در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
پیشینه فرهنگنویسی در ایران به چه زمان برمیگردد؟
نزدیک به 9 قرن است که ما ایرانیان سابقه فرهنگنویسی داریم. علیاصغر حکمت بر این باور است که پیشینه فرهنگنویسی به قرن دوم برمیگردد و دکتر محمد معین در مقدمه فرهنگ خود آورده که فرهنگنویسی از اواسط قرن پنجم هجری آغاز شده، اما نویسنده فرهنگ جهانگیری، اولین فرهنگ را مربوط به ابوحفص سغدی (موسیقیدان و شاعر پارسیگوی در پایان سده ۳ و آغاز سده ۴ قمری) میداند یا برخی هم میگویند در دوران بهرام گور (پادشاه ساسانی از ۴۲۱ تا ۴۳۸ میلادی ) بوده که اشتباه است و منظور ابوحفص دیگر فرهنگنویسی بوده که ارتباطی به این دو شخص و ایامی ندارد که علیاکبر خان دهخدا به آن اشاره کرده و تنها فرهنگی هم که باقی مانده همین رساله ابوحفص فرهنگنویس است. تمام اینها ما را به این نتیجه میرساند که ایرانیان، نزدیک به 9 قرن سابقه فرهنگنویسی دارند.
در تالیف «فرهنگ واژگان هنر» به چه مواردی توجه کردهاید؟
از آنجا که تفکیک معنایی، طبقهبندی، پرهیز از ابهام، حذف معادلهای مهجور عربی، استفاده از واژگان پارسی در انتخاب معادلها و توضیحات دایرهالمعارفی از یک سو و دانش زبانی فرهنگنویس و آشنایی او با اصول و روش فرهنگنویسی از سوی دیگر، عواملی است که نظم و سیاق خاصی به یک فرهنگ لغت امروزی میدهد، کوشیدهام از امکانات زبان فارسی استفاده کنم و به جای آنکه املای فارسی یک لغت انگلیسی را بیاورم در منابع گوناگون به دنبال معادل برای آن واژه بگردم و از آوردن معادلهای عربی بیربط و غیرکاربردی پرهیز کنم.
پیش از این، رویین پاکباز در «دایرهالمعارف هنر» به تعریف واژگان و اصطلاحات هنری پرداخته است. چه ضرورتی به انتشار فرهنگی تازه در زمینه هنر وجود داشت؟
قبل از این در کتاب «نخستین درسهای فرهنگنگاری» (مجموعه مقالاتی درباره فرهنگنویسی) به چالشهای فرهنگنویسی در ایران پرداخته و گفته بودم: ساختار زبانی جامعه تغییر میکند و محدوده واژگانی زبان نیز دستخوش دگرگونی قرار میگیرد، بنابراین سبک فرهنگنگاری هم باید به روز شود و شیوه فرهنگنگاری مدرن، ابزاری برای تکامل و تحول فرهنگهاست و باید نهضت درست را ادامه داد، نه اینکه کپینویسی کرد و هیچ خلاقیت و ذوقی نداشت.
یعنی تغییر ساختار زبانی، ما را به انتشار فرهنگهای تازه وامیدارد؟
انتشار هر فرهنگ لغتی، درواقع کاستیهای واژگانی را رفع و به غنای زبانی ما کمک میکند؛ طبعا پیش از من هم کسانی در این راه کوشیدهاند و مسلما کارشان برای من راهگشا بوده، از فرهنگهای دوزبانه «فرانسه به فارسی» نیکلاجی در سال 1224 و «انگلیسی به فارسی» آرتور ولاستون در سال 1261 گرفته تا زبانشناس بزرگ معاصر ما، محمدرضا باطنی. هنوز هم وقتی در اتاقم، فرهنگ لغت هر کدام از این افراد را با احترام میگشایم، گویی با صدای خودشان معنی لغات را میشنوم. خصوصا به فرهنگ باطنی و حقشناس و حییم این نگاه عاطفی را دارم.
تدوین یک دانشنامه تخصصی هنری آیا صرفا میتواند توسط یک زبانشناس انجام شود؟
آنچه امروزه اهمیت دارد، دانش زبانی و اطلاع زبانشناختی فرهنگنویس است تا بداند از چه معادلهای واژگانی و در کجا بهره ببرد؛ چگونه ابهامزدایی کند و با توضیحات دایرهالمعارفی خود از منابع مختلف به توضیح واژگان و عبارات بپردازد. الزامی نیست معمارباشی تا به توضیح سبک «باروک» یا «معماری عثمانی» بپردازی همانطور که ضرورتی ندارد نویسنده یا نقاش باشی تا بتوانی از سبک «سوررئالیسم» یا «فراواقعگرایی» و «تاریخ تمدن ساسانیان» بنویسی. بلکه باید معنی درست را یافت و مفهوم را بخوبی منتقل کرد، نه اینکه به ارائه ملغمهای درهم و برهم با معادلهایی غیرشفاف پرداخت که بیشتر ترجمه است تا معادلسازی واژگان؛ چنین فرهنگی که به انبان شباهت بیشتری دارد، منتشر نشود بهتر است.
برای تالیف فرهنگ واژگان هنر از چه منابعی استفاده کردهاید؟
من از چهار، پنج فرهنگ معتبر که در اروپا و آمریکا به زبان انگلیسی و فرانسه منتشر شده، بهره بردهام، مدخلهای آن، طیف واژگانی رشتههای مختلف هنری چون معماری، مجسمهسازی، نقاشی، طراحی، سینما، عکاسی، موسیقی و فلسفه هنر را در بر میگیرد.
تنها امید من آن است که این اثر برای دانشجویان، مترجمان و پژوهشگران هنر ابزار کمکی قابل قبولی در خواندن و ترجمه بهتر آثار هنری باشد؛ همچنین دلم میخواهد افراد دیگری تشویق شوند و فرهنگهای بهتری ارائه کنند.
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
صادق ورمزیار در گفتوگو با جامجم مطرح کرد
روح الامینی در گفتوگوی تفصیلی با «جامجم»:
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد