نودی، نماینده دادستان تهران درباره این پرونده میگوید: سال 91 بود که زنی به ماموران خبر داد شوهرش به نام کیومرث گم شده است. این زن گفت شوهرش هر وقت قرار بود دیر به خانه بیاید، حتما به او خبر میداد. یک روز بعد از گم شدن کیومرث پلیس تکههای بدن یک مرد را در اتوبانی اطراف تهران پیدا و همسرش تائید کرد این جنازه شوهرش است.
نماینده دادستان ادامه میدهد: در حالی که به دستور بازپرس تکههای پیدا شده برای آزمایشهای ژنتیک به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، پلیس در شاخهای دیگر از تحقیقات خود با بررسی تلفن همراه مقتول متوجه شد این مرد از مدتی قبل با زنی به نام نرگس ارتباط داشت. پس از بازجویی، نرگس منکر دیدن کیومرث در روز حادثه شد و گفت هیچ نقشی در گم شدن او ندارد و نمیداند چه بلایی سر این مرد آمده است اما پلیس در تحقیقات خود به سرنخهایی در این ارتباط دست یافت. ماموران متوجه شدند روز حادثه متهم فرش خانهاش را با کمک یک کارگر شسته است. به گواهی این کارگر، آثار خون روی فرش بود، ضمن اینکه آثار خون در حمام خانه نرگس نیز پیدا شد و به این ترتیب ماموران این زن را بازداشت کردند. در این مدت ماموران تنه و سر کیومرث را هم پیدا کردند و آزمایشهای ژنتیک نیز ثابت کرد جسد متعلق به مرد گمشده است. نرگس بعد از یک سال و چند ماه مقاومت سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت کیومرث را کشته است.
نودی توضیح میدهد: این زن ادعا کرد مقتول قصد داشت به او تعرض کند حال آنکه طبق نتایج به دست آمده از فهرست مکالمات تلفنی و پیامکهای متهم، وقتی مقتول میخواست به خانه نرگس برود، او قبول کرده و قرار گذاشته بود که چه ساعتی به خانهاش برود. در حالیکه میتوانست چنین کاری نکند و مساله تعرض هم پیش نیاید. متهم همچنین جسد مقتول را مثله و سر را از تنش جدا کرده است و این رفتار، نشان از خشم فراوان و انتقامگیری است. در حالی که اگر موضوع فقط تعرض بود، او با یک ضربه مقتول را از پا درمیآورد و به جای ماهها مقاومت، موضوع را از همان اول به پلیس گزارش میداد. بررسیهای ما نشان میدهد مساله دفاع در برابر تعرض نبوده و احتمالا انگیزه دیگری در این زمینه وجود دارد که مقتول از گفتن آن سر باز میزند. با توجه به این دلایل و همچنین خواسته اولیای دم، درخواست صدور حکم قانونی شده است.
قصاص میخواهم
مادر مقتول زنی مسن است و تحمل غم از دست دادن فرزند برایش بسیار سخت است. او میگوید: برای قاتل فرزندم درخواست صدور حکم قصاص دارم. نوههایم هم همین درخواست را دارند و حاضر به گذشت نیستند. کیومرث دو فرزند داشت و حالا صاحب نوه هم شده اما نیست که نوهاش را در آغوش بگیرد و لذت پدربزرگ شدن را بچشد. یکی از بچههایش هم کوچک است که مادرش قیم او شده و هر دو بچه برای قاتل پدرشان درخواست قصاص دارند.
متهم تهمتهای ناروای زیادی به پسرم زده است و قصد دارد برای لاپوشانی کاری که کرده، پسرم را مرد بدی جلوه دهد در حالی که اگر هم او بد بود، ربطی به نرگس نداشت. کیومرث خانوادهاش را بسیار دوست داشت و هر کاری برای رفاه آنها انجام میداد. این زن با انگیزه خاصی دست به قتل پسرم زده و در کمال قساوت جسد پسرم را تکه تکه و کاری کرد که حتی نتوانستم صورت پسرم را برای آخرین بار ببینم. من از او نمیگذرم و همان طور که گفتم، حاضرم سهم دیه نوه صغیرم را هم بدهم تا قاتل مجازات شود.»
از خودم دفاع کردم
نرگس روایت دیگری از این جنایت دارد. او میگوید مرتکب قتل شد تا بتواند جلوی تعرض مقتول را بگیرد و از ابتدا هم در این باره واقعیت را گفته است:«من فعالیتهای اقتصادی دارم و از سالها قبل کیومرث را میشناختم. من در محیط کار با او آشنا شدم اما ارتباطی که داشتیم، فقط کاری بود. من رابطه دیگری با او نداشتم. کیومرث بعد از اینکه کارش را با ما شروع کرد، با یکی از همکاران من به نام لیدا ازدواج موقت کرد. به نظرم او از زندگیاش راضی نبود به همین دلیل هم با زنی دیگر ازدواج و این موضوع را از خانوادهاش پنهان کرد. با این حال کیومرث با لیدا هم مشکل داشت و من بخوبی مشکلات آنها را میدانستم و فقط ارتباطم با کیومرث را در حدی که کار میکردیم، نگه داشته بودم البته من خودم صیغه مردی بودم که خیلی به من احترام میگذاشت.
هر چند همسر دومش بودم اما هیچ وقت اذیتم نمیکرد و از زندگیام راضی بودم. او مرد خوبی بود و هر چیزی که یک زن لازم داشت، برایم تهیه میکرد و خودم هم درآمد داشتم. شوهرم هر شب به من سر میزد و بعد به خانه اولش میرفت. بعد از اینکه کیومرث از لیدا جدا شد، به من پیشنهاد داد با او باشم. اما من مخالفت کردم و گفتم خودم شوهردارم و از شوهرم هم خیلی راضی هستم. اما او مدتها بود برایم مزاحمت ایجاد میکرد. تا اینکه روز حادثه دوباره پیشنهادش را تکرار کرد و گفت میخواهد با من ازدواج کند. گفتم به خانهام بیا تا با هم صحبت کنیم. میخواستم او را قانع کنم که در حد من نیست. وقتی آمد، تنها بودم و حدود ساعت 12 شب بود. به او گفتم شوهرم که او را خوب میشناسی، برایم خانه اجاره کرده و در ماه حداقل دو میلیون تومان به من خرجی میدهد و هر چه در خانه لازم است خودش میخرد و میآورد. تو میتوانی در حد او مرا تامین کنی؟ گفت این حرفها را ول کن. گفتم تو هم از خانه من بیرون برو و دیگر پیشنهادت را تکرار نکن.»
متهم به قتل ادامه میدهد: «کیومرث به سمت من حمله کرد. پرتش کردم و دوباره آمد این بار با چکش به سرش زدم و خونریزی سختی کرد. او مرده بود. من به این فکر افتادم که جسد را از بین ببرم تا شناسایی نشود و خودم هم گرفتار نشوم اما بالاخره واقعیت مشخص شد. دیگر نمیتوانستم مقاومت کنم، یک جایی باید میگفتم چرا این کار را کردم.»
نرگس در اعترافاتش در دادسرا گفته بود کیومرث او را تهدید کرده و یکی از استدلالهای نماینده دادستان برای اینکه قتل با انگیزه جلوگیری از تعرض نبوده، همین مساله بود. این زن در مورد آنچه اتفاق افتاد، اینطور میگوید: «وقتی کیومرث به خانهام آمد، گفت شماره تلفن و آدرس همسر اول شوهرم را پیدا کرده و اگر من با او رابطه نداشته باشم، همه چیز را به خانواده شوهرم میگوید.
راستش این کار به نفع من بود چون ممکن بود همسر اول شوهرم از او جدا شود و من زن عقدی او بشوم اما شوهرم مرد بسیار خوبی بود. او هیچوقت به من بدی نکرده و همیشه از من حمایت کرده بود و نمیخواستم برایش مشکلی ایجاد شود. به کیومرث گفتم بر فرض که این کار را کردی، چه نصیب تو میشود، من که با تو ازدواج نمیکنم. او فقط تهدید کرد که این کار را میکند و من هم میدانستم آن را عملی نمیکند، بنابراین قتل برای تهدید او اتفاق نیفتاد. باز هم میگویم او قصد داشت به من تجاوز کند و من جلوی این تعرض را گرفتم.»
مادر و فرزندان مقتول برای نرگس درخواست قصاص کردهاند. او در مورد این درخواست چنین میگوید: «راستش ابتدا اصلا نمیخواستم از خودم دفاع کنم و به قضات هم گفتم هر حکمی بدهند قبول میکنم و اگر اولیای دم بخواهند همین فردا مرا اعدام کنند، میپذیرم و حرفی برای گفتن ندارم. خانواده مقتول بخصوص همسرش میداند کیومرث چطور آدمی بود و با این حال برای من درخواست قصاص کردهاند اما وقتی قاضی گفت باید توضیح بدهم، شاید در رای تاثیرگذار باشد قبول کردم جزئیات را بگویم.» (ضمیمه تپش)
مرجان لقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد