خانه ما نیز در هلند، از آن خانههای کلاسیک بود که تراس داشت و پنجره بزرگ خانه به پیادهرو مشرف میشد. جوری که عابران راحت میتوانستند خانه را دید بزنند و مطمئن باشند هیچ اتفاق بدی نمیافتد!
در نخستین روز ورود ما به هلند، من و برادرم به کوچه رفتیم تا با بقیه بچههای محله فوتبال بازی کنیم. آنها ما را با عبارتی صدا میزدند که شاید تنها کلمهای باشد که برای اولینبار به ذهن یک خارجی که قصد دارد یک انگلیسی زبان را مخاطب قرار دهد، استفاده میشود: «پسربچههای دیوانه!» اما بعدها به پای ثابت فوتبال محله تبدیل شدم. حضور من در کوچههای هلند، با درخشش عصر طلایی فوتبال این کشور در اواسط دهه 70 همزمان شده بود. در جامهای جهانی 74 و 78 این تیم به فینال بازیها راه یافت. بازیهای درخشان هلند و ارائه فوتبالی مدرن که متکی بر شیوهای از بازی بود که به سنت فوتبال این کشور بدل شد: پاس دادنهای متوالی.
تیمی که اکنون تا مرحله نیمه نهایی جام جهانی صعود کرده نیز جزئی از همان سنت فوتبال هلند تلقی میشود. شاید فوتبال هلند، آخرین بازمانده سنتی باشد که از طریق آن، این کشور معرفی میشود.
بعد از مدتی اقامت در این کشور دریافتم تقریبا تمام بچههای این کشور عضو یک تیم باشگاهی فوتبال هستند. برخی باشگاهها در شهرهای کوچک و حومه حتی تیمهای پایه (از هشت ساله تا بیست ساله) نیز داشتند. شنبهها، صبح زود، با عجله به سمت زمین تمرین باشگاهم میرفتم. من و همتیمیهایم، تا هشت صبح پشت در زمین تمرین صبر میکردیم تا بالاخره نگهبان زمین بیاید و در را باز کند. ما تمام روز را در آن زمین بازی میکردیم. وقتی هم بازی ما خاطر باران شدید تعطیل میشد، دواندوان به سوی سالن فوتبال هدایت میشدیم و فوتبال سالنی بازی میکردیم. گاهی هم به ما ویدئوی بازیهای هلند در جامهای جهانی 74 و 78 را نشان میدادند.
فقط در حال بازی کردن بودیم. همین. خانواده ما سالی پنجاه پوند به باشگاه میداد تا من و برادرم در آن باشگاه مشغول باشیم. تقریبا محل زندگیمان همانجا بود. دو بار در هفته نیز مربیان رسمی فوتبال هلند میآمدند و با ما کار میکردند. شهردار آن شهری که زندگی میکردیم واقعا به چمن زمینهای فوتبال آنجا اهمیت میداد. به صورت مرتب، به وضع چمنها رسیدگی میشد. به نظر من،فوتبال هلند، برخاسته از شرایط اجتماعی دموکرات این کشور است.
اما فوتبال هلند تا سال 1965 چندان تعریفی نداشت. تا این که یک باشگاه نیمهحرفهای در آمستردام که نامش آژاکس بود، با استخدام مربیای به نام رینوس میشل حرکت مهمی انجام داد. او همراه نابغه جوان این باشگاه، یوهان کرویف، رموز فوتبال را رمزگشایی کرد.
این که آنها چنین انقلابی را در دهه 60 و در شهر آمستردام برپا کردند اتفاقی نبود. این شهر جایی است که همیشه در حال تغییر است. در همین ایام، مردی در همین شهر، تمرینات آنها را دید میزد. آن مرد لوئیس فان خال، سرمربی کنونی هلند بود.
به باور کرویف و میشل، اساس فوتبال پاس دادن بود. از دید آنها دریبل زدن، روحیه جنگجویانه و آمادگی جسمانی تنها به جزئیات فوتبال تعلق دارد: پاسکاریهای متوالی، حرکت در فضاهای مختلف و به طور مداوم جا عوضکردن اصول اولیه آنها بود. این که هر فوتبالیست باید از دید یک پلی میکر به فوتبال بنگرد. «فوتبال یک ورزش فکری است.» این جمله معروف یوهان کرویف بود.
آنها اعتقاد داشتند فوتبال ورزشی است که باید درباره آن مدام بحث شود. حتی گاهی نیز این بحثها باید به مشاجره بدل شوند. کرویف زمانی که مربی آژاکس بود از بحثهای طولانی بازیکنان هلندی شاکی بود. «وقتی با فوتبالیست هلندی صحبت میکنید او به جای این که در جواب دستور شما بگوید: بله، میگوید: بله، اما...» این یکی از خاطرات معروف کرویف بود، اما خود کرویف نیز در رواج چنین اخلاقی نزد بازیکنان هلندی مقصر بود. او جامعه فوتبالی این کشور را به جامعهای مناظرهگر و مباحثهگر تبدیل کرد. رود گولیت، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال این کشور در این خصوص نظر جالبی دارد: فوتبالیستهای هلندی در رختکن، همگی خود را تئوریسین میدانند و با مربی خود بحث میکنند. ایتالیاییها با این که فکر میکنند همه چیز میدانند، اما جرات مباحثه با مربیشان را ندارند. از گولیت سوال کردم انگلیسیها چطور؟ جواب داد: «آنها در رختکن فقط با هم شوخی میکنند و میخندند!
هلندیها به فوتبال میاندیشند. همین اندیشیدن موجب شده همواره پیشرفت کنند. آنها همواره تیمی بودند که فوتبال مالکانه ارائه میداد، اما تیم کنونی فان خال در برزیل بیشتر دوست دارد، حریف مالک توپ باشد به محض این که هلند صاحب توپ شود، دستهجمعی حمله میکنند. آنها به این حرکت، تغییر سریع شیوه بازی میگویند که به هلندی میشود: .omschakelingاین تیم با شکست مکزیک و کاستاریکا مانند چهار سال قبل به نیمه نهایی رسیده است. در آفریقای جنوبی بر اساس آمار، تعداد هلندیهای بیننده فوتبال از هر کشوری بیشتر بود، اما مردم این کشور در خوشبینانهترین حالت، به جای این که شیفته این تیم کنونی باشند، تنها با آن غریبه نیستند. بندرت میتوانید هواداری را در این کشور ببینید که مثلا لباس هلند را پوشیده باشد که پشت آن نام یکی از بازیکنان کنونی این تیم درج شده باشد. در عوض شما متوجه میشوید مردم، هنوز به بازیکنان مرجع این کشور عشق میورزند. مثل حک شدن شماره 14 که شماره کلاسیک یوهان کرویف بود یا پوشیدن لباسی با نام «برگ کمپ».
ستاره کنونی تیم، آرین روبن، چندان محبوب فوتبالدوستان این کشور نیست. به باور آنها، او کسی است که سنتهای فوتبال این کشور را میشکند. میگویند او یک تکنوازی است که اصالتی آمریکای لاتینی دارد و دست تقدیر او را در مناطق شمالی هلند به دنیا آورده است. هلندیها به شعار دریبل نکن همواره وفادار بودهاند. به همین خاطر است که چندان دلخوشی از روبن ندارند. واقعیت این است که او را تنها تحمل میکنند.
آوردن تیم کرول به جای یاسپر سیلسن در ضربات پنالتی، یک حرکت تاریخی از لوئیس فان خال بود، اما نباید واقعیت، پشت این پیروزی پنهان شود. این تیم بزرگی نیست. کشوری با 17 میلیون جمعیت نمیتواند در هر نسل 11 بازیکن درجه یک در ترکیب اصلی خود داشته باشد. وقتی این تیم با بازیکنان متوسطی مانند ران فلار و استفان دی فرای، هلند را با آن نتیجه شکست میدهد، در واقع سنت فوتبال این کشور به چنین پیروزیای دست یافته است. به قول برتولت برشت: «کشور موفق کشوری است که نیازی به اسطورهها نداشته باشد.»
سایمون کوپر / مترجم: سهیل نوریپناه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد