به زندگی تغییر دهد؟ یا به عبارت دیگر طنز چگونه می‌تواند به مخاطب بباوراند که زندگی می‌تواند شیرین باشد و خنده می‌تواند اصالت داشته باشد؟

واکنش‌های منفی مخاطبان نومید در مواجهه با فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی طنز که گاه حالتی بیمارگونه و لجاجت‌آمیز به خود می‌گیرد، به‌طور خاص می‌تواند مصداقی از ناباوری نسبت به اصالت شادی و امید در مقابل خیل رنج‌ها و سختی‌های زیستن باشد. می‌گویند اینها چه دل خوشی دارند! چگونه می‌توانند همه چیز را خوب و آرام فرض کنند؟ چگونه می‌توانند مشکلات را نادیده بگیرند و از ما بخواهند با لودگی‌‌هایشان همراه شویم و بخندیم؟ چطور می‌توانند رو به دوربین لبخند بزنند فقط برای این‌که نشان بدهند شاد و سرخوش‌ هستند؟ چرا دروغ زیبا بیشتر از حقیقت تلخ خریدار دارد؟

پاسخ به این پرسش ‌که چه عواملی دست به دست هم می‌دهند تا انسان روی تلخ زندگی را بیشتر ببیند و شادی‌ها و امیدها یا استثنائاتی خلاف قانون اصلی خلقت را فرض کند یا در بهترین حالت به مثابه مخدراتی با تأثیر محدود و گذرا بپذیرد، نقش مهمی در کشف دلیل گریزانی مخاطبان از طنز و برنامه‌های مفرح تلویزیونی دارد. البته روشن است که بحث ما در اینجا مربوط به آن گروه خاص از انسان‌هاست که سر ناسازگاری با طنز و شادی دارند وگرنه تردیدی نیست که بیشتر مخاطبان سینما و تلویزیون به طنز و فکاهی بیش از دیگر ژانرها متمایل‌ هستند و بررسی‌های آماری هم این اقبال عمومی به آثار کمیک را تائید می‌کند.

اگر فرض کنیم رسالت طنز نه فقط متبسم کردن مخاطب، بلکه باوراندن شادی و نشاط به اوست، آن وقت مضمون آثار کمیک همتراز با فرم بیانی آنها اهمیت پیدا می‌کند و مقوله طنز از حد مهارت در خنداندن صرف فراتر رفته و پا به عرصه مهم‌تری می‌گذارد که عبارت است از تزریق نشاط و شادکامی به ذهن و ضمیر مخاطب. اگر فرض کنیم بهترین مضمون برای نیل به این مقصود، تکیه و تأکید بر مساله امید و اعتماد به آینده است، آن‌گاه اشتغال به امر طنز در ادبیات، هنر و به‌طور کلی ابزارهای ارتباطی و فرهنگی دست‌اندرکار در مناسبات انسانی، نیازمند شناخت درخور از فلسفه حیات و آگاهی روانشناختی از چند و چون رضایت انسان‌ها از زندگی خواهد بود. کسی که در پی شاد کردن انسان‌هاست تنها زمانی می‌تواند در القای نشاط به مخاطب تأثیری عمیق و ماندگار داشته باشد که خود نگاهی امیدوارانه به زندگی داشته باشد و روابط انسانی را یکسر تلخ و سیاه و زشت نبیند. بهترین آثار کمدی تاریخ سینما نیز حول محور همین مضمون امیدواری و ایمان به زندگی می‌گردند که از جمله تأثیرگذارترین آنها فیلم سینمایی «روشنایی‌های شهر» ساخته چارلی چاپلین است.

در فیلم روشنایی‌های شهر در صحنه کلوپ مشتزنی، تنها حرکات کمیک و خوش‌شانسی عجیب قهرمان ولگرد فیلم نیست که ما را مسرور می‌کند، بلکه از آن مهم‌تر انگیزه و هدف شخصیت اصلی از شرکت در مسابقه بوکس است. او شیفته و دلباخته دختری نابینا شده و می‌خواهد با کسب درآمد از این طریق، نیازهای زندگی او را برآورده کند. به‌طور کلی همه فیلم با آن‌که نوعی تلخی عمیق حاصل از فقر و نیاز قشر محروم جامعه را در خود نهان می‌کند، همزمان روایتگر امید و شادکامی و رضایتی است که از عشق و محبت سرچشمه می‌گیرد؛ محبتی که کلید شاد زیستن است و هیچ محدودیت جسمی و مالی نمی‌تواند مانع نقش ایفا کردن آن در مناسبات ارتباطی میان انسان‌ها باشد. اگر این درونمایه امیدوارانه پس‌زمینه طنزهای موقعیت مختلف موجود در این فیلم و دیگر آثار چاپلین نبود، حرکات نمایشی و اطوارهای کمیک شخصیت ولگرد این آثار، به رفتاری دلقک‌گونه تنزل می‌یافت و از حد لودگی فراتر نمی‌رفت و در بهترین حالت فقط می‌توانست در لحظه لبخندی به زور از مخاطب بگیرد، نه این‌که شخصیت مورد اشاره را به یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای سینمایی بدل کند و باعث شود کاراکتر ولگرد چاپلین در واقعی جلوه کردن، از زندگی اصلی خود او پیشی بگیرد.

در پرداختن به مقوله حساس و مهم طنز، یکی از مهم‌ترین آفت‌ها تظاهر و ریاکاری است. برای طنزپردازی ‌باید ذوق و قریحه شوخ‌طبعی داشته باشیم نه این‌که به سبک بازیگران مکتب «متداکتینگ» در نقش فرو برویم و آن را از نزدیک تجربه کرده و به مخاطب منتقل کنیم. اینجا مجال بازیگری نیست، بلکه موقعیتی است که هیچ‌گونه تظاهری را برنمی‌تابد و به‌طور کامل به روحیه و شخصیت اصلی سازنده متکی است. اگر فیلم‌های بیلی‌وایلدر این‌قدر شیرین و دوست‌داشتنی است، دلیلش سرخوشی و زنده‌دلی خود اوست که در مصاحبه‌اش با کامرون کرو در کتاب «گفت‌وگو با بیلی‌وایلدر» بوضوح قابل مشاهده است. از این کوزه دقیقا همان برون تراود که در اوست و چنان نیست که طنز را بتوان به صورتی تصنعی و دروغین ساخت و پرداخت و بدون باور قلبی به آن، توانست نشاط و شادکامی را به مخاطب باوراند. مخاطب بخوبی قادر است پشت پرده نقاب طنز را ببیند و دریابد که آیا نشاط القایی از دل برآمده یا فرمایشی و سفارشی است. و همان‌طور که خنده دروغین بیشتر از چهره درهم‌کشیدن راستین ما را معذب می‌کند، طنزهای باورنکردنی هم به مراتب بیشتر از تراژدی‌های باورپذیر، بدحالمان می‌کند و نشاط و شادابی را از ما می‌گیرد.

طنزپردازی قابل دفاع، طنزپردازی مبتنی بر جهان‌بینی امیدوارانه است نه نمایش‌ رقت‌انگیزی که تلخک‌ها مقابل شاهان اجرا می‌کردند و از تحقیر خود گرفته تا تمسخر دیگران، از هر ابزار ممکنی به هر قیمتی استفاده می‌کردند برای مفرح کردن کام خودکامگان و فراهم آوردن اسباب عیش آنان برای غفلت هرچه بیشتر از مسئولیت‌های اجتماعی. طنزپردازی فاخر، فرم آمیخته با محتواست نه قالب تهی از مضمون که کارکردی جز سرگرم کردن مخاطب و پر کردن اوقات فراغت او و در نتیجه اتلاف وقت او ندارد و تنها متناظر با داروی مخدری است که جای درمان، به تسکین درد قناعت می‌کند و از آن بدتر اعتیادی مخرب را نیز موجب می‌شود که ترکش موجب مرض است و درمانی جز تکرار و تداوم و استمرار بر عادت مألوف ندارد.

و بالاخره این‌که اگر آثار تولیدی طنز، آثاری قابل دفاع و معتنابه یا به اصطلاح فاخر نباشد، شاید در مراتبی حق با همان مخاطبان نومید باشد که طنزپردازان را سرخوشانی غافل از دردهای اجتماعی می‌انگارند و با انتقاد از آنان، موضعی کاملا متضاد اتخاذ می‌کنند و ترجیح می‌دهند با غم و غصه مأنوس باشند و شادی و نشاط را تا آنجا که می‌توانند تحقیر کنند؛ زیرا در نظرشان رنج‌ها و ناکامی‌ها گرچه ناراحت‌کننده و تألم‌بار است، اما دست‌کم صادقانه‌ و پیراسته از شائبه دروغ و ریا و تزویر است. با این حساب می‌توان گفت یکی از دلایل سرخوردگی اجتماعی و تأکید و اصرار بر یأس و پوچی و نومیدی می‌تواند اشتغال ناصحیح به مقوله طنز و نیز تبلیغ نادرست و ناسنجیده نشاط و امیدواری در جامعه باشد.

محمد کامیار / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها