روایات تاریخی در قرآن

از تاریخ تا قصه در روایات قرآنی

با توجه به تصریح قرآن و نیز ماهیت و جایگاهی که این کتاب در بین مسلمین دارد، مقصود اولیه از بیان داستان‌ها و قصص، تدبر و عبرت‌آموزی است و نه صرف بیان روایت تاریخی. از این‌رو، هرچند نزد یک مسلمان مومن به وحیانی‌بودن قرآن، نام آوردن از هویت‌های تاریخی و سرگذشت آنها یک سند معتبر در ارتباط با واقعیت این هویت‌ها تلقی می‌شود، ولی جایگاه اولیه و اساسی داستان قرآنی نزد مسلمانان، یک منبع تاریخی نیست، بلکه روایت و داستان در این کتاب در خدمت بیان پیام قرار دارد.
کد خبر: ۶۹۸۳۸۳
از تاریخ تا قصه در روایات قرآنی

این مطلب در مقایسه بین قرآن و سایر کتب مقدس، بیشتر آشکار می شود. برای مثال، بسیاری از شخصیت های داستان های قرآن در تورات نیز یاد شده اند؛ مثل آدم و حوا، نوح، ابراهیم، ساره، فرعون، موسی و... اما نوع روایت پردازی در این دو کتاب، تفاوت ماهوی آشکاری دارد. اولین تفاوت عبارت است از این که در تورات، روایات کاملا به شکل و ترتیب تاریخی بیان می شوند، در حالی که در قرآن، داستان افراد و شخصیت ها و پیامبران در مواضع مختلف بیان می شود و لزوما ترتیب تاریخی در بین این شخصیت ها و داستان های آنها وجود ندارد. حتی گاه ماجراهای یک شخص واحد در مواضع مختلفی از قرآن ذکر می شود.

از تفاوت های دیگر بین داستان های این دو کتاب، می توان به کثرت شخصیت های تورات، در قبال قلت شخصیت های قرآن اشاره کرد. تورات در بیان نسب انبیاء و فرزندانشان دقت بسیار زیادی به خرج می دهد و بسیاری از محتوای تورات را ذکر تعداد فرزندان انبیاء و نیز این مساله که در چه سنی صاحب اولین فرزند شدند و در چه سنی وفات یافتند، به خود اختصاص داده است. اما چنین محتویاتی اصلا جایگاهی در قصص قرآنی ندارند. چنین تفاوت هایی به خودی خود، به مخاطب چنین القا می کند که تورات سعی دارد در درجه اول، حقایق تاریخی را روایت کند؛ یعنی (در کنار سایر چیزها) یک کتاب تاریخ است. اما وقتی جنبه بیان تاریخ در روایت غلبه پیدا می کند، جنبه داستانی و پیام رسانی داستانی آن، به خودی خود تا حدی در حاشیه قرار می گیرد.

داستان های قرآن، به جنبه های ریز تاریخی، مثل سن انبیاء، نسب آنها، و تعداد دقیق فرزندانشان، و ذکر جزئیات حادثه تاریخی، و بیان دقیق شرایطی که این حادثه در آن روی داده، توجه ندارد. همین مطلب باعث می شود جنبه تاریخی روایت در حاشیه قرار گیرد و جنبه داستانی و پیام رسانی آن محوریت پیدا کند. بدین وسیله، آن چیزهایی که بین ما به عنوان مخاطب امروزی و این شخصیت ها، به عنوان هویت های تاریخی فاصله می افکند، در داستان پررنگ نمی شود و مخاطب با داستان ارتباط نزدیک تری پیدا می کند و پیام داستان و مناسبات افراد با یکدیگر و رذیلت ها و فضیلت ها و شخصیت های مثبت و منفی، بیشتر قابل درک می شود.

از این رو، داستان های قرآنی همواره نزد مخاطب قابلیت نمونه سازی امروزی را دارند و گویی مخاطب قرآن مورد این هشدار قرار می گیرد که نکند به سرنوشت فرعون، جالوت، نمرود، هامان، ابولهب و... دچار شود. به عبارت دیگر، این شخصیت ها در درجه نخست، نه در خدمت بیان حادثه ای تاریخی برای محقق تاریخ، بلکه در خدمت عبرت آموزی و شناختن مصادیق سبک های مختلف زیستن، در همه ادوار تاریخ قرار می گیرند. بنابراین، فرعون، و جالوت و ابولهب، در داستان های قرآن بیش از این که شخصیت های تاریخی باشند، هر یک، نمونه یک سبک «زندگی»، یا یک نمونه «بودن» هستند؛ سبک زندگی و نمونه بودنی که همواره قابل تکرار است و قرآن تلاش دارد به افراد، این مطلب را هشدار دهد. توجه داشته باشیم این مطلب که چنین شخصیت هایی در داستان های قرآن، در درجه نخست، هر یک، نمونه ای از یک سبک زندگی متفاوت هستند، به این معنا نیست که این اشخاص حقیقت تاریخی ندارند، بلکه به این معناست که حقیقت تاریخی آنها در بسیاری از روایت های قرآن، در حاشیه قرار دارد.

حسین شقاقی / گروه اندیشه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها