طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۳۱۷۷۰
تو نیکی می کن و در دجله انداز

کیهان:بخاری (گفت و شنود)

گفت: شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی در گزارش سال گذشته میلادی آورده است؛ سال 2013 برای اوباما سالی سخت و همراه با ناکامی و شکست بود.
گفتم: خدا سایه رئیس‌جمهور آمریکا را کم‌کم از سر ملت آمریکا کم نکند!

گفت: در این گزارش آمده است که پروژه‌های داخلی اوباما با شکست روبرو شده و سیاست‌های خارجی او مخصوصا در منطقه خاورمیانه ناکام مانده است.
گفتم: یارو به فروشنده اتومبیل گفت؛ کولر این ماشین در تابستان، اصلا کار نمی‌کند و بنگاه‌دار گفت؛ در عوض بخاری آن در زمستان حسابی خنک می‌کند!

سیاست روز: تو نیکی می کن و در دجله انداز

جراید: بابک زنجانی برای پرداخت هزینه درمان دانش آموزان شین آباد اعلام آمادگی کرد.
خبر فوق یادآور کدام ضرب المثل شیرین فارسی است؟
الف) قرض که رسید به صد تومن هر شب بزن مرغ و پلو!
ب) تو نیکی می کن و در دجله انداز / خودم شیرجه می رم درش می آرم
ج) فلانی خیلی خوش پر و پاست ، لب خزینه هم می نشیند.
د) تو قاچ زین را بچسب.اسب سواری پیشکش!

فرمانده ناجا: «اسکانیا» بعد از یک نوع خودرو که اسم آن را نمی‌آورم، میزان تلفات جاده‌ای‌اش، دو برابر است.
جمله فوق یادآور کدام یک از گزینه های زیر است؟
الف) فرق کلاغ این است که یک بالش از آن یکی مساوی تر است.
ب) اسکانیا دو برابر از «پراید» کمتر حادثه آفرین است.
ج) یک پراید دارم که هر روز دو برابر «اسکانیا» تلفات جاده ای می آفریند. چرا دو برابر؟ پس چند تا؟!
د) سابقا ما جرات نداشتیم اسم «ناجا» را بیاوریم و به جایش از جمله «نیروی اسمش را نبر» استفاده می‌کردیم امروز فرمانده ناجا جرات نمی‌کند اسم «پراید» را بیاورد.

جمله زیر از کیست و در کجا مطرح شده است؟
به نظر بنده ما در تهران هیچ آلودگی هوایی نداریم و مزاحمتی در این زمینه وجود ندارد.
الف) رضا عطاران در سریال طنز خانه به دوش
ب) رضا شفیعی جم در سریال سیب خنده
ج) محمد رضا هدایتی در سریال شب های برره
د) عباس شیبانی در شورای شهر تهران

کاسبان تحریم
دزدان جامعه اند
و ترحم بر پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
شعر فوق از کدام یک از شاعران زیر است؟
الف) سهراب سپهری
ب) مریم حیدرزاده
ج) حیدر مریم زاده
د) محمدرضا خباز – نماینده مجلس – و سعدی شیرازی (محصول مشترک)

تهران امروز: وای من یا وای تو!؟

مدتی گم شد صدایت در پس سیمای تو

رفت،سیمای تو را پنهان کند آوای تو

بیشتر سیمای زیبایت ولی بر دل نشست

در کشاکش بین آوای تو و سیمای تو

گفته بودی چپ نخواهی زد ولیکن می‌زنی!

ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو

چشم ما روشن!چه شد؟صد روز هم از دست رفت

روشنایی بخش چشم کیست خاک پای تو

آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار

در لباس آبرو شد قصه ی حالای ما!!

گر چه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است

قدر فانوسی نباشد در فروغ رای تو

آب حیوانت ز منقار بلاغت می‌چکد

زین سبب شکر نمی‌ریزد کسی در چای تو

با رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف

باز هم صد مرحبا بر همت والای تو !

چپ نباید می‌زدی اما به هر علّت زدی

من نخواهم گفت هرگز ،کاش بودم جای تو!

انتهایش را نمی‌دانم چه خواهد شد ولی

رأی مردم در حقیقت بود بر مبنای تو

از پس امروز فردایی اگر باشد که هست

آن زمان فرقی ندارد وای من یا وای تو

روز ما شب نیست اما کمتر از آن نیز نیست

بی‌خبر هم نیستیم از قصه ی شب‌های تو

عرض شِکوه در حریم حضرتت محتاج نیست

چون موّجه می‌کند امروز را فردای تو !

نیست غیر از های و هویی در هیاهوی جهان

گاه دلخوش می‌شود هوی کسی با های تو

آسیاب دور گردون پنج روزی بیش نیست

نیست بازار سیاست گندم کالای تو

مشکل از «من»بود قبل از ما شدن،آیا نبود!؟

پس مواظب باش بوی «من» نگیرد «ما»ی تو

بو بگیرد می‌شود آغاز این بو از الف

می‌رود با پای «من»تا انتهای یای تو
 
قدس: مش غضنفر و کسادی بازار مسکن

یَک قومی دِرِم که بُنگاییه. یادُم میه ای یَرِگه ایقذَر پول دَرمیاوُرد که هَمِّشه تو بِیتَرین خِنه ها زندگی مِکِردُ مَقبولترین ماشینا رِ سِوار مِرفتُ گیرون ترین لباسایِ بَرِش مِکِرد.

عیالُمَم هَمِّشه ایرِ مِزد تو کِلّه یِ مویُ مُگُفتِگ یَرِگه بیبین ای چِقذَر پولدارِ یُ بِرِیِ عیالِش چی چیزا مِخِره. تا ایکه دیروز هَمی یَرِگه رِ تو خیابون دیدُم که داشت با یَک چَرخ لَخّه ای لِنگَک مِزدُ مِرفت.
پِرّیدُم جولو چرخِشُ گفتُم یَره واز ماشینات رِ گُذِشتی تو خِنه یُ عینِ خاریجیا بِرِیِ سِلامتیت دِری چرخ سِواری مُکُنی؟ گفتِگ یَرِگه اگِر ماشین مِداشتُم کِلَّم رِ خَر کِلَف زِده بود که تو ای هوای سرد با چَرخ ایوَر اووَر بُرُم.

گفتُم تو که هَمِّشه تو پول غُطّه مُخوردی، حالا چیکار رِفته که اَندِزه یَک ماشین گیریفتنَم پول نِدِری؟ گفتِگ بِرِیکه الان یَک چَنماهی مِره که بازار خِنه یُ زِمین خوابیده یُ هَم یَک مامِله یَم نَتِنِستُم بُکُنُمُ چارقُرونَم پول گیرُم نَیمَده. ایه که هَمَّش از جیب خوردُمُ الانَم دِگه هیچّه اَزو پولا که لوکّه کِرده بودُم نَمُنده.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم چیکار مِرفت اگِر ای بازارِ زِمینُ خِنه هَمِّشه هَمیجور کساد مُموند تا هَم خِنه هایُ اجاره خِنه ها آرزون مِرفت، هَمَم ایقذَر بُنگا که تو شهر تارتُ پارتَن هَمَّشا جَم مِرفتُ بِجاشا نونواییُ بقّالی واز مِرفت.

شرق: روشنفکر خوب روشنفکر مرده هم نیست

امروزه پز روشنفکری، ژست ضدروشنفکری است. قبلا نشریات روشنفکری ما روشنفکری بود الان نشریات ضدروشنفکری ما روشنفکری است یا نشریات روشنفکری ضدروشنفکری درست معلوم نیست. روشنفکرها قبلا چپ بودند الان چپ‌ها معلوم نیست ضدچپ هستند یا راست عجیب.

زمان قدیم مد بود روشنفکرها را می‌گرفتند الان مد شده روشنفکرها را نگیرند، چنان نشریات روشنفکری یا ضدروشنفکری یا نشریات راست عجیب یا نشریات ضدچپ (ما نمی‌دانیم) به روشنفکران گیر دادند که گیر افتادند و خوددرگیری پیدا کردند البته قبلا روشنفکران را می‌گرفتند، الان آدم نمی‌فهمد آدم را گرفتند و سر کار گذاشتند یا راست‌راستی دارند جریان روشنفکری را با «وایتکس» می‌وایتکسند.  قدیم می‌گفتند «شما دیگه ما را نزن، خدا زده.»

الان روشنفکران می‌گویند «جناب، شما به ما گیر نده، مجلات به ما گیر دادند.» قدیم چیزهای زنجیره‌ای بود الان نثرهای زنجیره‌ای.  ما اول فکر می‌کردیم نزدیکی به کانون قدرت دلیل دوری از کانون روشنفکری است. منتها دلاوران برای اینکه هم به قدرت نزدیک باشند هم بتوانند پز روشنفکری بدهند، فاصله کانونی‌شان را عوض کردند تا کانونشان بیفتد روی هم.

الان هم قضیه را طوری تئوریزه کرده‌اند که وقتی دور قدرت می‌چرخند انگار دارند حرکت روشنفکری می‌زنند.   به طرف گفتند آرزویت چیست؟ گفت پایتخت ایران بشود شیراز تا ما هم بشویم بچه‌تهران. حالا حکایت فاصله کانونی دلاوران است. «محدب» هستند اما «مقعر» نشان می‌دهند.

در حال حاضر، دلاوران یا روشنفکر هستند یا راننده تاکسی. یعنی به یک‌همانی عجیبی رسیده‌ایم. راستش فرقی هم ندارد. چون ما همان چیزی را که توی تاکسی می‌شنویم، فرداش توی نشریات روشنفکری یا ضدروشنفکری (ما نمی‌دانیم) می‌خوانیم. ولی انصاف نیست بگوییم اصولا تحلیل‌های تاکسی و مترویی، جاندارتر از تحلیل نشریات مترویی و ترمینالی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
ali ehsanimoghadam
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۴
۰
۰
امروزه پز روشنفكری، ژست ضدروشنفكری است
كی گفته؟؟؟
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها