تماشاگران امروز نوشت: منطقه ارمنینشین لارستان. اتاقی بزرگ در طبقه چهارم ساختمانی چهار طبقه. اینجا دفتر علی فتحاللهزاده است. به غایت شیک و آراسته. دیوارهای دو طرف اتاق با نشانهای یادگاری از تیمهای مختلف تزئین شده. نشانهای یادبود، پرچم، ماکتهای زیبا از جتهای جنگی و هواپیماهای مسافربری. نشان معروف شوالیه هم هست. همچنان سعی میکند موجه جلوهاش بدهد. میگوید الکی شلوغش کردند و میارزد به پولی که خرجش کرده. نعل اسب؟ میگوید نعل اسب دوست دارد. پنج شش تایش را وسط آن همه خرت و پرت جا داده. عکس معروفی که در روزگار جوانی با مرحوم شهریار گرفته، به دیوار قاب شده. قاب عکس کوچکتری هم هست که او را با لباس ورزشی نشان میدهد، در حالی که توپ را با پشت پا بالا انداخته. همین چند سال پیش گرفته شده. میگویند از این دست عکسها دوست دارد و به عکاسی که بگیردش، شیرینی میدهد. اینجا دفتر فتحاللهزاده است یا به تعبیر روزنامه استقلال جوان، دکتر علی فتحاللهزاده.
از وینستون چرچیل (1965-1874)، نخستوزیر سرشناس انگلیس که در مرز 90 سالگی همچنان سر حال بود، راز سرزنده بودنش را پرسیدند. پاسخش این بود: «ورزش! من در زندگیام هیچگاه ورزش نکردم!»
شفافیت! راز موفقیت علی فتحاللهزاده هم میتواند همین باشد. سخت میتوانی از کارهایش سر در بیاوری؛ از ادعاهایی که میکند و آمار و ارقامی که میدهد. مدیرعامل باشگاه استقلال سالها با همین روش مدیریت کرده. ادعاهایی که خدا میداند چقدر مستند است، استناد به سندهایی که اعتبار برخی از آنها، محل سوال است.
میگوید دکتر است، دکترای روزنامهنگاری دارد از دانشگاه بسفورد یا آنطور که خودش میگوید بتفورد - شاید هم بالعکس - ولی وقتی از او بدیهیترین پرسشهای روزنامهنگاری را میپرسیم، سعی میکند با خنده از جواب دادن طفره برود. میگوید کتاب اقتصادی نوشته اما مکاتب اقتصادی را نمیشناسد. «بیماری هلندی» هم به گوشش آشنا نیست، مثل «ضریب جینی».
اینکه مدیرعامل یک باشگاه ورزشی، بیماری هلندی را نشناسد یا ضریب جینی به گوشش نخورده باشد، ایراد نیست. شاید این هم که مدیرمسئول و صاحبامتیاز یک روزنامه باشی و «ارزشهای خبری» را ندانی، جای گیر نداشته باشد. ماجرا این چیزها نیست. ماجرا آن دکتراها و کتابها و نشان شوالیه است. ماجرا صداقتی است که سخت میشود پیدایش کرد و اعتمادی که از بین رفته است.
اینها را که میبینی، آنوقت دیگر نمیتوانی به راحتی بپذیری که باشگاه استقلال فقط برای یک سال 21 میلیون و 600 هزار تومان پول آژانس داده باشد. نمیتوانی به راحتی باور کنی که در یک سال گذشته باشگاه یک میلیارد تومان کمک مردمی گرفته، دقیقا یک میلیارد تومان؟ چرا یک میلیارد و صد میلیون نه؟ یا 900 میلیون تومان؟
اینها را که میبینی دیگر چه اهمیتی دارد پای آن صورتهای مالی را چه کسی امضا کرده؟ مدیر مالی؟ معاون باشگاه؟ یا فلان شرکت حسابرسی؟ واقعا چه اهمیتی دارد؟ اسم و عنوان کدامشان از مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال معتبرتر است؟
سالها بود دنبال فرصتی بودیم تا از (دکتر) علی فتحاللهزاده، درباره دکترایش بپرسیم. درباره آن 9 جلد کتابی که اسمش به عنوان مولف (در یک مورد مترجم) پای آنها خورده. در مورد خیلی از آنها تردید داشتیم. حالا دیگر تردیدی نداریم!
* از همین روزهای بعد از مدیریتتان بپرسیم. ما که فکر میکنیم خودتان خیلی دوست داشتید در تیم بمانید. همین یک ماه گذشته از جلدهای روزنامهتان میشد حدس زد دوست ندارید بروید. بار قبل، زمان آقای عباسی و آن سفرتان به ترکیه هم طوری بود که نشان میداد شما میخواهید بمانید. راستش الان اگر بگویید از رفتن راضی هستید، باورش برایمان سخت است.
ببینید، من میخواهم بگویم وظیفه رسانهها این است که پشتپردهها را برملا کنند تا برخی از واقعیتها رو شود. نباید به خواننده واقعیتها را نگفت. مثلا همان سفر ما به ترکیه زمان آقای عباسی را میشد غیر از روایت من، از خود آقای عباسی هم حقیقت داستان را پرسید تا واقعیتها منتشر شود. من با قاطعیت میگویم که اصلا نقشی در رفتنم نداشتم. آقای وزیر خواست من و رویانیان به آن سفر برویم. حمید سجادی و رویانیان میتوانند شهادت بدهند که حتی یک کلمه از وزیر نخواستم تا باعث ماندنم در تیم شود.
* رویانیان میگفت وساطت کرده تا شما و وزیر را در آن سفر آشتی دهد.
یا شوخی کرده یا خواسته خودش را مهم جلوه دهد! (میخندد) من آنجا هیچ حرفی نزدم که وزیر نگهم دارد. من هیچوقت برای ماندن التماس نمیکنم اما یک عدهای به تعمد سعی میکنند نشان دهند من برای ماندن التماس میکنم.
* التماس نمیکنید اما رسانه شما یعنی استقلال جوان شما را به عنوان بهترین گزینه مدیریت مطرح میکرد.
الان آن را هم میگویم اما آنجا یک مصاحبهای را آقای وزیر دید که یکی از معاونانش انجام داده بود، معاونی که در هیاتمدیره ما حضور داشت. او گفته بود فتحاللهزاده را تا یک ساعت دیگر برکنار میکنیم. وزیر از این حرف ناراحت شدند چون قرار نبود در نبود ما در ایران تصمیمی بگیرند. این مساله باعث شد با آقای ساور تماس بگیرد و من ماندنی شوم.
* اینبار چطور؟ این تیترهای روزنامهتان نشان میدهد که میخواستید بمانید.
ببینید من از 2 ماه قبل که تیمم صدر جدول بود گفتم میروم اما نتیجه بد تیم، معادلات را به هم ریخت. مدام روزنامهها مینوشتند چون حاجی میدانسته قرار است برود، تیم را به هم ریخته. برای همین گفتم میمانم و فرار نمیکنم. برای ماندنم هم پیشنهاد شفافی به وزیر دادم. گفتم کل هزینههای تیم با من اما خودم باید 4 نفر از 7 نفر اعضای هیاتمدیره را بچینم.
* یعنی چقدر؟
اگر 30 میلیارد بود، 30 میلیاردش را میدادم، اگر 40 میلیارد بود، 40 میلیاردش را میدادم. تازه 10 میلیارد از بدهیهای قبلی را هم کم میکردم.
* با این حرفتان تلویحا گفته بودید که هیاتمدیرهتان با شما همراه نبوده است.
نه، اتفاقا همراه بودند. اینها خیلی پیچیده است. باید برایتان توضیح بدهم. ما یک هیاتمدیره خوب و همراه داشتیم اما میگفتند قرار نیست که هیاتمدیره پول بیاورد. من 10 سال است که میگویم آدمهای هیاتمدیره باید پول در بیاورند وگرنه باید پولش را بدهند. در همه این سالها دوستان، افرادی را به هیاتمدیره میآوردند که باید به جای حضورشان، سهم تیمداری میپرداختند. سهم آنها هم 50 درصد هزینهها بود اما زیر حرفشان زدند.
* ولی شما الان کلک میزنید. آن موقع گفته بودید سال اول 50-50، سال دوم 60-40 و سال سوم70-30 هزینهها را تقبل میکنید و در نهایت تیم را به سمت خودکفایی میبرید.
نه، من این حرف را نزدم. بروید یک سند بیاورید که این را گفتهام.
* ولی همین الان با یک جستجوی ساده در اینترنت میتوان پیدایش کرد. اینجا اینترنت دارید؟
حاجی جان این یکی از آن سوء برداشتهاست. بگذار تا درستش را برایت توضیح بدهم! من گفتم 5 سال استقلال را بدهید به من، من گفتم مجمع تیم را بدهید به من. مدیرعامل بودن که مهم نیست.
* شما 3 سال قبل میگفتید فقط نیمی از این پول را تامین میکنید اما حالا میگویید حاضرید همه هزینهها را تامین کنید.
خب من الان اشرافم نسبت به استقلال خیلی بیشتر از 5 سال قبل شده.
* ولی شما 5 سال قبل هم با 10 سال سابقه مدیریت در این باشگاه کار میکردید!
نه، نبودم اما الان پتانسیل فرق کرده. الان از فوتبال بیشتر میشود پول در آورد.
* شاید هم آن موقع سود خودتان را هم لحاظ میکردید.
نه، من هیچ وقت سودی از استقلال نبردم. الان این را یک عده از خدا بیخبر میگویند و شما هم چاپ میکنید. شما بیایید اسناد را بررسی کنید، اگر پیدا کردید که رانتی گرفتهام یا پولی بردهام، بکوبید توی سر من.
* چهار نفری که شما می گویید به هیاتمدیره اضافه میکنید و به پشتوانه آنها دیگر پولی از دولت نمیخواهید، برای رضای خدا پول میآورند؟ مگر پس گردنشان خورده که اینطور پولهایشان را دور بریزند؟
مگر اینهایی که الان آمدهاند و 20 میلیارد میدهند چماقی پس کلهشان خورده است؟
* همین الان هم حرف و حدیث دارد.
من میگویم همین الان میتوانم با پیشرفت الکترونیک در صنعت موبایل 10 میلیارد درآمدزایی کنم. پس برای این بود که گفتم اگر اختیار داشته باشم، خودم هزینهها را در میآورم. پس اگر هم گفتم میمانم برای این بود که نگویند جا زد.
* ولی چیزی که روزنامهتان مینوشت این نبود. هر روز حرف کسی را تیتر میکرد که بله فتحاللهزاده میتواند، فتحاللهزاده بهترین گزینه است ...
چه اشکالی دارد؟ ما هم باید حرفمان را بزنیم دیگر! اگر من میخواستم بمانم که خودم میگفتم. خیلی از این آدمهایی که ما حرفهایشان را نوشتیم، کسانی بودند که حرف میزدند اما حرفهایشان را رسانههای دیگر چاپ نمیکردند. برای همین میآمدند حرفهایشان را در استقلال جوان میزدند! میآمدند شکایت میکردند که استقلالی هستند اما حرفهایشان چاپ نمیشد. مثلا آقای واعظ 10 خط مصاحبه میکرد، تیتر یک میشد، حتی راجع به کمپ شده بود رسانهها با بستنیفروش دور کمپ مصاحبه کنند که ورزشگاه سند ندارد. ولی حتی وقتی خود خادم گفت کمپ برای تیم است، کسی به آن نپرداخت.
* این کمپ شاید برای بهرهبرداری تیم باشد اما هیچکس قانع نشده که شما میتوانستید این کمپ را بفروشید. به هر حال این کمپ هنوز سند ندارد ...
آقای رئیس من هیچ وقت نگفتم بفروشم یا نفروشم.
* شما گفتید این کمپ 150 میلیارد میارزد، میتوانید این کمپ را بفروشید و در کیلومتر 18 جاده کرج با پولش یک ورزشگاه 40 هزار نفره بسازید.
همین برداشتهای اشتباه است که مشکل ایجاد میکند. برداشتهای ناقصی که از حرفهای من میکنید.
* چرا همه از حرفهای شما برداشت ناقص میکنند؟ شاید شما طوری حرف میزنید که این برداشتها اتفاق میافتد.
نه عزیز من، شما فقط چند نفرید که به عمد این برداشتها را از حرفهای من میکنید. میخواهید برای مردم این ذهنیت را ایجاد کنید وگرنه غیر یک روزنامه پرتیراژ و سایتش و یک روزنامه دولتی دیگر جایی این اتفاقها نمیافتد.
* یادتان رفته وقتی فایل صوتیتان درباره آقای عباسی را منتشر کردند؟ قبلش میگفتید این حرف را نزدهاید.
من نگفتم که نگفتهام! من گفتم اینطوری نگفتهام. نباید همه حرفم را منتشر میکردند. یک سوءتفاهم بود که حل شد. من فقط اینها را میگویم که نگویید فتحاللهزاده سرش کلاه رفت. با اینکه میدانم الان روبروی کسی نشستهام که تعمدا به من ضربه میزند اما باز هم حاضرم با شما مصاحبه کنم. من گفتم قیمت زمین کمپ 150 میلیارد تومان است. نگفتم که دارم کمپ را میفروشم.
* این 150 میلیارد برای وقتی است که کمپ تبدیل به برجسازی شود؟
نه، برای همین فعالیت ورزشی. کمپ را به من بفروشند، حاضرم 150 میلیارد آن را بخرم. این کمپ 35 هزار متر است. کلی ارزش دارد. شوخی نیست. الان 350 متر زمینش معارض دارد، اصلا این حرف قابل طرح هم هست که مدام از معارض زمین میگویند؟
* الان شما این شیب درهای زمین را هم حساب کردهاید؟
بابا آن چاله نیست. شیب زمین 50 متر در 100 متر است.
* میشود 5000 متر!
اشکال ندارد، آنجا من اسکلت میزنم و برایش پارکینگ طبقاتی میسازم. به این خوبی میشود خیلی کارها را پیش برد. میدانی اگر قرار بود ما پارکینگ بزنیم باید چقدر گودبرداری میکردیم؟ این خودش به صورت خدادادی گودبرداری شده است. پس باز هم ما کلی جلو هستیم! بعد این همه آدم هم گفتند زمین کمپ برای استقلال است اما شما و رسانههایتان نمینویسید. ولی یک نفر که میگوید این کمپ برای استقلال نیست مدام تیتر یک میشود. اتفاقا این آقا درست میگوید. باید بگوید فتحاللهزاده خنگ! تو برای چی رفتی دنبال زمین؟ تو هم مثل پرسپولیس بیخیال زمینت میشدی، اصلا کسی هم یقهات را نمیگرفت. همین زمین پرسپولیس را آقای کفاشیان برای فدراسیون دو و میدانی گرفت و رفت ساخت. الان شده مجموعه آفتاب انقلاب که سند هم دارد. خیلی از قهرمانها هم زمین شهری گرفتند و برایش سند شخصی دارند. مطمئن باشید که خانوادههایشان این زمینها را میفروشند. حالا هی بروید بنویسید این زمین برای استقلال نیست. من اگر یک سال دیگر میماندم حتما سند زمین را میگرفتم. طی 2 سال کلی برای تیم ساخت و ساز کردم. من مدام سعی کردم که برای تیم درآمدزایی کنم.
* مثلا 80 نفر را به حج بردید تا از این راه درآمدزایی کنید؟
این راهی بود که در آن شرایط به ذهنم میرسید.
* ولی این کار در شان استقلال نیست.
حالا اگر شما فکر میکنید این راهکار غلطی است، برایم استدلال کنید تا سری بعد که آمدم انجامش ندهم.
* یعنی میخواهید برگردید؟
بالاخره من بخشی از فوتبالم. زندگیام در فوتبال است اما دوست دارم اگر این بار برگشتم، بتوانم یک باشگاه شخصی و خصوصی برای خودم داشته باشم. مثلا وقتی بازیهای لیگ آلمان را میبینم لذت میبرم، غصه میخورم وقتی شادی تماشاگران آلمانی را میبینم و آن را با وضعیت خودمان مقایسه میکنم.
* خب چرا این باشگاه را راه نمیاندازید و مدام میگویید استقلال؟ در همان آلمان هم اگر کسی تیمی شخصی میخواهد داشته باشد مثلا میرود هوفنهایم را تاسیس میکند. مثلا چرا یک پرسپولیس خوی راه نمیاندازید؟
الان برایت توضیح میدهم. وقتی کل بودجه آذربایجان غربی برای فوتبال 3 میلیارد تومان است و بودجه یک تیم صنعتی 100 میلیارد تومان، این کار امکانپذیر نیست.
* آن تیمها دولتی هستند ولی شما میخواهید تیم خصوصی راه بیندازید.
بله، ما میخواهیم تیم خصوصی داشته باشیم اما شرایط نگرانکننده است. 15 سال پیش با دوستانم چرتکه انداختیم که برویم تیمی را در بوندسلیگای دو بخریم. آن تیم برایمان 6 میلیون مارک هزینه داشت ولی میشد 5.5 میلیون مارک از این پول را از درآمدهای فوتبال همان سال اول برگرداند. آن موقع هزینه استقلال، سالی 400 میلیون تومان بود.
* شما چرا آن تیم را نخریدید؟
برایمان تامین همان 500 هزار مارک ضرر خیلی میشد.
* 500 هزار مارک آن موقع که میشد مثلا 250 تا 300 میلیون زیاد بود اما الان 40 میلیارد تومان برای یک سال هزینه در استقلال رقمی نیست؟
چرا، برای من رقم بزرگی است ولی فوتبال درآمدزا شده است. من امسال 15 میلیارد درآمدزایی کردم. الان اگر بودم میرفتم این کار را میکردم. آن موقع جراتش را نداشتم یعنی شناخت وسیعی از فوتبال نداشتم اما اگر الان بود حتما این کار را میکردم. خیلی دوست دارم تیم شخصی داشته باشم. همه اگر کمک کنیم باشگاه خصوصی راه بیفتد میآیم و تیم میزنم. ولی الان این تفکر پخته را در فدراسیونمان نمیبینم که بیایم جلو.
* اسمش را چی میگذارید؟
استقلال جدید! ولی قطعا یک باشگاه نقلی و خوب میزنم اما درباره کمپ. الان این زمین چمن که برای تیم بد نشد. بد است؟
* ظاهرا آقای قلعهنویی هفته پیش که با افشارزاده رفته بودند کمپ، از امکانات انتقاد کرده بودند.
اجازه دارم یک چیزی نشانتان بدهم؟ من یک جلد را امروز در روزنامهای دولتی دیدم که غصه خوردم. روزنامه ورزشی دولت عکس آقای قلعهنویی و افشارزاده را در خاک و خل زده و گفته این کمپ امکانات ندارد. اما واقعیت کمپ ما این است؟ من عکسهای کمپ را نشانتان میدهم تا ببینید بخش رختکنها چقدر خوب است.
* البته این روزنامه حرف سرمربی تیمتان را منتشر کرده است.
من واقعا نمیدانم امیرخان این حرف را زده یا نه. اگر این حرف را هم گفته باشند، نباید چنین عکسی برایش منتشر میشد. من میگویم اگر قرار است کسی را بزنیم، خوب بزنیم. ما کلی کمپ ساختهایم ...
* فضای نساخته هم زیاد دارد.
بله، قبول دارم اما طی 2 سال بیشتر از این که نمیتوانستم بسازم.
* اگر فقط یک کار مثبت در دوره مدیریتتان کرده باشید که البته هم همین یک کار را کردهاید، ساخت همین کمپ بوده.
ببینید، من این کمپ را بدون کمک دولتی ساختم.
* ولی به هر حال امیر قلعهنویی انتقاد کرده.
باشد، قلعهنویی انتقاد کرده اما یک روزنامهنگار وقتی میبیند قلعهنویی کملطفی کرده، نباید این حرف را اینطور برجسته کند.
* به هر حال شما باید از خود قلعهنویی گلایه کنید، نه از آن روزنامه.
نه، من اهل گلایه نیستم. آدم باید تو وجود خودش مرام موج بزند.
* ولی شما غیر از کمپ در دیگر شاخصهای مدیریتیتان خیلی هم موفق نبودید. این ادبیات مصاحبهها، پرداختهای سرسامآور و گران کردن بازیکنان ...
من بازیکنان را گران نکردم.
* چرا دیگر، همین امسال شما گرانترین خرید رسمی لیگ را داشتید.
خودتان میگویید رسمی اما همین مجله خودتان مگر رو نکرد که گرانترین قرارداد لیگ قرارداد خلعتبری است؟
* سال قبلش که جواد نکونام گرانترین بازیکن بود.
سال قبلش هم ما کمتر از 2 میلیارد برای نکونام دادیم اما 2 بازیکن بیشتر از او گرفته بودند. من اسمشان را میدانم اما به شما نمیگویم. شما بروید ببینید تیمهای دیگر چقدر هزینه کردند. من یک سوال دارم. قبول دارید که باید استقلال و پرسپولیس بیشتر از سپاهان یا تراکتور هزینه کنند؟
* ما اعتقاد داریم باید به اندازهای که پول در میآورند، هزینه کنند.
خیلیخب. پس زیر این نمیزنید؟ درآمد سپاهان چقدر است که 35 میلیارد هزینه میکند؟
* الان سپاهان چقدر بدهی دارد؟
خب دولت پول این تیم را داده است. برای ما را هم بدهد.
* شما رفتید یک توافقی کردید و گفتید 50 درصد.
ولی همان 50 درصد را هم ندادند.
* خب سال اول ندادند، شما چرا برای سال دوم یا سوم هم هزینه کردید؟ شما که میدانستید پولی از طرف دولت گیرتان نمیآید.
هیات مدیرهام گفته پول را میگیرد. من براساس حرف آنها هزینه کردم.
* همان اعضای هیاتمدیره هم زدند زیرش.
من امضایشان را دارم. الان نشانتان میدهم. ما 23 میلیارد بودجه بستیم. من50 درصد سهم خودم را درآوردم.
* شما این 50 درصد را با پیشفروش درآمدهای سال بعد تامین کردید؟
نه، برای همین امسالمان است.
* شما اسپانسر سال بعدتان را هم فروختید.
ما همهاش 3 میلیارد تومان گرفتیم، آن هم مصوبه هیاتمدیره است. اگر مصوب نمیکرد من هم نمیگرفتم. من 50 درصد 25 میلیاردم را در آوردم.
* میشود این پول را برایمان حساب کنید؟
بگذار الان سندهایش را نشانتان میدهم. من نشانتان میدهم اما میروید و آخرش هم همه این ارقام را نمینویسید. (اسناد مالی تیم و درآمدهایش را نشانمان میدهد؛ 3 میلیارد از وزارت ورزش گرفتهاند، 1.8 میلیارد از سازمان لیگ گرفتهاند، 4.2 میلیارد پیشپرداخت پول اسپانسر سال بعد تیم است، رقمی نزدیک به 8 میلیارد اسپانسرهای لیگ سیزدهم است، یک میلیارد تومان هم پولی است که ردیف کمکهای مردمی دارد، بی آنکه اشاره شده باشد از کجا جذب شده. مدیرعامل استقلال تقریبا به آمار و ارقامی اشاره میکند که درآمدهای عادی باشگاه است.) من را اذیت کردید و همیشه خندیدم اما مطمئنم که پیش وجدانتان در آینده ناراحت میشوید!
* الان این مصوبه هیاترئیسه است؟ شما صورتجلسه مالی هزینههایتان را روی یک کاغذ A4 نوشتهاید و امضایش کردهاید؟ این چه وجاهتی از نظر قانونی دارد؟
اگر کار بدی است چرا دوستان هیاتمدیره امضایش کردهاند؟ این چرکنویس اول است که ما دستنویس را امضا میکنیم و بعد میرود تایپ میشود. اینها مال من است.
* اگر اصل سندها را داشتید که دستنویسش را با خودتان به تلویزیون و برنامه 90 نمیبردید!
من دارم. صبر کن آنها را هم نشانتان میدهم. (دقایقی طولانی میگذرد اما سند را پیدا نمیکند).
* انگار سندش را ندارید.
نه دارم، صبر کن برایت پیدایش میکنم.
* این صفحههای خالی گلاسه سندها را گذاشتید برای مصاحبههای آقای افشارزاده؟
اگر به شما خبرنگارهاست که این بنده خدا را هم وارد بازی مصاحبهها میکنید.
* این بازی مصاحبهها را که خود شما اختراعش کردید!
والله من سال قبل قرار بود با 25 میلیارد تیمداری کنم که پول هم نداشتم. سال قبل برای شروع فصل نقل و انتقالات من فقط یک میلیارد داشتم اما الان آقای افشارزاده 6 میلیارد پول در دستش دارد.
* شما جایش دستهچک داشتید، همین چکهایی که الان دست بازیکنان است!
من نمیتوانستم بایستم و ریسک کنم. باید تیمم را میبستم که شرمنده هواداران نشوم. من ریسک کردم که بازیکنها نروند. ولی دیگران این ریسک را نمیتوانند بکنند. (سندهایش را پیدا میکند. یک برگه بدون امضا و بدون اسم که 4 امضا دارد، امضاهایی که میگوید برای نجفنژاد، رضایی، شهریاری و خودش هستند. سندی که نشان میدهد او میتوانسته امسال تا 23 میلیارد هزینه کند.)
* این تاریخ ندارد؟
برای همان اول فصل است دیگر. شما مجوز پول را هم میخواستید؟
* ولی اینکه فقط یک کاغذپاره است.
بابا من مجبورم همان جایی که میگویند امضایشان را بگیرم که زیرش نزنند. الان اصل این برگهها تو باشگاه است اما من صورتجلسه اصلیاش را دارم. همان داغ داغ گرفتم، الان میزنند زیرش. اگر نگرفته بودم که دیگر هیچی. خیلی بد است که آدم برگهای را امضا کند و بعد بگوید اصلا سندش را ندیده است. (سند پیدا نمیشود اما یک سند دیگر پیدا میکند، مصوبهای از هیاتمدیره دهه 80 استقلال درباره فروش زمین تلو. صورتجلسهای که نشان میدهد هیاتمدیره وقت مصوب کرده بود فتحاللهزاده میتواند زمین تلو را بفروشد.) من این سند را داشتم اما خودم زیر بار فروش زمین تلو نرفتم.
* الان یعنی سند زمین تلو را دارید؟
بله دارم.
* سند در باشگاه است؟
نه، اینجا دست خودم است.
* چرا دست شماست؟
حالا به وقتش تحویل میدهم!
* میشود سند زمین را ببینیم؟
نه، تمام میشود. سند را میخورید. حالا نشانتان میدهم (شاید یادش میرود چون این سند را هم در نهایت نمیبینیم.) من کلی سند حسابرسی رسمی دارم که نشان میدهد حسابهایم همخوانی دارند.
* رویانیان هم کلی از این دفاتر برای پرسپولیس داشت.
نه، او این حسابرسیها را نداشت.
* داشت؛ ما خودمان دیدیم.
نه، هیچکس اینقدر دقیق این اسناد را ندارد.
* ولی شاید این شرکتها هم اشتباهاتی داشته باشند.
نه، امکانش نیست. اگر این اشتباه اتفاق بیفتد خود این دفاتر را هم تعطیل میکنند. من میگویم برای فتحاللهزادهها اگر اسناد مالیشان میخواند اینقدر احترام قائل شویم که تشکر کنیم.
* بابا دمتان گرم. برای سال 92 شما فقط 21 میلیون و600 هزار تومان پول آژانس دادهاید؟
نه بابا فکر کنم 2 میلیون تومان است.
* نه، 21 میلیون تومان است. نگاه کنید. اگر به ریال باشد میشود 21 میلیون تومان.
216 میلیون ریال است دیگر، میشود 2 میلیون تومان.
* حاجآقا میشود 21 میلیون تومان!
این امکان دارد کارهای دیگر هم شده باشد.
* تو تاکسیسرویس چه کار دیگری میشود کرد؟
شاید برای بازیکنان خارجیمان ماشین در اختیار با راننده گرفته بودیم. مثلا 5 تا بازیکن خارجی داشتیم که برایشان راننده گرفتیم. ببینید ما امسال 19 میلیارد و 500 میلیون درآمد داشتیم. اگر 3 میلیاردش را کم کنیم باز هم بیشتر درآوردهایم؛ یعنی 16 میلیارد تومان درآمدزایی داشتهایم.
* 3 میلیاردش که از طرف وزارت ورزش بوده.
اشکال ندارد، باز هم من 13 میلیارد درآمدزایی کردهام. اگر 27 میلیارد هم هزینهمان بوده باز هم درآمدم را تامین کرده بودم.
* شما 27 میلیارد قرار بوده هزینه کنید یا 23 میلیارد؟
ما 23 میلیارد برای تیم اصلی هزینه کردیم و 4 میلیارد هم برای هزینههای جاری و هزینههای دیگرمان هزینه کردیم! کلا از پاداش و مزایا و هواپیمایی و آژانس. الان راستی هزینه هواپیمایی هم در آن رقم آژانس هست ها.
* نه، پول بلیتها را جدا نوشتهاید.
نمیدانم، شاید هم از این چیزها باشد ولی من بیشتر از درآمدهایم هزینه کردهام. ولی دولت باید 12 میلیارد تومان میداد اما کلا 2 میلیارد تومان داده است.
* الان این قرض الحسنهای که از خودتان یا آقای پرهام هم گرفتید جزو درآمدهاست؟
اینها را در درآمدها آوردیم اما بعدش در لیست بدهیها دوباره قید شدهاند و کسر میشوند.
* با همه اینها من میپرسم کاری که این همه دردسر دارد چرا برای ماندن در آن اینقدر تلاش میکنید؟
به خدا من اینقدر تلاش نمیکنم. این برداشت شماهاست. شاید هم درست برداشت بکنید، عیبی ندارد. ببین آقا من الان در این دولت یک بار دیدید به وزارت زنگ بزم؟ یک نفر بیاید بگوید من مثلا این آقای عشوندی را واسطه کردهام برایم لابی کند. اگر یک نفر را پیدا کردید من حرفتان را میپذیرم. ببینید، من رسانهام را فعال گذاشتم که نگویند فتحاللهزاده فرار کرد. ببینید ما وقتی میمانیم، میگویند این را از در بیرون میکنند، از پنجره آمد.
* اینکه جمله طلایی آقای مایلیکهن است. تازه میگویند آقای افشارزاده مشغول تعمیرات باشگاه شده و دارد برای پنجرهها حفاظ آهنی میگذارد که شما به این سادگی برنگردید! (خنده جمعی)
وقتی میروم هم مینویسید که فرار کرد و ول کرد. بالاخره من به چه سازی باید برقصم؟
* علی فتحاللهزاده یک انسان است که ممکن است اشتباه کند اما شما سعی میکنید یک چهرهای از خودتان بسازید که انگار هیچوقت هیچ اشتباهی ندارید و فداکاری کردهاید و از زندگیتان گذشتهاید.
اشتباه داشتهام اما زندگیام را هم گذاشتهام.
* بالاخره شما به لطف حضور در استقلال به اندازه یک سوپراستار در رسانه حضور داشتهاید و حتما وضع زندگیتان هم بهتر شده ...
مگر این اتفاق برای بازیکن و مربی نیفتاده؟
* افتاده اما برای شما هم افتاده.
آنها حقشان را گرفتند و سوپراستار شدند اما من هیچ پولی از تیم نگرفتهام.
* پس زندگیتان را چطور میگذرانید؟
از بیزنسهای شخصی خودم. من در کار واردات کاغذ هستم و ماهی 15 میلیون تومان درآمد دارم. البته این موسسه مطبوعاتیام هم هست. گاهی هم اگر ببینم واردات چیزی سود دارد، واردش میکنم. مثلا همین لامپهای تزئینی و اینجور چیزها که مشتری دارد.
* چطور می شود آدم کاری را که چیزی برایش ندارد و به خاطرش کلی هم فحش میخورد، با اشتیاق ادامه دهد؟
من هیچ وقت فحش نخوردهام. هواداران هم همیشه به من احترام گذاشتهاند. امسال این توهینها را دیدم، ول کردم. بعد از باخت در بازی آخر که باخته بودیم، حسابی تشویق شدم. امسال ما پنجم شده بودیم اما باز هم هوادارها تشویقم کردند.
* یعنی اینجا فقط به شما گل و بلبل میگویند؟
من در بدترین روز فوتبالم هم تشویق شدم. همین برایم بس است.
* البته هر موقع تشویق میشوید لیدرهایتان هستند.
اتفاقا جایی که لیدرهایمان نبودند، بیشتر تشویق شدم. جایی که هیچکس از لیدرهایمان نبودند مرا بیشتر تحویل گرفتند. کاری ندارد که، همین الان برویم تو خیابان ببین چه برخوردی با من دارند.
* اینکه متر خوبی نیست چون مردم مسعود دهنمکی و حتی جواد خیابانی را هم با همین هیجان تحویل میگیرند.
نه، اینها جنسشان یکی نیست. شما بیا با ما برویم بیرون تا ببینید. کاری ندارد که، صحبتهای مردم را بشنوید که چقدر میگویند حاجی برگرد و بیا.
* شما نزدیک به 15 سال در استقلال بودید. این نوع باشگاهداریتان چه چیزی به فوتبال ایران اضافه کرده است؟
هیچ چیز، اما اشکال از من نیست. فوتبال و چارچوبش همین را میخواهد. باید برویم مشکل فوتبال را حل کنیم.
* ولی برای شما که محبوبیت آورده.
برای من آورده اما من که پولی نگرفتهام.
* قبول دارید شکل مدیریتتان سودی نداشته؟
بله، برای کل فوتبالمان که سودی نداشته.
* ولی شهرت را به شما هدیه داده. پس شما سود کردهاید.
نه، ما سود نکردیم.
* نمیخواهید بگویید که از جیبتان خرج استقلال کردهاید؟
چرا، من پول گذاشتم. خیلی نگذاشتم اما پولی که گذاشتم را میگرفتم. ولی برای کاری که کردم پول نگرفتم.
* الان شما قطعا مسی را میشناسید ولی آیا مدیر باشگاه بارسا را هم میشناسید؟
نه، نمیشناسم. آنها پول کاری که میکنند را میگیرند. کالموند در لورکوزن سالی یک بنز میگرفت.
* ما تو کتمان نمیرود که شما برای رضای خدا هیچ پولی نگرفته باشید.
نمیرود دیگر. این اسناد مالی. بروید تحقیق کنید.
* یعنی الان اگر بروید در شهرداری چون علی فتحاللهزاده هستید کارتان راه نمیافتد؟
میافتد اما هیچ وقت در عمرم این کار را نکردهام. بابا من اینقدر دشمن دارم که اگر یک سندی علیهم بود رسوایم میکردند.
* این چند تا مدرک دکترایی که گرفتهاید ربطی به موقعیتتان در استقلال ندارد؟
مدارک تحصیلیام که همهاش خارجی هستند. من که در ایران درس نخواندهام. فوق لیسانس و دکترایم را خارج از ایران گرفتهام. لیسانس مدیریت بازرگانی دارم که قبل از آمدن به استقلال و زمانی که در کار تئاتر و هنر بودم گرفتم. بعد هم که ادامه تحصیل دادم و دکتری گرفتم. من یک دکتری راه دور از انگلستان دارم که این آقای عشوندی رفت بدفورد را زد بسفورد و استعلام گرفت. بعدش هم گفت حاجی آنجا درس نخوانده، در حالی که من کلی مدرک داشتم که نشان میدهد این دوره را گذراندهام.
* یک دکترای صنایع پایین دست نفت هم دارید؟
نه، آن افتخاری است.
* کلا هر جایی مدرک افتخاری میدادند یکیاش را شما گرفتهاید؟
من و آقای محمدرضا رحیمی این مدرک افتخاری را گرفتیم.
* الان یعنی شما برای دکترای روزنامهنگاری واحدهایش را گذراندهاید؟
ببین یونسکو برای دانشگاه بسفورد یک شرایطی گذاشته که مثلا اگر تو سابقه رسانهای داشته باشی، میتوانی یکسری از واحدهایت را پاس کنی. من مجله «روزهای زندگی» را داشتم، به خاطر آن 10 واحدم را قبول کردند. همینطوری هی آنها سند میخواستند و من معادلسازی کردم. یکسری پژوهش و مقاله علمی هم بود که باید مینوشتم که آنها را نوشتم. یا مثلا 10 سال دبیر جشنوارههای فجر بودم که واحدهایم را پاس کردند.
* حالا این مدرک به چه دردتان میخورد؟ شما دانشتان بالا رفت؟
حتما بالا رفت. من کار پژوهشی انجام دادم.
* مثلا چه تحقیقاتی داشتید؟
من در نشریات خارجی مقاله علمی چاپ کردم.
* این مقالهها را خودتان که ننوشتهاید.
پس کی نوشته؟ عمهام نوشته؟ من نوشتم دیگر!
* یعنی شما انگلیسی نوشتید؟
نه، من فارسی نوشتم، دادم ترجمه کردند. بقیه هم همین کار را میکنند.
* بعد پول دادید که مجوز تاییدیه ISI بگیرید؟
بله، پول دادم. همه این پول را میدهند.
* الان من مقاله ISI دادم، رایگان هم بوده.
پس مال تو تقلبی بوده است!
* آقای فتحالله زاده! شما دکترای روزنامهنگاری دارید. میشود برای ما ارزشهای خبری را اسم ببرید؟ این دیگر از ابتداییترین درسهای روزنامهنگاری است. حتما شما هم خواندهاید.
من خواندهام. شما خواندهاید؟ از شما چند تا سوال بپرسم جواب میدهید؟
* بله ما آمادهایم. بپرسید.
نه، نمیپرسم. شما نمیتوانید جواب بدهید. شما که از رانت استفاده کردهاید و گفتهاید روزنامهنگارید، استادهایتان هم نمره دادهاند.
* یک سوال دیگر: شما میدانید سافتنیوز (خبرنویسی نرم) یعنی چی؟
مگر شما الان همه چیز را میدانید؟
* من خواندهام و میدانم سافتنیوز یعنی چی اما شما ...
خب شما دارید کار مستمر روزنامهنگاری میکنید.
* ما همین حالا در دفتر رسانهای شما هستیم. شما همین الان مدیرمسئول 3 تا نشریه هستید!
ببینید، من هم دارم و روزنامهها را هم میخوانم اما مدل ما با شما فرق میکند.
* پس قبول می کنید درسی که خواندهاید خیلی به درد کارتان نخورده و بیشتر به خاطر پزی بوده که برایتان داشته؟
نه، این چه حرفی است؟ من در زمان خودش برای این مدرک کار و تلاش کردم. رفتم روزنامه تحلیل کردم.
* شما دکترای اقتصاد هم دارید. میشود برایمان ضریب جینی را توضیح بدهید؟
ضریب جینی همان ضریب جیبی است (میخندد تا وانمود کند که به شوخی جواب داده اما به نظر نمیرسد جوابی جدی هم برای این سوال داشته باشد).
* بیماری هلندی چطور؟
(باز هم خنده و شوخی)
* مکاتب اقتصادی را که حتما بلدید؟
ببین حاجی جان، اینها نیاز به بحث طولانی دارد. مکاتب اقتصادی هر کدامشان ضریبی دارد! که من باید سر فرصت شرحشان بدهم.
* حاج آقا این مدارک هم که گرفتهاید مثل همان نشان شوالیه است که به دردتان نمیخورد و فقط برایش یک پولی دادهاید.
این شوالیه در همه اروپا ارزشمند است. هر جایی بگویی تو شوالیه مدیریت ورزش داری، برایت کلی احترام قائل میشوند. اینجا بد جا افتاده است. کسی که شوالیه میشود کلی تحویلش میگیرند. مثلا اگر شما از کن جایزهای بگیری به دردت میخورد؟
* جایزه کن با نشان شوالیه قابل مقایسه نیست.
این هم رسمی است. این هم معتبر است. شما این شوالیه را سرچ کنید تا ببینید. یک عده حسادت کردند که من این نشان را گرفتم.
* ولی این مدارک چه ارزشی برایتان داشته؟ شما برای این نشانها و مدارک پول دادید، تلاش که نکردید، امتحان که ندادید.
اینها را به خاطر سابقهام گرفتم. یعنی شما میگویید سابقه آدمها هیچ ارزشی ندارد؟ برای گرفتن شوالیه، باید یک پارامترهایی داشت که به من دادند. به افشارزاده و عابدینی میدهند ولی به شما یا عشوندی که نمیدهند.
* مثلا یک مدیرمسئول روزنامه هم گرفته ...
بله، او در روزنامهنگاری گرفته. ولی به هر کسی که نمیدهند.
* خودتان میدانید که این طور نیست و خیلیها گرفتهاند و خیلیهای دیگر هم اگر پول میدادند میگرفتند ... برگردیم به فوتبال و شکل مدیریتتان. اینکه یک مدیر هیچ بازیکنی نسازد و فقط بازیکن بخرد به نظر خودتان شکل درستی است؟
نه، من داشتم بازیکنسازی میکردم اما شرایط طوری شد که چند سال از تیم دور شدم. در برگشت باید هر طور بود بازیکن میخریدم چون فرهنگ عوض شده بود. من هم افتادم به بازیکن خریدن. بابا باید نتیجه میگرفتم. من 4 سال این همه جام گرفتم، یک امسال را پنجم شدم، ببین چه پدری از من درآوردید. همه کار کردید که مرا اخراج کنند.
* ولی شما که الان خودتان گفتید با وجود پنجم شدن همه از کارتان راضی بودهاند.
هوادار راضی بود اما جو رسانهای فشار میآورد دیگر. هوادار که حکم نمیدهد. وزیر حکم میدهد. وزیر هم به رسانهها نگاه میکند. من این همه جام گرفتم، چرا باید با من این برخورد را میکردند؟ من داشتم تیمم را میبستم برای سال بعد که این همه فضا ایجاد شد.
* یعنی باز هم میخواستید بمانید و این تیم را ببندید؟
اگر قرار بود بودجه داشته باشم حتما شکل دیگری میبستم. من سال قبل هم دوست داشتم تیم را جوان کنم اما امیرخان اعتقادش این بود که تیم برای بازیهای آسیایی نیاز به بازیکن باتجربه دارد. من هم حرفش را قبول کردم.
* الان آقای فتحاللهزاده، شما به این شیوه مدیریتی وزارت ورزش برای استقلال و پرسپولیس اعتقاد داری؟
من از خودم دفاع نمیکنم، من از مدیریت فوتبال دارم دفاع میکنم. ما مستاجریم. 5 سال پیش هم گفتم اختیار تیمداری به مدیران بدهند تا خودشان درآمدزایی کنند. امسال میگویم اگر مسیرم ادامه داشت اصلا نیاز به پول دولتی نداشتم. فقط از همین موبایلهای هواداران، من سال بعد 5 میلیارد پول در میآوردم.
* ولی با این نگاه 10 میلیارد هم دوباره بدهی ایجاد میشد.
بله، این اشکال نگاه مدیریتی به فوتبال ماست. این را نمیخواهم بنویسید (او حکایتی تعریف میکند درباره رسانهها و حمایت از بازیکنسالاری) الان آقای افشارزاده نمیتواند تیم را ضعیفتر از تراکتور و سپاهان ببندد چون هوادار و رسانهها پدرش را در میآورند. یا باید ول کند برود یا باید بجنگد. وقتی مطبوعات از بازیکنسالاری حمایت میکنند، چه باید کرد؟ رفتن من مشکل را حل میکند یا مدیر بعدی هم همین مشکل را دارد؟ من را سر آقای قلعهنویی چقدر کوبیدند؟ تیمی که 5 ملیپوش دارد حتما قوی است. این همه بازیکن من گرفته بودم. مدام میگویند قراردادهایت بد بوده که بازیکنان رفتند. من قرارداد نکونام را طوری نبستم که برود ولی وقتی شرایط طوری بود که باید برود چه باید میکردم؟ وقتی مربی بازیکن را نمیخواهد تقصیر من است؟
* فرهاد مجیدی چطور؟
فرهاد مجیدی هم همینطور.
* امسال با مربی مشکل داشت، سالی که مظلومی مربی بود چرا ول کرد رفت؟
سالی که مظلومی بود آمدند توافق کردند. گفت من نمیتوانم کارکنم، بچهام اینجوری است ...
* فکر نمیکنید به شما دروغ گفت؟
دروغ گفت ولی ما بنا را بر صداقت گذاشتیم. مهم این است که ما بر خلاف چیزی که میگویم قرارداد را محکم بسته بودیم.
* به هر حال شما مدیر باشگاه هستید و باید مدافع حقوق باشگاه باشید.
الان من یک سوال دارم. به نظر شما اگر من باشگاه خصوصی داشتم چه کار میکردم؟ ضبط را خاموش کن تا بگویم.
* ولی شما یک موقع اینقدر این بازیکنها را بزرگ میکنید که نمیشود کنترلش کرد. مثل کاری که کفاشیان با کیروش کرد و الان دیگر حریفش نمیشود.
بله، قبول دارم اما جو طوری نیست که من یا یکی مثل من حریفش شود.
* شما یک بار گفته بودید مربی اگر مربی باشد با استقلال دو جام میگیرد، مظلومی یک جام. الان تیم امسال قلعهنویی باید چند جام میگرفت؟
تیم ما امسال میتوانست اقلا دو جام بگیرد. من آن روز هم نمیخواستم مظلومی را تضعیف کنم چون مدیر باید از سرمربی تیمش حمایت کند. من این همه جام آوردم کسی اسمم را نیاورد ولی امسال بیچارهام کردند. من همه تلاشم را میکنم اما بالاخره یکسری شرایط هم هست.
* البته اینبار قلعهنویی هم خیلی ضربه خورد.
نه به اندازه من. حتی منتقدان قلعهنویی هم بیخیال او شدند و من را زدند.
* ولی مشکل شما این بود که امسال اختیار تیم خیلی هم دست خودتان نبود.
این ضبط را خاموش کن تا برایت بگویم (او نمیخواهد به این سوال جواب بدهد فقط میگوید امسال شرایط بدتر هم میشود.)
* یعنی شما هم می گویید استقلال دستهای پشت پرده داشت؟
بله داشت. من هم قربانیاش شدم.
* میخواهیم یک سوال هم درباره نقش پسرهای اعضای هیاتمدیره در تیمتان بپرسیم.
من جوابی برایتان ندارم. سوال بعدی لطفا.
* پسر خودتان چطور؟
آن بیچاره که تمام نقشی که دارد این است که بیاید بگوید حاجی جان این پول خسرو حیدری را بده! او هم جوان بود و خیلی دوست داشت در سفرها همراه تیم باشد اما هیچ وقت نگذاشتم وارد محدوده تیم شود.
* ولی ماشاءالله باقی اعضای هیاتمدیره این محدودیت را نداشتند.
سوال سیاسی نپرس لطفا (خنده جمعی برای پایان یک گفتوگوی 2 ساعته).
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
اما موضوع دیگر چرا میخواهد بماند چون استقلالیه خودش كه منبع درامدش را گفته اما اگر از اینجا هم درامد دارد نوش جانش چرا كه نه؟زحمت میكشد ما هم بهش افتخار میكنیم
*استقلال و پرسپولیس جای ازمون و خطا نیست(هر چند كه بعضیها ..........)باید بهترین بازیكنان را بیاورند در كنارش یكی دو جوان پرورش بدهند طرح این مطالب فقط برای ایراد گرفتن وگرنه هوادار بهترینها را میخواهد و چون حاجی هر ساله این كار را میكنه همه استقلالیها دوستش دارند اوج كار حاجی كمپ هست جای ایراد لطفا بگید كدام یكی از مدیران دیگر توانائی این كار را دارند یا نمونه دیگرش را بیاورید نام حاجی با باشگاه استقلال عجین شده* هیچكس بهتر از حاجی جلوی جباری (كه خیلی هم دوستش داریم)نایستاد