خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده سیدحمزه اکوانی است:
نعمتی که در اسارت نصیب اسرا شد حاج آقا ابوترابی بود که باعث شد اعتقاد، وحدت، ایثار، گذشت، اخوت، مهربانی و ... در بین اسرا دو چندان شود و همچنین توصیه های ایشان در مورد ورزش که البته خودشان هم ورزشکار بودند و در یک ورزش باستانی یک نفس بیش از 150 شنا رفت همچنین در کشتی گرفتن مهارت خاصی داشت. بچه ها نگهبان مشخص می کردند و ساعتی را به ورزش اختصاص می دادند. در کل زندگی در اردوگاه به شکل شهر بود که شهردار و مسئول فرهنگی، ورزشی، نظافت،و ... داشت و هرکس مسئول کاری بود تا به نحو احسن انجام شود.
ماه مبارک رمضان که هوا خیلی سرد بود غذا را ساعت 4 می گرفتیم و دور سطل غذا پتو می پیچاندیم که تا افطار سرد نشود و برای سحر هم بایستی چندین پتو دور سطل می پیچاندیم که تا سحر مورد استفاده قرار بگیرد.
آب هم داخل حلب های روغنی بود و مقدار گونی دور آن می پیچاندیم و آن را خیس می کردیم تا کمی خنک شود و موقع افطار بتوانیم از آن استفاده کنیم. سال های اول بسیار سخت بود حتی آب به حدی نبود که هنگام افطاری سیر بخوریم.
در اردگاه موصل چند نفری از نگهبانان و افسران عراقی که بچههای نجف اشرف بودند و بعضی موقع می آمدند داخل آسایشگاه و صحبت می کردند و می گفتند: ما به مشهد به زیارت امام رضا(ع) و شیراز به زیارت شاه چراغ آمدهایم.(سایت جامع آزادگان»
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد