جام جم سرا: پس از انقلاب صنعتی و بالتبع تغییرات عمده اجتماعی در ایران، پیران به عنوان بازنشستگان به خارج از صحنه زندگی رانده شدند و این در حالی بود که ما هیچگونه تدبیری برای این افراد نیندیشیده بودیم. لذا با مساله عمده ای به نام سالمندی و حضور سالمند در یک خانواده هسته ای و نوپا در ایران مواجه شدیم که تعدد فیلم های سینمایی و مجموعه های تلویزیونی در دهه شصت در ایران با موضوع تقابل نسل جدید با سالمندان، گویای غافلگیری جامعه از بروز این پدیده بود.
بر اساس آنچه روزنامه کائنات منتشر کرده، سرای سالمندان یکی از این تدابیر نامناسب بود که با اخذ الگو از کشورهای دیگر در ایران رایج شد و به تنها چیزی که در این تدبیر اندیشیده نشد، نیازهای خود سالمند به عنوان یک موجود زنده، نیازمند به برقراری ارتباط، نیازمند به دریافت توجه و نیازمند به کانون خانواده بود. و جالب اینکه خدمت گیرنده اصلی این موسسات، سالمند بود.
ایران در دهه شصت با رشد سریعی در دیاگرام جمعیت مواجه شد که نتیجه سیاست های دولت در خصوص افزایش جمعیت بود. این فوج جمعیتی در دهه شصت نیاز عمده به ساخت، تجهیز و نوسازی مدارس را تولید کرد، در دهه هفتاد نیاز به ایجاد دانشگاه ها و در دهه هشتاد نیاز به مسکن، ایجاد شغل و درآمد زایی. در دهه های آتی نیز ایران میزبان این فوج جمعیتی به عنوان قشر سالخورده ای است که می بایست با تدابیری کارشناسی شده، پذیرای آنان گردد. آیا سرنوشت محتوم سالمندان آتی نیز چونان سالمندان دیروز و امروز ایران، به سر بردن در سرای سالمندان و مواجهه با مسائلی است که سالمندان دهه شصت تا به امروز گریبانگیر آن بوده اند یا تغییری بنیادی در این شیوه ایجاد خواهد شد؟
وضعیت سرای سالمندان در ایران به دلایل ساختاری آن مبنی بر جدایی سالمند از بطن خانواده و نیز جهت گیری نظارتی کارکنان آن نسبت به سالمندان -بنا به وظیفه محوله-، تداعی کننده نظریات منتقدانه فوکو نسبت به ساختار سرکوبگر اینگونه سازمان هاست. سازمان هایی که با هدف تربیت و یا مراقبت از قشری خاص نظیر آموزش و پرورش یا ارتش، فردیت فرد را از او می ستانند و با سلب آزادی، اختیار و علائق اش، او را در راستای هدف از پیش تعیین شده پیش می برند. در واقع در اینگونه سازمانها شخص خدمت گیرنده نظیر دانش آموز، سرباز یا سالمند نیست که حائز اهمیت است بلکه مهم هدفی است که ساختار، از پیش تعیین کرده و شخص خدمت گیرنده می بایست به عنوان مهره ای در تکمیل این فرایند به کار گرفته شود. گویی این فرد فاقد هر گونه شعور، آگاهی یا قوه تشخیص در مورد خود است. همانگونه که بیمار در محیط بیمارستان بدلیل آنکه صلاحیت تشخیص خوب و بد خود را ندارد، تنها باید تابع دستورات پزشک و پرستار خود باشد.
شاید اگر فوکو شاهد وضعیت اسفبار سرای سالمندان که علی رغم تلاش مسئولین، به محبس و شکنجه گاهی برای سالمندان تبدیل شده، می بود، این وضعیت را گواه دیگری بر دعوی خود مبنی بر تاثیرات منفی رشد علم و رابطه دانش و قدرت می گرفت. بررسی پژوهش های انجام شده حاکی از آن است که سالمندان در ایران به هیچ وجه نگرش مثبتی نسبت به سرای سالمندان و تمایلی به زندگی کردن در این مکان ندارند. با وجود این نگرش به نظر می رسد جدایی سالمند از خانواده و اسکان او در سرای سالمندان، در بردارنده اثرات مثبتی برای این قشر بازنشسته جامعه نباشد.
لذا توصیه این پژوهش ایجاد و جایگزینی باشگاه های سالمندان به جای سرای سالمندان است. به گونه ای که با حمایت دولت و نیز تامین بخشی از هزینه های آن توسط خود افراد، ضمن ایجاد برنامه های سرگرمی، تفریحی و آموزشی حداکثر ساعات روز سالمند را به خود اختصاص دهد. این گونه موسسات به جای نگهداری شبانه روزی از سالمند و تبدیل شدن به سازمانی با ساختاری نظارتی که ذاتی وظیفه محوله آن خواهد بود، می تواند به مکانی مفرح و انرژی بخش برای سالمند تبدیل شود.
سرای سالمندان به مفهوم امروزی آن و مفهومی که طی سالهای تاسیس آن در ایران در ذهن ما نقش بسته تنها مناسب افرادی است که از حیات نباتی برخوردارند و در واقع هیچگونه درکی برای دریافت و فهم شرائط محیطی خود ندارند نه سالمندی که هنوز زنده است و زیستن او را می زیبد و نه فقط زنده بودن.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد