شادی را پشت مشکلات صدا کنید

خسته‌ام، سرم درد می‌کند. فشار زندگی دارد اعصابم را به هم می‌ریزد.. وقتی در آینه نگاه می‌کنم انگار در این یک ماهه ده سال پیرتر شده‌ام.
کد خبر: ۶۴۹۶۸۱
شادی را پشت مشکلات صدا کنید

با خود می‌گویم: بیچاره مرد من که شب خسته و کوفته می‌آید باید با قیل و قال بچه‌ها و قیافه درهم مرا ببیند.

آن وقت می‌روم دوباره جلوی آینه. موهایم را شانه می‌کنم و با یک گیره نصفش را به پشت سر برده محکم می‌کنم و بقیه را روی شانه می‌ریزم. آخرشوهرم دوست دارد موهایم باز باشد.

کمی آرایش می‌کنم و عطر می‌زنم و خانه را مرتب و لباس بچه‌ها را عوض می‌کنم، ظاهر همه چیز خوب است.

گرچه ظاهر من هم مثل خانه بهتر از قبل شده است، اما هنوز نگاهم غمگین است. مشکلات حل نشده‌ای دارم که با این چیزها رفع نمی‌شود. دختر کوچکم مشکل تنفسی پیدا کرده و پسرم طبق نظر مشاور مدرسه احتمالا بیش فعال است و اگر این‌طور نباشد هم آن قدر شیطان و غیرقابل کنترل شده که صدای همه اولیای مدرسه را در آورده است.

با مدیرم به خاطر بچه‌ها و مرخصی‌های مکرر بحثم شده و در محل کار وضع بدی پیدا کرده‌ام. احساس تنهایی می‌کنم و فکر نمی‌کنم که یک بیوه هم به اندازه من تنها مانده باشد.

مشکل هست و باید آن را پذیرفت. قیافه من هم با رنگ و لعاب آن را مخفی نمی‌کند. نمی‌دانم همه اینها را چطور به همسرم بگویم و چطور زندگی را به کام او و بچه‌ها تلخ نکنم.

شوهرم می‌آید.نگاهم را از او می‌دزدم و با سلام و احوالپرسی کیفش را می‌گیرم و از جلوی نگاهش دور می‌شوم.

به آشپزخانه می‌آید و سعی می‌کند تو چشمانم نگاه کند. نگاهم به دور و براست ولی او می‌داند که چیزی شده است.

می پرسد: دلخوری؟!

اگر نگاهش کنم کار تمام است. بغض، حسرت، دلخوری، نگرانی، غم، قرض و.... هزار حرف نگفته در نگاهم هست که با یک نگاه می‌تواند آن را بخواند و من نمی‌خواهم همه خستگی‌ام را به او منتقل کنم.

چشمانم را که می‌بیند وا می‌رود.

چه شده است؟!

با یک نگاه همه چیز را فهمیده و من دوباره باید قصه را شروع کنم. همیشه همین‌طور می‌شود و نمی‌توانم شادمانه‌تر از آنچه هستم باشم. به مشکلات فکر می‌کنم و آنها می‌آیند. مشکلات می‌آیند و من به آنها فکر می‌کنم، این یک دور است که تمامی ندارد.

زندگی با مشکلات

چرا شاد نیستیم و با غمگینی خود و تکرار غم خود همه را غمگین می‌کنیم، آیا راهی برای کنار آمدن با مشکلات وجود ندارد؟ سمیرا می‌گوید: اینجا قرار نیست همه چیز برای ما رو به راه باشد مگر ما خودمان روبه‌راهیم؟

سمیرا حسینی کارشناس ارشد روان‌شناسی است و در زمینه‌های دینی و عرفانی مطالعه می‌کند. وقتی در گفت‌وگویی دوستانه به او می‌گویم چرا مشکلات زندگی ظاهر ما را هم به هم می‌ریزد و ظاهر به هم ریخته خود برای ما مشکل به وجود می‌آورد، می‌گوید: ما خودمان را هر طوری جلوه دهیم همان‌طور می‌شویم و همان‌طور می‌شویم که فکر می‌کنیم، هستیم. اولین کسی که ما را باور می‌کند خودمان هستیم حتی اگربه خود دروغ گفته باشیم. او می‌گوید: کسی به ما وعده نداده است که قرار است از بهشت به دنیا بیاییم تا اینجا خوش بگذرانیم و درست و غلط،هرطور می‌خواهیم زندگی کنیم و هیچ مشکلی هم پیش نیاید. مهم این است که همیشه بهترین کار را بکنیم و در بهترین وضع ممکن باشیم، امید به اصلاح وضع داشته باشیم و نهایت تلاش خود را انجام بدهیم و سراپا راضی و خشنود باشیم.

سراپا خشنود

«وقتی شاد هستم پر انرژی و پر جنب‌وجوش می‌شوم و وقتی پر جنب‌وجوش باشم انرژی‌ام افزایش می‌یابد».

این رازی است که محمود در مورد شادمانی‌اش می‌گوید. محمود 28 سال دارد و کارگر یک کارخانه است. دو سال است که ازدواج کرده و ناراحتی‌هایش را با ورزش و کار زیاد از بین می‌برد. محمود می‌گوید: فهمیده‌ام که وقتی خیلی خوشحال هستم بیشتر می‌توانم کار کنم. در خط تولید از کارگرهای دیگر سریع‌تر هستم و دیرتر خسته می‌شوم و بعد از کار احساس خمودگی و کمبود انرژی نمی‌کنم. انگار امید و شادمانی مثل یک خورشید به وجودم قدرت و نور می‌دهد. با خودم فکر می‌کنم پس برعکس این هم می‌تواند باشد. یعنی وقتی ناراحتی قدرتم را کم می‌کند و حال کار کردن ندارم و احساس ناامیدی و شکست می‌خواهد مرا به گوشه‌ای بکشاند، از خانه بیرون می‌زنم و می‌دوم. نیم ساعت دویدن مرا نسبت به موضوع سرد تر می‌کند.

بعد با همسرم بیرون از خانه شام می‌خوریم و سعی می‌کنم خیلی با او حرف بزنم و حرف‌ها و اس‌ام‌اس‌های خنده‌دار مرور کنیم. اگر سر کار باشم سعی می‌کنم سرعت و دقت کارم را زیاد کنم و این کار مرا از موضوعی که ذهنم را اشغال کرده دور می‌کند و بعد از مدتی فکر می‌کنم که دیگر کنار آمدن با آن چندان سخت نیست.

نوریه عباسی، متخصص ارتباطات می‌گوید: زبان بدن و چهره عمیق‌تر از زبانی است که با آن تکلم می‌کنیم. ممکن است شما با زبان بگویید خیلی خوش آمدید، اما درست در آستانه شکاف کوچکی که از در باز کرده‌اید بایستید و در را روی همسایه تمام‌قد نگشایید. او هیچ‌وقت فکر نمی‌کند شما می‌خواهید او را به درون راه دهید.

در مورد خودمان هم این موضوع صادق است. ناراحتی با رفتارهای ما تشدید می‌شود. وقتی غصه می‌خوریم، آراستگی را کنار می‌گذاریم، دزدیدن نگاه، یعنی می‌خواهیم تنها باشی یا تنها مانده‌ایم. لبخند رضایت باید تمام‌قد در وجود ما دیده شود. وقتی چشم ها و دهان ما می‌خندد و تمام حرکات ما نشانه خشنودی و پذیرا بودن دارد، آهنگی شادمانه زمزمه می‌کنیم و رنگ‌های شاد می‌پوشیم. کم‌کم شادی از درون به وجود ما رخنه می‌کند و در خانواده منتشر می‌شود، اما اگر چشم​ها بگریند و لبخند بزنیم، این را خودمان هم باور نخواهیم کرد. وقتی شاد هستید خودتان را در آینه نگاه کنید، صاف می‌ایستید و قوز نمی‌کنید. لبخند رضایت بر چهره دارید و تند کار می‌کنید. بهترین لباس‌های خود را به تن می‌کنید و با همه می‌گویید و می‌خندید و سعی می‌کنید بهترین شرایط را برای خود حفظ کنید.

برای آرزوهایتان چه چیزی می‌پردازید؟

می‌پرسد: «تو یک دانشجویی، می‌خواهی ظرف‌های رستوران مرا بشویی و در مقابل شام و ناهارت را بدهم و بگذارم در اتاق کوچک زیر پله‌ام زندگی کنی؟!»

جواب می‌دهی: «نه! این همه درس خوانده‌ام که پیشخدمت تو بشوم و مثل گربه توی انباری‌ات زندگی کنم؟ هرگز!»

اما در یک کشور دیگر براحتی این کار را می‌کنی و با خود می‌گویی: «چه خوب شد که خانه‌ام مجانی درآمد.»

چرا این اتفاق می‌افتد؟ ما چه چیزی می‌دهیم، تا چه چیزی به‌دست آوریم؟ جامعه‌شناسان معتقدند وقتی کسی آماده تغییر می‌شود و مهاجرت می‌کند، تعریفی که از شخصیت و هویت خود داشته به همراه این تغییر بسیار انعطاف‌پذیر می‌شود و خیلی چیزها را حاضر است بدهد که در ازای آن چیزهای بهتری دریافت کند. دانشجوی ماجرای ما چهار سال ظرف می‌شوید و به قول خودش در جای گربه زندگی می‌کند و بعد از آن وقتی دکترای تخصصی خود را گرفت، با شخصیت و هویت و موقعیت ارتقا یافته، دیگر به پشت‌سر هم نگاه نمی‌کند. او با ترسیم هدف، موقعیتی را برای مدت معلوم می‌دهد تا موقعیت دیگر را کسب کند و موفقیت این‌طور به دست می‌آید.

اچ. ال. هانت. یکی از بزرگ‌ترین میلیاردر‌های خودساخته سه شرط را برای موفقیت مطرح می‌کند:

اول این‌که دقیقا بدانید در زندگی چه می‌خواهید.

دوم این‌که روشن کنید دقیقا برای خواسته‌هایتان حاضرید چه بهایی بپردازید.

و سوم این‌که آماده پرداخت بهای آن باشید.

اگر اضافه وزن دارید و هدفتان تناسب اندام است، آیا حاضرید بابت آن عرق بریزید و ورزش چند ساعت در روز کنید و برنامه معقول غذایی را پیش بگیرید یا می‌خواهید یکشبه با قرص و دارو لاغر شوید. در این صورت هنوز آماده پرداخت هزینه‌های رسیدن به اهداف خود نیستید و هدف از تخیل شما خارج نشده است./ ضمیمه چاردیواری

زهره زیارتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها