تقابل قلعه و مایلی، راند جدید
داستان شکایت‌کشی‌ها در فوتبال ایران ادامه دارد

تقابل قلعه و مایلی، راند جدید

خیلی از مسائل فوتبال انگار همین است: پول را بدهید باقی کارها ردیف است. آن وقت آدم‌های بی‌شماری مدیون مدیرعامل می‌شوند. درست مثل ارادت مردم بریتانیا به فداکاریِ خلبانان نیروی هوایی.
کد خبر: ۶۴۸۳۲۰
پیچیدگی‌های فوتبال ایرانی

به گزارش جام جم ورزشی ،عصر ایران در ادامه نوشت است :

1- وینستون چرچیل دربارۀ فداکاریِ خلبانان نیروی هوایی بریتانیا برای دفاع از کشور و ملت در جنگ جهانی دوم نوشت: «هیچ‌گاه این همه آدم تا این حد به شماری چنین کوچک مدیون نبوده‏ اند.»

2- علی نظرمحمدی سرمربی داماش گیلان سیاستمدار نیست، در دورانی که بازی می کرد هم دروازه بانی بود که بیش از «دایو» و «سیو» و «کلین شیت» به پرحرفی متهم می‌شد با دو برچسب نه چندان خوشایند؛ کُری خواندن و تمارض به مصدومیت. اما او هم به جمع کسانی پیوست که جملات قصار می‌گویند؛شاید از روی سادگی: «امیدمان به خدا و دست های عابدینی است».

یک‌جور گلایه از مسئولین رشت که به داماش کمک نمی‌کنند. باشگاهی که نامش در یک پرونده کت و کلفت فساد اقتصادی جلب توجه می کند و شاید به همین دلیل است که مسئولان ترجیح می‌دهند به جای کمک و امضا کردن پای نامه‌هایی که به باشگاه مربوط است، از دور دعا بخوانند و بگویند «ان شالله درست می‌شود»!

یک‌جور مدیریت بی‌خطر ایرانی به ویژه برای تضمین دنیا. عُقبی را یک کاریش می‌کنیم. امیر حسن عابدینی استاندار سابق لرستان، آذربایجان شرقی و خراسان در میانه دهه هفتاد به اوج شهرت رسید. رفیق گرمابه و گلستان محلوجی و مدیران فولاد. پرسپولیس را رویایی می‌بست.

علی دایی و کریم باقری را جرینگی خرید و اضافه کرد به کلکیسون جواهراتش که احمدرضا عابدزاده برلیان آن بود. یک شاه الماس 180 قیراطی تراش‌خورده. او بعدها متهم شد که با ولخرجی‌هایش «غیرت میرت» را از فوتبال دور کرد و بازیکنان پولکی شدند. عابدینی اما این را قبول ندارد و خودش را نوآور می‌داند. سیر طبیعی ورزش حرفه‌ای است و ربطی به من ندارد.

3- دست‌های عابدینی، چک‌های فتح‌الله زاده، ریش و خانه گرو گذاشتن‌های رویانیان، رفاقت‌های احمدی‌نژادی حبیب کاشانی و ... این ترکیب‌ها را کنار هم زیاد شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. مثل همجواری ناگزیر «لاله و لادن». تا از هم جدا شدند طاقت نیاوردند و جان باختند. همان بلایی که سر مدیرعامل‌های فوتبال ایران می‌آید. متحرک می‌شوند. از صندلی مدیرعاملی باشگاه به یک صندلی مشاوره‌ای در وزارت خانه‌ای. لابد با اضافه‌کار و پاداش و تعریف کردن خاطرات و نشان دادن عکس‌های یادگاری با بازیکنان به همکاران جدید.

بازیکنان و مربیان می‌گویند به ما پول بدهید باقی کار حل است. چیزی مثل همان تاکتیک علی پروین. «توپ رو بدید علی کریمی خودش می بره می کندش تو گُل»!

اینکه آیا تنها وظیفه مدیرعامل یک باشگاه نقد کردن چک و صاف و صوف کردن حساب بانکی بازیکنان است یا طراحی راه و روش و سبک باشگاه دو مقوله جدا هستند اما خیلی از مسائل فوتبال انگار به همین جا ختم می‌شود. پول را بدهید باقی کارها ردیف است. آن وقت آدم‌های بی‌شماری مدیون مدیرعامل می‌شوند. درست مثل ارادت مردم بریتانیا به فداکاریِ خلبانان نیروی هوایی.

newsQrCode
برچسب ها: فوتبال ایرانی
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها