جام جم: تنوع شدید در امتحانات
هر چیزی که مدت مدیدی یکنواخت باشد، بعد از مدتی کسلکننده میشود. برای همین هم اصل تنوع را اختراع کردند.
شما همین طبیعت خود ما را نگاه کنید. اگر تنوع نداشت و اگر مثلا چهار فصلش یک فصل میبود؛ چقدر خستهکننده و ملالآور بود. حال آن که گرداننده این چرخ سپهر، طوری گردش زمین و زمان را تنظیم کرده که هر سه ماه یکبار، طبیعت دچار تغییر فصل بشود، بلکه آدمیزادی دچار کسالت نشود و خوش خوشانش شود.
ـ آی بگردم خدارو که همه چیزش رو حساب و کتابه!(این مطلب را نفهمیدیم کی گفت، ولی هر که گفت، قطعا از بندگان چیزفهم خدا بود.)
در مثالی دیگر، شما همین نظام آموزشی ما را ملاحظه کنید. هر چند وقت یکبار دچار تغییراتی ساختاری میشود تا دانشآموزان دلشان نگیرد و تمایل پیدا کنند درس بخوانند و برای خودشان چیزی بشوند.(شما نگاه نکنید به آنهایی که درس نخواندند و برای خودشان چیزی شدند. آدم عاقل از یک هفشده میلیون استثناء، هیچوقت برنمیدارد قاعده نمیسازد.)
در همین راستاست که زمانی در مدارس ما امتحانات شفاهی در کنار امتحانات کتبی برگزار میشد، اما بعدها حذف شد. زمانی نمره عددی میدادند به دانشآموزان، بعد از مدتی قرار شد وضع درسی آنها را توصیف کنند. الان دوباره صحبت از این است که امتحانات شفاهی مجددا به مدارس برگردد و از دانشآموزان، پای تخته سؤال شود.
خبر دریافتی: «آموزش و پرورش در نظر دارد تا از ماه مهر امسال (1393)، امتحانات شفاهی را در مقاطع ابتدایی و متوسطه احیا کند تا شیوههای ارزشیابی دانشآموزان و راههای سنجش پیشرفت تحصیلی آنها تنوع داشته باشد.»ــ به نقل از جراید متنوع
بسته پیشنهادی: همچنان که در صدر این مقال حس و بلکه مشاهده کردید؛ ما نیز از طرفداران پروپا قرص تنوع هستیم. فلذا برای کمک به ایجاد هر چه بیشتر تنوع در امتحانات مدارس، راههای پیشرفته زیر را نیز پیشنهاد میکنیم:
1 ـ امتحان تلفنی: معلم به دانشآموزان خود تلفن بزند و سؤالات امتحانی را مطرح کند. بهتر است که به خاطر پیشگیری از قطع و وصل احتمالی تلفن و ایجاد اختلال در طرح موفق سؤالها، با تلفن منازل دانشآموزان تماس گرفته شود. فوقش منزل تشریف ندارند، سوالهای امتحانی را بعد از شنیدن بوق، روی سیستم پیغامگیر میگذارند.
2 ـ امتحان پیامکی: الان ملت حتی صله رحم خود را از طریق ارسال پیامک انجام میدهند. ثواب هم دارد. آموزگار محترم، سوالات امتحانی را برای دانشآموزان کلاس، اصطلاحا «سند تو آل» ( send to all) نماید. امید که مخابرات، هر سؤال را چند بار نفرستد که ممکن است موجبات عصبانیت دانشآموز و در نتیجه لطمه خوردن او شود.
3 ـ امتحان بلوتوثی: معلم از دانشآموزان عزیز خود بخواهد تا همگی بلوتوثهای خود را روشن کنند. سپس بسته محتوی سؤالات امتحانی را برای اولین دانشآموز نشسته در میز جلو بفرستد و از او بخواهد که پس از دریافت، او نیز آن بسته را برای نفر بعدی ارسال کند. و همینطور الیآخر(یا همان ته کلاس سابق!)
4 ـ ارفاق یارانهای: برای ایجاد تنوع بیشتر و به روزتر، معلم به هر دانشآموزی که از گرفتن یارانه انصراف داده یا توسط پدرش انصراف داده شده است، یک یا دو نمره در نظر بگیرد و بداند که با این کار، موجبات پیشرفت ملت و دولت را فراهم میآورد. انشاءالله که خودش هم پیشرفت کند.
کیهان: لندن (گفت و شنود)
گفت: خبرنگار نشریه انگلیسی «دیلی تلگراف» که برای تهیه گزارش به دمشق سفر کرده بود مینویسد که از آرامش و زندگی عادی مردم در پایتخت سوریه شوکه شده است.
گفتم: چرا؟! مگر چه انتظاری داشت؟
گفت: مینویسد؛ با توجه به تبلیغات گسترده رسانههای غربی و عربی تصور میکرده که در سوریه همه جا ناامن است و تروریستها حکومت سوریه را فلج کردهاند!
گفتم: وقتی خبرنگار یک نشریه معروف اینگونه تحت تأثیر رسانههای غربی و عبری و عربی قرار میگیرد، حساب بقیه مردم عادی غرب را میتوان حدس زد که چگونه است!
گفت: نوشته است؛ گویی قبل از آن درباره وضعیت دمشق خواب بوده است.
گفتم: اوایل انقلاب یک ضد انقلاب برای فرار از کشور سوار هواپیما شد و در میانه راه به خواب رفته بود که هواپیما دچار نقص فنی شده و به فرودگاه مهرآباد بازگشت. یارو وقتی بیدار شد تصور میکرد وارد فرودگاه لندن شده است و با دیدن تصاویر حضرت امام(ره) و شهداء و... با تعجب از یکی پرسید؛ لندن را دیگر در والفجر چند فتح کردهاند؟!
آرمان: در اوج خداحافظی کنید
امروز صبح وقتی کرکره آرایشگاه آلاگارسون را بالا کشیدم به این موضوع فکر کردم که هنوز برای عدم دریافت یارانه تصمیم نهایی خود را نگرفتهام، واقعا فکر کردن و نتیجه گرفتن در این مورد از تصمیمی که کبری قرار بود بگیرد، سختتر است.
چند دقیقه بعد آقای نوبخت وارد آرایشگاه شد و روی صندلی نشست، طبق روال پرسیدم «چه مدلی اصلاح کنم؟» آقای نوبخت که بیحوصله بود جواب داد «فراجناحی بزن، مدل معتدل، مدل دیگهای بزنی فردا برامون شر میشه» در حال مرتب کردن پشت موهای ایشان بودم که بعد از چند دقیقه در حالیکه توی آینه زل زده به من، پرسید «به نظرت چرا بعضیها از دریافت یارانه انصراف نمیدن؟» شروع به پاک کردن موهای ریخته شده روی صورت ایشان کردم و گفتم «چه عرض کنم؟! به نظر من باید سایت رفاهی را فیلتر کنیم، چه معنی داره؟ یه عده اونجا رو پاتوق کردن! قهوه خونه نیست که» آقای نوبخت که سرش پایین بود، گفت «یه وقت خط نندازی بغل موهام، حرف در میارن» خیال ایشان را راحت کردم.
ایشان دوباره ادامه داد و گفت «اما ظاهرا این راهی که تو گفتی عملی نیست!» در همین لحظه مسعود ده نمکی هم وارد آرایشگاه شد و انگشت خود را به سمت آقای نوبخت گرفت و گفت «مردم باید چکار کنند؟ باید از یارانه انصراف بدهند؟ این شما هستید که باید نقد بشوید» آقای نوبخت قصد داشتند جواب بدهند که به آرامی به ایشان توضیح دادم که آقای ده نمکی دیگر یک کارگردان نیستند و البته یکی از شهروندان عادی به حساب میآیند، آقای نوبخت در حالیکه زیر لب یک سری عدد زمزمه میکرد از آرایشگاه رفت، سپس رو به آقای ده نمکی کردم و گفتم «آقا این چه طرز خداحافظی از دنیای سینما بود؟! انگار یک نفر در خانه آدم را بزند و بدون سلام و احوالپرسی بگوید؛ بابات بود؟ نیم ساعت پیش رفت زیر کامیون! لااقل یک پیش زمینهای چیزی...» آقای ده نمکی بیتوجه به حرف من روی صندلی نشست، جرات نکردم در مورد مدل مو از ایشان سوال کنم، مشغول کار شدم و پرسیدم «بد نبود در مورد شغل آینده تون هم شفاف سازی میکردید» ایشان پرسید «چطور مگه؟!» جواب دادم «خب به هرحال شما یک چهره فرهنگی هستید» آقای ده نمکی جواب داد «اولا درست صحبت کن، دوما حالا من یه حرفی زدم، شماها نباید کمپین تشکیل بدید و خواستار بازگشت من به سینما بشید؟!» متعجب شروع به سشوار کشیدن موهای ایشان کردم و گفتم «پس که اینطور، ما را بگو فکر کردیم شما آغاز کننده این مسیر بودید و احتمالا آقای شمقدری و سلحشور هم به شما ملحق میشوند و مانند اریک کانتونا و پائولو مالدینی در اوج خداحافظی میکنند» کار اصلاح به پایان رسید، آقای ده نمکی هزینه را پرداخت کرد و بدون توجه به پیشنهاد بنده آرایشگاه را ترک کرد و در اوج از ما خداحافظی کرد.
شرق: جریان تصادف احمدینژاد با آمبولانس
خیلی شیک و آژیرکشان داشتم آمبولانس را میراندم که ناغافل دیدم خوررررت یک نیسان آبی مالید به آمبولانس. آقا ما را میگویی نفهمیدم از کجا خوردم. زدیم کنار. داشتم فکر میکردم قفلفرمان را بردارم و پیاده شوم یا نه که دیدم راننده نیسان آبی آقای احمدینژاد است. محمدرضا رحیمی، معاون سابق، هم نشسته بود سمت شاگرد. قفلفرمان را غلاف کردم و پیاده شدم.
گفتم: سلام آقای احمدینژاد. بهبه. آقا چرا نیسان؟
گفت: چون دوره شعارها گذشته است. باید کارهای زیربنایی کرد.
گفتم: خیلیخب. ولی این چه وضع رانندگی است؟
گفت: بد است؟ زیرت میگرفتم خوب بود؟ میزدم میافتادی توی جوب آب میبردت خوب بود؟
گفتم: آقا تصادف کردیمها. مالیدی. درباره دوران ریاستجمهوریتان که سوال نمیکنم.
گفت: خسارت من را بده بروم.
گفتم: «جان؟» و زنگ زدیم پلیس. پلیس آمد و نگاه کرد و کروکینکشیده گفت: آقا سدمعبر کردی. راه بیفت برو.
رحیمی گفت: گوش کن پسرجان. سیاهنمایی نکن.
گفتم: آقای پلیس، مالیده به من. خسارتم چی؟
آقای پلیس گفت: برو پدرجان. خسارتت چقدر میشود؟ صدهزارتومان؟ من خودم بهت دستی میدهم، فقط گازش را بگیر برو تا ما هم برویم پی کارمان.
گفتم: نخیر. من آدم قانونمداری هستم. من شاکی هستم.
آقای پلیس گفت: هرطور راحتی. اما صبر کن تکلیف باقی پروندههاشون مشخص شود بعد.
گفتم: من تا آخرش میایستم. الان هم اصلا زنگ میزنم دیوان عدالت اداری بیاید.
کمی گذشت و از دیوان عدالت اداری آمدند.
گفتم: سلام علیکم. ببینید آقا، آقای احمدینژاد مالیده به آمبولانس و من و حالا خسارت هم میخواهد.
نماینده دیوان عدالت اداری یک نگاه به ماشین انداخت و گفت: چیزی نیست.
گفتم: چیزی هست. من سابقه نداشته کسی بزند بهم یا بمالد بهم و حسابش را نرسم و خسارتم را نگیرم.
رییس دیوان عدالت اداری به نقل از ایسنا گفت: «احمدینژاد را که نمیشود با دیگران مقایسه کرد. ایشان حسابش جداست.»
گفتم: «آهان. حساب کار آمد دستم.» و سوار آمبولانس شدم و پشت گوشم را خاراندم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم:
درود بر دكتر احمدی نژاد بزرگ