گران‌ترین و ارزشمندترین بلیت سینما

یک دستش به چادرش بود و با یک دست هم دنبال چیزی در کیفش می‌گشت و نیم‌نگاهی هم به دخترش داشت که زیر سایه درختی ایستاده بود، صف لاغر و کوتاه سریع جلو رفت و نوبت به او رسید، آرام قامتش را خمیده کرد و کارتی را به مسئول فروش بلیت ارائه داد و بدون پرداخت وجهی دو بلیت گرفت، وقتی بلیتش را نگاه کرد خطاب به آقای گیشه‌دار پرسید: پسرم این ردیف خیلی جلوست و نزدیک پرده سینما، من گردنم مشکل دارد و نمی‌توانم آن را خیلی بالا نگه دارم، اگر امکانش هست در ردیف‌های عقب‌تر و انتهای سالن بلیت بدهید، با واکنش سرد و نه چندان مودبانه مسئول گیشه مواجه شد با این مضمون که نیست و نمی‌شود و همین است که هست!
کد خبر: ۶۸۶۴۳۶
گران‌ترین و ارزشمندترین بلیت سینما

نوبت من رسید هنوز مرد گیشه‌دار داشت با خودش زیر لب حرف می‌زد، بلیت مفتی می‌گیرند و اُرد هم می‌دهند، یک 10 هزارتومانی سبز رنگ را روی سنگ سفید گیشه قرار دادم و دو بلیت طلب کردم پس از گرفتن بلیت‌ها متوجه شدم که ردیف صندلی من در انتهای سالن و جای بسیار مناسبی قرار دارد و خبری از کمبود صندلی و پر شدن سالن و... دست‌کم برای من وجود نداشت، همین ماجرا باعث شد تا کنجکاو شوم و پیش از آغاز فیلم در سالن انتظار نزدیک همان مادر و دختر بنشینم و به هر سختی بود کارتی که هنوز دستش بود را دزدکی تماشا کردم، کارت بنیاد شهید بود، کارت خانواده شهدا...

عصر دل‌انگیز بهاری و نشستن پای فیلمی که کارگردانش را می‌توان شناسنامه سینمای ایران نامید، می‌توانست اتفاق خوبی باشد، اما یکی از تلخ‌ترین عصرهای بهاری‌ام را سپری کرد.

در تمام طول نمایش فیلم نتوانستم برای دقایقی حتی چشم به پرده نقره‌ای بدوزم و فیلم را دنبال کنم چه برسد که بخواهم درباره نقاط ضعف و قوت آن چیزی بنویسم، یک چشمم به برخی صندلی‌های خالی کنارم بود و یک چشمم به آن مادر و دختر که در ردیف جلو گردنشان رو به آسمان بود. نتوانستم تحمل کنم، فیلم که تمام شد دوباره رفتم جلو گیشه، گفتم بلیتی که به آن خانم دادید... گفت کدام خانم؟ دوست نداشت به یاد بیاورد یا واقعا یادش نمی‌آمد... گفتم آن بلیت رایگان ... باز هم دوست نداشت به یاد بیاورد ... آمدم فقط بگویم آن بلیت مفتی نبود، آن بلیت گران‌ترین بلیتی است که می‌فروشید و ارزشمندترینش ... باز هم فقط داشت نگاهم می‌کرد ... گفتم آن بلیت را باید تمام‌قد بایستی و دودستی تقدیم کنی به صاحب آن کارت ... گفت نفر بعد ....

سینا علی‌محمدی - دبیر گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها