
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
تجلی این تحولات چهره خود را بویژه در اندیشهها و فعالیتهای اصلاحی و تجددطلبانه نشان داد. در چنین شرایطی، تاجالسلطنه را میتوان یکی از چهرههای برجسته منتقد حکومت و ساختارها و مناسبات سنتی جامعه ایرانی آن روزگار دانست. دیدگاههای تاجالسلطنه نهتنها به عنوان یک زن دارای تمایلات تجددطلبانه، بلکه به عنوان یک منتقد برخاسته از درون دستگاه حاکمه و خاندان سلطنتی، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
تاجالسلطنه که دوازدهمین دختر ناصرالدین شاه بود و نام اصلیاش زهرا خانم و از سوی شاه به تاجالسلطنه ملقب شد، منتقدی بود که در انتقادات خود تا آنجا پیش رفت که وی را شورشی دربار خواندهاند. تاجالسلطنه که سال 1301 هجری قمری در دارالحکومه تهران متولد شد، گرچه از حلقه خاندان شاهی بود و در دربار رشد کرد، اما بزودی علیه حکومت و دربار و برخی سنتهای اجتماعی و فرهنگی روزگار خود بسختی به انتقاد برخاست. در انتقادات خود چنان بیپروا بود که حتی پدرش که بابا شاه میخواندش و برادرش مظفرالدین شاه نیز از انتقادات این شاهزاده تجددگرا و اصلاح طلب دور نماندند.
مهمترین منبع شناخت زندگی و افکار و آرمانهای شاهزاده تاجالسلطنه، خاطرات اوست. خاطرات دست نوشته تاجالسلطنه سال 1362 به همت دکتر منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، از سوی نشر تاریخ ایران منتشر شده است. بخشی از خاطرات تاجالسلطنه را نخستینبار اسلام کاظمیه در مقاله «قتل ناصرالدین شاه از خاطرات تاجالسلطنه» به چاپ و انتشار رساند. سپس ابوالفضل قاسمی آن را با نام «سرگذشت پر ماجرای تاجالسلطنه» در شمارههای مختلف مجله وحید منتشر کرد. کتاب خاطرات تاجالسلطنه، به ویژه درباره پنج سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه و عصر مظفرالدین شاه با ارزش است. انتقادات از حکومت و دربار و برخی سنتهای ناکارآمد اجتماعی و فرهنگی و نیز علایق و تمایلات تجددطلبانه و دفاع از حقوق زنان، از جمله مهمترین مباحثی است که در این کتاب بصراحت دیده میشود.
تاجالسلطنه از همان نوجوانی آرمانهای بلندی در سر داشت. دیوارهای حرمسرا و سنتهای رایج، نمیتوانست و نتوانست او را محدود کند. به علم و مطالعه علاقه بسیاری داشت. نارضایتی خود از وضع موجود و دلبستگیاش به ضرورت اصلاحات و نوسازی را پنهان نمیکرد. در کسب علم و هنر ذوق و شوق و استعداد فراوان از خود نشان داد. از میرزا عبدالله، ردیف نواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را بخوبی فرا گرفت و در این راه پیشرفت بسیار کرد. نقاشی را نیز نزد سلیمان سپهبدی نوه عمهاش عزتالدوله همسر امیرکبیر با مهارت فراوان آموخت. او کتابهای زیادی مطالعه میکرد. در خاطرات خود نوشته است که زندگی درون چارچوب بسته برایش سخت بود و دلش میخواست به خارج از حرمسرا برود و کسب علم کند. او علاوه بر تسلط بر زبان فارسی و عربی، در تحصیل و آموختن زبان فرانسه نیز تلاش و پیشرفت کرد.
تاجالسلطنه علاقه فراوانی به سفرهای اروپایی داشت. او در خاطرات خود، فراگیری علوم جدید و مطالعه کتابهای فرنگی و آشنایی با افکار اندیشمندان غربی را برای بالا رفتن سطح آگاهیهای خود، از انگیزههای اصلیاش برای دلبستگی به سفرهای اروپایی تلقی و معرفی کرده است. او سال 1323 قمری و با آرزوی دیدار و گفتوگو با زنان «حقوقطلب» اروپا کوشید تا با فروش جواهرات خود و به کمک یک زن فرنگی و دو تن از خدمتکارانش به اروپا برود، اما با مخالفت و ممانعت خانوادهاش روبهرو شد. با وجود موانع بسیاری که پیش روی آرزوهایش وجود داشت، سرانجام توانست سالها بعد از متارکه از همسرش به آرزوی خود برای رفتن به اروپا جامه عمل بپوشاند.
تاجالسلطنه پس از سفر به اروپا و اقامت در آن، سالهای زیادی به تحصیل علوم در اروپا پرداخت. او طی اقامت خود در اروپا تحت تأثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای فمینیستی آنان و نیز افکار نوین سیاسی و اجتماعی متفکران غربی قرار گرفت. در اروپا به آموختن موسیقی و نقاشی و نیز مطالعه ادبیات، تاریخ و فلسفه غرب روی آورد.
زندگی تاجالسلطنه، بویژه با شکلگیری انقلاب مشروطه در ایران دگرگون شد. او سال 1321 قمری در جلسات انجمن اخوت که در خانه خواهرش فروغالدوله که همسر مردی روشنفکر به نام ظهیرالدوله بود شرکت میکرد. تاجالسلطنه، بزودی به عضویت انجمنهای متعددی که به وسیله زنان تشکیل شده بود درآمد. او که تحت تأثیر افکار و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوین غربی قرار داشت، به طور گستردهای در انجمنهای سیاسی زنان مشروطهطلب و تجددخواه شرکت کرده و برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در جامعه تلاش و فعالیت میکرد. نخستین تشکل و انجمنی که او در آن به عضویت درآمد، انجمن حریت نسوان بود که از انجمنهای نیمه سری زنان به شمار میآمد. او را از نخستین زنانی دانستهاند که با صراحت از آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد در ایران سخن گفته و با شکستن مرزها، به انتشار عقاید خود پرداخت.
هر چند تاجالسلطنه در افکار و تمایلات تجددگرایانه خود گاه به بیراهه رفت و در مقطعی از زندگی خود، در خور انتقاد شده است، اما نمیتوان اهمیت انتقادات سیاسی و اجتماعی او از روزگارش را نادیده گرفت. او به موقعیت زن در جامعه روزگار خود انتقادهای اساسی داشت. محروم بودن عموم زنان از امکان آموزش و تحصیل و تبعیضهای حقوقی میان آنان و مردان را سخت نکوهش میکرد و از مدافعان برابری حقوق زن و مرد بود. او مهمترین عامل بدبختی زنان را در نشناختن حق و حقوق خود میدانست و معتقد بود راه نجات زنان، تحصیل علم و آگاهی و مبارزه با خرافات و سنتهای ناکارآمد است. او درباره موقعیت زنان ایرانی روزگار خود در بخشی از خاطرات خود چنین نوشته است: «افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند و صبح تا شام در یک محبس ناامیدانه زندگی میکنند...»
تاجالسلطنه در موضع منتقد سیاسی حکومت و جامعه، مهمترین مشکلات داخلی جامعه ایرانی روزگار خود را نتیجه بیکفایتی شاه و درباریان بیتدبیر میداند. حتی پدر او ناصرالدین شاه نیز از انتقاد این شاهزاده اصلاح طلب دور نمانده است. اما انتقادات او بویژه معطوف به شیوههای حکومت داری برادرش مظفرالدین شاه است. او برادر خود را فردی نالایق، نادان، بدون عزت نفس و عشرتطلب دانسته و مکرر به انتقاد از او و مسافرتهای بیفایده و پرخرج او و نیز دریافت وامها و استقراض خارجی او برخاسته و از درباریان نالایق انتقاد کرده است. در قسمتی از توصیف تاج السلطنه درباره وضع نابسامان حکومت مظفرالدین شاه چنین آمده است: «... به حرف یک بچه دو ساله، یک صدراعظمی را فوری معزول و به حرف یک مقلدی، یک وزیری را سرنگون میکرد. هر کسی مسخره بود بیشتر طرف توجه بود، هر کس رذلتر بود بیشتر مورد التفات بود، تمام امور مملکتی در دست یک مشت اراذل و اوباش هرزه رذل. مال مردم، جان مردم و ناموس مردم تمام در معرض خطر و تلف. تمام پسرهای خود را حاکم ولایات نموده، خون و مال مردم را به دست این مستبدین خونخوار داده بود. تمام مردمان با حس وطن دوست مآل بین، در خانههای خود نشسته، شبانه روز را به حسرت میگذرانیدند. »
تاجالسلطنه به مشروطه دلبستگی داشت و بر این باور بود که «معنی مشروطه عمل کردن به شرایط آزادی، ترقی یک ملتی بدون غرض و خیانت» است. او در ترجیح حکومت مشروطه بر حکومت استبدادی تأکید داشت و معتقد بود: «تکلیف هر ملت ترقیخواه، استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم میتوانند مسترد دارند؟ در موقعی که مملکت مشروطه و در تحت یک رگلمان صحیح باشند. ترقی از چه تولید میشود؟ از قانون. قانون در چه مواقعی اجرا میشود؟ در موقعی که این استبداد برچیده شود. پس از این روی مشروطه بهتر از استبداد است.» این شاهزاده تجددگرا و منتقد حکومت و جامعه، سرانجام در اول ذیقعده 1354 قمری / 1314 شمسی در پنجاه و سه سالگی درگذشت و بنا به وصیت وی در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
الناز عقیلی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: