سلطانیسم در تاریخ ایران

موضع سلطان در برابر فقه و شریعت

شریعت آن چیزی است که خداوند برای بندگان خود وضع کرده است و مجموعه مسائل دینی عقاید، احکام و اخلاق را نیز در بر می‌گیرد.
کد خبر: ۷۱۴۳۹۰
موضع سلطان در برابر فقه و شریعت

دو منبع اصلی شریعت که می‌توان به آنها مراجعه کرد کتاب خدا و سنت است. فقه علمی است که در آن احکام شرعی به وسیله قرآن، سنت، اجماع و عقل به دست می‌آید. این احکام از سوی کسانی به اجرا در می‌آید که به آنها فقیه گفته می‌شود. از این رو به منظور داشتن حکومتی مطلوب باید بین حاکمان و فقیهان رابطه‌ای مناسب برقرار باشد و حاکمان احکام شرعی را که همان فقه و شریعت‌ است، بپذیرند. این در حالی است که در ایران همواره (تا پیش از انقلاب اسلامی) نظام پادشاهی برقرار بوده که مخالف دین و مذهب به شمار می‌رفته‌اند.

این امر به​این علت بوده که پادشاهان در ایران قوانین حکومت‌های پیش از خود را زیر پا می‌گذاشتند تا خود به قدرت برسند. این پادشاهان از قدرت نامحدودی برخوردار بودند و کسی را پروای آن نبود که دستور آنها را زیر پا بگذارد. چنین حکومت‌های سلطان‌مدار و دیکتاتوری با زدن نقاب شریعت از کشتن افراد بی‌گناه ابایی نداشتند. از این روست که از ابتدای حکومت پادشاهی در ایران پادشاهان به انواع و انحای مختلف با فقها در جنگ و ستیز بودند، به نحوی که در حکومت پهلوی علمای بسیاری دستگیر، زندانی، شکنجه و تبعید و یا ممنوع‌‌المنبر شدند اما همه اینها مانعی برای فریبکاری آنان و تمسک به ظواهر دین نبود.

در تاریخ ایران به‌وفور از این دست موارد وجود دارد. به عنوان نمونه می‌توان از دولت غزنویان یاد کرد که به قدرت رسیدن آنها با حیله و فریب بود. دولت غزنوی حکومتی ترک تبار و مسلمان بود که در قرن چهارم و پنجم بر بخشی از شرق خاورمیانه و جنوب آسیای میانه حکومت می‌کردند. آنها به‌عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تائید خلافت عباسی بودند. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادند. سلطان محمود غزنوی و پسرش مسعود از مشهورترین پادشاهان این دوره بودند که به ظاهر به شریعت و دین پایبند بودند. حملات مکرر محمود به هند در لوای رواج اسلام یکی از نمونه‌های تظاهر به فقه و شریعت است. محمود غزنوی به اسم دین و شریعت و گسترش اسلام به هند حمله می‌کرد در حالی که دلیل اصلی وی برای این حملات فقط کشورگشایی و غارت گنجینه‌ها و جواهرات معابد هند بود. همان‌طور که از تاریخ برمی‌آید، محمود در یکی از جنگ‌های خود به هند به یکی از بزرگ‌ترین فتوحات خود یعنی فتح سومنات دست یافت. سومنات بزرگ‌ترین و مهم‌ترین بت هندوستان بود که پنج متر طول داشت. هندوان دسته‌دسته به زیارت این بت می‌رفتند و صدها برهمن نیز به پرستش وی مشغول بودند. هندوان طلا و جواهرات فراوانی را نذر این بت می‌کردند. محمود در کشورگشایی‌های خود به نام اسلام و مسلمین به سومنات دست یافت، آن را با خاک یکسان کرد و تمام طلا و جواهرات سومنات را نیز صاحب شد. محمود فردی متعصب و خشک مذهبی بود که اطرافیانش را کسانی تشکیل می‌دادند که همانند خود او بودند؛ چاکرانی که ازخراسان تا هندوستان زبان به تملق و چاپلوسی او گشوده بودند.

او دشمن شیعیان بود. به همین علت از دیگر کارهای محمود که پایه‌های شریعت را متزلزل کرده بود، دشمنی او با شیعیانی از قبیل حکیم ابوالقاسم فردوسی بود. ابتدا محمود قصد داشت به پاس سرودن شاهنامه به فردوسی صله دهد ولی در آخر کار او نه تنها به عهد خود وفا نکرد که می‌خواست این شاعر آزاده را به جرم شیعه بودن از بین ببرد. محمود می‌خواست با زدن افترا به فردوسی به جرم الحاد او را به زیر پای فیلان بیندازد ولیکن فردوسی از دست او و عمالش فرار کرد. (صفا، 1373، 121)‌

دروغ‌ و تزویر غزنویان به اینجا ختم نمی‌شود. پس از مرگ محمود، پسرش مسعود به تخت نشست. او کسی بود که در مخالفت با شریعت دنباله‌رو پدر خویش بود و حتی از او بدتر عمل می‌کرد. او نیز به نام شریعت و اسلام کشتارهای فراوانی کرد. یکی از مهم‌ترین و بدترین اتفاقاتی که زمان او افتاد، زندانی کردن و کشتن برادرش محمد و دیگری به دار آویختن حسنک بود که وزیر شیعه‌مذهب پدرش به شمار می‌رفت. مسعود حسنک را ملحد اعلام کرد که این کار وی نیز یکی دیگر از تزویرهای او محسوب می‌شد.

مسعود به ریا نمازهای طولانی می‌گزارد، در حالی که در کنار آن با ندیمان و کنیزان خود خلوت می‌کرد و شراب می‌نوشید. از فساد اخلاقی او می‌توان به داستان خویشخانه اشاره کرد. زمانی که هنوز محمود زنده بود و سلطنت می‌کرد، مسعود دور از پدر در هرات روزگار می‌گذراند و پنهان از وی به کارهای شنیع می‌پرداخت. او دستور داده بود در باغی برایش اتاقی بسازند که بر دیوارهای آن نقاشی‌های مستهجن کشیده شده بود. مسعود هنگام خواب ظهر به آن مکان می‌رفت و در آن باغ پنهانی و دور از چشم دیگران شراب‌خواری و با مطربان خود خلوت می‌کرد. روزی جاسوسان محمود او را از احوال مسعود با خبر کردند. محمود برای دستگیری مسعود چند تن را به آن باغ فرستاد ولی وقتی سربازها به آنجا رسیدند چیزی نیافتند جز آن که مسعود را دیدند که در اتاقی در حال نماز بود. جاسوسان مسعود خیلی زود به او خبر رسانده بودند و وی تمام نقوش مستهجن را با گچ پوشانده بود.(بیهقی، 1380، 57 ـ 53)‌

در تاریخ ایران فراوانند محمودها و مسعودها که دینداریشان همراه با نیرنگ و تزویر بوده و دین آنها دینی خلاف فقه و شریعت به شمار می‌رفته است. این رفتار حکومتی به پادشاهان صفویه، قاجار و پهلوی نیز سریان یافت. پادشاهان این دوره‌ها نیز اسما به اسلام وفادار بودند، نماز می‌خواندند و روزه می‌گرفتند و حتی به زیارت امام رضا می‌رفتند در حالی که در فساد اخلاقی غرق بودند.

حکومت چنین پادشاهانی حکومتی استبدادی بود که هیچ قانونی نمی‌توانست روش حکومتی و رفتار این پادشاهان را تغییر دهد. چنین شیوه حکومتی همچنان در ایران ادامه یافت و به دوران حکومت پهلوی رسید که به اسم اسلام کارهای شنیع بسیاری انجام داد. از جمله اعمال این حکومت که مخالف شرع اسلام به شمار می‌رود، کشف حجاب بود که از دستاوردهای تقلید رضاشاه از غرب بود. البته کشف حجاب فقط مختص دوره رضاشاه نبود و این موضوع از دوره مشروطه آغاز شده و تا دوره رضاشاه ادامه یافته بود، اما این رفتار رضاشاه و دیگر بی‌عدالتی‌های او چندان دوامی نداشت و حکومت جمهوری اسلامی با پیروزی خود، خط بطلانی بر تمام حکومت‌های پادشاهی پیش از خود کشید.

زهرا شهرام بخت / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها