گفت و گو با علیرضا کوشک جلالی

مدیران دولتی فقط حرف می​زنند

گفت‌وگو با کورش نریمانی، کارگردان نمایش «هیپوفیز»

من هرگز از شادی تماشاگرم نترسیده​ام

این شب‌ها اگر به تماشاخانه ایرانشهر سری بزنید، شاهد نمایش کمدی و جذاب «هیپوفیز» به کارگردانی کورش نریمانی خواهید بود. به رسم جریانی که طی چند سال اخیر در تئاتر کشور راه افتاده، متن این نمایشنامه نیز از آثار نیل سایمون است، اما اتفاق مهم در این میان بازگشت نریمانی به عرصه کارگردانی تئاتر است. با او درباره این اتفاق گفت‌وگویی انجام دادیم.
کد خبر: ۶۵۲۵۶۰
من هرگز از شادی تماشاگرم نترسیده​ام

چه وجه اشتراکی بین فضای آثار نیل سایمون و فضای تئاتر ما وجود دارد؟

پیش از هر چیز به نوع اجرا بستگی دارد، اما یکی از بداقبالی‌ها یا خوش‌ اقبالی‌های من این بوده که زمانی از بازیگرانی استفاده می‌کردم که همکارانم می‌گفتند مگر چه می‌بینی در این بازیگر که مدام در همه کارهایت هست؟! بعد از مدت‌ها همان افرادی که این تذکرها را می‌دادند، خودشان هم دیگر آن بازیگر را رها نمی‌کردند. کمی بعد همه خبرنگاران می‌گفتند این کارگردان، تب فلانی را گرفته است.

زمانی که من هتل پلازا را کار کردم و شش سال از آن می‌گذرد، هنوز تب نیل سایمون فراگیر نشده بود. من یک اپیزود از این متن را با عنوان اتاقی در هتل پلازا کار کردم که شهرام زرگر عزیز (مترجم) شاهد است، چقدر روی آن متن کار کردم. یعنی ما با احترام و نگاه به اصل نمایشنامه، آن متن را به شکل دیگری روی صحنه بردیم. این روزها هم، هیپوفیز جزو متونی است که برای اجرا به تماشاخانه ایرانشهر ارائه دادیم و من و شهرام زرگر همیشه دوست داشته‌ایم، کار کنیم. من در چنین کارهایی، به موقعیت‌های کمدی فکر می‌کنم، به تالاری که قرار است در آن اجرا برویم، به تعداد شخصیت‌ها و... این یعنی جریان حرفه‌ای تئاتر. این‌که بگوییم تب نیل سایمون، چندان مهم نیست. مثل این‌که بگوییم تب شکسپیر!

تمام عالم سال‌هاست از متون شکسپیر استفاده می‌کنند. منظورم این نیست که نگاه من یا دوست دیگری به نمایشنامه چگونه است. سلیقه هر فردی متفاوت است. سلیقه من با سایر کسانی که متون نیل سایمون را اجرا می‌کنند، فرق دارد. من هیچ وقت نمایشنامه‌ها را دقیقا و به آن شکلی که هستند، روی صحنه نمی‌برم. حتی اگر خارجی باشند، باید آن را از ذهنیت تماشاگر ایرانی عبور دهم. حتی اگر به ضرر کیفیت اجرا تمام شود، برایم مهم است که هیچ نکته بسته‌ای برای تماشاگر ایرانی باقی نماند. اگر نمایشنامه هیپوفیز را بخوانید، می‌بینید که شما را ارجاع می‌دهد که حتما پانویس‌های آن را بخوانید یا مطالعه کنید تا بدانید در یک مقطع تاریخی خاص، ماجرایی در حال وقوع است که فقط برای مردم آمریکا معنا دارد. بسیار ساده‌انگارانه و کارنابلدانه است که فکر کنیم ما عین همین متن را روی صحنه می‌بریم.

پس می‌توان گفت شما این نمایشنامه را به عنوان اساس کارتان گرفته‌اید تا از دل آن، یک اجرای کمدی برای مخاطب ایرانی بیرون بکشید.

بله. من موقعیت‌های کمدی این متن را دوست دارم، اما آنها را از اتفاقات و شرایط زندگی که ما و تماشاگرمان در آن به سر می‌بریم، عبور می‌دهم.

در واقع شما متن سایمون را ایرانیزه کرده‌اید؟

من می‌گویم همیشه طبیعی‌ترین کار ممکن را به عنوان کارگردان انجام می‌دهم؛ دست‌کم در این دو کار اخیر که از متون خارجی برداشت کرده‌ام. مسلم است هر کسی ترجیح می‌دهد، متن خودش را کار کند، اما شرایط مناسب لازم است. با این حال، شاید همین الان هم اجرای هیپوفیز توی ذوق خیلی‌ها بخورد، ولی من هرگز از شادی تماشاگرم نترسیده‌ام.

کدام اتفاقات نمایش محصول نگاه کارگردانی شماست و چقدر وفادار به متن اصلی سایمون و ترجمه شهرام زرگر است؟

به متن و ترجمه وفادارم، اما تا اواسط نمایشنامه نیل سایمون با نام دختر یانکی، شما با یک موقعیت خوب کمدی روبه‌رو هستید. سایمون این کمدی را برای دهه 60 و 70 آمریکا نوشته و در آن شرایط آدم‌هایی را فرض کرده که ما در ایران نه آن شرایط را می‌شناسیم، نه با آن شرایط زندگی کرده‌ایم. در نمایشنامه مدام نام‌هایی از شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا به کار برده می‌شود که مطمئنم در زمانی که نمایشنامه دختر یانکی در آمریکا اجرا می‌شد، فقط به کار بردن هر کدام از آن نام‌ها تماشاگر را از خنده منفجر می‌کرده، اما هیچ کدام از آن نام‌ها در ایران معنا ندارد.

بنابراین از آن موقعیت ناب و مشترکی که بین همه نمایشنامه‌نویسان هست و به نام موقعیت‌های کمیک می‌شناسیم و رگه‌هایش را در هر کمدی دیگری پیدا می‌کنید، استفاده کردم. شخصیت‌های نمایش نیز سرِ جای‌شان هستند، ولی با دستکاری‌های مختصری که در دیالوگ‌ها و ماجرای زندگی آنها انجام دادم، الان موقعیت به گونه‌ای شده که انگار آن دو روزنامه‌نگار آس و پاس، هم می‌خواهند مجله دربیاورند و هم نمی‌خواهند. از طرفی می‌خواهند، چون باید بالاخره یک کاری انجام بدهند و از سوی دیگر نمی‌خواهند، چون مجله‌شان آن مجله‌ای نیست که در ذهن نیل سایمون بوده. در نمایشنامه اصلی، مجله‌ای مطرح می‌شود که برای تماشاگر ایرانی اصلا محلی از اعراب ندارد. هر کس بگوید من آن فضا را درک می‌کنم، دروغ گفته. بسیار برایم مهم است که تماشاگر ما بفهمد اگر قرار است مجله‌ای چاپ شود، چرا باید چاپ شود و چقدر برای این شخصیت‌ها مهم و حیاتی است. تلاش کردم آن حیاتی‌بودن و نیاز شخصیت‌ها به مجله و اصلا مقالات آن را ـ که درباره چه باشند ـ دستکاری کنم.

در میانه‌های نمایشنامه سایمون، تماشاگر احساس می‌کند با آن شرایط بیگانه است و من تلاش کرده‌ام آن بیگانگی را از بین ببرم. فکر می‌کنم این پرسش تا وقتی زنده‌ایم در ذهنمان باقی باشد که ما مشکلات، موضوعات و معضلاتی بسیار بیشتر از سایر نقاط جهان داریم که آنها را خیلی بهتر و بیشتر از جاهای دیگر دنیا می‌فهمیم. پس چرا هراس داریم از این‌که درباره خودمان حرف بزنیم؟! ما باید درباره روابط، آدم‌ها و موسیقی خودمان حرف بزنیم.

چرا نام نمایشنامه را از دختر یانکی به هیپوفیز تغییر دادید؟

آن دو نفر روی مجله‌ای کار می‌کنند که می‌خواهند به وسیله آن قد مردم آمریکا را افزایش دهند، چون خیلی برای‌شان مهم است، حتی در عکس چطور دیده شوند و دچار کوتولگی فرهنگی نشوند. به نوعی می‌خواهند ظاهرسازی کنند.

گویا متن‌های نیل سایمون، متن‌های فرامرزی است که حتی نویسنده ایرانی از نگاه تماشاگر ایرانی هم می‌تواند آنها را روی صحنه ببرد یا یک کارگردان دیگر در هر کجای جهان. موافقید؟

بله، کاملا. من چند مشخصه کلی را در متن‌های سایمون می‌بینم. نخست آن‌که موقعیت‌های کمدی خیلی خوبی را برای نمایشنامه‌هایش انتخاب می‌کند؛ موقعیت‌های خیلی جذاب و ملموس، یعنی در همه جهان، ما با آن موقعیت‌ها اشتراک نظر داریم. آنها را دوست داریم. این یکی از دلایلی است که آدم را به سمت نمایشنامه‌های سایمون می‌کشاند، البته نباید ترجمه خوب و روان شهرام زرگر را فراموش کنیم. او کاملا موشکافانه و خیلی دقیق تلاش کرده تا آن طنز موجود در متن را به شما منتقل کند. نیل سایمون شخصیت‌های خیلی ملموسی دارد. شخصیت‌های او بی‌مزه و بی‌نمک نیستند.

ما به آنها برای نمایش کمدی نیاز داریم. شخصیت‌های کمدی کسانی هستند که اگر ما عین آن را ندیده باشیم، تقریبا نزدیک به آن را می‌توانیم در جامعه‌مان ببینیم؛ هم در ایران و هم کشورهای دیگر. موقعیت‌ها و شخصیت‌های نیل سایمون و قصه کارهایش از نقاط قوت متن‌های اوست، البته چون متن‌های این نویسنده مربوط به 40 سال پیش و زمان خاصی از تئاتر آمریکاست، زمانشان برای اجرا در ایران طولانی است. حال ‌و هوای تماشاگران و تالار‌های ما، این گنجایش و ظرفیت را ندارد که نمایشنامه‌های کمدی با زمان طولانی در آنها اجرا شود.

شاید یک دلیل دیگر این باشد که متن‌های نیل سایمون معمولا از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار نیست و شخصیت‌ها خیلی شخصیت‌پردازی نشده‌اند. یک متن و روایت ساده و سرراست است. اصولا کمدی نباید پیچیده باشد. متن‌های سایمون، پر از موقعیت‌هایی است که آدم‌ها در آن گرفتار می‌شوند.

بله و خیلی مهم است که چنین متنی چگونه اجرا شود. فکر می‌کنم بعضی از کارگردان‌های ما با این دیدگاه که متن‌های سایمون راحت و روان است، به سراغ آن می‌روند. جالب این‌که آنها خودشان متن را پیچیده می‌کنند و می‌گویند به آن هدف و معنا بدهیم!

البته نمایش‌هایی هم در این مدت بر اساس نوشته‌های سایمون کار شده‌اند، اما خیلی نتوانسته‌اند مخاطب را راضی کنند. نمایش شما یک استثناست که هر شب با تالار پر اجرا می‌رود و مخاطب خیلی راضی است.

شما لطف دارید، اما من نه ادعایی دارم و نه چهره درخشان و سینمایی در کارمان داریم. هرچه هست، این نمایش روی پای خودش ایستاده. بچه‌هایی که با آنها کار کردم، بسیار برایم باارزش هستند و من روی حضورشان حساب باز کردم. خوشبختانه هنر آنها تماشاگر را به تالار می‌آورد. با این که من برای چهره‌های سینمایی و تلویزیونی خیلی احترام قائلم.

ولی به نظرم عامل موفقیت یک نمایش، نمی‌تواند چهره‌های سینمایی باشد.

نه، نمی‌تواند، اما به هر حال، در این نمایش می‌توانم افتخار و ادعا کنم که روی پای خودم ایستاده‌ام. دیدگاه‌ها، سلیقه‌ها و نقدها همه متفاوت و محترم است، ولی کسی نمی‌تواند بگوید عاملی خارجی به این کار اضافه شده و به موفقیت آن کمک کرده است.

شما که در کارگردانی نمایش‌های کمدی صاحب تجربه‌اید و دیگر ذائقه تماشاگر ایرانی را خوب می‌شناسید، اوضاع نمایش کمدی را در شرایط فعلی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یک نکته را فراموش نکنید؛ کمدی بسیار ژانر سختی است. تولید کمدی‌ای که نخواهد به هر ترفندی دست بزند تا بخنداند، کار بسیار سختی است. این‌که پیچیده‌ترین و دردناک‌ترین مشکلات جامعه را به صورت طنز ارائه دهیم، خیلی دشوار است.

احمدرضا حجارزاده / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها