گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه

بسیج توان مردمی منطقه علیه آل سعود

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه

هنر ارزشی، هنر غیرارزشی

روزنامه‌های صبح امروز ایران ر سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «راهبرد اصلی»،«لطفا تحریم ها را دور بزنید نه دیپلماسی را!»،«گرگ که چوپان نیست!»،«تزویر تاریخی»،«شب تکریم هنر!»،«هنر ارزشی، هنر غیرارزشی»،«راز تاکید‌ چند‌باره بر توان د‌اخلی»،«رانت‌خوار خوب رانت‌خوار بد!»،«مذاکره؛ انتخاب معقول»،«دو چهره نهادهای مدنی» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۳۴۳۵۴
هنر ارزشی، هنر غیرارزشی

جام جم:راهبرد اصلی

«راهبرد اصلی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که ر آن می‌خوانید؛مذاکرات بر محور توافق ژنو در ذات خود دربردارنده فرصت‌ها و تهدیدهایی است و اصل پذیرش توافق با این کیفیت براساس مصلحت «دفع شر» صورت پذیرفته است. هرچند اظهارات تیم مذاکره‌کننده در خصوص پافشاری برحقوق هسته‌ای ایران که مبتنی بر فهم آنان از مفاد توافق ژنو است، نقطه امیدی بر چشم‌انداز مذاکرات خواهد بود.

اما هستند کسانی که نگاه خود به توافق اخیر را بر گزینه های نادرستی بنیان نهاده اند که می تواند از جمله تهدیدهای ضمنی همین مذاکرات باشد.

1ـ پذیرش توافق، آخرین راه ما بوده است.

2ـ بی نتیجه ماندن مذاکرات یعنی لاینحل ماندن مشکلات اقتصادی کشور.

3ـ شکست مذاکرات یعنی رفتن به سمت گزینه نظامی از سوی غرب.

معتقدان به هر سه گزینه فوق الذکر بی تردید در زمره کسانی هستند که نه تاریخ انقلاب را بخوبی به یاد دارند و نه ظرفیت های کشور و ملت را می شناسند.

جنگ تحمیلی، اقدامات گروه های تجزیه طلب در چهارگوشه کشور، انفجارهای تروریستی هفتم تیر و هشتم شهریور و تحریم های سی و پنج ساله، هرکدام برای ساقط کردن یک انقلاب و نظام نوپا کافی بود، اما چرا این اتفاق نیفتاد؟

بی تردید نیروی متراکم انقلابی جوانان این کشور و آرمانخواهی و ایثارگری آحاد ملت تا بذل جان رمز مانایی انقلابی شد که به نام خدا و اسلام قیام کرده است.

تاکید راهبردی رهبر معظم انقلاب در سخنرانی های اخیر مبنی بر اتکا به توانمندی های داخلی و استعدادهای شگرف جوانان این مرز و بوم تذکری است برای باورمندان به سه گزینه فوق.

همه بخوبی می دانیم آمریکا و اسرائیل اگر قادر به حمله نظامی علیه ایران اسلامی بودند، یک لحظه نیز درنگ نمی کردند.

از سوی دیگر، مذاکرات اخیر که با هدف دفع شر اشرار جهانی شکل گرفت، اگر قرار باشد در پناه آن شرارت های جدیدی را شاهد باشیم، فلسفه مذاکره عملا رنگ باخته است.

کسانی که پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم معتقد بودند 70 درصد مشکلات کشور ناشی از سوءتدبیر داخلی و ناتوانی دولت قبلی بوده و 20 تا 30 درصد آن ناشی از تحریم هاست، باید امروز تمام همت خود را صرف بارورسازی توانمندی های داخلی، شکل دادن به اقتصاد مقاومتی، کاهش وابستگی کشور به نفت و درآمدهای آن، اداره کشور با اتکا به مالیات و... کنند و همه این گام ها می تواند و باید در عرض مذاکرات هسته ای طی شود تا حتی اگر مذاکرات در مسیر اجرای توافق با زیاده خواهی های طرف های غربی مواجه شد، لازم نباشد راه اصلی حل مشکلات کشور را (اتکا به توانمندی های داخلی) با تاخیری شکننده آغاز کنیم.

خراسان:لطفا تحریم ها را دور بزنید نه دیپلماسی را!

«لطفا تحریم ها را دور بزنید نه دیپلماسی را!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن می‌خوانید؛اظهارات تامل برانگیز مسئولان اقتصادی دولت یازدهم در برهه ای از زمان های موثر بر مذاکرات هسته ای ایران تکرار شد؛ این بار توسط رئیس کل بانک مرکزی. در حالی که هنوز زمان نهایی آغاز اجرای توافق ژنو در هاله ای از ابهام قرار دارد، ولی ا... سیف رئیس کل بانک مرکزی هفته گذشته در حاشیه سومین همایش سالانه بانکداری الکترونیک و نظام های پرداخت همه چیز را تمام شده و قطعی دانست و ناقوس گره زدن حل مشکلات اقتصادی به توافق های دیپلماتیک را بلندتر کرد و گفت: «با توجه به اینکه توافقات مذاکرات ژنو از 20 ژانویه عملیاتی می شود، گشایش های ارزی نیز بعد از این زمان آغاز خواهد شد.»(ایرنا) اظهارات رئیس کل بانک مرکزی که انتظار می رفت با درنظر گرفتن دورنمای مذاکرات سیاسی ایران و 1+5 و هوشمندی سیاسی و اقتصادی مطرح شود، درحالی است که او نه تنها عضو تیم هسته ای ایران نیست بلکه قاعدتاً نباید از نتیجه جلسه ای که چند روز پس از آن و پنجشنبه و جمعه گذشته میان سیدعباس عراقچی معاون وزیرخارجه کشورمان و هلگا اشمیت معاون کاترین اشتون برگزار شد خبر می داشت! جلسه ای که قرار است درباره موارد اختلافی باقی مانده از مذاکرات کارشناسی برگزار شود و نتیجه این دیدار است که تازه مشخص می کند زمان اجرای توافق هسته ای ژنو چه روزی خواهد بود. این موضوع را عراقچی هفته گذشته چندبار به صراحت گفته بود: «اگر در آخر همین هفته(هفته گذشته) درباره موارد اختلافی بتوانیم به تفاهم برسیم ممکن است تاریخ 20 ژانویه هم مورد توافق واقع شود اما هنوز در موضع تائید نیستم که این تاریخ،20 ژانویه و یا دیرتر خواهد بود.» نخستین تاثیر این دست اظهارات نسنجیده این است که طرف مقابل که تجربه نشان داده حتی روی کلمات دولتمردان ایران حساب ویژه باز می کند، این اظهارات را کنار مواضع رسمی اعضای مذاکره کننده ایران می گذارد و این نتیجه را استخراج می کند که نباید خیلی به سخنان محکم و هشدارهای اعضای تیم مذاکره کننده ایران وقعی نهاد! چرا که یک مقام اقتصادی ظرافت های ملاحظات سیاسی را همچون دیپلمات ها در سخنان خود لحاظ نمی کند و به عبارتی بهتر می توان رویکرد و انتظارات طرف ایرانی را از مذاکرات استنباط کرد. به همین دلیل حتی اگر این اظهارات واقع بینانه باشد بازهم نباید از سوی مقامات رسمی آن هم اقتصادی مطرح شود. چه این که به گفته مذاکره کنندگان کشورمان، اختلافات مهمی میان ایران و 1+5 وجود دارد که باید درباره آن ها مذاکرات سیاسی انجام شود.

نکته دوم که درباره اظهارات سیف باید در نظر گرفت این است که اصولا چنین اظهارنظرهایی نشان از تشنگی بی حد و حصر مسئولان اقتصادی ایران به تصمیم هایی است که یک سر آن در دست 5 کشور عضو شورای امنیت است که تحریم های شدید یک‌جانبه و چندجانبه را علیه ایران اعمال کرده اند که قطعا رئیس کل بانک مرکزی بیش از هرکس دیگر از تاثیر آن بر اقتصاد ایران خبردارد. اکنون در مواجهه با این کشورها که منتظرند با کوچکترین نشانه ضعف در طرف مقابل گلویی را که فشرده اند بیشتر بفشارند، چه دلیلی دارد که یک مسئول اقتصادی آن هم در حد و اندازه رئیس کل بانک مرکزی ایران، چنین بی محابا، تشنگی بی اندازه خود را به آغاز اجرای توافقی نشان دهد؟ واضح است که اهمیت توافق هسته ای ژنو بیشتر از آن که در رفع تحریم های پتروشیمی، خودرویی و آزادسازی بخش اندکی از پول های بلوکه شده ایران باشد در زمینه هایی است که برای بازشدن قفل های اقتصاد ایران فراهم می کند. قفل هایی که تازه وقتی باز شود ما را به وضعیت اقتصادی چندسال پیش باز می گرداند.

در این شرایط آیا به جای ترسیم درباغ سبزی که چرخیدن پاشنه آن به اما و اگرهای بسیاری وابسته است بهتر نیست مسئولان اقتصادی همانگونه که بارها رهبر انقلاب نیز تاکید کرده اند با تمرکز بر توانمندی های داخلی و اقتصاد مقاومتی تحریم ها را دور بزنند؟ هرچند شاید هم بهتر باشد برخی مسئولان اقتصادی دولت وقتی در برهه های حساسی از مذاکرات هسته ای هستیم سکوت اختیار کنند و روند کار را به دست «فرزندان انقلابی» ملت ایران بسپارند. شاید این حرف محمد جواد ظریف بیش از هرکس برای همین دست افراد باشد: « ...هر کسی نمی تواند به سیاست خارجی رسید ساز خود را بزند، هر کسی نمی تواند مواضع متضادی در حوزه سیاست خارجی اعلام کند. حرف ها در دنیای امروز بار ویژه معنایی دارند و می تواند برای کشور نفوذ یا آسیب پذیری ایجاد کنند. باید با تشخیص، آینده نگری و پرهیز از شعار و شتابزدگی صورت گیرد و دستگاه سیاست خارجی این وظیفه را دارد که این کار را انجام دهد.» (حضور ظریف دربرنامه نگاه یک-6 شهریور 1392)

کیهان:گرگ که چوپان نیست!

«گرگ که چوپان نیست!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن می‌خوانید؛
فساد بزرگ مالی در ترکیه، موضوعی است که ذهن بسیاری از تحلیلگران و رسانه‌های مختلف دنیا از جمله کشور خودمان را به خود مشغول داشته است. در این بین شوربختانه عده‌ای گو این که از وقوع این رخداد خرسند هم شده باشند، شروع به استفاده‌های کوتاه‌‌مدت سیاسی از آن کرده و عمدا یا سهوا به سایر ابعاد این رسوایی که به نظر می‌رسد دارای اهمیت بیشتری هم باشد، نمی‌پردازند. در این باره گفتنی‌هایی هست:

فساد بزرگ مالی در ترکیه، موضوعی است که ذهن بسیاری از تحلیلگران و رسانه‌های مختلف دنیا از جمله کشور خودمان را به خود مشغول داشته است. در این بین شوربختانه عده‌ای گو این که از وقوع این رخداد خرسند هم شده باشند، شروع به استفاده‌های کوتاه‌‌مدت سیاسی از آن کرده و عمدا یا سهوا به سایر ابعاد این رسوایی که به نظر می‌رسد دارای اهمیت بیشتری هم باشد، نمی‌پردازند. در این باره گفتنی‌هایی هست:
1- دور زدن تحریم‌ها، «تاکتیکی» است که به گفته وضع‌کنندگان غربی آن، ایران توانسته است با استفاده از آن اثربخشی تحریم‌های به‌اصطلاح فلج‌کننده را کم کند.

(نیویورک تایمز 10 ژانویه 2013) و به گفته کارشناسان مستقل، حتی باعث رشد در برخی بخش‌های اقتصادی کشورمان شده است. (دیپلماسی ایرانی و روزنامه الاخبار 21 فروردین 92). باز، به گفته همین غربی‌ها، ترکیه همواره به عنوان «شاهراه مالی» ایران، نقش «کلیدی» در دور زدن این تحریم‌‌ها داشته و نقش «هالک بانک» این کشور در این بین بسیار جدی است. (المانیتور 22 دسامبر 2013). به این مسئله حتی در رسانه‌های ترکیه نیز بار‌ها و بار‌ها به اشکال مختلف پرداخته شده که فقط به عنوان یک نمونه می‌توان به مقاله 29 سپتامبر 2013 روزنامه «تودی زمان» با عنوان «ایران با استفاده از شرکت‌های ترکیه تحریم‌‌ها را دور می‌زند» اشاره کرد.

2- اعمال تحریم اما، علاوه بر تحمیل هزینه بر کشورهای قربانی، هزینه‌های زیادی هم روی دست وضع‌کنندگان آن می‌گذارد که به عنوان یک نمونه، می‌توان به تعطیلی بخشی از کارخانه پژوی فرانسه و بیکاری هزاران شهروند فرانسوی اشاره کرد که به نوشته گلوبال ریسرچ، این شرکت بزرگ خودروساز را به «بازنده واقعی تحریم‌های اقتصادی ایران» مبدل ساخته است. هزینه‌هایی که کشورهای بحران‌زده  اسپانیا یا پرتغال در قبال همراهی با سیاست‌های ضد ایرانی آمریکا متحمل شدند نیز نمونه دیگری است که پرداختن به آن در این وجیزه نمی‌گنجد. بنابراین جلوگیری از دور خوردن تحریم‌های پرهزینه برای غرب، از اهمیت مضاعفی برخوردار است.

3- ترکیه، امروز درگیر یکی از بزرگترین و پیچیده‌ترین پرونده‌های فساد مالی تاریخ این کشور است. سیر تحولات چند هفته اخیر نشان می‌دهد حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در نوک پیکان حملات سکولارها، ارتش، برخی چهره‌های اسلامگرا (مثل فتح‌الله گولن)، لائیک‌‌ها و غرب قرار دارد و کف خواسته مخالفان نیز برکناری وی از قدرت است. حضور «گولن» در این معادله، مسئله را کمی پیچیده‌تر کرده است. وی که در آمریکا زندگی می‌کند، قرائت خاصی از اسلام داشته و

طی مرور زمان توانسته به فردی متنفذ در صحنه سیاسی ترکیه تبدیل شود. گفته می‌شود «گولن» که نفوذ زیادی در پلیس و قوه قضائیه ترکیه دارد مورد حمایت خاص آمریکایی‌هاست.(صدای روسیه 6 ژانویه 2013). برخی حتی او را که زمانی از متحدین نزدیک اردوغان بود، «پدرخوانده‌» احزاب اسلام‌گرای ترکیه می‌خوانند. اردوغان که معتقد است «عناصر خارجی» علیه وی «بازی کثیفی» راه انداخته‌اند، برای آرام کردن اوضاع دست به ترمیم گسترده کابینه زده است.

 با توجه به این چند نکته، آیا غیر عادی خواهد بود اگر بگوییم غرب برای اثربخش کردن تحریم‌هایی که هزینه‌های زیادی بابت وضع و اعمال آن متحمل شده، و به خیال خام خود با استفاده از آن توانسته بزرگترین دشمن خود را پای میز مذاکره بنشاند،  باید «راه» دور زدن آنها را ببندد؟ اگر پاسخ منفی است که هست، راه بستن این راه چیست؟ غیر از برکناری دولتی است که تاکنون بار‌ها در مقابل فشار‌ها و درخواست‌های پیدا و پنهان غرب برای توقف همکاری‌های اقتصادی با ایران مقاومت کرده است؟!

روزنامه «تودی زمان» در تاریخ 21 دسامبر 2013 به نقل از روزنامه «ینی شفق» ترکیه از دیدار 17 دسامبر فرانسیس ریکاردونه، سفیر آمریکا در ترکیه با سفرای کشورهای اروپایی در آنکارا خبر داد و نوشت، «پس از اینکه دولت ترکیه حاضر نشد روابط هالک بانک با ایران را قطع کند، آنها با راه‌اندازی آنچه امروز در ترکیه در جریان است (فساد مالی) تصمیم گرفتند امپراتوری ترکیه را از هم فروبپاشند.»
ممکن است گفته شود، ترکیه از متحدین نزدیک آمریکا است و حداقل طی یکی، دو سال گذشته، خدمات زیادی به جبهه غرب کرده و برای نمونه به حمایت‌های بی حد و حصر این کشور از جبهه ضد بشار اسد در جنگ سوریه اشاره کرد و پرسید چطور ممکن است آمریکا با متحدین خود چنین معامله‌ای کند که در پاسخ باید گفت:

اولا آمریکایی‌‌ها نشان داده‌اند برای رسیدن به اهداف خود دوست و دشمن نمی‌شناسند و ماجرای جاسوسی از کلیدی‌ترین متحدان خود مثل رژیم صهیونیستی و آلمان این موضوع را برای چندمین بار به اثبات رساند. ثانیا ترکیه مدتی است پی به برخی  اشتباهات در حوزه سیاست خارجی(همراهی با غرب) برده و مثلا با قطع یا حداقل کاهش حمایت‌های خود از تروریست‌های سوری این مسئله را به اثبات رسانده است. برخی موضع‌گیری‌های رسمی و غیر رسمی آنکارا نیز موید این ادعاست. (تلاش‌های اخیر تروریست‌های القاعده برای اشغال برخی شهرهای عراقی هم‌مرز با سوریه را نیز باید در همین چارچوب به تحلیل نشست. پس از اینکه ترکیه از مواضع تند قبلی خود در قبال سوریه (بنا به دلایل متعدد) عقب‌نشینی کرد، تروریست‌های مورد حمایت غرب به فکر استفاده از پتانسیل موجود در استان سنی‌نشین الانبار افتادند.)

بنابراین ساده‌لوحانه خواهد بود اگر بحران امروز ترکیه را تنها به یک فساد مالی ولو «بزرگ» تقلیل دهیم بدون این که به انگیزه‌‌ها و اهداف سیاسی «بزرگتر» آن بی‌توجه باشیم. به نظر می‌رسد «هدف اصلی» از راه‌اندازی آنچه اردوغان آن را یک بازی کثیف سیاسی (یورو نیوز 21دسامبر2013) مورد حمایت عناصر خارجی (تلگراف 1 ژانویه 2014) نامیده، مقابله با فساد مالی نیست و انتهای این داستان به اهداف مهمتری ختم می‌شود که در این بین می‌توان به مواردی از آن اشاره کرد؛
بستن شاهراه مالی ایران برای افزایش فشار‌ها علیه دولت تهران، مرعوب ساختن بخش خصوصی که ولو با هدف کسب منفعت به دور زدن تحریم‌‌ها کمک می‌کنند، بر

هم زدن روابط خوب ایران و ترکیه،  افزایش فشار‌ها به دولت اسلامگرای ترکیه، تقویت جریان سکولار، مرعوب ساختن سایر کشور‌ها با هدف درس عبرت گرفتن از ترکیه و... از دیگر نتایجی است که در کنار رسوایی بزرگ مالی ترکیه باید دیده شود.

4- عدم اعتماد به دشمنی با مختصات آمریکا، درسی است که می‌توان از این ماجرا گرفت؛ درس برای همه کسانی که تصور می‌کنند، با نزدیک شدن به «شیطان بزرگ»می‌توان به هدف مطلوب رسید در حالی که راه رسیدن به اهداف و آرمان‌های مقدس ترسیم شده برای جمهوری اسلامی ایران، نه نزدیکی بلکه دوری از شیطان است. مخاطب دیگر این وجیزه تیم محترم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان است که متوجه باشند همزمان با ادامه مذاکرات، و در حالی که  هنوز صحبت از فضای «مثبت» مذاکره و ... داغ است، طرف مقابل به زعم خود همچنان به فکر افزایش فشار‌ها به مردم از طریق بستن شریان‌های اقتصادی است. تلاش تازه سناتورهای آمریکایی برای اعمال تحریم‌های بیشتر که جای خود دارد.

این اقدامات چه معنایی دارد جز اینکه طرف مقابل «فقط» به فکر دشمنی است و از دشمن چه انتظاری می‌توان داشت جز «دشمنی»؟ همین دو روز پیش بود که مقام معظم رهبری در دیدار با هزاران نفر از علما، فضلا، روحانیون و قشرهای مختلف مردم قم صراحتا به این «دشمنی» اشاره کرده و با تأکید بر اینکه «یکی از برکات مذاکرات اخیر، روشن شدن دشمنی مسئولان آمریکایی با ایران و ایرانی، و اسلام و مسلمین بود، «فرمودند» این موضوع، در لحن‌ها و حرفهای مقامات آمریکایی، در هفته‌های اخیر، کاملا مشهود بود و همه دیدند... اگر آمریکایی‌ها در موضوعی اقدام نمی‌کنند، علت آن،  ناتوانی‌ آنها است و نه عدم دشمنی.»

سال‌ها پیش نیز همین اظهارات را حضرت امام(ره) به شکلی دیگر مورد توجه قرار داده و فرمودند: «در این باره با توسل به دامن آمریکا ضعف و ناتوانی خود را برملا نسازید و از گرگ‌ها و درنده‌‌ها برای شبانی و حفظ منافع خود استمداد نطلبید. ابرقدرت‌ها آن لحظه‌ای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمی‌ترین وفاداران و دوستان خود را قربانی می‌کنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد. آنان منافع خود را ملاک قرار داده‌اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن می‌گویند.» (صحیفه امام، ج2 ، ص 932)

جمهوری اسلامی:تزویر تاریخی

«تزویر تاریخی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛نعمت بزرگ "عقل" که در بیان پیامبر اکرم از آن به موهبتی که راه بندگی خدا و به دست آوردن جواز ورود به بهشت (سعادت دنیا و آخرت) را هموار می‌کند یاد شده، امروز در جهان اسلام مهجور است و از آن به درستی استفاده نمی‌شود. برادرکشی در میان مسلمانان رواج دارد و رفتارهای ناشایست گروه‌های افراطی در کشورهای اسلامی، چهره‌ای غیرواقعی از اسلام ترسیم می‌کند که افکار عمومی جهان را نسبت این دین پاک بدبین می‌نماید. با اینکه دین اسلام دین رحمت و رأفت است و از خدا در کتاب آسمانی خود قرآن، صدها بار با صفات رحمان و رحیم و غفور و ودود یاد می‌کند و پیامبر اسلام در همین کتاب به خاطر داشتن "خلق عظیم" مورد ستایش و تحسین قرار می‌گیرد، امروز به دلیل رفتار غیراسلامی عده‌ای از مسلمانان با همدیگر، به خشونت متهم می‌شود. این وضعیت را بزرگان جهان اسلام نباید تحمل نمایند و هرچه زودتر باید راهی برای پاسخ دادن به این اتهامات و نشان دادن چهره واقعی اسلام پیدا کنند.

این وضعیت نامتجانس با هویت اسلامی، برای مخالفان و فرصت طلبان این مجال را فراهم ساخته که خود را طرفدار حقوق بشر جا بزنند و مسلمانان را ضد حقوق بشر معرفی کنند. آنها حتی به متهم ساختن مسلمانان اکتفا نمی‌کنند و درصدد هستند خود اسلام را به ضدیت با حقوق بشر متهم نمایند در حالی که پرونده گذشته و حال خود آنها مالامال از پایمال کردن موازین انسانی و ضدیت با ابتدائی‌ترین حقوق ملت‌ها به ویژه ملت‌های مسلمان است. اگر به جنایات صهیونیست‌ها علیه ملت مظلوم فلسطین که با حمایت آمریکا و دولت‌های استعمارگر اروپائی صورت می‌گیرد بنگرید، اگر به اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا و متحدان اروپائی واشنگتن توجه کنید و اگر در طراحی جنگ خانگی در سوریه توسط آمریکا و انگلیس و فرانسه که با حمایت‌های سیاسی و نظامی آنها توسط تروریست‌های تکفیری و سلفی و القاعده اجرا می‌شود اندیشه کنید، به این نتیجه خواه?د رسید که استعمارگران و اشغالگران اروپائی و آمریکائی بیشترین جنایات را علیه مسلمانان مرتکب شده‌اند و می‌شوند و در عین حال خود را مدافع حقوق بشر جا می‌زنند و مسلمانان را ناقضان حقوق بشر می‌دانند. پرونده زندان‌های گوانتانامو، بگرام، ابوغریب و زندان‌های متعدد اروپا که توسط آمریکا اداره می‌شود را جداگانه باید بررسی کرد و بر پرونده اینهمه جنایات دولت‌های غربی افزود و همه آنها را به حساب ضدیت غربی‌ها با حقوق بشر گذاشت.

علاوه بر جهان اسلام، جنایات دولت‌های غربی در زمینه رفتارشان با ملت‌های آمریکای جنوبی، آفریقا، آسیای جنوب شرقی و استرالیا نیز پرونده‌های جداگانه‌ای هستند که باید به تفصیل توضیح داده شوند و به حساب آمریکا و دولت‌های اروپائی همدست آمریکا گذاشته شوند.

بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، جنگ طولانی ویتنام با آن همه جنایت که آمریکا در آن کشور مرتکب شد و کودتاها و جنگ افروزی‌های پیاپی که قدرت‌های غربی در آمریکای لاتین و آفریقا به راه انداخته‌اند و می‌اندازند، فقط برگ‌هائی از پرونده‌های قطور ضد حقوق بشر آنهاست. افشاگری‌های اخیر درباره شنودهای تلفنی و انواع جاسوسی‌های آمریکا حتی علیه خود مردم آمریکا و دولت‌های اروپائی متحد آمریکا نیز که اخیراً به رسوائی بزرگی برای دولتمردان آمریکائی تبدیل شده، برگ‌های دیگری هستند که باید به پرونده ضد حقوق بشری آمریکا افزوده شوند.

این مجموعه بزرگ را به این دلیل مطرح نکرده‌ایم که چهره ضدانسانی سران آمریکا و متحدان اروپائی آنها را معرفی نمائیم، بلکه می‌خواهیم با یادآوری این جنایات، به واقعیت تلخ بی‌عملی مجموعه جهان اسلام اشاره کنیم که حتی در اینجا هم گروه‌های منحرف و تروریست‌ها آلت دست دولت‌های غربی هستند و با طرح و برنامه آنها و حمایت‌های سیاسی و نظامی آنها مرتکب چنین جنایاتی می‌شوند و با این حال جنایات را به نام اسلام و در پرونده مسلمانان ثبت و ضبط می‌کنند. این،‌ ظلم مضاعف به اسلام و مسلمانان است به ویژه آنکه علیرغم این واقعیت‌های آشکار پیدا بودن دست‌های دولتمردان غربی در تمام جنایت‌هائی که در جهان اسلام رخ می‌دهد، باز هم آنها خود را طلبکار و مسلمانان را بدهکار قلمداد می‌کنند!

درست در همین نقطه است که باید بزرگان جهان اسلام به ابتکار عمل روی آورند و راه را بر ادامه این تزویر تاریخی ببندند. اختلافات کشورهای اسلامی با همدیگر، دست نشانده بودن عده‌ای از سران کشورهای اسلامی، نفوذ فساد در عده‌ای دیگر از سران دولت‌های حاکم بر مسلمانان و بی‌عملی افراد صاحب نفوذ در جهان اسلام، زمینه را برای طلبکاری‌های غرب فراهم ساخته است. این شرایط ظالمانه را می‌توان تغییر داد به شرط آنکه بزرگان جهان اسلام از دخالت بی‌عملی و انفعالی خارج شوند و با ابتکار عمل و برنامه‌ای جدی به صحنه بیایند. ملت‌های مسلمان، علاوه بر امکانات زیادی که در اختیار دارند، آمادگی روحی مناسبی نیز برای همراهی با رهبرانی که درصدد کوتاه کردن دست خائنان و اشغالگران و مداخله‌جویان از جهان اسلام برآیند دارند. آیا در ایام سالگرد میلاد پیامبر اکرم اسلام که ملت‌های مسلمان این واقعه بزرگ را جشن می‌گیرند، بزرگان جهان اسلام درصدد تدوین برنامه‌ای عملی برای تغییر شرایط نکبت بار کنونی برخواهند آمد؟

رسالت:شب تکریم هنر!

«شب تکریم هنر!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛چهارشنبه شب هفته گذشته رئیس جمهور در جمع هنرمندان دیدگاههای خود را در باره «هنر» و «هنرمندان» مطرح کرد. روزنامه ایران ارگان دولت تیتر اول خود را به همین خبر اختصاص داد و نوشت «شب تکریم هنر» اولین جمله ای که رئیس جمهور در تکریم هنر و هنرمند گفت این بود که«تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست» رئیس جمهور تاکید کرد، هنر یعنی  ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است.»

آیا هنر یعنی ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است و هیچ نوع تقسیم بندی در نگاه به هنر و هنرمند وجودندارد؟

رئیس جمهور در همین سخنرانی از ارزشهای الهی یاد کردند.
پس هنر مبتنی بر توحید با هنر مبتنی  بر شرک، کفر و الحاد می‌تواند اولین تقسیم بندی در هنر و نگاه به هنرمندان باشد.

هنرمندی که دعوت به توحید، عدالت و حمایت از محرومان ومبارزه با ظلم می‌کند با هنرمندی که دعوت به شرک و کفر و پذیرش بی‌عدالتی و ستم به بندگان خدا می‌کند متفاوت است. در این وادی سخن از دو نوع هنر و دونوع هنرمند است.

آیا هنرمندی که دعوت به صلح،اعتدال، پاکدامنی و پرهیز از خشونت می‌کند با هنرمندی که دعوت به خشونت ، سکس، دنیاپرستی و ناپاکی می‌کند مساوی هستند؟!

آیا هنرمندی که در مسیر تبلیغ و ترویج دین وسبک زندگی براساس آموزه های قرآن و انبیای الهی حرکت می‌کند با هنرمندی که در مسیر تبلیغ سکولاریسم و آموزه های کفر آلود مدرنیسم در قالب تفکر فاشیسم ، لیبرالیسم و سوسیالیسم حرکت می‌کند مساوی است؟

آیا هنرمندی که دنبال فریب واغواگری است با هنرمندی که دنبال صداقت و روشنگری است مساوی است؟
عرصه «تولی» و«تبری» در هنر کجاست؟

آیا هنرمندی که دنبال دفاع از آزادی و حریت است و در راه مبارزه با استبداد جان خود را فدا می‌کند باهنرمندی که در استخدام استبداد باآزادی و حریت می‌جنگد مساوی است؟

از مشروطه تا نهضت ملی و ازنهضت ملی تا نهضت امام خمینی(ره) ما شاهد ظهور هنرمندانی هستیم که خاستگاه آنها اندیشه منحط و فرتوت مدرنیسم  است . آنها در عرصه شعر، ادبیات،سینما ،‌تئاتر و... آموزه‌های دینی را هدف قراردادند و عالمان و مجاهدان  دینی ومردم را به باد تمسخر گرفتند.البته در مقابل آنها شاهد ظهور هنرمندان مردمی و فداکار بودیم که در کنار عالمان دین ایستادند و از حیثیت هنر وهنرمند و نیز ارزش دین و دینداری دفاع کردند . آیا این دو جماعت با هم مساوی هستند؟

این جماعت روسیاه چون عقلانیت مدرن را فاقد توانایی برای رویارویی با دین می‌دیدند به فحش و ناسزا و اهانت به دین و دینداران روآوردند وآثار آنها مملو از اهانت به مقدسات دینی است. وقتی به آنها می گفتیم چرا این کار را در قالب «هنر مدرن» می‌کنید، می‌گفتند: برای رسیدن به  مدرنیته باید  از  روی جنازه «سنت» عبور کرد!! چون در غرب هم دستیابی به مظاهر مدرنیسم  از مبارزه با کلیسا شروع شد، درایران هم باید با حوزه‌‌های علمیه، مساجدو روحانیون مبارزه کرد والخ!

رئیس جمهور در برابر نمایندگان ملت وفق اصل 121 قانون اساسی، «در پیشگاه قرآن کریم ودربرابر ملت ایران به خداوند متعال سوگند» خورده است پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشد.

وقتی یک عده از به اصطلاح هنرمندان  طی سه دهه گذشته در عرصه کتاب، مطبوعات و سینما با مذهب رسمی کشور و نظام وقانون اساسی اعلام جنگ کرده اند وظیفه رئیس جمهور چیست؟ وقتی همین عده در فتنه 18 تیر 78 وفتنه سال88 به وقیحانه‌ترین و زشت‌ترین اعمال دست ‌زدند با مقاومت مردم روبه رو ‌شدندو رفتند لندن ، پاریس ، واشنگتن  و هنر وهنرمندی خود را از رسانه‌های دشمن  به نمایش گذاشتند، رئیس جمهوربرای مقابله با این جماعت چه وظیفه ای دارد؟وقتی همین جماعت روسیاه به ارزشهای الهی و مردمی کشور خودشان پشت کردند و تحت الحمایه انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفتند باز باید بگوییم ، هنرمند ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست ؟پس تتمه سوگند رئیس جمهور چه می‌شود که دربرابر نمایندگان مجلس فرمودند: «همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای   مسئولیت‌هایی که بر عهده گرفته‌ام به کارمی گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق و پشتیبانی از حق و گسترش عدالت می سازم.»

وقتی دین، اخلاق و عدالت در یک نبرد نابرابر نرم  با پشتیبانی سرویسهای امنیتی ،‌رسانه‌ای دشمن توسط دهها هنرمند وطن فروش و خائن در آن  سوی آبها ودر داخل مورد هجوم قرار می‌گیرد آیا سخن گفتن از تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست؟!

رئیس جمهور محترم دراین دیدار فرمودند: «نگاه امنیتی به هنر بزرگترین اشتباه امنیتی  است فضای امنیتی  می‌تواند جوانه هنر را بخشکاند. دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد»

رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور رئیس جمهور است . اکنون ما در حال یک جنگ نرم تمام عیار با دشمن هستیم. ملت ما با فداکاری و بصیرت تازه از فتنه 88 قد راست کرده‌ و تهدیدات امنیتی  را دفع کرده است. در این جنگ هنرمندان  ضد دین و ضد ارزشهای الهی در صف اول و خط مقدم این نبرد هستند چگونه رئیس شورای امنیت  عالی  بی‌خیال از این همه غوغا وهیاهو در تهاجم فرهنگی دشمن می‌تواند این گونه سخن بگوید و بی خیال امنیت فرهنگی مردم باشد.

نتیجه این نگاه به«هنر» و«هنرمند» این می‌شود که اجازه می‌دهند نمایندگان پارلمان اروپا به ایران بیایند بروند سفارت یونان به دو شهروند هنرمند ایرانی 200میلیون تومان پاداش هنر نمایی آنها در فتنه 88 را نقدا پرداخت کنند و هیچ چتر امنیتی هم بر این آمد و رفت‌ها حاکم نباشد!!

تدوام این نگاه آن است که بنده به عنوان یک شهروند ایرانی مالیات می‌دهم تا دولت امنیت ملی را پاسداری کند. یک دفعه چشم باز می‌کنم می بینم یک عده ریخته ‌اند در خیابان به اموال عمومی ومردم حمله می‌کنند و  به قتل و کشتار و قمه کشی  روی  می‌آورند. وقتی می‌پرسیم اینها کیستند کسی پاسخگو نیست . از آن سوی سرزمینهای اشغالی نتانیاهو پاسخ ما را می‌دهد و می‌گوید چیزی نیست، اصلاح طلبان به نمایندگی از غرب و ما در تهران می‌جنگند.» ! !

رئیس جمهور محترم هم برای اینکه پاسخ این شبهه را بدهند در همین اجلاس تکریم هنرمندان  می‌فرمایند:
« هنریعنی ارزش ، هنرمند فرد ارزشمندی است. هنرمند امنیت کشور را به خطر نمی‌اندازد دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است.»

اگراین پاسخ صحیح است پس این همه خبرنگار و گزارشگر و هنرمند ایرانی دررادیو بی بی سی و رادیو آمریکا و شبکه‌های اروپایی و آمریکایی درغرب چه می‌کنند؟ اگر این تعریف از هنر و هنرمند درست بود چرا هنرمندی که در اوایل انقلاب درایران «توبه نصوح»و  «دو چشم بی سو» می‌ساخت الان در اسرائیل دراستخدام بهائی‌ها در دفاع از یک فرقه ضاله چیزی از هنر و هنرنمایی کم نمی‌گذارد.

البته تردیدی نیست که این نظام از ابتدا دست روی زانوی هنرمندان متعهد ، ‌متدین، شجاع و... گذاشت وایستاد و از آزادی و استقلال خود دفاع کرد. هنرمندان بزرگ کشور در همه عرصه‌ها و با دفاع از  ارزشهای الهی و انسانی از ساحت قدسی هنر پاسداری کردند. تنها اندکی از این جماعت به وطن فروشی و
خود فروشی رومی‌آورند واکنون نیز در نگاه ملت ما انگشت نما هستند به همین دلیل مردم قدر هنرمندان واقعی خود را می‌دانند ومرز آنها را با هنرمندان ضد ارزشی تمییز می‌دهند.اما به هر حال رئیس جمهور محترم ما با این نگاهی که در شب تکریم هنر به هنر و هنرمند دارد باید توضیح دهد چگونه می‌خواهد سوگند خود را جامه عمل بپوشاند. او سوگند خورده است «از هیچ اقدامی در حراست ساز مرزها و استقلال  سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور دریغ نورزد.»

قدس:سرآغاز تاریخ نوین عصر مهدوی

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در نوشتاری اختصاصی برای قدس آنلاین به مناسبت نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت حضرت صاحب الامر چنین نگاشته اند:
 
بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تعالی: «وَ ذَکِّرْهُم بِأیّام الله»
روز شریف نهم ربیع المولود از ایام الله بزرگ و مقدس است. این روز فرخنده و پربرکت، آغاز ظهور ولایت حضرت ولی الله الاعظم امام مبین و حصن حصین بقیة الله فی الأرضین موعود انبیاء مرسلین، خاتم الأوصیاء المعصومین، مولانا المنتظر و العدل المشتهر و الإمام الثانی عشر الحجة بن الحسن المهدی ارواح العالمین له الفداء می‌باشد؛ و در حقیقت، باید گفت که از امروز و از درون تاریخ هجری، تاریخ نوین عصر مهدوی آغاز می‌شود.

این روز سر آغازی است برای عصری که جهان در پیش رو دارد و در طول حضور بشر در روی زمین بی سابقه است و ویژگی‌های آن در عصر هیچ یک از انبیا و رجال، ظاهر نشده است؛ عصری که در آن زمین پر از عدل و قسط گردد و همه جا امنیّت و آرامش و اطمینان حاکم گردد و میلیاردها بشر در همه جا تحت حکومت واحد و قانون واحد قرار بگیرند و برکات زمین و آسمان ظاهر گردد عصری نمونه است.

عصر مهدوی، یعنی نفی تمام ضعف‌ها و فسادها، یعنی انتظارِ چنان جامعه واحد جهانی و مدینه فاضله حقیقی که همه ارکان و اعضا و نهادهایش همان‌گونه که طرح آن از طرف شخص رسول اعظم صلّی الله علیه‌ و آله، داده شده، مانند اعضای بدن انسان واحد، انجام وظیفه می‌نماید.

مسیر همه جوامع به سوی این جامعه است و رسیدن بشر به این جامعه، سنّت الهی و قاعده تخلف‌ناپذیر است، هر کس که بخواهد مانع از تحقّق این جامعه مهدوی شود معارضه و ممانعت وی در هم کوبیده می‌شود.

در اینجا تذکر این نکته مناسب است که تا دنیا به آن عصر و جامعه بزرگ مهدوی نرسیده است جامعه‌های فعلی اگر بخواهند در سعادت، آسایش، قدرت، قوّت، عزت و عدالت، زندگی کنند باید همان اصول و مبانی جامعه مهدوی را اصل و مبنای حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود قرار دهند و آن را معیار بدانند و صلاح یا فساد خود را با آن بسنجند.

اکنون با این میزان از جوامع کوچک شهری و روستایی، می‌توان جامعه‌ای را که مهدوی است‌ شناسایی کرد؛ در هر شهر و روستایی که حق رعایت می‌شود، از حق حمایت می‌کنند، به حق عمل می‌نمایند، اتحاد و برادری به چشم می‌خورد، تعلیم و تربیت صحیح و تقدیر از اخیار و دانشمندان در آنجا رایج است، در امانت، خیانت نمی‌کنند و خلاصه، حیات دینی و انسانی دارند؛ آن جامعه ـ اگر چه کوچک هم باشد ـ جامعه مهدوی است.

امروز همگان وظیفه داریم که خصوصیات و امتیازات جامعه مهدوی و دولت کریمه الهی را به جهان معرّفی نماییم که جهان تشنه عدل و مواسات و جهانِ خسته از ظلم و جنایات و قتل و خونریزی خود را برای روز رهایی و روز زیبای مهربانی آماده کند و امیدوار و منتظر وعده الهی برای برپایی حکومت واحد عدالت باشد که «إنّهم یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً» و اللهم اجعلنا من أنصاره و أعوانه.

سیاست روز:هنر ارزشی، هنر غیرارزشی

«هنر ارزشی، هنر غیرارزشی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛فرهنگ و هنر در ایران پیش از اسلام، هنری ارزشی و تاثیرگذار بود. این فرهنگ وهنر پس از پذیرش اسلام از سوی ایرانیان ارزش خود را بیشتر یافت و توانست راه تعالی را به سوی کمال انسانی و الهی طی کند. فرهنگ‌های مهاجم پس از آن که پی به ماهیت ارزشی و انسانی، فرهنگ و هنر اسلامی ایرانی بردند، سعی کردند تا، جامعه اسلامی را تحت تاثیر هنر و فرهنگ خود قرار دهند و از انتشار فرهنگ ناب ایرانی ـ اسلامی جلوگیری کنند. تهاجم و شبیخون فرهنگی که از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد به همین خاطر بود.

رسوخ در یک جامعه و انحراف در عقاید و ارزش‌های فرهنگی و هنری جامعه‌ای همچون ایران، همواره از سیاست‌های جدی غرب بوده است.

بسیاری ابزارها برای تحت تاثیر قرار دادن مردم کشورمان مهیا شده است تا بتواند سمت و سوی فرهنگی مردم راتغییر دهد و با خود همسو سازد. این روش علاوه بر کشوری چون ایران، علیه بسیاری کشورهای دیگر به کار می‌رود.

از ساخت فیلم‌ها و سریال‌های گوناگون و پخش آن از شبکه‌های ماهواره‌ای گرفته تا رخنه در افکار و عقاید نخبگان فرهنگی و انحراف در آنها، همه در راستای تخریب فرهنگی یک جامعه است. جامعه‌ای که برای خود ارزش‌هایی قائل است و می‌خواهد بر آنها پایبند باشد. فرهنگی که تهاجم می‌کند و شبیخون می‌زند، با شکل و شمایلی زیبا و آراسته وارد می‌شود به گونه‌ای که مخاطب را می‌خواهد فریب بدهد. برای مقابله با چنین پدیده‌ای آیا نباید به فرهنگ و هنر ارزشی خود پایبند بود؟!

در جامعه اسلامی ما، هستند افرادی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت می‌کنند اما غرب زده هستند و ارزش‌های آنها را به عنوان ارزش برای ذهن مخاطب وطنی عرضه می‌کنند. دانسته یا ندانسته، عمدا یا سهوا، تفاوتی نمی‌کند، در هر دو حالت، اقدام آنها در حوزه فعالیت خود باعث انحرافات جامعه ایرانی ـ اسلامی ما می‌شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره هنر و فرهنگ سخنان بسیاری دارند، ایشان در این زمینه فرموده‌اند؛ «... هنر را با معیارهای اسلامی یاد بگیرید و یاد بدهید و آن را به کار ببرید، تا بتوانیم مفاهیم و ارزش‌های الهی و اسلامی را به مردم نشان دهیم.»

حال آیا می‌توان گفت، «تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست؟»
شاکله دنیا و فلسفه جهان براساس ارزش و غیر ارزش بنا نهاده شده است. انسان‌ها نیز براساس ارزشی و غیر ارزشی شناخته می‌شوند. آنهایی که احکام الهی را به واسطه پیامبران و ائمه پذیرفتند، انسان‌های ارزشی و آنها که پشت کردند و حتی دشمنی ورزیدند، انسان‌های غیر ارزشی هستند.

حال هنر و هنرمند را چگونه می‌توان در یک قالب قرار داد و آن را تقسیم به ارزشی و غیر ارزشی نکرد؟
حتی این تقسیم‌بندی در جوامع سکولار و لائیک هم دیده می‌شود. این جوامع، هر هنر و هنرمند با سیاست‌های آنها همخوانی نداشته باشند، غیرارزشی تلقی می‌شود و تنها هنرمندی که در راستای اهداف آنها گام بردارد ارزشی است.

هنر و هنرمند در جمهوری اسلامی ایران به عنوان آبروی انقلاب است. او می‌خواهد علاوه بر این که ارزش‌های والای ایران اسلامی را برای مردم خود به تصویر بکشد، این هنر «فاخر» را به دیگر فرهنگ‌های دنیا معرفی کند. معرفی ارزش‌های ایرانی ـ اسلامی وانسانی نیازمند آن است که آن هنرمند، آن ارزش‌ها را دریافت کرده باشد و خود مقهور فرهنگ ابتذال غرب و دیگر فرهنگ‌ها نشده باشد.

هنرمند غرب زده می‌تواند صدمات بسیاری را به افکار عمومی جامعه وارد کند. به همین خاطر است که باید میان هنرمند ارزشی و غیر ارزشی تمیز داده شود. در غرب و دیگر جوامع هم هنر ارزشی وجود دارد که البته باید از آنها استفاده شود، نفی، تنها متعلق به هنر غیرارزشی است.

در یک جامعه اسلامی، آیابیشتر باید به فرهنگ و هنر ارزشی بها داده شود یا غیر ارزشی؟!
این یادداشت را با سخنان رهبر معظم انقلاب به پایان می‌برم که فرمودند؛ «هنری که در خدمت حق، انسانیت و راستی و درستی قرار داشته باشد، ارزشمند محسوب می‌شود.»

تهران امروز:راز تاکید‌ چند‌باره بر توان د‌اخلی

«راز تاکید‌ چند‌باره بر توان د‌اخلی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دکتر محمد‌رضا جمالی است که در آن می‌خوانید؛مقام معظم رهبری د‌ر د‌ید‌اری که روز پنج‌شنبه به مناسبت «19د‌ی» د‌ر جمع مرد‌م انقلابی قم د‌اشتند‌ بر این موضوع تاکید‌ کرد‌ند‌ که «توصیه‌ام همیشه به مسئولین محترم این است که برای رفع مشکلات کشور به نیروی د‌رونی این کشور توجه کنند‌؛ چشم به بیرون نباید‌ د‌وخت.» حضرت آیت‌الله خامنه‌ای د‌ر اد‌امه این توصیه د‌ر عین حال تاکید‌ کرد‌ند‌ که «نظام جمهوری اسلامی د‌رباره موضوعات خاصی که مصلحت بد‌اند‌، با این شیطان{آمریکا} برای رفع شر او و برای حل مشکل، مذاکره می‌کند‌»

د‌رخصوص توصیه نخست مقام معظم رهبری به مسئولین باید‌ به این موضوع اشاره کرد‌ که از د‌یرباز د‌رباره اد‌اره مشکلات و موضوعات کشور د‌و د‌ید‌گاه وجود‌ د‌اشته است؛‌ یک د‌ید‌گاه بد‌ون توجه به توان د‌اخلی معتقد‌ است برای حل مشکلات کشور باید‌ به خارج از کشور توجه د‌اشت. چنانچه بررسی کنیم این د‌ید‌گاه د‌ر حکومت پهلوی که عمد‌تا به د‌لیل نوع تفکری که د‌اشتند و‌ به بیگانگان وابسته بود‌ند‌ جاری و ساری بود‌. حضور تنگاتنگ خارجی‌ها د‌ر امور مختلف باعث وابستگی شد‌ید‌ کشور به خارج از کشور می‌شود‌ که آسیب‌های زیاد‌ی متوجه مرد‌م می‌کرد‌.

بعد‌ از پیروزی انقلاب اسلامی برای حل مشکلات نوع نگاه به سمت د‌اخل معطوف شد‌. اوج این د‌ید‌گاه د‌ر شعار «نه شرقی و نه غربی» حضرت امام(ره) د‌ر حوزه سیاست خارجی متجلی شد‌ و ایشان فرمود‌ند‌ که د‌ر روابط با کشورها بر اساس احترام متقابل اقد‌ام خواهد‌ شد‌. بعد‌ از پیروزی انقلاب اسلامی نیز جنگ تحمیلی و به‌د‌نبال آن سازند‌گی موجب تقویت بیشتر نگاه به د‌اخل شد‌ و نیروهایی که جزو رویش‌های انقلاب بود‌ند‌ توانستند‌ مشکلات را از پیش پای ملت برد‌ارند‌.

بعد‌ از جنگ تحمیلی نیز کشور با حجم گسترد‌ه‌ای از تحریم‌های غیرقانونی از سوی غرب مواجه شد‌ که طی این سال‌ها نگاه به د‌اخل باعث خود‌اتکایی کشور د‌ر بسیاری از موارد‌ شد‌ که مهم‌ترین حوزه آن پیشرفت‌هایی است که د‌ر حوزه «انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای» حاصل شد‌ه است. باری به خاطر نگاه به د‌اخل بود‌ که توانستیم الگوبخش کشورهای اسلامی و بسیاری کشورهای د‌نیا شویم. متاسفانه با بالا گرفتن بحث روی تحریم‌ها و اثرات آن بر امور مختلف کشور،‌ نوعی نگاه د‌ر کشور مشاهده شد‌ که بیش از آنکه به توان و ظرفیت د‌اخلی توجه د‌اشته باشد به خارج از مرزها و لزوم مذاکره با قد‌رت‌های زورگو متمرکز بود‌.

حامیان این تفکر سرنوشت همه مشکلات کشور را به تحریم‌ها و سرنوشت تحریم‌ها را به انجام مذاکره گره زد‌ند‌ و قائل به آن شد‌ند‌ که یا باید‌ د‌ست روی د‌ست گذاشت یا باید‌ تحت هر شرایطی پای میز مذاکره حاضر شد‌. این د‌ر حالی است که «نگاه به سمت د‌اخل» باید‌ به عنوان یک استراتژی همه جانبه و نه به عنوان یک تاکتیک تعیین شود‌.از سوی د‌یگر باید‌ به این نکته توجه د‌اشت که سیاست خارجی و د‌یپلماسی اقتضائات خاص خود‌ را د‌اشته و همانطور که مقام معظم رهبری تاکید‌ فرمود‌ند‌ می‌توان د‌ر شرایط خاص برای د‌فع شر مذاکره کرد‌.

: با این همه متاسفانه برخی اخبار حکایت از این را د‌ارد‌ که عد‌ه‌ای د‌رصد‌د‌ هستند‌ توجه به نیروی توانمند‌ د‌اخلی را کمرنگ و این تفکر را د‌ر جامعه شایع کنند‌ که سازش با بیگانگان می‌تواند‌ ما را از مشکلات رهایی د‌هد‌. این د‌ر حالی است که بی‌ترد‌ید‌ اگر امروز کشورهای د‌نیا و اعضای گروه 5+1 به این نتیجه رسید‌ند‌ که پای میز مذاکره آمد‌ه و گفت‌وگو کنند‌ به واسطه پتانسیل قد‌رتمند‌ نیروی د‌اخلی ایران بود‌. با توجه به این نکته به نظر می‌رسد‌ ما باید‌ د‌ر سه مقوله «د‌یپلماسی فرهنگی»، «د‌یپلماسی رسانه‌ای»، «د‌یپلماسی رسمی» فعالانه‌تر برخورد‌ کنیم.

د‌ر حوزه فرهنگی باید‌ به‌گونه‌ای تبلیغ شود‌ که توجه به نیروی د‌اخلی می‌تواند‌ مشکلات و گره‌ها را حل کرد‌ه و انتظار از نیروهای نخبه و اند‌یشمند‌ د‌اخلی این است که این نکته را پررنگ کنند‌. د‌ر حوزه د‌یپلماسی رسانه‌ای نیز رسانه‌ها باید‌ بتوانند‌ به راحتی و آرامی حوزه‌های مختلف را به نقد‌ بکشند‌. اما متاسفانه امروز گرفتار یک افراط و تفریط د‌ر حوزه نقد‌ رسانه‌ای هستیم. د‌ر مقابل عد‌ه‌ای که چشم بسته مذاکرات هسته‌ای را تمجید‌ می‌کنند‌، برخی از رسانه‌ها آن را تخریب می‌کنند‌. این د‌ر حالی است که حقیقت و د‌رست آن این است که باید‌ از زوایای مختلف به نقد‌ موضوع بپرد‌ازند‌ تا منافع ملی محقق شود‌.

د‌ر حوزه د‌یپلماسی رسمی نیز باید‌ با شفاف‌سازی، د‌ستاورد‌ها و نتایج گفت‌وگوهای هسته‌ای را برای مرد‌م تشریح کنیم. باید‌ مرد‌م بد‌انند‌ که آیا حجم تبلیغاتی که د‌رباره مذاکرات هسته‌ای انجام شد‌ با واقعیت‌های موجود‌ تطابق د‌ارد‌ یا خیر.

به نظر می‌رسد‌ نگاه د‌ولت د‌ر حوزه فعال کرد‌ن د‌یپلماسی رسمی بود‌ و نتوانسته تحرکاتی د‌ر د‌یپلماسی فرهنگی و رسانه‌ای ایجاد‌ کند‌ که یکی از نقایص بزرگ عملکرد‌ د‌ولت د‌ر مذاکرات هسته‌ای است. زمانی این تحرک ایجاد‌ می‌شود‌ که نوع نگاه به د‌رون و نیروهای توانمند‌ د‌اخلی و گره‌گشایی توسط متخصصان د‌اخلی تقویت شود‌.

وطن امروز:رانت‌خوار خوب رانت‌خوار بد!

«رانت‌خوار خوب رانت‌خوار بد!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محسن جندقی است که در آن می‌خوانید؛ موضوع رانت 650 میلیون یورویی یک بدهکار بزرگ بانکی در دولت فعلی تناقض در رفتار و گفتار دولتمردان را بیش از پیش آشکار کرد. این اتفاق مشخص کرد مسؤولان اقداماتی که دیگران انجام داده‌اند را رانت و ویژه‌خواری و کاسبی تحریم می‌دانند اما تصمیم‌هایی که خود می‌گیرند را تدبیر می‌خوانند. رئیس محترم جمهور که اتفاقا حقوقدان‌ هم هست دو هفته پیش در نامه‌ای به معاون اول خود دستور(!) داد با ویژه‌خواران و کاسبان تحریم برخورد کند در حالی که برخورد با متخلفان اصلا وظیفه قوه مجریه نیست و بلافاصله سخنگوی قوه قضائیه در مورد این دستور واکنش نشان داد و گفت شاید ایشان منظور دیگری (از صدور این نامه به معاون اول رئیس‌جمهور) داشتند.

با وجود واکنش قوه قضائیه اما دولتی‌ها به نامه‌نگاری‌های خود ادامه دادند و اسحاق جهانگیری در ابلاغیه به تمام دستگاه‌ها از آنها خواست در راستای اجرای دستور رئیس‌جمهور مبنی بر شناسایی و پیگیری اشخاصی که با تبانی و کسب امتیازات خاص، زمینه سوءاستفاده و درآمدهای غیرقانونی و غیرموجه را بویژه در شرایط تحریم فراهم کردند، اطلاعات این افراد را ظرف یک هفته در اختیار وی قرار دهند. طبیعی است ما از برخورد با هرگونه فساد اقتصادی حمایت می‌کنیم و قطعا باید ویژه‌خواران و کاسبان تحریم و حتی مفسدان پرونده‌های مهم‌تر مانند کرسنت و استات‌اویل شناسایی شوند و قوه قضائیه نیز بدون هیچ اغماضی با آنها برخورد کند اما رفتار دوگانه درباره رانت‌خواری‌ها و ویژه‌خواری‌ها می‌تواند زمینه مفاسد جدید را فراهم کند.

دولت از یک طرف دستور و بخشنامه می‌دهد که با متخلفان اقتصادی برخورد شود و از طرف دیگر در مورد یک نمونه رانت‌خواری و ویژه‌خواری که در دولت فعلی رخ می‌دهد سیاست حمایت را پیشه می‌کند. احمد توکلی، عضو ناظر شورای پول و اعتبار هفته گذشته با جزئیات بسیار زیاد اطلاعاتی از ویژه‌خواری و رانت‌خواری 650 میلیون یورویی یک بدهکار بزرگ بانکی برای تامین کالاهای اساسی می‌دهد اما دولت نه‌تنها در این مورد اقدام نمی‌کند بلکه به بانک مرکزی دستور می‌دهد اگر افرادی دیگر مشابه این فرد قصد دریافت ارز از بانک مرکزی دارند به آنها هم ارز بدهید!

اسحاق جهانگیری باز هم نامه نوشت و این بار در نامه‌ای به وزیر صنعت و رئیس‌کل بانک مرکزی نوشت: «این نامه‌نگاری‌ها (نامه‌های اعتراضی مانند نامه احمد توکلی) شما را از وظیفه اصلی که تأمین کالاهای اساسی و ذخیره‌سازی به میزان اعلام شده در این شرایط حساس کشور است، دور نکند». جهانگیری در ادامه می‌نویسد: همزمان با شروع به کار دولت جدید قیمت ارز کشور از جمله برای واردات کالاهای اساسی از 12260 ریال به 24780 ریال با مصوبه مجلس شورای اسلامی افزایش یافت که خوشبختانه به‌رغم این تغییر عمده در قیمت ارز (دوبرابر) قیمت کالاهای اساسی با تدابیر دولت تغییر چندانی پیدا نکرد. دولت یازدهم نشان داده هرکس با سیاست‌های وی موافق باشد را رانت‌خوار و ویژه‌خوار نمی‌داند و الباقی را کاسب و رانت‌خوار می‌داند!

در نامه اسحاق جهانگیری هم نکته ظریفی وجود دارد؛ تدبیر دولت یازدهم موجب شد کالاهای اساسی با وجود دو برابر شدن پایه نرخ ارز رسمی تغییر چندانی نکند؟ مگر خزانه مملکت خالی نبود؟ دولت یازدهم با کدام خزانه مابه‌التفاوت دوبرابر شدن نرخ کالاهای اساسی را پرداخت کرده است؟ تناقض‌های دولتی مخصوصا در حوزه اقتصادی هنوز ادامه دارد و شواهد حکایت از تداوم این تناقض‌ها دارد. این تناقض در رفتار و گفتار اقتصادی درآینده موجب خواهد شد ناهماهنگی‌ها در حوزه‌های اقتصادی افزایش پیدا کند و در نتیجه مردم قربانی این بی‌تدبیری‌ها شوند.

شاید مسؤولان رانت‌خواران را به ۲ دسته خوب و بد تقسیم کرده‌اند و در آینده قرار است در نامه‌نگاری‌ها به این نکته اشاره شود که افرادی که در راستای اهداف دولت فعالیت می‌کنند رانت‌خوار خوب هستند و باید حمایت هم بشوند و با سایرین برخورد شود! شاید!

حمایت: پنهان‌سازی رسوایی

«پنهان‌سازی رسوایی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛فرانسه بار دیگر میزبان نشست به اصطلاح «دوستان سوریه» شد که در آن برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا و انگلیس در کنار کشورهای عربی بویژه عربستان حضور دارند. این نشست در حالی برگزار می‌شود که بانیان آن ادعا دارند برای بررسی چگونگی برگزاری نشست ژنو 2 درباره سوریه گردهم می‌آیند. هر چند که این ادعا می تواند حقیقی باشد اما همین موضوع بیانگر نکاتی قابل توجه است که محور آن را ناکامی دشمنان سوریه در رسیدن به اهدافشان تشکیل می‌دهد. ژنو2 در اوایل بهمن ماه در حالی برگزار می‌شود که این روزها چند موضوع درباره این کنفرانس قابل توجه است:

نخست آنکه در حوزه میدانی گروه‌های تروریستی نتوانسته‌اند اهداف اربابان عربی و غربی خود را محقق سازند و عملا در حوزه نظامی، غرب در ژنو2 حرفی برای گفتن در برابر سوریه ندارد بویژه افشای پرونده جنایات گروه‌های تروریستی در سوریه رسوایی بزرگ دشمنان سوریه شده است به‌گونه‌ای که آنان دیگر توان حمایت آشکار از این گروه‌ها را ندارند و حتی برخی از آنها را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده‌اند.

دوم آنکه در حوزه سیاسی نیز ائتلاف غربی و عربی با ناکامی مواجه شده‌است به‌گونه‌ای که گروه‌های حاضر در ائتلاف معارضان نه تنها دارای اختلاف درونی هستند بلکه با استعفای 40 نفر از آنان عملا ائتلاف در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. بر این اساس غرب اکنون ائتلافی برای اعزام به ژنو2 در اختیار ندارد که بخواهد در برابر نظام سوریه قرار دهد. به عبارتی در صورت حضور نظام سوریه در ژنو2 بدون حضور معارضان، این نشست عملا به شکست غرب و تقویت موضع سوریه منجر می‌شود و حتی غرب وادار به پذیرش حقانیت نظام سوریه می‌شود.

بر این اساس است که غرب تلاش دارد تا در هر شرایطی گروه‌هایی از معارضان را به شرکت در ژنو 2 متقاعد سازد تا از این رسوایی جلوگیری کند. سوم آنکه جامعه جهانی با طرح‌های غرب درباره ژنو2 مخالفت می کند چنانکه پیش‌شرط دعوت از کشورها به نشست بر اساس پذیرش مفاد ژنو1 ( حذف نظام سوریه) از سوی بسیاری از کشورها مردود عنوان شده است.

با توجه به این اوضاع می‌توان گفت که نشست فرانسه نه برگرفته از قدرت دشمنان سوریه بلکه نشانه‌ای دیگر از ضعف و ناتوانی آنهاست که آنها را به برگزاری چنین نشستی وادار کرده است. آنها برآنند تا در فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی چنان عنوان کنند که همچنان جریان معارضه در صحنه حضور دارد و جامعه جهانی باید پذیرنده مطالبات آنها باشد.
 
آفرینش:نبرد داعش و بغداد و آینده امنیت در عراق

«نبرد داعش و بغداد و آینده امنیت در عراق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛درگیری دولت عراق با داعش در روز های گذشته شدت و عمق بیشتری پیدا کرده است و در کنار نیروهای پلیس، ارتش عراق و نیروهای عشایری این کشور با گروه‌های وابسته به القاعده در غرب این کشور در حال نبردی جدی هستند. این امر در حالی است که داعش عملا پرچم خود را در بخش‌هایی از دو شهر فلوجه و رمادی برافراشته و این مناطق را «دولت اسلامی» اعلام کرده‌ است. در این راستا اگر نگاهی به دلایل حضور القاعده یا داعش در مناطق غربی عراق داشته باشیم باید گفت داعش از یک سو در مناطقی چون دیر الزور و در کردستان سوریه در مقابله با ارتش سوریه و رزمندگان مبارز کرد حزب اتحاد دمکراتیک بسیاری از مناطق تحت نفوذ خود در سوریه را از دست دادند و با توجه به حمایت های گوناگون داخل و خارجی عملا غرب عراق را به عنوان جایگاهی مناسب برای حضور تشخیص دادند. در این بین مرزهای غیر محکم و بدون استحکام نظامی عراق با سوریه ناتوانی ارتش عراق در مرزها و نفوذ بعثی ها و افراد غیر لایق در ارتش عراق موجب ورود هر چه بیشتر آنها در عراق شد به گونه ای که موجب قدرتنمایی داعش شده است. در این حال هم باید توجه کرد که ارتش عراق تجهیزات نظامی ویژه ای چون هواپیماهای بدون سرنشین، دوربین دید در شب برای برخورد با تروریست ها در اختیار نداشته است. در این حال با توجه به رویکردی به خاطر پشتیبانی بندر بن سلطان رئیس سازمان امنیت عربستان از تروریست ها و اعطای دلارها، امکانات نظامی و پوشش های سیاسی و امنیت، حضور آنها در عراق تقویت شده است.

آنچه مشخص است هر چند موفقیت های ارتش سوریه در از بین بردن داعش موجب گریز آنها به عراق شده و هر جا که ارتش سوریه دست به پیشروی هایی می‌زند تکفیری ها یا به سمت عراق فرار می‌کنند. ولی انچه آشکار است اکنون حدود هشت الی ده هزار نفر نیروی القاعده ای در منطقه غرب عراق حضور دارند. آنها در چند منطقه حضور یافته و حتی دولت خود را اعلام کرده اند. نیروهای القاعده به رهبری "البغدادی" خواهان تشکیل نخستین حکومت "خلافتی" در خاورمیانه در قرن حاضر در فاصله ناحیه غربی عراق و ناحیه شرقی سوریه هستند." در این حال نبرد کنونی ارتش عراق و عشایر و شورای بیداری با القاعده و داعش نبردی سرنوشت ساز است و میتواند نقش مهمی در آینده امنیت در عراق داشته باشد. چرا که از یک سو عشایر و قبایل سنی در غرب عراق در صورتی که به گونه ای در کنار دولت بایستند هر چند داعش و القاعده اکنون از سوی عربستان سعودی و تروریست های بین المللی تغذیه میگردد اما می توانند شکست سختی بر القاعده وارد کنند . در غیر این صورت و در صورت عدم سرکوب القاعده از یک سو باید منتظر موج جدید حملات در عراق بود و از سویی نیز باید منتظر حضور نیروهای مسلح وابسته به گروه تروریستی داعش در مناطق مقدس شیعیان و مناطق شیعه نشین و نابودی اهداف اسلامی در عراق بود.

شرق:مذاکره؛ انتخاب معقول

«مذاکره؛ انتخاب معقول»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی خرم است که در آن می‌خوانید؛مذاکرات دیپلماتیک نه‌تنها در زمان صلح که در جنگ نیز کاربرد زیادی داشته و به رفع سوءتفاهم‌ها و کاهش موارد اختلافی می‌انجامد. به‌طور مثال سفرای چین و آمریکا به مدت 30سال در «بلگراد» هر هفته به‌طور مستمر با یکدیگر تبادل‌نظر داشته و نظرات یکدیگر را به اطلاع مقامات خود می‌رساندند. در حالی‌که این دو کشور در این مدت یعنی از سال 1949 تا 1979، هیچ‌گونه رابطه دیپلماتیک رسمی با یکدیگر نداشته و حتی دو جنگ بزرگ کره و ویتنام را بین خود در این 30سال پشت‌سر گذاشتند.

در اثنای جنگ جهانی دوم نیز وزارت‌خارجه آمریکا قبل از حمله به نیروهای متجاوز ژاپنی در بندر «پرل هاربر»، با دعوت از سفیر ژاپن در واشنگتن و تبادل‌نظر با وی و اعلام برنامه حمله آمریکا به نیروهای ژاپنی، این حمله را صورت داد. همچنین در جریان حمله آمریکا و نیروهای ائتلافی به عراق، در سال 91 وزیرخارجه ایالات‌متحده ابتدا در ژنو جلسات مفصلی با طارق عزیز، معاون رییس‌جمهور عراق برگزار و ضمن اعلام نیات آمریکا از حمله به عراق، از نظرات عراق نیز مطلع شد.

هدف اصلی در این مذاکرات مربوط به پرهیز از سوءتفاهم‌های بیشتر و جلوگیری از گسترش ابعاد جنگ به سایر مناطق و حوزه‌هایی که موردنظر بودند، می‌شد. بنابراین مذاکره، اصل مسلم و حاکم بر روابط بین‌الملل بوده که می‌تواند هماهنگی‌ها و همکاری‌ها را افزایش داده و از سوءتفاهمات جلوگیری کند. جمهوری‌اسلامی‌ایران در 35سال گذشته چندین پرونده داشته که با مذاکرات دیپلماتیک به نتایج بهتری رسیده‌اند. پس از پذیرش قطعنامه 598 با مذاکرات، کشور ما توانست جهان را به متجاوز بودن عراق متقاعد و هم‌داستان کند و سپس صلح‌سازی را در سایه مذاکرات بنیان نهاده و به سرانجام برساند.

اینک پرونده هسته‌ای نیز مشمول همان اصل است و مذاکرات دیپلماتیک که اخیرا به شکل واقعی و منطبق بر اصول خود بین ایران و گروه 1+5 آغاز شده به‌تدریج در حال نشان‌دادن آثار مثبت خود است و بسیاری از بافته‌ها و تبلیغات معارضان، معاندان و بدخواهان را نقش بر آب کرده است.  رسالت برنامه «اقدام مشترک» معروف به تفاهم ژنو، اعتماد‌سازی در سایه مذاکرات دیپلماتیک است که هر چندسال طول بکشد، کشورمان مسلم و ثابت‌قدم درصدد دستیابی به اعتماد نهایی بین ایران و جامعه جهانی درمورد صحت صلح‌آمیزبودن برنامه هسته‌ای‌اش است.

فرمایش مقام‌معظم‌رهبری درباره اهمیت مذاکرات دیپلماتیک و تصمیم ایران به ادامه این مذاکرات، حاکی از این مفهوم مورد قبول جهانی است که کاربرد مثبت آن برای کشورمان روشن و تبیین شده و در این مدت که از تفاهم ژنو گذشته، به‌طور خاص مذاکرات دیپلماتیک برای حل پرونده هسته‌ای منطبق بر منافع و امنیت ملی کشور تشخیص داده شده است. اینک بر همگان لازم است که بدون هرگونه «لیت و لعل»، از این تصمیم ملی برای مذاکره به منظور اعتماد‌سازی حمایت کرده و به‌جای تردید، اطمینان و اعتماد را به مذاکره‌کنندگان خود در وزارت امورخارجه برگردانند.

منشور ملل‌متحد پس از جنگ‌دوم جهانی، مذاکره بین دولت‌ها را اصل اساسی در روابط بین‌الملل قرار داده که در هر بحران یا درگیری منطقه‌ای یا جهانی، توصیه شده و در تمام قطعنامه‌های شورای امنیت برای حل بحران‌ها، مورد تاکید قرار گرفته است. خاطرم هست در مراودات دیپلماتیک با مقامات اروپایی بارها اظهار کردند، اروپایی‌ها 300سال با یکدیگر جنگیدند تا سرانجام به این نتیجه رسیدند که مذاکرات دیپلماتیک را جایگزین جنگ‌ها کنند. این مبنای تشکیل اتحادیه اروپا شد. مذاکرات دیپلماتیک به‌ویژه پس از سقوط نظام دو قطبی در پروسه صلح‌سازی در جهان و حل معضلات بین‌الملل شتاب بیشتر به خود گرفت.

مردم سالاری:دو چهره نهادهای مدنی

«دو چهره نهادهای مدنی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی راستی است که ر آن می‌خوانید؛اولویت‌بندی برای حل مسائل و مشکلات کشور اساسا همیشه نتایج مطلوب در پی‌نخواهد داشت. مهمتریت اولویت‌بندی که مطرح می‌شود این است که آیا توسعه اقتصادی اولویت است یا توسعه سیاسی یا فرهنگی. این موضوع همواره دغدغه متفکرین اجتماعی بوده است، اما همیشه اولویت‌بندی مطابقت با وضعیت فکری و اجتماعی کشور ندارد؛ زمانی که توسعه سیاسی در زمان اصلاحات اولویت قرار داده شد چندی که گذشت جای خود را به توسعه اقتصادی و عدالت توزیعی دولت اصولگرای نهم و دهم داد که در هر دو برهه زمانی این گونه اولویت‌بندی آثار معکوسی به ارث گذاشت. تاریخ پیچیده ایران که پویش‌ها و تحولات عدیده‌ای همواره به آن شکل داده مهمترین متغیر تاثیرگذار در حل مسائل کشور بوده است که این تاثیرگذاری خود را در شکست اولویت‌بندی‌ها در عرصه‌های مختلف به نمایش گذاشته است.

از این منظر به نظر می‌رسد که اگر بی‌توجه به اولویت‌بندی‌ها که خود مهمترین مشکل در راه حل مسائل است و منجر به نادیده انگاشتن سایر حوزه‌های پیشرفت می‌شود و رشد را به تاخیر می‌اندازد، اصلاح «بسترهای رشد اجتماعی» در اولویت قرار داده شود بدون ارجاع به توسعه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آثاری پربارتر خواهد داشت و شاید در مدت یکی دو دهه شاهد رشد و ارتقای سیستم فکری، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور باشیم. بوجود آمدن بسترهای سالم اجتماعی برای فعالیت و کنشگری اجتماعی بی‌شک نیازمند احزاب و نهادهای مدنی قوی و مردمی است. اصولا از نهادهای مدنی در متون علمی به نیکی یاد می‌شود و برای آنها کارکرد مثبت متصور هستند که اگر چه در بستری نامناسب کارکرد منفی از ملزومات آن خواهد بود. مهم وجود و نفس چنین نهادهایی است که با کارکرد مثبت پیوند داده شده است.

بر کسی پوشیده نیست که بیشترین بی‌توجهی به نهادهای مردمی در هشت سال گذشته به وقوع پیوست که کشور را به مرز فروپاشی اخلاقی هم رساند. در فضای به وجود آمده در دوره‌های مختلف بعد از انقلاب اسلامی به ندرت بحث از وجود نهادهای مدنی را در ارتباط با شکل دادن و ساخت مفهوم شهروند یافته‌ایم.

متاثر از فضای دوره‌‌های مختلف همواره توجه و نظارت بر قدرت سیاسی کانون توجه متولیان عرصه عمومی و بالاخص نهادهای مدنی بوده است: اولا از این جهت که اساسا اگر نهادی به سمت ایفای کارکرد اصلی خود یعنی ساخت شهروند پیش می‌رفته است خواه ناخواه قدرت سیاسی را در برابر خود دیده و آگاهانه توجه به قدرت سیاسی در اولویت قرار داده شده است که این موضوع همواره کشاکش سیاسی بین نهادها و قدرت سیاسی را به یک دغدغه تبدیل می‌کرده است.

ثانیا فضای غالب بعد از انقلاب آنچنان حس همکاری و اعتماد شهروندان به نهادهای مدنی را مورد خدشه قرار داده که ناگزیر چرخش کارکرد را برای نهادهای مدنی به همراه داشته و باعث شده تا مسائل مطروحه پیرامون نهادهای مدنی همیشه یک پا در سیاست داشته باشند.

دو چهره نهادهای مدنی یکی «نقد و نظارت بر قدرت سیاسی» و دیگر «اجتماع و ساخت شهروند» برای کنشگری اجتماعی، در عمل به چهره اول تقلیل داده شده است.

مهمترین آسیب برای یک نهاد مردمی و اجتماعی این است که تمام هم و غم خود را مصروف نگه داشتن ساختار خود به ضرر روی دیگر چهره خود کند. به عبارت دیگر، از آن جهت که نهادها همواره با قدرت سیاسی در کشاکش به سربرده‌اند باعث شده تا آموزش شهروند و ایجاد اعتماد به نفس و حس همکاری در بین شهروندان به محاق برود.

بیرون رفتن از چاه مشکلات در گرو درک صحیح از پویش تاریخی و اجتماعی کشور است. به بیان دیگر این پویش و فرایند اجتماعی و تاریخی ما را به مرحله‌ای رسانده است که هنوز وجود و عدم وجود نهادهای مدنی را برای ما به یک مسئله تبدیل کرده است.

به عنوان نمونه، با گسترش نوسازی در این کشور و تغییر ذائقه اتباع ایرانی شاهد سیل مهاجرت‌ها به شهر، افزایش جمعیت در دهه اول انقلاب و به طور بنیادی برکندن نظم سنتی ایرانی بودیم که امروز باید در آپارتمان‌های شهری دنبال آن گشت.

این تنها یک نمونه از تغییر و رویکردی متفاوت با نظم سنتی ایرانی هست که منجر به بوجود آمدن سیل عظیمی از مسائل برای ما شده است و همانطور که اشاره شد کارکرد و عدم کارکرد نهادهای مدنی یکی از آنهاست. حال که ناگزیر به این رویه تاریخی و شاید هم جبری تن داده‌ایم باید بتوانیم از دل این جبر ضد و پادزهر خودش را نیز تولید کنیم.

بدون شک نهادهای مدنی مهمترین، بهترین و تنها راه برای برون رفت از سیل مسائل می‌باشد.

راه‌هایی که در طول دوران بعد از انقلاب طی شده است ما را به جایی رسانده که برگشت از آنها باید به یک «اِمکان» تبدیل شود: اگر روزگاری اخلاق را زیربنا و معیار سنجش قرار دادیم و امروز به بی‌اخلاقی رسیدیم و به نام و یاد اخلاق بی اخلاقی را توجیه کرده‌ایم، اگر به شهر مهاجرت کرده و شاید هم به نان و آبی رسیده‌ایم، اگر شلوغی و ازدحام انسان و ماشین نفسمان را به تنگ آورده، اگر غذاهای رنگارنگ فرنگی میل می‌کنیم و در آن افراط روا می‌داریم و جایی برای تفریط نگذاشته و به طور کل اگر اصالت فرهنگی خود را در حال از دست دادنیم و چه بسا سالیانی هست که دیگر از آن رمقی نمانده است و صدها مورد دیگر... باید از این راه‌های رفته حذر کرد و کوله‌بار برگشت را هرچه زودتر بست و اگر مردمی هم هستند که هنوز قصد رفتن دارند آنها را بر حذر نمود.

قساوت، کینه، دروغ، عدم بخشش،غیبت و خشونت و پرخاشگری و فساد با دعا و مناجات از سر این ملت برداشته نخواهد شد. بسترهای ناسالم اجتماعی جایی برای دعا و مناجات نخواهند گذاشت.

حل آنها با نهادهای مدنی و مردمی است تا این بار اگر احساس می‌کنند فضا برای رفتن به سمت زیستی سالم‌تر فراهم شده روی دیگر چهره خود را یعنی اجتماع و ساخت شهروند را ببینند و در این راه همه تلاش خود را در جهت آموزش شهروندان قرار دهند تا این همه آسیب اجتماعی درنهایت به از دست دادن اصالت فرهنگی‌مان منتهی نشود؛ اگر گوشه چشمی هم باز به قدرت سیاسی دارند تا حالا دولت جدید هم نشان داده که از ماهیتی عقلانی برخوردار است.

قانون:پس دولت چکاره است؟

«پس دولت چکاره است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم امیر هاشمی مقدم است که در آن می‌خوانید؛دولت باید برای من به‌عنوان یک لیسانسه کار پیدا کند؛ دولت باید جلوی نابودی جنگل‌ها را بگیرد؛ دولت باید جلوی رشوه‌خواری در ادارات را بگیرد؛ دولت باید معضل ترافیک را برطرف کند؛ دولت باید آلودگی هوای تهران را از بین ببرد؛ دولت باید نیاز به ویزا گرفتن برای رفتن به کشورهای دیگر را لغو کند؛ دولت باید اجناس باکیفیت در بازار عرضه کند؛ دولت باید... دولت باید... دولت باید... .

اینها تنها چند نمونه انگشت‌شمار از انتظارات ما از دولت (به نمایندگی از نظام حاکم) است. ما بیش از حد دولتی (و در واقع وابسته به دولت) شده‌ایم. انتظار داریم هر گرهی، حتی اگر خودمان خِفت‌اش کرده باشیم را، دولت از زندگی‌مان باز کند. همین نمونه‌های بالا را نگاه کنیم. امروزه در هر خانه‌ای دست‌کم 4-3 نفر دارای تحصیلات دانشگاهی پیدا می‌شود. حتی بسیاری از پدر و مادرها هم این روزها به فکر گرفتن مدرک دانشگاهی افتاده‌اند. این جمله را از زبان پدر و مادران بسیاری شنیده‌ایم که «من دو تا بچه لیسانسه بیکار توی خونه دارم» و این را به‌عنوان نقد به دولت وارد می‌کنند که چرا برای تحصیلکرده‌ها بستر کار فراهم نمی‌کند؟ از نظر این افراد، هر کسی که لیسانس گرفت حتماً باید یک میز کار در اداره داشته باشد که آبدارچی ساعتی یکبار برایش چای تازه‌دم بیاورد. فارغ از اینکه آیا دولت متعهد به فراهم ساختن چنین شغلی برای همه تحصیلکرده‌هاست؟ باید پرسید واقعاً چند درصد از مدارکی که این روزها از دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی صادر می‌شود، معتبر است؟ چند درصد از این دانش‌آموختگان دارای سواد لازم به اندازه یک «کارشناس» در زمینه مدرک‌شان هستند؟ و اگر پاسخ بدهند که «پس چرا دولت به این همه دانشگاه و موسسه غیرمعتبر مجوز فعالیت داده است؟»، باید دید در برابر خیل عظیمی از افراد ضعیف از نظر علمی که راهی تاجیکستان، ارمنستان، آذربایجان و دیگر کشورها می‌شدند تا به قیمت خروج میزان قابل توجهی ارز، مدرکی بی‌اعتبار دست و پا کنند، دولت چه باید می‌کرد؟ اتفاقاً به یقین می‌گویم بیشتر موسسات آموزش عالی کوچک در ایران، همچنان مدارک‌شان ارزشمندتر از بسیاری از دانشگاه‌های به اصطلاح خارجی است. اما ای کاش ما این همه ولع گرفتن مدرک دانشگاهی نشان نمی‌دادیم تا دولت هم این همه موسسه و دانشگاه غیرمعتبر راه‌اندازی نمی‌کرد.

انتظار داریم دولت جلوی نابودی جنگل‌ها را بگیرد؛ آن وقت خودمان جنگل را تخریب می‌کنیم تا به‌صورت پنهانی خانه‌ای درون آن بسازیم. یا خانه‌هایی که بدون مجوز درون جنگل ساخته شده‌اند را می‌خریم به این امید که مبلغی بیشتر از حد معمول بپردازیم و سند خانه را تحویل بگیریم. یا خانه‌ای نزدیک جنگل می‌خریم و بعد با تخریب جنگل و افزودن آن به فضای خانه‌مان، به حریم جنگل تجاوز می‌کنیم.

انتظار داریم دولت جلوی رشوه‌خواری در دستگاه‌های دولتی و ادارات را بگیرد؛ اما همین که خودمان به کوچکترین مشکلی در ادارات برخورد کردیم، برای آنکه کار را از طریق قانونی‌اش که به نظر زمانبر است پیش نبریم، دست‌مان را ابتدا توی جیب کرده و بعد می‌بریم زیر میز آقای مدیر. و این کار را آنقدر تکرار کرده‌ایم که تبدیل به هنجار شده است. بگذریم مواقعی که برای دور زدن قانون و انجام کار غیرقانونی، متوسل به «زیرمیزی» می‌شویم.

انتظار داریم دولت معضل ترافیک و آلودگی هوا را برطرف کند؛ اما حاضر نیستیم از خانه تا محل کارمان را با تاکسی، اتوبوس واحد و بی‌.آر.تی، مترو و... برویم. حتماً باید تک‌سرنشینه توی خودروی خودمان لم بدهیم تا محل کار یا بازار یا دانشگاه و... .

انتظار داریم دولت ویزای دیگر کشورها را لغو کند برایمان؛ اما همین که پایمان وارد خاک دیگر کشورها شد، فراموش می‌کنیم که ما نماینده مردم ایران هستیم و آنقدر رفتارهای دور از شأن نشان می‌دهیم که از روی همین رفتارها در برخی از کشورها به راحتی شناسایی‌مان می‌کنند (بگذریم از صدها نفری که در زندان‌های دیگر کشورها به جرم حمل مواد مخدر یا دیگر جرائم، در بازداشت به سر می‌برند).

انتظار داریم دولت اجناس باکیفیت به بازار روانه کند؛ اما خودمان به کارخانه‌های چینی سفارش می‌دهیم تا اجناس تقلبی با بنجل‌ترین مواد اولیه برایمان بسازند و در این راه آنچنان زیاده‌روی می‌کنیم که چینی‌ها از این همه خصلت «وطن‌پرستی»مان شگفت‌زده می‌شوند و در کتاب‌ها و نشریات‌شان در این‌باره خاطرات «چگونه ایرانی‌ها آنها را پولدار کردند» را می‌نویسند.

البته سیستمی که خودش تلاش دارد هر روز چاق‌تر شود و برخلاف اصل 44، خصوصی‌سازی‌اش هم نوعی دیگر از دولتی شدن پنهان باشد، طبیعی است که با چنین انتظارات و بحث‌هایی روبه‌رو شود، بنابراین نمی‌تواند دفاعی از خود داشته باشد. اما واقعاً آیا ما کنشگران منفعلی هستیم که باید به انتظار دولت بنشینیم تا همه مشکلات‌مان را برطرف کند؟ یا آنکه خودمان می‌توانیم با ملاحظه و خویشتنداری بیشتر، مانع به وجود آمدن بسیاری از این مشکلات شویم؟

ابتکار: باید و نباید‌های اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها

«باید و نباید‌های اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛جلسه رؤسای تخصصی کمیسیون‌های مجلس با ریاست محترم جمهور با موضوع اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها نشان از عزم و آمادگی دولت برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه دارد. اگر زمزمه‌های محافل اقتصادی به واقعیت تبدیل شود و واقعاً دولت تصمیم به چنین امر مهمی داشته باشد لازم است به نکاتی توجه شود؛

1-بی شک یکی از دلائل ناکام بودن فاز اول هدفمندی یارانه‌ها و فاصله زیاد آنچه اجراء شده با اهداف طرح؛ عدم اجرای فاز دوم می‌باشد. بر این اساس اجرای درست فاز دوم می‌تواند بخشی از ناکامی‌های فاز اول را جبران نماید.

2- انتظار ازدولت کنونی این است که برنامه هایش را با تدبیر و معطوف به فضای امید آفرین جامعه به پیش ببرد. در نتیجه باور عموم این است که اگر تصمیمی در این دولت گرفته شده لزوماً معطوف به کار کارشناسی و مطالعات همه جانبه و ناظر به منافع عموم است. آنچنانکه عملکرد دولت در پرونده هسته ای با همین منطق تاکنون در مسیر منافع ملی ارزیابی می‌شود.

3-واقعیت اینکه، شرایط کنونی جامعه با شرایط زمان اجرای فاز اول متفاوت است فاز اول هدفمندی در شرایطی اجراء شد که تورم موجود بسیار پایین تر از اکنون و نرخ نقدینگی به مراتب کمتر از نرخ کنونی بود. شرایط کنونی متأسفانه درنتیجه اجرای ضعیف فاز اول و تشدید تحریم‌ها غیر قابل مقایسه با آن روزهاست. نرخ تورم کنونی بالای 35 درصد و نقدینگی جامعه به رکورد غیر قابل باوری رسیده است. قیمت دارایی مردم شامل منزل،زمین،خودرو به شدت رشد کرده و توان مردم و خانوار‌ها برای تأمین نیازهای خود کاهش فاحش پیدا نموده است. تمایل به سرمایه گذاری در بخش تولید بخاطر رشد قیمت ماشین آلات و مواد اولیه کاهش چشمگیر پیدا نموده است. در آن زمان ظرفیت جامعه برای شوک‌های ناشی از اجرای فاز اول جوابگو بود ولی در شرایط کنونی چنین ظرفیتی وجود ندارد. تولید کشور امکان کنترل قیمت را ندارد و در صورت افزایش قیمت مواد اولیه، نیازمند آزاد سازی قیمت محصولات است. از سوی دیگر فشار تورم موجود ظرفیت جیب مردم برای افزایش بیشتر قیمت‌ها را از بین برده است.

4- تاثیر یارانه 45 هزارتومان به مرور زمان در زندگی مردم از بین رفته و به نقطه صفر ارزشی رسیده است. افزایش این عدد به دو برابر، ضمن اینکه جوابگوی تورم نخواهد بود خود دارای تبعات منفی بسیار است.

نکته مهم و مغفول در زمان اجرای فاز اول این بود که حدود 30 درصد گروههای کم درآمد جامعه مهمترین بخش تأمین کننده نیروی کار جامعه و بخش کارگری و کشاورزی را تشکیل می‌دادند. این نیرو در زمان اجرای فاز اول با تکیه بر در آمد سرانه 45 هزار تومان دست از کار کشید و به خیل بیکاران پنهان اضافه شدند. اکنون بیم آن می‌رود که با افزایش یارانه دهک‌های کم در آمد همچون مرحله اول،شاهد گسترش بیکاری پنهان و تعطیلی کسب و کارهای کوچک باشیم. این در حالی است که در اقتصاد خود اتکاء، روی کسب و کارهای کوچک حساب باز شده و نباید با افزایش یارانه دهک‌های پایین، انگیزه تولید کسب و کارهای کوچک کاهش یابد.

5- انتظار این بود که با آسیب شناسی راه طی شده روشهای دیگری به جای پرداخت نقدی یارانه شناسایی و به مرحله اجراء گذاشته شود. اجرای فاز دوم هدفمندی با تمرکز بر افزایش نقدی سرانه دهک‌های پایین و احیاناً حذف دهک‌های بالا خود می‌تواند منشاء مشکلات دیگری باشد. بر این اساس پیشنهاد می‌شود که اگر سناریوی پیش بینی شده برای اجرای فاز دوم هدفمندی تنها شامل افزایش قیمت بنزین است تاثیر این اقدام بر کلیت اقتصاد شوک آور نیست و زمان اجرایش چندان مهم نیست. اما اگر سناریوی کنونی شامل دیگر حامل‌های انرژی از جمله قیمت گازوئیل نیز می‌شود در آن هنگام توصیه می‌شود که با حوصله و بردباری بیشتر و مطالعه جوانب و ظرفیت سنجی جامعه چنین اقدامی انجام بپذیرد.

بی شک در این فرض کلیت اقتصاد متأثر می‌شوند وتبعات بیشماری برای تورم و معیشت مردم و وضعیت تولید خواهد داشت. باید راههای کم هزینه شناسایی و به اجراء گذاشته شود. یکی از آن راهها این است که افزایش مورد نظر یکسان نباشد، بلکه در بخش انرژی خانگی حتماً پلکانی و با بخشودگی‌های مشوق همراه باشد و بخش‌های کم مصرف جامعه را که عمدتاً از محرومین نیز می‌باشند از این طریق مورد حمایت قرار داد.

حذف یارانه‌های دهک‌های پر در آمد می‌تواند بخشی از در آمد‌ها را تأمین نماید ولی افزایش نقدی یارانه دهک‌های پایین آثار مثبت اجرای فاز دوم را خواهد بلعید. می‌توان با بخشودگی‌های غیر نقدی شامل رایگان کردن هزینه مصارف پایین آب،برق،گاز،و تامین اجتماعی دهک‌های پایین این امکان را برای اجرای بهتر فاز دوم فراهم آورد. خلاصه نباید چشم بسته وارد دالان تاریک شد. اجرای فاز اول عبرت‌های بی شماری را پیش روی دولتمردان کنونی قرار داده است. امید و خوشبینی مردم به رویکرد‌های دولت تدبیر،سرمایه خوبی برای تصمیمات کارشناسی است.

آرمان:سوال از وزرا با کدامین هدف؟

«سوال از وزرا با کدامین هدف؟»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم آذر منصوری است که ر آن می‌خوانید؛رئیس‌جمهور اعلام کرد حجم سوالات نمایندگان مجلس از وزرای دولت بیش از حجم کاری آنهاست. این حجم بالای سوال از وزرای روحانی غیر قابل مقایسه با طرح سوال از وزرای دولت پیشین است و می‌توان ادعا کرد که این تعداد سوال تاکنون چند برابر تعداد سوالات از کل دولت‌های نهم و دهم بوده است. این میزان سوال از نمایندگان با توجه به حجم گسترده کار وزرا در زیرمجموعه‌های خود برای آنها بسیار وقت‌گیر خواهد بود و انرژی و وقت فراوانی از جانب وزرای محترم صرف پاسخگویی به سوالات نمایندگان می‌شود.

علی‌القاعده آنچه در قانون مشخص شده و اصل تفکیک قوا وظیفه هر قوه‌ای را به تفکیک مشخص کرده است و وظایف قوه مجریه و مقننه در قانون به صراحت آمده، باید به این نکته توجه کرد که هیچ کدام از قوای موجود فراتر از وظایفی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی برای آن‌ها مشخص شده است نمی‌توانند تحرک یا برنامه‌ای را داشته باشند.

آن چه امروز در مجلس شورای اسلامی در مواجهه با دولت نشان داده می‌شود روندی غیرمعمول در رفتار و سخنان نمایندگان مجلس است. دلایلی که برای توجیه رفتار نمایندگان مطرح می‌شود، نمی‌تواند هیچ ناظر بی‌طرفی را قانع کند. مجلس وقت دولت‌های دهم و نهم خود را با دولتی روبه‌رو می‌دید که علاقه‌ای به پاسخگویی نداشت.

اعتراض به عملکرد و احضار وزرای دولت توسط نمایندگان مجلس با توجه به این که روحانی با رای قاطع مردم کار خود را آغاز کرد و از پشتیبانی بلاشک مردم برخوردار است، از آن رو تعجب‌برانگیز است که اکنون با طرح سوالات بی‌شمار نمایندگان روبه‌رو شده است. آنچه می‌توان به عنوان علت این رفتار نمایندگان مجلس نسبت به دولت روحانی برشمرد،‌ رویکرد سیاسی برخی نمایندگان نسبت به دولت است. رویکرد این گروه رفتارهای دولت روحانی را برنمی‌تابد به همین علت در مقابل مطالبات مردم قرار گرفته است.

از احضار و طرح سوالات از نمایندگان گرفته تا دخالت در عزل و نصب‌های وزارتخانه‌ها یک رویه متفاوت از مجلس نسبت به دولت گذشته نشان می‌دهد که حاکی از کم‌رنگ بودن تعامل برخی نمایندگان با دولت است. بخش قابل توجهی از مخالفت‌های این افراد ناشی از این است که رئیس‌جمهور برای انتخاب زیرمجموعه‌ها و نیرو‌های اجرایی خود از افراد مورداعتماد و وثوق این گروه استفاده نکرده است. به‌ویژه در انتخاب استانداران و فرمانداران که دولت افراد مورد نظر خود را انتخاب کرده است دلیلی برای مخالفت آنها با دولت و ادامه روند ایجاد شده است.

این گروه مخالف سعی دارند اجرای برنامه‌های دولت روحانی را با مشکل روبه‌رو کنند و روندی را که دولت برای تحقق وعده‌های خود به مردم پیش گرفته است را با مشکل مواجه نمایند. چنانچه روحانی در اثر کارشکنی، سنگ‌اندازی و مخالفت این گروه نتواند وعده‌های خود را عملی کند نتیجه‌ای جز ایجاد شکاف و فاصله بین دولت و مردم نخواهد داشت. تعدادی از نمایندگان هم روند پیش گرفته شده را دستاویزی برای رسیدن به اهداف خود در انتخابات آتی مجلس قرار داده‌اند تا بتوانند با فاصله‌انداختن بین مردم و دولت در انتخابات مجلس به موفقیت و پیروزی برسند.

دنیای اقتصاد:دو پدیده نگران‌کننده در توسعه کلان‌شهرها

«دو پدیده نگران‌کننده در توسعه کلان‌شهرها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حسین عبده تبریزی است که در آن می‌خوانید؛درحالی‌که کشور درگیر حل معضل رکود تورمی است، دو پدیده بارز ساخت‌وساز در کلان‌شهرها کمتر مورد بحث قرار می‌گیرد: نرخ بالای تخریب ساختمان‌ها و مازاد ساخت (overbuilt). هر دو پدیده ناشی از الگوی اداره شهرهای دهه 70 تهران است. مدل مدیریت شهری تهران مبتنی بر نظریه «خودگردانی» از محل فروش تراکم، کاربری و زمین با سرعت به همه شهرهای کشور تسری یافت. بازشناسی «شهرداری‌ها» از «بنگاه‌های اقتصادی» انتفاعی بخش خصوصی کشور دشوار شد. هدف شهرداری‌ها کسب حداکثر نقدینگی برای اجرای حداکثر پروژه‌های عمران شهری بدون توجه‌ جدی به نقشه جامع شهرها تعریف شد. فروش زمین به بالاترین قیمت در نهایت به فروش زمین با بارگذاری حداکثر تراکم انجامید. غیر از انبوهی از ناملایمات و مشکلات این رویکرد توسعه‌ای، در حوزه اقتصاد مسکن، چنین رویکردی به دو سرانجام نگران‌کننده انجامیده است. موضوع را با نمونه تهران دنبال می‌کنیم. نرخ تخریب بالا حاصل سیاست فروش تراکم بوده است. مالکان مجموعه‌های ویلایی یا 2 یا 3 طبقه دریافتند که در تعریف اقتصاد ساخت‌وساز، فرصت سود خوبی نهفته است. تبدیل ساختمان‌های موجود در شهر تهران به ساختمان‌های 6 طبقه، با پرداخت سهم شهرداری (عوارض، تراکم و تغییر کاربری) برای خانوارها و کسب‌وکارها سودآور شد.

شهرداری نیز از این محل منابع مالی کافی برای اجرای پروژه‌های سنگین عمرانی در شهرها به‌دست می‌آورد. غیر از نتایج اسف‌بار ترافیکی، آلودگی و نادیده‌گرفتن حقوق شهروندی حاصل از این نوع توسعه شهری، آنچه مغفول ماند آن بود که ده‌ها میلیارد دلار از ثروت کشور به‌نام «آبادانی» و «توسعه شهری» نابود شد. خانوارها و کسب‌وکارها در پی کسب سود (که البته حق آنها است) ساختمان‌هایی را تخریب کردند که می‌توانست 100 سال دوام داشته باشد: از ساختمان‌های دهه 40 که هنوز می‌تواند سال‌ها عمر کند صحبت نمی‌کنم؛ ساختمان‌های 3، 5، 10 یا 20 ساله‌ای تخریب شدند که حداقل می‌توانستند 50 سال دیگر دوام داشته باشند. «شوراهای شهر» و «شهرداری‌ها» این ضوابط را به‌گونه‌ای تعریف کرده بودند که برای مالکان سودآور باشند، هرچند که چنین تخریبی از دیدگاه اقتصاد ملی ویرانگر بود و دولت‌ها و مجلس نیز با این ویرانگری که به‌نام توسعه شهری شکل می‌گرفت و می‌گیرد، مخالفت نکردند. به‌راستی دولتمردان ایران که در شرایط فعلی به‌دنبال یک میلیارد دلار از این بخش اقتصاد به آن بخش و از این منطقه به آن منطقه و از این ابزار بدهی به آن ابزار سرک می‌کشند، چگونه اجازه می‌دهند ده‌ها میلیارد دلار از ثروت ملی نابود شود؟ در کجای دنیا چنین برنامه ویرانی و تخریب گسترده‌ای مجوز اجرا می‌یابد؟

کدام کشور و کدام مسوول در دنیا اجازه می‌دهد ساختمان‌هایی با عمر کم (که کل موجودی آن روی صفحه جغرافیای ایران بیش‌از 50درصد از کل ثروت ملی را تشکیل می‌دهد) تخریب شود و ثروت ملی از مجرای مقررات نامناسب نابود شود؟ در کنار پدیده نرخ بالای تخریب، کلان‌شهرها با مصیبت «مازاد ساخت» روبه‌رو هستند.

طبق گزارش مرکز آمار، تهران 470 هزار واحد خالی دارد و پروانه‌های ساختمانی صادرشده در سه سال اخیر حداقل 650 هزار واحد است. یعنی تا پایان سه سال آتی 12/1 میلیون واحد مسکونی به موجودی 3/2 میلیون واحد مسکن تهران اضافه خواهد شد. چنین عرضه عظیمی توسط بازار قابل‌جذب نیست‌ و بیم آن می‌رود که برای سال‌ها در کلان‌شهرها، موجودی بزرگی از مسکن خالی بماند. از دیدگاه اقتصاد ملی، میلیاردها دلار زیان نیز از این مجرا متوجه کشور است. به‌دلیل نبود اطلاعات و علاقه شهرداری‌ها به کسب درآمد تراکم و کاربری بیشتر، به‌نظر می‌رود سرمایه‌گذاران گمراه شده‌اند و در پروژه‌هایی سرمایه‌گذاری کرده‌اند که در سال‌های دورتر، بازده مناسب نخواهند داشت. شهرداری‌ها اطلاعات زیادی در مورد واحدهای مسکونی در اختیار دارند و باید این اطلاعات را در اختیار سرمایه‌گذاران قرار دهند تا تصمیمات درست اخذ کنند.

صاحب این قلم، از 10 سال قبل به‌طور دائمی در مورد تعداد مازاد واحدهای تجاری و کاهش قیمت آنها هشدار داده بود. اکنون به‌نظر می‌رسد که در کلان‌شهرها، پدیده مازاد ساخت به واحدهای مسکونی نیز تسری یافته است. اگر آنچه گفته شد صحت داشته باشد، درآمد شهرداری‌ها در کلان‌شهرها نیز در سال‌های پیش‌رو با چالش جدی مواجه است و آنها ناچارند به‌سمت کاهش پروژه‌های عمرانی و اخذ عوارض سالانه حرکت کنند تا بتوانند شهرها را به‌طور مناسبی حفظ و نگهداری کنند.  خلاصه کنیم: کلان‌شهرها پر از مشکل هستند.

شهرداران کلان‌شهرها حجم عظیمی از کار و مسوولیت را برعهده دارند. تلاش‌هایی گسترده کرده‌اند که باید مبنای نظری و چارچوب تئوریک معقول‌تری پیدا کند. دو پدیده «تخریب زودهنگام ساختمان‌ها» و «مازاد ساخت» میلیاردها دلار هزینه به اقتصاد ملی تحمیل می‌کند. هیچ کشوری و از جمله ایران آنقدر ثروتمند نیست که تن به تحمل چنین هزینه‌هایی بدهد. شهرداران کلان‌شهرها با ارائه آمار صحیح ‌باید سرمایه‌گذاران را از سرمایه‌گذاری در شهرهای دارای مازاد ساخت برحذر دارند و با جلوگیری از تخریب زودهنگام، ثروت مستقر در شهرهای  خود را حفظ کنند. وقت آن است که در کلان‌شهرها، هزینه‌ها از مسیر دشوار دریافت عوارض شهری سالانه تامین شود و حجم پروژه‌های عمرانی متناسب با ظرفیت درآمدی شهرها کاهش یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها