جام جم سرا: انگار سایه او شدهام. همیشه صد قدمی پشت سرش یواشکی میروم ببینم کسی او را دوست دارد و قبل از من از او خواستگاری میکند یا نه. وقتی با تلفن حرف میزند میمیرم و زنده میشوم. به هر دری میزنم که بفهمم کسی که آن طرف خط بوده زن است یا مرد و دوست است یا غریبه، رقیب است یا مراجعهکننده.
وقتی میخواهد نگاهم کند دست و پایم را گم میکنم. قلبم میآید توی دهانم و حس میکنم الان قیافهام آنقدر تابلو میشود که جلوی او آبرویم میرود.
راستش خیلی دوستش دارم، اما هنوز جرات نکردهام به او بگویم. در موردش تحقیق کردهام. درست همانی است که دلم میخواهد زن زندگیام باشد، اما میترسم این یکی را هم به سبب این کمرویی و خجالتم از دست بدهم.
نه میتوانم درست و حسابی چهار کلمه حرف با او بزنم و نه میتوانم به یک ناهار دعوتش کنم تا خواستهام را برایش مطرح کنم حتی جرات ندارم از او بخواهم قبول کند به خواستگاریاش بروم.
میترسم جوابش منفی باشد، میترسم همه چیز را خراب کنم. نمیدانم چرا هرکاری میتوانم انجام دهم جز مطرح کردن خواستهام.
کمرویی با شما چه میکند؟
روانشناسان معتقدند کمرویی گرچه بیسروصدا و بیادعاست، اما دشمنی است که میتواند راحت پشت شما را به خاک بمالد، چنانکه دیگر از جای خود برنخیزید.
کمرویی جلوی تشکیل خانواده را میتواند بگیرد، امکان پیشرفت تحصیلیتان را سلب کند و موقعیتهای اجتماعی شما را از بین ببرد.
این عادت یا احساس بد میتواند شما را در همه امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی عقب بیندازد.
سیما دختری خجالتی بود. او از گذشته خود چنین میگوید: وقتی به خانهمان مهمان میآمد، فرار میکردم و در یک اتاق پنهان میشدم. اگر یکی از مهمانها پسری هم سن و سال خودم بود محال بود جلویش آفتابی شوم. از درخانه بیرون نمیرفتم و اگر میخواستم برای خرید یا چیز دیگر بیرون بروم دچار دلهره میشدم.
آنقدر این روند ادامه داشت که کمکم از خودم بدم آمد. وقتی بعد از کلی تلاش وارد دانشگاه شدم به خودم نهیب زدم که نمیگذارم این موقعیت را از من بگیری. تصمیم گرفتم همیشه ردیف اول کلاس بنشینم، جوابهایی را که به ذهنم میرسد بیمحابا بگویم و پرسشهایم را بیرودربایستی مطرح کنم.
انگار دوشخصیتی شده بودم. یکی خجالتی و فراری و آن یکی قلدر که اولی را پرت میکرد وسط معرکه. اما واقعا آن شخصیت قلدر بسیار به من خدمت کرد و حالا ایندو با هم یکی شدهاند. با این روش نهیبزدن به خود کمکم دیده شدم و دری به دنیایی جدید به رویم باز شد، کار پیدا کردم، گل سر سبد بحثها شدم، محبوب استادان و البته مورد حسادت خیلیها!
بعدها از میان همکاران خواستگار خوبی پیدا کردم و آنقدر زندگیام متحول شد که هرگز فکرش را نمیکردم.
خیلی از خجالتیها شخصیت قابل توجهی دارند، اما جرات مطرحکردن خود را ندارند و این خجالت در مقابل دختر مورد علاقهشان اغلب باعث خجالتشان میشود.
از ترسهای خود استقبال کنید
شما باید با دختر مورد علاقهتان نزدیکترین ارتباطی را داشته باشید که هر انسان با همنوع خود دارد. پس باید آنقدر جسارت در خود ایجاد کنید که یک رابطه عمومی و سطح اولی با او برقرار کنید. چیزی در حد سلام و علیک و گفتوگو بر سر موضوع سیاسی یا اقتصادی روز، شرایط حقوق و دستمزد یا آب و هوا.
از هر هفته از یک موضوع شروع کنید و بعد از اندکی صحبتها را بیشتر کنید.
لازم نیست این تمرین را فقط با دختر مورد علاقهتان انجام دهید. میتوانید از خانه خارج شده و با مردم واقعا معاشرت کنید. در خیابان به اولین بانوی سالمندی که رسیدید وسایلش را برایش حمل کنید، در صف نانوایی با مردم سر صحبت را باز کنید، به گروههای داوطلبانه بپیوندید تا ارتباط خود را گسترده کنید.
در انجمن و کلاسهای مورد علاقهتان ثبتنام کنید و هروقت فکر میکنید درست است و جا دارد چیزی را مطرح کنید با اجبار خود را وسط بحث بیندازید و آن حرف را در گوش بغل دستیتان نزنید.
معاشرت، معاشرت و بازهم معاشرت. بزودی خواهید دید با این یک کلمه توانستهاید جسارت لازم برای مطرحکردن حرف دلتان با همسر آیندهتان را به دست آورید.
مگر چه میشود
این سوال را از خودتان بپرسید: مگر چه میشود اگر سوال کنم؟
ما این را از چند نفر خجالتی پرسیدهایم.
حسین ـ الف که تاکنون رویش نشده است به خواستگاری برود میگوید: میترسم حرفی بزنم که مسخره به نظر برسم و دخترشان را به من ندهند و کوچک شوم.
از او میپرسم فرض کن به خواستگاری یک دختر رفتی و هرچه خوب و مناسب بود گفتی و به نظر آنها خندهدار بود و دخترشان را به تو ندادند. مگر چه میشود؟ وقتی تو پا پیش میگذاری یعنی آنقدر اعتماد به نفس داری که خود را آماده میبینی. اگر آنها تو را آماده نبینند چه میشود؟
میگوید: خجالت میکشم.
میگویم: این که همین حالا هم اتفاق افتاده پس عملا فرقی نمیکند.
حمیدرضا در پاسخ همین پرسش میگوید: اگر مرا تحقیر کنند، اعتمادبه نفسم را از دست میدهم.
سعید میگوید: خشمگین میشوم و ترجیح میدهم ازدواج نکنم.
احمد میگوید: شاید دختر از من بدش بیاید و هرگز به او نرسم.
اما اگر خواسته را مطرح کنید چه میشود؟
حسین میگوید: شایداز من خوششان بیاید.
حمیدرضا میگوید: شاید از حرفهایم خوششان نیاید و دخترشان را به من ندهند، شاید هم بدهند.
سعید میگوید: شاید خشمگین شوم و یک حرف تند بزنم که منجر به دعوا شود. شاید هم چیز بدی نگویند و عروس از من خوشش بیاید.
احمد هم میگوید: شاید بالاخره متاهل شوم و همه چیز بخوبی انجام شود.
زندگی برد و باخت
وقتی قرار است پا به دنیا بگذارید معلوم نیست واقعا چقدر زنده میمانید و سالم به دنیا میآیید یا نه. اگر سالم باشید معلوم نیست سالم بمانید. اگر سالم بمانید معلوم نیست والدینتان بالای سرتان بمانند یانه. اگر آنها بمانند معلوم نیست زندگی بخوبی پیش برود یا نه و وقتی به مدرسه بروید معلوم نیست موفق شوید یا نه. همینطور در مورد همه چیز دیگر زندگی. زندگی مثل یک بازی است که یک روی آن برد و روی دیگرش باخت است. هیچ اطمینانی به موفقیت صددرصد وجود ندارد، پس چرا در چنین دنیایی شما میخواهید اینقدر کامل و موفق باشید؟ شکست ابتدای هر پیروزی است، بنابراین از جوابهای رد نهراسید. این قاعده زندگی است و هیچ اتفاقی هم نمیافتد. اگر اولین بار جواب رد شنیدید، یا در اثر بهبود شرایط خود و ایجاد تغییرات نظر دختر هم تغییر میکند یا نظر شما به سمت دختر دیگری تغییر میکند. پس هیچ اتفاق مرگباری نمیافتد اگر شما خواستگار موفقی نباشید.
دختر مورد علاقه شما هم حق دارد خواستههای خود را داشته باشد و دنبال ایدهآلهایش باشد، اما تا وقتی نظرتان را به او نگویید هرگز نمیفهمید شما هم جزو ایدهآلهایش هستید یا نه.
هنگام گفتوگو افکارتان را سراسر به شخصی که در حال گفتوگو با او هستید متمرکز کنید نه کاستیهای خود.
گوش دادن را بیاموزید و از پرسشهای کلی شروع کنید تا صحبت گل کند، هرگاه گفتوگو در حال از آب و تاب افتادن بود موضوع جدیدی را آماده داشته باشید.
من حق ندارم
یک انسان حق زندگی، همسر گزینی و رقابت دارد. فراموش نکنید وقتی دارید با ترس از پا پیش گذاشتن فرصت را به دیگران میسپارید تلویحا به خودتان میگویید: تو حق نداری این چیزها را داشته باشی. تو لیاقت کافی برای داشتن این همسر، این شغل، این موقعیت و... را نداری. یکبار دیگر به خودتان و آنچه دارید نگاه کنید. آیا بازهم به خودتان حق زندگی کردن نمیدهید؟! پس همین امروز بیایید یک قدم بردارید. (ماندانا ملاعلی/ضمیمه چاردیواری)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
اون حسی كه میگه كس دیگه ای رو جز خودت بدبخت نكن رو چیكار كنیم?!