شاید به همین دلیل است که این گروه از مردم دلمردهتر از مردمی هستند که در شهرستانها زندگی میکنند و هنوز هم فرصت و به اصطلاح دل و دماغ این را دارند که به بهانهها و مناسبتهای مختلف دور هم جمع شوند و در شادیها و غمهای یکدیگر شریک شوند.
این شراکت باعث میشود امید به زندگی در آنها بیشتر شود. این نکته را سازندگان سریال پایتخت بخوبی در این اثر به نمایش گذاشتند. نقی با شوهرخواهر خود (بهبود) اختلافات زیادی داشت، آنها به شکل غیرمستقیم با هم رقابت داشتند اما هیچکدام از اینها باعث نشده بود که بهبود و همسرش، خانواده نقی را در تنگنا و سختی رها کنند. نقی همراه همسر، دو فرزند و پدرش بعد از این که خانهشان خراب شد به خانه بهبود آمدند و چند ماهی در کنار آنها زندگی کردند. نقی بیکار بود و بهبود بیمار، نقی به اصطلاح چشم دیدن داماد را نداشت و زندگی در خانه او را برای خود خفت میدانست اما بهبود با صبر و تحمل زیاد همه بدخلقیهای نقی را نادیده میگرفت چون میدانست او شرایط سختی دارد و باید با او کنار آمد. این سبک و سیاق رفتار مردانه بهبود چیزی است که همه آرزوی آن را دارند و سریال پایتخت و شخصیت بهبود نشان داد که هنوز هم میتوان با کمی مرام و داشتن اخلاق بخوبی و خوشی کمبودها را نادیده گرفت و در کنار هم زندگی کرد.
رفتار دوستانه هما و فهیمه (زن برادر و خواهر شوهر) هم بر همه نظریههایی که نشان میدهد این دو شخصیت کمتر میتوانند در کنار هم زندگی کنند، خط بطلان کشید!
در شرایط فعلی جامعه، بیکاری آسیبی است که گریبان بسیاری از مردان را گرفته است. نقی بیکار است و از اینکه سربار خواهر و همسرش است، رنج میبرد، بیکاری او را بشدت عصبی و زود رنج کرده است، همسرش هما اینها را خوب متوجه میشود و تلاش میکند هزینههای خانواده را تامین کند تا زمانی که نقی کاری پیدا کند. نقی متوجه همه این بزرگمنشیهای همسرش هست به همین دلیل در اولین شرایطی که فراهم میشود از او قدردانی میکند. همین قدردانیهای زبانی است که خستگی را از هما میگیرد و او را به زندگی خانوادگی امیدوار میکند و به او انرژی میدهد تا از خانواده و همسرش بیشتر حمایت کند.
بسیاری از منتقدان و کارشناسان رسانه سریال پایتخت را از این جهت دوست دارند و بر آن نقدهای مثبت مینویسند چون این سریال زندگی مردم عادی و معمولی را بخوبی نشان میدهد. مردم معمولی که این روزها کمتر دیده میشوند و بیشتر در حاشیه قرار دارند اما خوشیها و مشکلات همین مردم معمولی است که ستون جامعه را شکل میدهد و حتی دولتمردان را وا میدارد تا برنامهریزیهایشان به شکلی باشد که این گروه از مردم کمتر آسیب ببینند.
مردم عادی و معمولی که چون راه و رسم زبان بازی و دوز و کلک را بلد نیستند گاهی از طرف مامور ساده دولت هم مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و مثلا برای نام تابلوی آشپزخانه هما مجبور میشوند بیدلیل بارها مقابل مامور دولت که کارش گره انداختن در کار مردم است؛ چشم قربان بگویند.
سریال پایتخت آنقدر حرفهای و خوب نوشته و ساخته شده بود که انگار آیینهای بود مقابل بیشتر مردم جامعه و زندگی و دغدغههای آنها را بازتاب میداد و مردم را وا میداشت با خوشیهای شخصیتهای این سریال بخندند و با غمهایشان همذات پنداری کنند و امیدوار شوند که روزی گره از مشکلات آنها هم باز شود. به همه اینها باید این نکته را هم اضافه کرد که سالمندانی که سریال پایتخت را تماشا کردند به این نکته دلگرم شدند که فرزندانشان هرگز و در هیچ شرایطی آنها را رها نخواهند کرد.
طاهره آشیانی / دبیر گروه رادیو و تلویزیون
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد