سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه

آژانس خصوصی!

سرمقاله روزنامه‌های صبح پنج شنبه

مهار شتابِ تورم انتظار کنونی مردم از دولت

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «۲ پیشنهاد برای تکمیل ۳۵ مصوبه اقتصادی دولت»،«حقوق کدام شهروندان؟»،«چالش اصلی انقلاب»«مهار شتابِ تورم انتظار کنونی مردم از دولت»،«پایان رابطه گرگ‌ومیش»،«اولویت نخست روحانی چیست؟»،«نرمش قهرمانانه ضامن استقلال و اقتدار»،«بلوغ جنبش ضد تحریم»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۹۸۷۰۹
مهار شتابِ تورم انتظار کنونی مردم از دولت

خراسان:۲ پیشنهاد برای تکمیل ۳۵ مصوبه اقتصادی دولت

«۲ پیشنهاد برای تکمیل ۳۵ مصوبه اقتصادی دولت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید؛نخستین اقدام مهم اقتصادی دولت تدبیر و امید با اعلام جزئیات ۳۵ مصوبه برای رفع موانع تولید در کوتاه مدت شکل گرفت تا امیدها به تدبیر دولت یازدهم برای عبور دادن اقتصاد کشور از شرایط خطیر رکود تورمی قوت گیرد. مروری بر جزئیات مصوبات دولت نشان می دهد توجه به جزئیات و تلاش برای نگاه همه جانبه در طراحی ساز و کارهای رونق کوتاه مدت تولید دیده شده است، به گونه ای که خلاءهای بخش های مختلف از جمله صندوق توسعه ملی، بانک ها، مشکلات ارزی تولید، موانع گمرکی و بدهی پیمانکاران همه در ۳۵ مصوبه دولت دیده شده و اقدامات کوتاه مدت بهبود وضعیت در هر یک از این بخش ها به خوبی و به شکل عملیاتی و با زمان بندی روشن طراحی شده است. با این حال توجه به مشخصه اصلی وضعیت فعلی اقتصاد یعنی رکود تورمی ضرورت توجه به راهکارهای کوتاه مدت رفع تورم در کنار رفع موانع تولید را یادآور می شود. راهکارهای کوتاه مدت مقابله با تورم موجود می تواند شامل ۲ راهکار ذیل باشد:

۱ - طراحی ساز و کار تضمین سبد حداقلی مواد غذایی برای اقشار ضعیف جامعه؛ بدون تردید تورم حدود ۴۰ درصد فعلی بیشترین فشار را به اقشار ضعیف جامعه وارد می کند. به ویژه این که نرخ تورم مواد غذایی که سهم اصلی سبد خانوارهای ضعیف را به خود اختصاص داده است بیش از ۵۰ درصد می باشد. در چنین شرایطی بسیاری از کارشناسان با توجه به تبعات فوری افزایش دریافتی نقدی اقشار ضعیف پیشنهادهایی برای تأمین سبد حداقلی مواد غذایی اقشار ضعیف را مطرح کرده اند. این سبد حداقلی چه به وسیله کوپن، کارت هوشمند و یا هر شیوه دیگر می تواند بخش عمده ای از تقاضای اقشار ضعیف جامعه را ساماندهی کند و جلوی آسیب دیدن بیشتر این بخش از جامعه از ترکش های تورم سنگین فعلی را بگیرد.

۲ - تسریع در آزادسازی بخشی از سهام عدالت؛ واگذاری سهام عدالت به حدود ۶ دهک از افراد جامعه اقدام بزرگی بود که در زمان دولت های نهم و دهم اتفاق افتاد اگر چه این اقدام ارزشمند به صورت ناقص و همراه با برخی نقدها صورت گرفت اما در هر صورت دولت فعلی را با ابزاری اثرگذار برای توانمندسازی اقشار ضعیف و متوسط جامعه مواجه کرد. اگر به فلسفه واگذاری سهام عدالت توجه کنیم ضرورت آزادسازی آن برای حضور مستقیم مردم در عرصه مدیریت اقتصادی بنگاه های بزرگ کاملاً روشن است اما پیشنهاد مشخص نگارنده این است که سهام عدالت به تناسب پرداخت اقساط از محل سود سهام آزاد شود و امکان فروش بخشی از سهام آزاد شده برای اقشار ضعیف تر فراهم شود تا با فروش آن بتوانند بخشی از افزایش هزینه های خود را از طریق افزایش قدرت خرید جبران کنند. لازم به ذکر است که تاکنون حدود یک میلیون تومان سهام به ازای هر فرد تحت عنوان سهام عدالت واگذار شده است. تاکنون حدود ۲۰ درصد ارزش اسمی سهام از طریق سود سهام بازپرداخت شده است.

با این حساب به ازای هر فرد ۲۰۰ هزار تومان سهام عدالت آزاد شده است. با توجه به این که هم اکنون ارزش روز سهام عدالت حدود ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان اعلام شده است، ارزش روز سهام آزاد شده به ازای هر فرد ۵۲۰ هزار تومان می باشد. در این میان توجه به فلسفه سهام عدالت به ویژه ضرورت حفظ مالکیت اقشار مردم بر سهام با هدف سودآوری در بلند مدت ما را به این نکته رهنمون می سازد که قطعاً مالکیت بخشی از سهام باید در دست صاحبان سهام حفظ شود اما می توان بخشی دیگر را با هدف تأمین نیازهای امروز صاحبان سهام آن هم در شرایط تورمی شدید فروخت. نکته مهم درباره آزادسازی و فروش سهام عدالت این است که نقدینگی ناشی از فروش سهام به هیچ وجه بر حجم نقدینگی جامعه نمی افزاید چرا که متقاضیان خرید سهام از محل نقدینگی خود یا فروش سایر دارایی های خود اقدام به خرید این سهام خواهند کرد. بر این اساس پیشنهاد مشخص نگارنده آزادسازی سهام عدالت و امکان فروش بخشی از سهام آزاد شده برای اقشار ضعیف تر جامعه است تا در عین حفظ مالکیت اقشار ضعیف بر بخشی از سهام عدالت، با فروش بخش دیگری از آن بتوانند تا اندازه ای از مشکلات امروز اقتصادی خود را رفع کنند.

در هر صورت هم زمان با تدابیر امیدوار کننده دولت برای رفع موانع تولید در کوتاه مدت، توجه به اقدامات فوری برای بهبود وضعیت معیشت مردم نیز ضروری است. اگر چه کلید اصلی حل مشکلات معیشتی مردم مهار تورم و جلوگیری از بی ارزش شدن دارایی اقشار ضعیف جامعه در کوران توفان تورم است اما تا رسیدن به کلید اصلی نیاز به برخی اقدامات فوری و کوتاه مدت نیز وجود دارد که دولت تدبیر و امید باید درباره آن ها تدبیر کند.

کیهان:حقوق کدام شهروندان ؟

«حقوق کدام شهروندان؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام‌الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛کلید واژه «حقوق شهروندی» مدتی است در فضای رسانه‌ای و مجازی به صورت گسترده‌ای مورد استفاده قرار گرفته است. گویا این واژه مد شده و خیلی‌ها علاقه دارند به صورت مکرر به اصطلاح از «حقوق شهروندی» بگویند، در مقام تفسیر و تحلیل بنشینند و با ژست انتقادی، دولت و سایر نهادها را به این مطالبه فرا بخوانند.

اشکالی هم وجود ندارد اگر کارشناسان، صاحبنظران و حقوقدانان متعهد و اهل فن پیرامون حقوق شهروندی دیدگاه‌ها و نظرات شان را مطرح نموده و از ابعاد مختلف این موضوع را مورد واکاوی قرار دهند.

اما نکته‌ای که محور اصلی این یادداشت است رونمایی از تلاش‌های خزنده و تکاپوی جهت‌دار یک طیف و جریانی است که می‌خواهد به بهانه حقوق شهروندی، اغراض و اهداف نامشروع خود را پیگیری کند.

به عبارت روشن‌تر؛ حقوق شهروندی دستمایه‌ای شده تا این طیف مسئله‌دار، در قالب یک پروژه و با سناریوهای مختلف، موضوع اصلی را منحرف کرده و جعلیات و اسرائیلیاتی به نام حقوق شهروندی در فضای رسانه‌ای و مجازی پمپاژ نماید.

سوالی که به میان می‌آید این است که این طیف و جریان با چه روش‌هایی خواسته نامشروع خود را دنبال می‌کند؟

منظور و هدف اصلی این جریان از حقوق شهروندی چیست؟
مدعیان حقوق شهروندی چه خواب‌هایی دیده و چه نقاطی را نشانه رفته‌اند؟
قبل از واکاوی درباره پاسخ این سوالات و آنالیز رفتارشناسی مدعیان حقوق شهروندی دو نکته قابل اعتناست؛ اول اینکه موضوع این یادداشت شامل طرف خارجی و جبهه معاندان و بدخواهان ملت ایران نمی‌شود.

ناگفته پیداست هجمه حقوق شهروندی از سوی دشمنان نشان‌دار جمهوری اسلامی در ذیل همان مقوله «حقوق بشر» می‌گنجد! که برای همگان شناخته شده است.

حریف تلاش می‌کند از حقوق بشر و یا حقوق شهروندی به عنوان ابزار فشار و تهدیدی علیه جمهوری اسلامی استفاده کند. این زاویه از موضوع در جای خود و مستقلا قابل بحث است که در این نوشته جای پرداختن به آن نیست.

دوم اینکه جماعتی در میانه بحث حقوق شهروندی نه در پازل دشمن هستند و نه در پروژه‌ای قرار گرفته‌اند- که در ادامه توضیح داده می‌شود- که درصدد است معنای حقوق شهروندی را تحریف و سناریوهای پشت پرده را اجرایی و عملیاتی کنند.

این جماعت البته مورد استفاده رسانه‌ای و عملیات‌های روانی دشمن و اپوزیسیون خارج‌نشین قرار گرفته است. جماعت مورد اشاره کسانی هستند که نگاه کاسبکارانه به موضوع حقوق شهروندی دارند و به اصطلاح دکان زده‌اند تا بیشتر خودشان را مطرح نموده و علی‌رغم ژست آکادمیک یا در پوشش «وکیل دادگستری»، «استاد دانشگاه»، «حقوقدان» و...- با عرض پوزش- به دنبال «نام» یا «نان» هستند که طبیعی است بیرون از محور اصلی این یادداشت هستند و ارزش پرداختن ندارد اما پیرامون تحرکات زیرپوستی و تلاش‌های خزیده و خزنده طیف و جریانی که «حقوق شهروندی» را کاتالیزوری برای اغراض سیاسی نامشروع خود قرار داده گفتنی‌هایی هست؛

1- بخشی از افراد این طیف که در داخل مدعی حقوق شهروندی شده‌اند و از حقوق مردم دم می‌زنند عمدتا سابقه فتنه آمریکایی- صهیونیستی را در کارنامه خود دارند.

بنابراین جای کمترین تردیدی وجود ندارد که این جماعت صلاحیت اظهارنظر درباره حقوق شهروندی و تعیین تکلیف برای دولت و سایر نهادها را ندارند.

آنها پیش از هر چیزی باید پاسخگوی جرم بزرگ و نابخشودنی فتنه آمریکایی - اسرائیلی سال 88 باشند. عجیب نیست فتنه‌گرانی که خود حقوق مردم را نادیده گرفتند و شیرینی انتخابات 40 میلیونی را در کام آحاد ملت تلخ کرده‌اند؛ اکنون حامی حقوق شهروندان و مردم شده‌اند؟!

صحنه تامل‌برانگیزی است از یکسو؛ به بهانه واهی تقلب در انتخابات، اردوکشی خیابانی کردند، کشور را به حاشیه بردند، خسارت جبران‌ناپذیری به بیت‌المال و اموال خصوصی مردم در آشوب‌ها و اغتشاشات زدند و از همه مهم‌تر - به تعبیر رهبر بصیر انقلاب- گناه بزرگ امیدوار کردن دشمن را مرتکب شدند و از سوی دیگر؛ مدعی دولت و نظام و نهادها می‌شوند که چرا حقوق شهروندی آنچنان که آنها نشانه رفته‌اند پیاده نشده است.

بنابراین رصد آشکار سابقه قبلی و رفتار بعدی و کنونی آنها نشان می‌دهد به دنبال تطهیر و سفید کردن خود از خیانت‌ها و جنایت‌هایی هستند که در سال 88 مرتکب شدند و گویا حقوق نداشته شهروندان فتنه‌گر را مطالبه می‌کنند!

در این میان عده‌ای هم می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی مقصود خود را بگیرند و گستاخانه به بهانه حقوق شهروندی، فرقه‌های ضاله و افراد وابسته به تشکیلات بیگانه و سرویس‌های اطلاعاتی غربی و صهیونیستی را در قالب عنوان شریف ‌«شهروندان» جا زده و از حقوق فلان گروه و بهمان فرقه دم می‌زنند!

2- بخش دیگری از طیف یاد شده تلاش می‌کند با «آنچه که بازگشت به جامعه مدنی و عرصه اجتماعی» می‌خوانند معنای خاصی از حقوق شهروندی را در حوزه‌های حقوقی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بسترسازی نمایند.

گفتنی است؛ در این راه تلاش می‌کنند تا تحت پیشنهادهایی پرطمطراق و با ظاهری شیک، موضوع را به اصطلاح جلو ببرند.

از همین روی، برخی تشکیل «معاونت حقوق شهروندی» از سوی دولت یا تدوین «منشور حقوق شهروندی» را در این چنبره پیشنهاد و پیگیری می‌کنند.

در همین جا این نکته نیز گفتنی است که برخی لایحه جرم سیاسی را در ارتباط با همان پروژه حقوق شهروندی دنبال می‌نمایند.

این در حالی است که می‌کوشند خلاف قوانین موضوعه کشور و مواد متعدد قانون مجازات اسلامی، جرایم امنیتی را تحت‌الشعاع قرار دهند اما در رونمایی از تلاش این جماعت برای آنچه که از حقوق شهروندی دنبال می‌کنند باید گفت؛ گفتار و رفتار این مدعیان حقوق شهروندی در داخل که در سطح وسیعی در رسانه‌های وابسته به آنها بازتاب پیدا می‌کند به وضوح نشان می‌دهد آنها حقوق شهروندی را در سه عرصه در دستور کار دارند و می‌کوشند معنای انحرافی از آن را برای تحقق فتنه‌ای بزرگ اجرایی کنند.

از مسابقه این مدعیان حقوق شهروندی و اعلام مواضع آن‌ها می‌توان به اهداف پشت پرده تا حدودی دست یافت.

شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که مراد و معنای- بخوانید آرزو- آنها از حقوق شهروندی 3 چیز و در 3 ساحت مختلف است؛ الف: رادیکالیسم در عرصه سیاسی ب: سکولاریسم در عرصه حقوقی- اجتماعی پ: لیبرالیسم در عرصه فرهنگی
یعنی به بهانه حقوق شهروندی می‌خواهند فتنه‌انگیزی‌ها و حرکات افراطی و ساختارشکن را که هم در سابقه آنهاست و هم در آینده به دنبال آن هستند مباح نمایند.

همچنین به بهانه حقوق شهروندی مقررات و قواعد و آموزه‌های اسلامی را که در قوانین کشور آمده است کمرنگ کنند. و بالاخره بسیاری از ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی را شیوع بدهند و اگر نهادی طبق وظیفه قانونی خواست واکنش نشان بدهد ندای حقوق شهروندی سر بدهند!

3- حقوق شهروندی در معنای حقیقی و اصلی آن که بهترین نمونه و جایگاه آن در قانون اساسی دیده شده و در فصل «حقوق ملت» مورد تاکید قرار گرفته است نباید مورد خدشه و سوءاستفاده فرصت‌طلبان و مدعیان دروغین حقوق شهروندی قرار بگیرد. علاوه بر قانون اساسی در دیگر قوانین موضوعه کشور و از جمله «قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی» مصوب سال 83 بر حقوق بحق مردم و شهروندان تاکید و تصریح شده و این محورها و شاخص‌ها باید مبنای حقوق شهروندی باشد.

تمامی قوا و نهادها در اجرای وظیفه قانونی‌شان علاوه بر اهتمام برای حفظ و تامین حقوق شهروندی و حقوق‌الناس باید از این مفاهیم ارزشی صیانت و پاسداری نمایند و اجازه جولان دادن به مدعیان و کاسبکاران و فتنه‌گران ندهند چرا که منظور آنها از شهروندان خودشان هستند که دست‌شان به خیانت و جنایت آغشته است و نه مردم شریف این مرزوبوم مقدس.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛میلاد مسعود حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام، ایام و لحظات هفته جاری را سرشار از نور و سرور و برکت کرد. امام رضا علیه السلام، تنها امام معصومی هستند که مهمان ما ایرانیان می‌باشند و همانگونه که امام خمینی گفتند به برکت وجود این امام معصوم، مشهد مرکز واقعی ایران است و مردم ایران، پروانه‌وار گرد شمع وجود آن حضرت می‌چرخند و از فیوضات این پایگاه بزرگ معنوی بهره‌مند می‌شوند. ایران، هر چند قبل از تشریف فرمائی امام رضا علیه السلام نیز از برکت اهل بیت پیامبر بهره‌مند بود و همواره مأمن آل علی محسوب می‌شد اما حضور این امام معصوم به حضور امام زادگان نیز معنای خاصی بخشید و این سرزمین را به قطعه‌ای از بهشت تبدیل کرد. امید آنکه قدردان این برکات باشیم و میزبان شایسته‌ای برای اهل بیت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله محسوب گردیم.

در روزهای پایانی این هفته، تحرکات زیادی برای ورود به هفته دفاع مقدس که از اولین روزهای هفته آینده شروع می‌شود کاملاً مشهود بود. نهادها و ارگان‌های مرتبط با دفاع مقدس، برنامه‌های خود را برای هفته‌ای که یادآور غیرت و پایمردی آحاد ملت برای مقابله با تهاجم دشمن بعثی است اعلام کردند و عطر بر جای مانده از جوانمردی‌های شهدا و جانبازان و آزادگان سرافراز را در جامعه پراکندند و جامعه را برای استقبال از هفته دفاع مقدس آماده کردند.

در آستانه هفته دفاع مقدس، فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز سه شنبه این هفته با رهبر انقلاب دیدار داشتند. در این دیدار، فرمانده کل قوا، بر ضرورت مطلع بودن سپاهیان از جریان‌های مختلف و رویدادهای داخلی و خارجی تأکید کردند و آن را لازمه امکان پاسداری از انقلاب اسلامی به عنوان وظیفه ذاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برشمردند. ایشان، سپاه را دارای کارنامه‌ای درخشان در تمام عرصه‌ها دانستند و تصریح نمودند: ضرورتی ندارد سپاه در عرصه سیاسی فعالیت کند پاسداری از انقلاب نیازمند شناخت دقیق واقعیت هاست.

نکته مهم دیگر در بیانات رهبر انقلاب، توجه دادن به عامل اصلی دشمنی قدرت‌های سلطه‌گر با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود. ایشان ضمن تبیین ماهیت انقلاب اسلامی که بیان قرآنی "لاتظلمون ولاتظلمون" است بر این نکته تأکید کردند که چون نظام جمهوری اسلامی زیر بار ظلم نمی‌رود و اهل ظلم کردن به دیگران هم نیست، قدرت‌های سلطه گر، این انقلاب را نقطه مقابل خود می‌دانند و با آن دشمنی می‌کنند. بر این اساس، مشکل اصلی دشمنان ما خود ماهیت انقلاب است نه موضوعاتی از قبیل فعالیت‌های هسته‌ای.

ایشان، توصیه‌ای نیز به دولتمردان و کسانی که در صحنه‌های سیاسی مشغول فعالیت هستند نمودند و گفتند من با نرمش قهرمانانه در عرصه دیپلماسی موافقم ولی بشرط آنکه بدانند طرف مقابل کیست و چه می‌خواهد و از یاد نبرند که او همانند یک حریف است که هر لحظه منتظر پیروز بیرون آمدن از میدان است. این توصیه برای آنست که مسئولان سیاست خارجی در مذاکرات با طرف‌های مقابل همواره به مطامع دشمن توجه داشته باشند و با حفظ هوشیاری بتوانند از صحنه‌های مذاکره پیروز خارج شوند. عمل به این توصیه در شرایط فعلی که موضوع آمریکا و فعالیت‌های هسته‌ای مطرح است از اهمیت زیادی برخوردار می‌باشد.

در عرصه بین المللی، این هفته برای آمریکا زمان شکست و عقب نشینی بود. توافق وزرای خارجه آمریکا و روسیه بر سر پیوستن سوریه به پیمان منع سلاح‌های شیمیائی، مخالفت سران شرکت کننده در اجلاس سازمان همکاری‌های شانگهای با تصمیم اوباما و مخالفت‌های جهانی با حمله نظامی آمریکا به سوریه، سرانجام رئیس‌جمهور آمریکا را وادار به عقب نشینی کرد و منطقه خاورمیانه را از کابوس جنگی دیگر نجات داد. این واقعه، علاوه بر اینکه شکستی برای سیاست‌های جنگ طلبانه ساکنان کاخ سفید بود، رژیم صهیونیستی را نیز با ناکامی بزرگی مواجه ساخت. محرک اصلی رئیس‌جمهور آمریکا برای حمله نظامی به سوریه، صهیونیست‌ها بودند. آنها مدت‌هاست که درصدد تضعیف محور مقاومت هستند و به هر وسیله‌ای برای ضربه زدن به دولت سوریه، حزب‌الله لبنان و نظام جمهوری اسلامی ایران متوسل می‌شوند. تحمیل جنگ داخلی بر دولت سوریه که از دو سال و نیم قبل آغاز شد و برای از پا در آوردن دولت بشار اسد حتی از تروریست‌های القاعده و تکفیری‌های کشورهای مختلف نیز استفاده گردید، نتوانست مشکل رژیم صهیونیستی را حل کند. به همین جهت صهیونیست‌ها رئیس‌جمهور آمریکا را به حمله نظامی به سوریه تشویق کردند و اکنون که این اقدام با مخالفت‌های جهانی مواجه شد و بهانه استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه مخالفان خود نیز بی‌اساس و ساختگی از آب درآمد، سران رژیم صهیونیستی بسیار خشمگین هستند. این ناکامی صهیونیست‌ها را ملت‌های مسلمان منطقه به فال نیک گرفته‌اند و البته تلاش‌ها برای منتفی شدن کامل احتمال حمله نظامی آمریکا به سوریه همچنان ادامه دارد. استقبال جهانی از ابتکار روسیه برای حل بحران سوریه نیز کمک خوبی به جلوگیری از جنگ افروزی در منطقه خاورمیانه خواهد بود.

در منطقه خاورمیانه، که سالهاست در اثر آتش افروزی آمریکا ملتهب است، کشور مصر همچنان به انبار باروتی شبیه است که هر لحظه احتمال منفجر شدن آن می‌رود. در روزهای گذشته تظاهرات طرفداران محمد مرسی رئیس‌جمهور قانونی مصر در شهرهای مختلف این کشور ادامه یافت کما اینکه سرکوب این تظاهرات توسط ارتش نیز ادامه دارد. طرفه اینکه حسنی مبارک دیکتاتور مخلوع مصر، که به لطف حاکمیت نظامیان از زندان آزاد شده، گفته است رئیس‌جمهور آینده مصر خوب است یک نظامی باشد. وی این را هم گفت که من قبلاً به ژنرال عبدالفتاح السیسی خوشبین نبودم ولی اکنون متوجه شدم که او انسان خوبی است. معنی این سخن اینست که حسنی مبارک از ژنرال السیسی به خاطر کودتا علیه حکومت مردمی و باز گرداندن اوضاع مصر به حالت قبل از انقلاب اظهار رضایت می‌کند.

وضعیت مصر با مخالفت‌های مردمی علیه حاکمیت نظامیان همانند انبار باروتی است که سرانجام روزی منفجر خواهد شد. قطعاً اوضاع به دلخواه نظامیان به پیش نخواهد رفت هر چند ممکن است آنها برای مدت کوتاهی تاخت و تازهائی در صحنه سیاسی مصر داشته باشند. حمایت آمریکا، عربستان و بعضی از کشورهای عربی از ژنرال السیسی نیز نمی‌تواند مشکل او را حل کند. قطعاً هیچ حکومتی بدون پشتوانه مردمی نمی‌تواند دوام یابد.

عراق نیز در هفته جاری ناآرام بود اما با این تفاوت که در این کشور، تروریست‌های مزدور آمریکا و القاعده با ایجاد انفجارهای پیاپی در شهرهای مختلف تلاش می‌کنند دولت نوری مالکی را متزلزل و وادار به کناره‌گیری نمایند درحالی که مردم عراق با دولت خود مشکلی ندارند. این هفته، منابع عراقی اعلام کردند سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) با همکاری سازمان تروریستی القاعده درصدد تخریب عراق هستند. این منابع، با نام بردن از چهار افسر آمریکائی که در فرودگاه بغداد، سفارت آمریکا در بغداد، استان بصره و پاویون دولتی فرودگاه مستقر هستند از جزئیات اقدامات ضد عراقی آنها پرده برداشتند که عبارتند از جمع‌آوری اطلاعات، برنامه ریزی برای ترور و انفجار، توزیع مواد مخدر و ترویج اقدامات ضداخلاقی در جامعه عراقی. این چهار افسر، با حمایت سفارت آمریکا در عراق و با آزادی عمل کامل برای تخریب عراق، تضعیف دولت و ایجاد تفرقه و اختلاف اقدام می‌کنند و تروریست‌های القاعده نیز در خدمت آنها قرار دارند.

بدین ترتیب، نقش مخرب آمریکا در کشور عراق در دوران بعد از اشغال نیز ادامه دارد. این واقعیت نشان می‌دهد آمریکا در ظاهر به اشغال عراق پایان داده و در واقع همچنان کابوس اشغال بر سر این کشور سنگینی می‌کند. راه پایان دادن به این کابوس، اتحاد مردم و دولت عراق علیه دخالت‌های خارجی است،‌ البته احزاب و گروه‌های سیاسی نیز باید منافع و مصالح کشورشان را بر منافع گروهی ترجیح دهند تا بتوانند عراق را از ناامنی کنونی که ناشی از دخالت‌های خارجی است نجات دهند.

ناآرامی‌های ترکیه نیز در هفته جاری ادامه داشت. مردم ترکیه در چند شهر به تظاهرات علیه دولت اردوغان ادامه دادند و با سیاست‌های شخص اردوغان به ویژه سیاست‌های منطقه‌ای وی مخالفت کردند. دولت اردوغان به دلیل دخالت در بعضی کشورهای همسایه از جمله سوریه و عراق اکنون دچار مشکلات زیادی است که در جمع‌بندی با اعتراضات مردم به سیاست‌های داخلی، دولت ترکیه را در شرایط متزلزلی قرار داده است. از آغاز ناآرامی‌های ترکیه در چند ماه گذشته تاکنون ده‌ها نفر از مردم توسط پلیس و نیروهای نظامی کشته شدند و به همین دلیل بعید است ناآرامی‌های ترکیه بدون آنکه موجب تغییراتی در این کشور شود به پایان برسد.

رسالت:چالش اصلی انقلاب

«چالش اصلی انقلاب»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛سپاه پاسداران انقلاب اسلامی براساس اصل 150 قانون اساسی "نگهبان انقلاب و دستاوردهای آن" است. برای  نگهبانی از انقلاب باید چالش‌های اصلی انقلاب را شناخت تا بدرستی از آن نگهبانی کرد.

مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهی سپاه فرمودند: "نباید چالش اصلی انقلاب را به چالش‌های خطی، رویارویی‌های جناحی و تقابل‌های فردی این و آن تقلیل داد. چالش اصلی، مقابله نظام سلطه با پیام شوق‌آفرین انقلاب اسلامی است." و بعد فرمودند: "نظام سلطه، سیاست جنگ‌افروزی، فقرآفرینی و فسادانگیزی را دنبال می‌کند. اسلام با این سیاست‌ها مخالف است، این مخالفت مبنای چالش اساسی با انقلاب است." سپاه برای پاسداری از انقلاب و در مقابل جنگ‌افروزی دشمن باید برنامه داشته باشد.

برای تقابل با فقرآفرینی دشمن راهبرد داشته باشد و از همه مهم‌تر برای مبارزه با فسادانگیزی و مفاسد، در ابعاد گوناگون نقشه راه داشته باشد.

بحمدالله توان نیروهای مسلح به‌طور اعم و سپاه به‌طور اخص در زمین، هوا دریا و حتی در اعماق دریا به‌گونه‌ای است که دشمن حتی از ابراز تهدید نظامی ابا دارد. ایران اکنون قدرت اول موشکی منطقه است.

خط مقاومت را، هم در سطح ملت‌ها و هم در سطح دولت‌ها مدیریت می‌کند. رژیم صهیونیستی در جنگ‌های 33 روزه حزب‌الله و 22 روزه و 8 روزه حماس شانس خود را برای شکستن این خط آزمود و سر خود را بر صخره مقاومت کوبید و آن‌را شکست و مجروح کرد. بیش از دو سال و نیم است با صدور تروریسم به سوریه نتوانسته کوچک‌ترین خللی در خط مقاومت در سوریه پدید آورد. تهدید نظامی اخیر آمریکا هم به رسوایی کشید و معلوم شد آنها در جنگ با دولت و ملت سوریه از کثیف‌ترین سلاح‌ها استفاده می‌کنند و بی‌شرمانه آن را به گردن طرف مقابل می‌اندازند.

در بعد اقتصادی و مقابله با فقرآفرینی، سپاه می‌تواند در خلق حماسه اقتصادی،‌ دولت را یاری دهد. پروژه‌هایی که پیمانکاران خارجی با فیس و افاده‌ می‌خواهند اجرا کنند و درنهایت هم به‌دلیل تحریم یک دفعه همه تعهدات خود را زیر پا می‌گذارند، پاسداران انقلاب باید شانه پرقدرت خود را زیر آن ببرند و برای پذیرش مسئولیت کارهای بزرگ و پروژه‌های ملی آماده باشند. در دولت گذشته این کار با همت رئیس‌جمهور وقت در بخش نفت و گاز عملی شد و نتایج خوبی هم داشته است.

دهها هزار نیروی باتجربه و آموزش‌دیده و هزاران میلیارد تجهیزات فنی و سرمایه کافی دراختیار سپاه است. سپاه باید سهم مهمی را در تولید ملی به‌منظور فقرزدایی و تولید ثروت در کشور پذیرا باشد و نباید به طعنه و سرزنش برخی عوامل دشمن و نیز نفوذی‌های شرکت‌های چندملیتی اعتنا کند. اما درخصوص مبارزه با فساد در ابعاد گوناگون بویژه فساد سیاسی، فساد اقتصادی، فساد فرهنگی، فساد اجتماعی و... دست سپاه نباید بسته باشد. نگاه سپاه به فساد، بویژه فساد سیاسی باید یک نگاه راهبردی باشد. چالش اصلی انقلاب با فرهنگ و مولفه‌های سیاسی و فکری مدرنیته است.

بیش از یکصد سال ملت ما با جریان مدرنیته درگیر بوده است و این جریان فاسد در نهضت مشروطه و نهضت ملی دو انقلاب پیروز را با ناکامی مواجه کرد و در نهضت امام خمینی(ره) مزاحمت‌های گوناگون برای انقلابیون فراهم کردند. باید این جریان را رصد کرد، در هر مرحله از نبرد بی‌امان با استکبار جهانی، سپاه باید به نوعی نقش‌آفرینی کند. جریان مدرنیته زیر پوست فکری انقلاب نفوذ می‌کند و آن را از درون فاسد می‌نماید. در یکصد سال اخیر تلفات مادی و معنوی زیادی را به انقلاب و مردم تحمیل کرده است.

 رصد هوشمندانه، نقد مشفقانه و برخورد حکیمانه با اسرای نبرد نرم دشمن می‌تواند ما را از چالش‌های پیش رو به سلامت عبور دهد. البته برخورد با چالش‌های یادشده فقط مختص سپاه نیست. علما، مراجع، روحانیون بزرگ، اساتید دانشگاه، نخبگان جامعه در همه قشرها، دانشجویان و دانش‌آموزان که در صف مقدم انقلاب اسلامی بوده و هستند وظیفه دارند در مقابله با مفاسد جریان مدرنیته بایستند و انقلاب را در برابر سموم این تفکر، محافظت کنند.

مردم و نخبگان باید کار خود را بکنند. سپاه از باب اینکه در قانون اساسی جایگاه ویژه‌ای برای صیانت از انقلاب و دستاوردهای آن دارد در این خصوص مأموریت خاص می‌یابد.سپاه همیشه با مردم،‌ از مردم و برای مردم بوده است و در ظهور بحران‌ها، کادرهای اصلی سپاه از همین مردم تأمین می‌شود. سپاه باید استعداد جذب، به‌کارگیری، سازماندهی و بهره‌برداری از میلیون‌ها ایرانی را که در آرزوی قرارگرفتن در صف نگهبانان انقلاب هستند، داشته باشد.

سیاست روز:دردی که فراموش شده است

«دردی که فراموش شده است»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛زخم‌های بسیاری بر پیکر جهان اسلام است که ریشه و محور اصلی آن را عدم انسجام درونی امت اسلامی و وادادگی سران برخی از کشورها در برابر نظام سلطه تشکیل می‌دهد. استمرار بی تفاوتی جهان اسلام به مسائل و چالشهای موجود موجب شده تا دشمنان با خیالی آسوده به جنایات و اقدامات ضد اسلامی خود ادامه دهند.

این روزها جهان اسلام در حالی معطوف به مسائل سوریه گردیده است که در سایر کشورهای اسلامی نیز تحولاتی قابل توجه روی می‌دهد اما به دلیل عدم پردازش‌های رسانه‌ای و سانسورهای صورت گرفته توسط غول‌های رسانه‌ای غرب و نیز فضاسازی‌های توجیهی آنها ، عملا از دید جهان اسلام به دور مانده است.

از جمله این تحولات را می‌توان در بحرین مشاهده کرد. در هفته‌های اخیر در حالی جهانیان معطوف به سوریه شده‌اند که آل خلیفه در بحرین بر شدت سرکوب‌ها افزوده و حتی به کودکان نیز رحم نمی‌کند. سال جدید تحصیلی بحرین در حالی آغاز گردیده‌ که صدها کودک در زندان‌های آل خلیفه به سر می‌برند و از رفتن به مدرسه محروم هستند. دهها نفر با اتهام اقدام علیه نظام بازداشت و به سالها زندان محکوم شده‌اند در حالی که جرم آنها صرفا حضور در راهپیمایی مسالمت آمیز برای احقاق حقوقشان بوده است.

نکته قابل توجه آنکه آل خلیفه در روزهای اخیر اقدامات گسترده‌ای را علیه علما و رهبران مذهبی صورت داده است. طرح اخراج آیت الله حسین النجاتی تنها بخش کوچکی از این اقدامات می باشد که با هدف اعمال فشار بر مردم و تهی کردن جامعه از علما و رهبران دینی صورت می‌گیرد . یکی از مولفه‌های مهمی که موجب شده تا بحرین همچنان در مسیر بیداری اسلامی صحیح حرکت کرده و با انحراف همراه نشود وجود رهبران مذهبی و علمای دینی نظیر شیخ عیسی قاسم و علی سلمان بوده است که مانع از چند دستگی در کشور شده‌اند.

اکنون بحرین به سرزمین سرکوب مردم مبدل شده است در حالی که از یک سو آل خلیفه و آل سعود از انحراف افکار عمومی به مسئله سوریه برای سرکوب مردم بهره می‌گیرند و از طرف دیگر سازمان ملل و کشورهای غربی مدعی حقوق بشر نیز به بهانه اولویت سوریه سکوت خود در برابر این سرکوب ها را توجیه می‌کنند. اقدامی که رسما مشارکت در سرکوب و کشتار مردم مظلوم بحرین است.

امروز به صراحت می‌توان گفت که مردم بحرین در کنار ستمگری آل خلیفه با دردی به نام سکوت جهان اسلام در برابر جنایات آل‌خلیفه و متحدان آن مواجه هستند. سکوتی که استمرار آن جز استمرار استبداد داخلی و استعمار خارجی علیه کشورهای اسلامی از جمله در بحرین نتیجه‌ای به همراه نخواهد داشت.

تهران امروز:آمریکا و تغییر ادبیات درباره ایران

«آمریکا و تغییر ادبیات درباره ایران»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن‌ هانی‌زاده است که ر آن می‌خوانید؛اظهارات اخیر باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا در مورد تعامل با ایران هر چند در واقع بخشی از ساختار ادبیاتی باراک اوباما را تشکیل می‌دهد، اما سیاست خارجی آمریکا و حضور قدرتمندانه لابی صهیونیست‌ها در آمریکا که تاثیر زیادی روی سیاست خارجی آمریکا باقی می‌گذارد، اجازه نمی‌دهد آمریکا یک تعریف قابل قبول از رابطه آمریکا و ایران داشته باشد.

در نتیجه به نظر می‌رسد باراک اوباما نمی‌تواند به تنهایی درباره جمهوری اسلامی ایران تصمیم بگیرد و در راستای حل مشکلات چند دهه ایران و آمریکا راهکاری را ایجاد کند.

باید تاکید کرد که لابی صهیونیست‌ها در مسائل خارجی آمریکا تصمیم گیرنده است. تازمانی که لابی صهیونیست‌ها در سیاست خارجی آمریکا تصمیم گیرنده باشد باراک اوباما نمی‌تواند سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را شکل بدهد.

با توجه به شرایط موجود به نظر می‌آید رئیس‌جمهور آمریکا در نخستین مرحله باید یک گام مثبت برای نزدیک شدن به ایران بردارد. از این رو باید تاکید کرد اگر باراک اوباما بخواهد حسن‌نیت خود را در قبال ایران ثابت کند اول باید تعامل اساسی و عملی در مقابل تحریم‌های ایران داشته باشد و تحریم‌های اقتصادی تحمیل شده را لغو کند که در این‌باره سیاست خارجی آمریکا، وزارت خارجه این کشور و کنگره آمریکا باید تصمیم‌گیرنده باشند.

گام عملی نیز در این رابطه در جریان سفر آینده حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل محقق خواهد شد. به نظر می‌آید اگر آمریکایی‌ها حسن‌نیت نشان بدهند و بخواهند گام عملی در باره ایران بردارند این گام می‌تواند در حاشیه این اجلاس رخ بدهد.نشست‌های حاشیه‌ای و دیدار‌های احتمالی مقامات آمریکایی با مقامات بلندپایه ایرانی از ‌جمله وزیر امور خارجه ایران می‌تواند در این مسیر راهگشا باشند.

نکته‌ دیگری که نباید در این میان نادیده گرفت این است که آمریکا باید درباره مسائل منطقه‌ای نیز مواضع خود را تغییر دهد و از سیاست تهاجمی خود نسبت به سوریه و عراق دست‌بردارد و در پی سیاستی متوازن باشد و باید این را بپذیرد که جمهوری اسلامی ایران در منطقه تاثیرگذار است.

آمریکا در دوران باراک اوباما پیام‌های و سیگنال‌های زیادی برای ایران ارسال کرده است. این موضوع نشان‌دهنده این است که آمریکا نیازمند همکاری با ایران در حوزه منطقه‌ای است.اما این مسئله نشان‌دهنده تسلیم شدن ایران در مقابل آمریکا نیست و در این باره آمریکا باید سیاست خود را تغییر دهد.

حمایت:مهار شتابِ تورم انتظار کنونی مردم از دولت

«مهار شتابِ تورم انتظار کنونی مردم از دولت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد موسوی است که در آن می‌خوانید؛بنابر اعلام بانک مرکزی، در ماه گذشته تورم از مرز 40 درصد گذشت که این خبر، هشداری است برای دولتمردانی که گرچه چند هفته‌ای از آغاز به کارشان نمی‌گذرد، باید بتوانند بر اساس وعده‌ای که به مردم داده‌اند در دوره 100 روزه ،تغییر محسوسی در وضع اقتصاد و معیشت مردم ایجاد کنند.

گرچه رشد نقدینگی که میراثی برجای مانده از دولت گذشته است، در ایجاد چنین وضعی تأثیرگذار بوده است، در برهه کنونی مردم از دولت جدید انتظار تدبیری دارند که امید را همچنان در زنده نگاه دارد. در این میان، توقع معجزه ، چندان معقول و منطقی نیست؛ اما می‌توان با اتخاذ راهکارهایی، جلوی موج فزاینده گرانی‌ها را دست‌کم در برخی کالاها و اقلام مورد نیاز و اساسی مردم را گرفت.

بر اساس اعلام و تصریح پنج رییس کل پیشین و فعلی بانک مرکزی که در روزهای اخیر مصاحبه‌هایی با برخی رسانه‌های جمعی داشته‌اند، یکی از دلایل اصلی بروز تورم، جدای از بحث نقدینگی ، بی‌انضباطی پولی نیز دخالت بیش از حد دولت در عرصه اقتصاد است. بحث و نظرها و چالش‌های نظری و علمی در این باره، در جای خود امری کاملاً ضروری است، اما نکته مهم آن است که بدانیم در مقطع کنونی، چه علاجی می‌توان برای اوضاع اقتصادی در نظر گرفت.

از سوی دیگر با توجه به اینکه در آستانه آغاز سال تحصیلی هستیم و خانواده‌های ایرانی در اندیشه و تکاپوی خرید کیف، کفش، کتاب و دفتر برای فرزندانشان هستند یا برای ثبت‌نام فرزندان دانشجویان‌شان به دنبال فراهم کردن شهریه هستند، بیش از پیش انتظار می‌رود که دولتمردان در کوتاه مدت، فکری برای مهار تورم و گرانی و تقویت نسبی سبد درآمدی خانوارها کنند.

بی‌تردید، انجام سرمایه گذاری‌ و در نظر داشتن برنامه‌ریزی‌های بلندمدت برای حل ریشه‌ای مشکلات و معضلات اقتصادی، امری کاملاً بایسته و عقلانی است، اما به هر حال، این مسئله نباید مانع از توجه مسئولان به حل نسبی مشکلات در دوره‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت شود.به عبارت دیگر نمی‌توان اقدامات بلندمدت را طوری برنامه‌ریزی کرد که برنامه‌ها و اقدامات کوتاه‌مدت نادیده گرفته شوند چه آنکه اساساً اجرای کارهای بلندمدت بدون وجود راهکارهای کوتاه مدت امکان‌پذیر نیست.

آفرینش:توافقی مبهم درآب گل آلود سوریه

«توافقی مبهم درآب گل آلود سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛بیش از دوسال کشمکش میان مخالفان و نظام سوریه، اوضاع را آنچنان باتلاق وار نمود که امروز تل خاکی از این کشور باقی نمانده و بیش ازصدهزار کشته و هشت میلیون آواره، حاصل اعتراضاتی بوده که ابتدا به صورت مسالمت‌آمیز آغاز شد و سپس به جنگی نیابتی و مذهبی مبدل گردید. مردمی که آن روزها به دنبال مطالبات سیاسی و حقوق شهروندی بودند، امروز به دنبال پناهگاهی برای دور ماندن از آتش انفجارها و تلاش برای زنده ماند هستند.

هرآنچه درمیدان سوریه به عنوان فجایع انسانی تاکنون دیده شده، صرفاً گریبان گیر مردم مظلوم این کشور بوده است و جنگ طلبان و حامیانشان از گزند این بلایا به دور ایستاده‌اند. دربدترین این تلفات انسانی استفاده از مواد شیمیایی بود که داغی بر دل انسانیت گذاشت. جنازه کودکان و زنان مظلوم جای هیچ صحبتی برای شنیع بودن این اقدام نگذاشت.

این امربهانه‌ای شد تا حامیان جنگ درجبهه مخالفان سوری، برطبل حقوق بشر و مداخله نظامی علیه حکومت دمشق بکوبند و آمریکا را وادار به عکس العمل کنند. قصد حمله آمریکا به سوریه هزینه‌های غیرقابل پیش بینی برای هردوطرف درگیر و حامیانشان به همراه خواهد داشت. به همین سبب روس‌ها طرح خود مبنی بر واگذاری و اعلام سلاح‌‌های شیمیایی حکومت دمشق جهت نظارت بین المللی را درجهت خاموش شدن آتش جنگ مطرح کردند که مورد پذیرش آمریکا و مجامع بین المللی قرار گرفت. اما درمورد این طرح و پذیرش آن از سوی آمریکا باید به چند نکته اشاره کرد که ابهاماتی را برای افکارعمومی به وجود آورده است. ابتدا باید به این امر اشاره کرد که اگر نیت قدرت‌های بزرگ و کشورهای دخیل در جنگ سوریه، خاموش کردن آتش جنگ و هوا خواهی از حقوق پای‌مال شده مردم مظلوم این کشور است، چرا تاکنون درمذاکرات مختلفی همچون ژنو به توافق نرسیده‌اند؟!

جدای از سیاست های دوگانه قدرت‌های بزرگ، امروز داشتن و استفاده از سلاح‌های کشتارجمعی درهر کشوری امری غیرقابل پذیرش است، لذا حکومت دمشق باید پیش از این دست به چنین اقدامی می‌زد.اما پرسش اینجاست که این توافق میان روس‌ها وآمریکایی‌ها چه نتیجه ای برای مردم سوریه به همراه دارد؟ آیا با این اقدام اسلحه‌ها بر روی زمین گذاشته می شود و سیل تسلیحات خارجی به سوریه متوقف خواهد شد؟

آیا با نظارت بین المللی بر زرادخانه‌های شیمیایی سوریه، مردم از جنگ طلبی گروه‌های افراطی و بمباران های کور نجات خواهند یافت؟ آیا این توافق زمینه را برای آتش بس و مذاکره مخالفان واقعی برای برگزاری اتنخاباتی آزاد درسوریه فراهم می‌سازد؟ پاسخ تمام این سوالات خیــــــــر می باشد!

پس می‌توان اینطور نتیجه گرفت که این توافق میان روس‌ها و آمریکا، تبادل منافع میان دو ابرقدرت جهان بوده و بس! . چون منافع ملموسی برای مردم سوریه نخواهد داشت. تاپیش از این توافق، مردم درزیر آتش جنگ بودند و امروز نیز با توافق این دو قدرت بازهم اسیر آتش خشم جنگ طلبان هستند.

منفعت این توافق صرفاً برای آمریکا و روسیه است. واشنگتن با تهدید به جنگ، روس‌ها را تحت فشارگذاشت و درمیدان امتیازگیری معامله‌ای میان دوکشور انجام شد. از یک سو آمریکا با کنترل سلاح‌های شیمیایی سوریه عملاً حکومت دمشق را خلع ید کرده و احتمال حمله نظامی و شیمیایی برعلیه اسرائیل را در نطفه ازبین می‌برد. ازسوی دیگرحضور ناظران بین المللی در این کشور زمینه را برای کنترل فعالیت‌ها و مراودات تسلیحاتی حکومت سوریه با کشورهایی همچون ایران را محدود خواهد ساخت و به قولی خط مقاومتی که مد نظر ایران است تحت فشارقرار خواهد گرفت.

روس‌ها نیز با این طرح زمینه و بهانه دخالت نظامی علیه حوزه استراتژیک و تحت نفوذ خود توسط آمریکا را کاسته اند. برای روس‌ها فرقی نمی‌کند که اسد بر مسند قدرت باشد یا خیر، بلکه آنها از حضور قدرت‌های خارجی همچون آمریکا در سوریه نگرانند و با این توافق حضور و نفوذ خود در سوریه را حفظ خواهند کرد. ازسوی دیگر روس‌ها با این توافق و با کسب وزن سیاسی در سطح روابط بین الملل، می‌توانند درمقابل کشورهایی همچون ترکیه و عربستان به دنبال سهم خواهی از اوضاع سوریه هستند، با قدرت بیشتری ایستادگی کند و مانع از فشاربیشتر بر حکومت دمشق گردد.

قانون:حضور روحانی در مجمع سازمان ملل؛فرصتی برای نمایش اعتدال

«حضور روحانی در مجمع سازمان ملل؛فرصتی برای نمایش اعتدال»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم سید جعفر هاشمی است که در آن می‌خوانید؛حضور دکتر حسن روحانی، رئیس‏جمهور ایران، در مجمع عمومی سازمان ملل در این شرایط اقدام مناسب و بجایی است؛ چرا که امسال، سال اول روی کار آمدن دولت تدبیر و امید است لذا تمام دنیا در انتظار هستند که از زبان رئیس دولت، مواضع ایران را بشنوند و تفاوت‏هایی که دولت فعلی با دولت پیشین دارد را دریابند. مهم‌ترین تفاوتی که اکنون به وضوح مشاهده می‎شود بحث اعتدال در دولت دکتر روحانی است؛ امری که جزء لاینفک دین مبین اسلام است و از ابتدا نیز جمهوری اسلامی ایران آن را سرمشق خود قرار داده بود.

چه بسا اگر اوایل انقلاب، آمریکایی‏ها شیطنت نمی‎کردند هنوز سفارت‎شان در ایران دایر بود. لذا نفس عمل رفتن دکتر روحانی به مجمع عمومی سازمان ملل در این برهه امر پسندیده‏ای است؛ ضمن اینکه ایران اکنون رئیس جنبش عدم تعهد هم است، به همین خاطر رئیس‏جمهور ایران، دو سخنرانی در مجمع خواهد داشت. در حقیقت حضور وی در این دوره در مجمع سازمان ملل، مورد تایید همگان است ولی اگر دکتر روحانی بخواهد همه ساله در این اجلاس حضور پیدا کند، جای تامل دارد و واقعا باید یک تیم کارشناسی این مسئله را بررسی کند که آیا حضور رئیس‎جمهور ایران در 4 دوره اجلاس طی 4 سال ریاست جمهوری ضروری است یا خیر.

به نظر من حضور هر ساله رئیس‏جمهور در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل خیلی ضروری به نظر نمی‌آید، مگر این که حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد. از دیگر سو برخی حدس و گمان‏هایی را مبنی بر دیدار دکتر روحانی و باراک اوباما طی این اجلاس مطرح می‏کنند اما به نظر من در این نشست، دیداری میان روسای جمهور ایران و آمریکا صورت نخواهد گرفت. در واقع در رابطه با مناسبات ایران و آمریکا اخیرا باراک اوباما در مصاحبه‎ای اعلام کرد با توجه به علائم و سیگنال‏های مثبتی که از جانب دولت جدید ایران دریافت کرده‎اند، می‎توانند و حاضر هستند مذاکرات مستقیمی با جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. اما آیا چنین امری به صلاح است و آیا صداقت آن‎ها حقیقی است؟ این مسائل به جد جای تامل دارد.

به نظر من اکنون توپ در زمین آمریکاست؛ همچنانکه آن‎ها ابتدا بحث مذاکره را مطرح کردند، اما باید مدنظر داشت که در حال حاضر برخی تناقضات در رفتار دولتمردان آمریکایی مشاهده می‎شود. به عنوان نمونه پیام‎های خصوصی که از سوی آمریکایی‎ها به دست ایران می‎رسد با اظهارات‎شان در مصاحبه‌ها و کنگره فرق می‎کند؛ در همین رابطه وزیر خارجه آمریکا در کنگره راجع به ایران موضع‎گیری‏ها و صحبت‎های بسیار تندی داشت و هدفش این بود که با ایران رفتار سخت‎تری انجام شود. حتی اوباما زمانی که در مورد دریافت علائم مثبت از سوی ایران در رابطه با بحث همکاری برای خاموش کردن جنگ در سوریه سخن می‎گوید، همانجا بحث هسته‏‎ای ایران را خطر بزرگتری از بحران سوریه می‎داند. در حالی که این گونه صحبت‎ها، تعامل دو جانبه میان ایران و آمریکا را با مشکل مواجه می‎کند. لذا اگر واقع‎بینانه به موضوع بنگریم این آمریکایی‎ها هستند که باید مواضع‎شان را اصلاح کنند تا به جایی برسیم که بتوانیم مذاکره انجام دهیم.

از جمله اقداماتی که از جانب آمریکا باید مورد بررسی قرار گیرد، خویشتنداری، بیان صحبت‎های صادقانه و تدبیر در اعمال و گفتارشان است. همچنین آن‌ها باید یک پکیجی را آماده کنند که در آن انتظارات جمهوری اسلامی ایران نیز گنجانده شود؛ از جمله این انتظارات نیز بحث لغو تحریم‎ها و پیگیری همکاری‎های تکنولوژیکی و نفتی است. در نهایت اگر این اقدامات از سوی آمریکا انجام شود، آن‎ها تاحدودی حسن نیت‏شان را به ایران نشان داده‏اند و  در این صورت بحث مذاکره نیز امکانپذیر است.

شرق:درخشش جهانی آزادکاران

«درخشش جهانی آزادکاران»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم منصور برزگر است که در آن می‌خوانید؛تیم‌ملی کشتی آزاد ایران، در این دوره از مسابقات جهانی با توجه به نفرات و امکاناتی که در اختیار داشت، نتایج خوبی گرفت. تیم‌ملی کشتی آزاد ایران که با اکثر نفرات المپیکی خود در این دوره حاضر شد، نشان داد تیم بسیار مقتدری است. ایران هرچند تیم باتجربه‌ای بود، اما جوانان زیادی در این تیم وجود دارند که می‌‌توانیم در المپیک 2016 برزیل هم شاهد موفقیت آنها باشیم. تیم ایران در این دوره از مسابقات با تغییر تاکتیک موفق شد، نتایج درخشانی را به دست بیاورد.

 متاسفانه در این دوره «مهدی تقوی» نتوانست انتظارات را برآورده کند. کاملا مشخص بود که حریف آمریکایی بارها فیلم کشتی‌های تقوی را دیده است و توانست او را شکست دهد. تقوی از نظر روحی هم به هیچ‌عنوان آماده نبود و قبل از اعزام هم مشخص بود که هنوز به آمادگی کامل از نظر روحی نرسیده است. کادر فنی هم تمام تلاش خود را برای بهبود او انجام داده اما تاثیری نداشت.  کمیل قاسمی نماینده 120کیلوگرم کشورمان هم آمادگی روانی لازم برای این همه فشار که از او مدال می‌خواستند را نداشت. البته او حریف آمریکایی خود را هم دست‌کم گرفت. تصور می‌شد کمیل که سه‌بار حریف آمریکایی را شکست داده، این بار هم موفق خواهد شد اما حریف آمریکایی به خوبی دست او را خواند و موفق شد کمیل را حذف کند.  

ما در وزن‌هایی که مدال گرفتیم، بسیار خوب عمل کردیم، در سبک وزن «رحیمی» و «اسماعیل‌پور» نشان دادند که حریفان قدرتمندی در سال‌های بعد برای همه رقبای داخلی و خارجی خودشان خواهند بود. هر دو این کشتی‌گیران شانس اول کسب مدال در المپیک خواهند بود.  به نظر احسان لشکری با قرعه بدی مواجه شده بود، اما به خوبی حریفان خود را پشت‌سر  گذاشت و اگر آسیب‌دیده نبود، می‌توانست صاحب مدال خوش‌رنگ‌تری شود.

مدال طلای رضا یزدانی به طور قطع به همه ایرانیان چسبید، با توجه به مصدومیت او در المپیک در حالی که شانس اول مدال طلا بود. یزدانی در این دوره بسیار قدرتمند ظاهر شد و تمام حریفان خود را با قدرت شکست داد. یزدانی اگر دچار مصدومیت نشود می‌تواند کامیابی‌های خود تا المپیک را ادامه دهد.  باور دارم اگر فدراسیون کشتی وضعیت خوبی داشت و از نظر مالی می‌توانست شرایط خوبی را مهیا کند به طور قطع ما نتایج بهتری هم کسب می‌کردیم.  

به نظرم نقش رسول خادم در این دوره از مسابقات، غیرقابل انکار است، شاید اگر «آقا رسول» در  فدراسیون کشتی حضور نداشت تیم ایران اصلا به بوداپست اعزام نمی‌شد. کشتی‌گیران در این دوره از مسابقات جهانی از نظر روحی و روانی به شدت به خادم وابسته بودند و رابطه دوستانه همراه با احترامی بین آنها برقرار بود. رسول خادم می‌تواند در المپیک «ریودوژانیرو» چهره شاخص ورزش ایران شود، همانطور که محمدبنا در المپیک لندن این کار را صورت داد.

مردم سالاری:هژمونی ایالات متحده آمریکا درباتلاق سوریه

«هژمونی ایالات متحده آمریکا در باتلاق سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می‌خوانید؛ «سی‌ام» مردادماه بخش الغوطه سوریه شاهد حمله شیمیایی بود. حمله‌ای که مخالفان آن را به دولت مرکزی تحت ریاست بشاراسد نسبت داده و می‌دهند و دولت بشاراسد هم آن را کار مخالفان مسلح حکومتش می‌داند. انتشار فیلم‌ها و تصاویر مصدومان این حمله در شبکه‌های اجتماعی و شبکه‌های تلویزیونی؛ باعث شد تا در کمترین زمان ممکن واکنش‌های جهانی را به دنبال داشته باشد.

بدیهی بود که جنس واکنش‌ها کاملا متفاوت باشد. آمریکا، انگلستان، فرانسه و همچنین عربستان، ترکیه، اسرائیل، قطر و چند کشور عربی دیگر که همگی از حامیان و مسلح‌کنندگان مخالفان«بشاراسد» هستند؛ بلافاصله و بدون درنگ مسوول مستقیم این حملات را دولت مرکزی و ارتش تحت فرماندهی بشاراسد اعلام نمودند. در مقابل کشورهایی همچون روسیه، چین، ایران و تعدادی دیگر از دولت‌ها با موضوع حمله شیمیایی به نحو دیگری برخورد نموده و آن را کار مخالفان بشاراسد دانستند. سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه صراحتا اعلام کرد که: «شواهد بسیاری در مورد استفاده از سلاح‌شیمیایی توسط شبه‌نظامیان(مخالفان بشاراسد) در سوریه وجود دارد.»

دولت‌های حامی حکومت مرکزی سوریه علت عدم استفاده ارتش این کشور از سلاح شیمیایی را چند دلیل و از جمله پیشروی‌های ارتش سوریه در مناطق مختلف و عقب‌نشینی اجتناب‌ناپذیر نیروهای مسلح مخالف، حضور بازرسان سازمان ملل متحد در دمشق که برای بررسی یک مورد دیگر استفاده از سلاح شیمیایی در این کشور به سر می‌بردند، موافقت فوری بشاراسد با ورود کارشناسان ویژه سلاح‌های شیمیایی سازمان ملل به سوریه بعد از جنایت الغوطه و... اعلام کردند.

مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی و از جمله جان‌کری وزیر امور خارجه آمریکا و اوباما رئیس‌جمهور این کشور خیلی شفاف و صریح از لزوم حمله نظامی به هدف‌هایی مشخص در داخل خاک سوریه سخن گفتند. فضای رسانه‌ای چنان تحت تاثیر رجزخوانی مقامات آمریکایی قرار گرفت که هرلحظه منتظر اعلام خبر آغاز عملیات نظامی بودند. دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس نیز همپای آمریکایی‌ها از لزوم حمله به سوریه سخن گفت و موضوع را به مجلس این کشور برد. نمایندگان انگلیس که یک دهه پیش با همین بهانه شاهد مشارکت سربازان کشورشان در حمله به عراق بودند؛ جلسه پارلمان را به جلسه محاکمه هیات حاکمه انگلستان مبدل نمودند و در نهایت هم دلایل و سخنرانی «دیوید کامرون» نتوانست اکثریت آنان را قانع کند و مجلس انگلستان با تقاضای دولت برای مشارکت در حمله به سوریه مخالفت نمود.

به موازات تهدیدات غرب و کشورهای عربی همسوی آنها و وعده‌های صریح عربستان سعودی و قطر مبنی بر تامین تمامی هزینه‌های مالی حمله غرب به کشور عربی سوریه؛ مخالفان جنگ نیز بیکار ننشستند. دولت روسیه و شخص «ولادیمیرپوتین» رئیس‌جمهور این کشور به صراحت بر حمایت از سوریه تاکید نمود و کشتی‌های جنگی خود را به منطقه اعزام کرد. پوتین بار دیگر بر این گفته پیشین خود که: امروز دیگر هیچ‌کس اعتقادی به وجود نظام تک قطبی جهان ندارد و نظام حاکم کنونی برجهان؛ چند قطبی است؛ تاکید نمود. این موضع‌گیری یعنی که آمریکا دیگر نمی‌تواند مانند گذشته خود را کدخدای جهان دانسته و هر آنچه اراده نماید؛ انجام دهد. این موضع‌گیری و تظاهرات ملت‌های مختلف جهان که به پایتخت‌های اروپایی و آمریکا نیز کشیده شد؛ باعث تقویت جبهه مخالفان جنگ دیگری در خاورمیانه شد و آمریکایی‌ها را به عقب‌نشینی واداشت.

براساس قوانین آمریکا؛ رئیس‌جمهور این کشور فرمانده کل نیروهای مسلح بوده و می‌تواند بدون اذن و اجازه کنگره مبادرت به حمله نظامی کند اما ظرف مدت سه ماه باید مجوز لازم را کسب نماید. این موضوع بارها در تاریخ حملات نظامی آمریکا به وقوع پیوسته است. اما اینبار باراک اوباما با درک صحیح از اوضاع و مخالفت‌های و جهانی نیز آثار و پیامدهای به جای مانده منفی مداخله نظامی در کشورهای افغانستان و عراق در نزد افکار عمومی آمریکایی‌ها و ابهام جدی در نتایج عملی عملیات نظامی در رسیدن به اهداف مورد نظر واشنگتن؛ در پشت تریبون قرار گرفت و موضوع حمله به سوریه را به کنگره ارجاع داد. آگاهان سیاسی بر این باورند که اوباما توپ را آگاهانه در زمین کنگره انداخت.

امروز که نزدیک به یک ماه از وقوع حمله شیمیایی در سوریه می‌گذرد و تاکنون حمله نظامی آمریکا و فرانسه و... به سوریه انجام نشده است. این امر اگر چه به معنی پایان حتمی خطر وقوع جنگ نیست اما از طرف دیگر می‌تواند به عنوان تغییر روش آمریکا در عرصه جهانی برآورد گردد. آمریکا که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد؛ به نوعی «هژمونی» دست یافته بود و بدون توجه به دیگر قدرت‌های جهانی؛ کشورهای سودان و لیبی ( در زمان معمرقدافی) را با موشک هدف قرار داد و افغانستان و عراق را اشغال نمود؛ امروز برای حمله به کشور سوریه با مقاومت جدی «روسیه» مواجه است، روسیه‌ای که بر ویرانه‌های اتحاد جماهیر شوروی بنا شده و با رهبری‌های «ولادیمیر پوتین» جهان تک قطبی و سرکشی‌های آمریکا را بر نمی‌تابد. مهم این است که در این عرصه روسیه تنها نیست و علاوه بر چین؛ بسیاری از دولت‌ها و از جمله جمهوری اسلامی ایران را هم در این مساله همراه خود دارد.

اینک اعلام مقامات بلند پایه پنتاگون مبنی بر حمله قریب‌الوقوع نظامی به سوریه به منظور مقابله با استفاده از سلاح‌های شیمیایی؛ جای خود را به نرمشی کاملا سیاسی داده است. نگاهی به تحولات تقریبا یک ماه گذشته به خوبی نشان می‌دهد که یک جانبه‌گرایی و «هژمون» آمریکا در «باتلاقی» به نام سوریه به چالش کشیده شده است. اینکه آیا بار دیگر آمریکایی‌ها می‌توانند بدون توجه به دیدگاه سایر قدرت‌های جهانی؛ استقلال و تمامیت ارضی یک کشور مستقل و عضو سازمان ملل متحد را مورد تعرض و حمله قرار دهند؛ موضوعی است که هفته‌های آینده آن را نشان خواهد داد.

بهار:پایان رابطه گرگ‌ومیش

«پایان رابطه گرگ‌ومیش»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم مصطفی ایزدی است که در آن می‌خوانید؛آیت‌الله خامنه‌ای بیش از 40سال قبل کتابی را از «شیخ راضی آل یاسین» به فارسی ترجمه کردند که از نظر پژوهشگران تاریخ اسلام، اثری تحقیقی و قابل‌تحسین است. نام این کتاب به فارسی «صلح امام‌حسن (ع) بزرگ‌ترین نرمش قهرمانان تاریخ» است. با توجه به این سابقه ذهنی، وقتی عصر روز سه‌شنبه (26/6/92) سخنان رهبری انقلاب را خطاب به پاسداران شنیدم که تعبیر «نرمش قهرمانانه» را در آن سخنرانی به کار بردند، به نظرم رسید یکی از معضلات سیاسی و بین‌المللی ایران، در حال رفع شدن است. می‌دانیم که یکی از مهم‌ترین رویدادهای صدر اسلام، صلح امام دوم شیعیان (ع) با خلیفه جور حاکم بر جهان اسلام، یعنی معاویه است.

این صلح که از نظر شیعیان هم‌ارزش با قیام امام‌حسین (ع) در کربلا ارزیابی می‌شود، می‌تواند در تمام زمان‌ها الگوی کسانی قرار گیرد که شرایط سختی را پیش‌روی خود دارند. همان‌گونه که پیروی از سرور شهیدان حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) می‌تواند در برخورد با دشمن کارساز باشد و ما در جریان انقلاب‌اسلامی و جنگ تحمیلی، از آن بسیار پند آموختیم و شور آفریدیم. از نرمش قهرمانانه امام‌حسن (ع) در مقابل معاویه که قابل پیروی و پندآموزی و نیز شورآفرینی است، می‌توان بهره وافر برد.

در این یکی، دو ماه اخیر از اخبار آشکار و پیدای رسانه‌های داخلی می‌شد فهمید که سیاستمداران تازه پست‌گرفته، دارند برای تلطیف فضای بین‌المللی ایران، به‌ویژه برای آب کردن دیوار یخی بین ایران و ایالات‌متحده، گام‌هایی را برمی‌دارند، حتی خبر ردوبدل کردن نامه بین دو رییس‌جمهوری ایران و آمریکا که تایید شد و خبر دیدار همین دو نفر در مقر سازمان ملل متحد که تاکنون تایید نشده است، می‌توانست، نویددهنده شرایط جدیدی باشد که ایران در عرصه‌ جهانی با آن روبه‌رو می‌شود. شرایط پیشین به اضافه یکسری موضع‌گیری‌های احتمالا نسنجیده بعضی دولتمردان دو کشور در چند سال اخیر، تاثیرات تلخی را بر زندگی عمومی مردم ایران گذاشته که برون‌رفت از فضای اثرپذیر آن شرایط نیازمند یک اقدام قهرمانانه بود.

همه انتظار داشتند روزی فرا رسد که این اقدام قهرمانانه صورت پذیرد. پیش از ظهور روز ذکر شده، موافقت رهبری با نرمش قهرمانانه و مولفه‌های همراه آن، کلید جدیدی را به دست مقام ریاست‌جمهوری سپرد تا او با تدبیری که دارد، قفل ایجاد روابط و دفع خطرهای احتمالی را باز کند. همیشه فکر می‌کردم اگر دو نفر با هم قهر هستند و پایان دادن به این قهر نیازمند مذاکره و تعامل و نشست و برخاست است، چرا هیچ‌یک کلیدی را برای باز کردن این در بسته نشان نمی‌دهند. چه اشکالی دارد، کسی که نگران رفتار دیگری است، لای در را به میزان یک سانتی‌متر باز کند و گوش به درخواست نفر دیگر بدهد، شاید از آن مواهبی برای ملک و ملت به دست‌ آید. امروزه بیش از 30سال از زمانی که امام‌خمینی(ره) رابطه ایران و آمریکا را رابطه میش و گرگ توصیف کردند، می‌گذرد.

امروز نه ایران میش است و نه آمریکا آن‌قدر قدرت دارد که گرگ تلقی شود. گرگ یک خصلت درنده‌خویی دارد و یک زور و قدرتی که از درنده‌خویی بهره ببرد و تقویت شود. مگر می‌شود در 30سال گذشته ما همچنان ضعیف و زمینگیر و بی‌دست‌وپا همچون یک میش زبان‌بسته مانده باشیم و آمریکای قوی و متجاوز و دخالت‌گر، همچنان قوی و چابک همچون گرگ مانده باشد؟ ایران اسلامی، توانش افزایش یافته و آمریکا، قدرتش کم شده، تا جایی‌که اگر تصمیم می‌گیرد به سوریه حمله کند، زورش نمی‌رسد. دلیل آن مهم نیست، مهم اتفاقی است که نیفتاد. آنچه روز سه‌شنبه در دیدار سپاهیان با فرمانده کل قوا گذشت، نقطه پایانی بود بر رابطه تعریف‌شده گرگ و میش.

به یقین صاحب این تعریف، یعنی امام‌خمینی(ره) هم نمی‌خواستند این رابطه یا بی‌رابطه‌ای، برای همیشه در دنیای سیاست بماند. ایشان در زمان حیات‌شان از ایجاد رابطه بین ایران و آمریکا، در وقتی که به نفع کشورمان باشد، سخن گفته بودند. یعنی رابطه گرگ و میش را منحصر به صدر انقلاب اسلامی می‌دانستند.

آرمان:اولویت نخست روحانی چیست؟

«اولویت نخست روحانی چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛در حال حاضر شرایط هر دو کشور ایران و آمریکا با سال‌های گذشته تفاوت بسیاری کرده است. ادبیات و اظهارنظرهای هر دو طرف بخصوص بعد از انتخابات 24 خرداد تغییرات چشمگیری را شاهد بوده است. غرب بلافاصله بعد از انتخاب روحانی استقبال خوبی ازاین مساله کرد. از طرف دیگر پیام 24 خرداد در داخل کشور هم درک شد که جامعه خواهان افزایش تعامل و گفت‌وگو با جهان و کاهش تنش‌هاست و از این زاویه شرایط کشور هم اقتضا می‌کند که نگاه جدیدی در سیاست‌های خارجی جاری شود. آقای روحانی هم انصافا ورود خوبی به این مسائل داشتند و به نظر می‌رسد که واقعا به دنبال حل این مشکلات است.

دولت روحانی فرصت‌های دیپلماتیک را از دست نمی‌دهد. اینکه آقای روحانی در دومین سفر خارجی خود پس از ورود به پاستور، در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت می‌کنند نیز نشان از این دارد که می‌خواهد جهان یک ایران جدید را درک کند و این نشان‌دهنده فهم ایشان از مفاهیم روابط بین‌الملل است. امروز همه به این نقطه مشترک رسیده‌اند که باید بیش از پیش جهان و فضای تعامل با کشورها را درک کنیم. ما در پرونده‌های مختلف با کشورهای جهان در رابطه هستیم و خوب است که طی تعاملات و گفت‌وگوهایی بتوانیم مشکلات را البته با حفظ حقوق و شأن ملت ایران حل کنیم. در مسیر رابطه ایران و آمریکا جدای از مساله سوریه، مساله هسته‌ای نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

البته مساله سوریه به خاطر بحث استفاده از سلاح‌های شیمیایی از فوریت بیشتری نسبت به مساله هسته‌ای برخوردار است اما همچنان مساله هسته‌ای اهمیت بیشتری دارد. آقای روحانی هم این مساله را خوب درک می‌کنند و می‌خواهند که دیدگاه سالم ایران در دنیا فهمیده شود. اولین کار روحانی باید اصلاح این تصویر باشد. به نظر می‌رسد که تا اینجای کار عملکرد روحانی خوب بوده است و توانسته که توجه‌ها را جلب کند و من شخصا به این قضایا خوشبین هستم و فکر می‌کنم که همگی باید منتظر اتفاقات خوبی باشیم. دولت آقای احمدی‌نژاد اساسا در سیاست خارجی مشی خاص خود را دنبال می‌کرد.

ما نیز بارها و بارها گفتیم و متذکر شدیم تا این مسائل اصلاح شوند که متاسفانه توجه کافی به این انتقادات دلسوزانه نشد. منافع ملی یک کشور در این راهبرد تعریف می‌شود که بتواند خطرات را از کشور دور و بیشترین امتیازات را در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای کسب کند. این امر هم مستلزم آن است که سیاست‌ها متعادل و بصورت اولویت بندی شده مشخص باشند که در دولت‌های آقای احمدی‌نژاد شاهد رعایت این استاندارد در سیاست خارجی نبودیم.

اما آنچه در سیاست خارجی دولت سید محمد خاتمی بود تفاوت اساسی با دولت بعد از خود داشت و بر پایه سه محور اساسی تعریف شده بود. محور اول گفت‌وگوی تمدن‌ها بود که برای جلوگیری از جنگ مطرح شد و توانست تحرکات دولت بوش که بر طبل جنگ می‌کوبید را خنثی کند و همچنین ایران را از رفتن به زیر فشارها نجات دهد. محور دوم همکاری، همراهی ایجاد رابطه مناسب با همسایگان بود که باعث شد امنیت در منطقه تقویت شود.

مهم‌ترین مساله امنیتی برای یک کشور امنیت مرزی است که در آن دوران وضعیت خیلی خوبی پیدا کرد. محور سوم ایجاد هماهنگی بین سیاست‌های داخلی و خارجی بود که از مسائل اساسی در سیاست‌ورزی و اداره کشور است. در جهان امروز نمی‌شود در سیاست داخلی و خارجی دوگانه عمل کرد و بایدی که هر دو این رویکردها یک شعار و چارچوب داشته باشند.

متاسفانه آقای احمدی‌نژاد این رویکرد‌ها را بصورت کلی تغییر دادند و حتی بعضا مخالف بحث‌های مثبتی چون تنش‌زدایی و گفت‌وگوی تمدن‌ها عمل کردند. من فکر می‌کنم که روحانی به هر سه این محورهای پیشین نیاز دارند. هم در داخل و هم در خارج هم نشان داده‌اند که می‌توانند فضای اعتدال را ایجاد کنند و طبیعتا گفت‌وگو با جهان و تنش زدایی را در سیاست‌های خارجی خود اعمال خواهند کرد.

ابتکار:نرمش قهرمانانه ضامن استقلال و اقتدار

«نرمش قهرمانانه ضامن استقلال و اقتدار»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن می‌خوانید؛رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان، پیشکسوتان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در رابطه با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران فرمودند: عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاکره و مذاکره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی فهم و درک شود. رهبر معظم انقلاب ضمن موافقت با حرکت‌های صحیح و منطقی در سیاستهای خارجی و داخلی افزودند: با مسئله‌ای که سالهای پیش نرمش قهرمانانه خواندم موافقم چرا که این حرکت در مواقعی بسیار خوب و لازم است اما با پایبندی به یک شرط اصلی. ایشان درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او را، شرط اصلی استفاده از تاکتیک نرمش قهرمانانه اعلام کردند.

اتخاذ چنین رویکرد واضحی ازسوی مقام معظم رهبری شاید جواب قاطعی باشد به گروههای تندرویی که با تحلیلهای ناصواب به طور مداوم در صدد متهم و منزوی ساختن دلسوزان کشور بوده و هستند. افرادی که در عین ادعای ولایت پذیری تنها سعی شان پوشاندن جامه ولایت به خواستهای خود، جهت تحمیل بر اکثریت بوده است. نگاهی به گفته‌های یکی دو ماهه اخیر این گروه که تاکتیک جدید دولت در سیاست خارجی را هدف گرفته بود، نشان می‌دهد که چگونه آنان دیپلماسی خارجی دولت یازدهم را عملی ساختن پروژه نوشاندن جام زهر دوم در تاریخ پس از انقلاب می‌دانستند.

پر واضح است که تفاوت انتخابات ریاست جمهوری اخیر با انتخابات پیشین از نوع خود، آن است که این بار تنها نگاه‌ها معطوف به مسائل داخلی منهای ارتباطش با روابط خارجی نبود. مردم این بار به تجربه دریافته بودند که بهبود وضعیت معیشت شان آن چنان با نوع تعامل با دنیای خارج پیوند خورده که به جهت بهبود اقتصاد، راهی جز گزینش نگاهی متفاوت در زمینه ی روابط خارجی ندارند.

اخبار این روزها در زمینه دیپلماسی نامه نگاری و بیانات رهبر معظم انقلاب نشان می‌دهد که داشتن تعامل مثبت با جهان، به ویژه غرب اکنون از موضوعی ضد ارزش به امری ضروری بدل شده است.

نگاهی به گذشته مشخص می‌نماید که پرداختن به مسئله مذاکره با غرب به ویژه آمریکا به عنوان کشوری که یکی از پیچیده ترین روابط را پس از انقلاب با آن داشته ایم نه تنها گوشی شنوا در سیاست حاکم نداشته، بلکه یکی از پرهزینه ترین امور برای اظهار کنندگان آن بوده است. امری که در سوی مخالف، افرادی را شامل می‌شود که نگاهی تندروانه و منبعث از قرائت سختگیرانه مذهبی و انقلابی دارند. این افراد در باورشان ملتی را متصورند که با رابطه ای یک سویه در انقیاد استکبار جهانی گرفتار خواهد آمد و عزت و استقلال خود را از دست خواهد داد.

البته در سوی دیگر، موافقان مذاکره با آمریکا نیز معترفند که مسیر پیش رو، با آن همه نشیب و فرازهای تاریخی، مسیر راحتی نخواهد بود. بدیهی است که گروههای طرفدار اسرائیل در آمریکا به سبب داشتن تفکر مخالفت دائمی و ریشه ای با جمهوری اسلامی از هر گونه کار شکنی دریغ نخواهند کرد ولی یک رابطه مدیریت شده خواهد توانست چنین گروههایی را در موضع ضعف سیاسی قرار دهد به نوعی که این جریانات، دیگر نتوانند با تکیه بر رفتار ماجراجویانه ی برخی عناصر داخلی، افکار عمومی در غرب را با خود همراه کنند.

مورد دیگر این که انتخابات اخیر بیش از 70 درصد واجدین شرایط را به پای صندوقهای رأی آورد و خلق حماسه ای سیاسی را موجب شد. این موضوع، در کنار برنامه‌های رئیس جمهور معتدل، از نوعی همگرایی ملی خبر می‌دهد که در پیامدش، اعتماد به نفس سیاسی در سطح کشور و جهان را باعث می‌شود. بدیهی است که مذاکره در چنین شرایطی نه از سر استیصال بلکه از سر درایت و اعتماد به نفس سیاسی است. مذاکره ای که نقطه ی شروعش حل و فصل مسائل هسته ای و انتهایش رابطه ای است ضامن منافع طرفین. ایجاد چنین رابطه ای، نه تنها استقلال کشور ما را زایل نمی‌سازد بلکه کام مخالفان و برخی دیگر از کشورهایی که منافع خود را در عزلت ایران می‌بینند، تلخ می‌کند. کشورهایی که با سوء استفاده از انزوای سیاسی کشور در چندسال گذشته به باج خواهی اقتصادی، سیاسی و گاه ارضی می‌پردازند. ممالکی که خود را دوست می‌شمارند ولی تنها به فکر منافع خویش هستند. دولتهایی که بدانها دل بسته ایم ولی آنها فقط به منفعت حاصل از رابطه با ما چشم دوخته اند و گاه با زیرکی و نشان دادن تمایلاتی به غرب، ازما بیش از پیش طلب می‌کنند.این گونه است که تفسیر ما از استقلال گاه باژگونه تعبیر می‌شود.

کلام آخر این که مذاکره و ایجاد رابطه به معنای پذیرش تمام گرایشات طرف مقابل نیست. چه بسا کشورهایی در دنیا هستند که در عین داشتن تمایلاتی متضاد و مخالف، با هم رابطه ای متقابل دارند. تجربه به ما نشان می‌دهد ارتباط با دنیا ضامن استقلال و قدرت است و انزوا طلبی جزگرفتار شدن در دام باج خواهی‌ها و ضعف کشور چیزی را به دنبال نخواهد داشت.

دنیای اقتصاد:بلوغ جنبش ضد تحریم

«بلوغ جنبش ضد تحریم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر اکبر کمیجانی است که در آن می‌خوانید؛در ابتدای این نوشتار لازم می‌دانم تحسین و تقدیر خود را نسبت به اقدامات ارزشمند کلیه نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور اعلام کنم که در سه ماه اخیر به حمایت از «جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها» پرداختند؛ از همکاران اقتصاددان گرفته تا نخبگان سایر حوزه‌ها و از فعالان بخش خصوصی گرفته تا فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد و اما در این یادداشت کوتاه به ارائه سه نکته در مورد «جنبش اعتراض به تحریم‌ها» خواهم پرداخت؛ جنبشی که به نظر می‌رسد در سه‌ ماه اخیر دوران طفولیت خود را پشت سر گذاشته و به تدریج به گفتمانی فراگیر در میان نخبگان ایرانی داخل و خارج کشور تبدیل شده است.

دو نکته ابتدایی، پیشنهادهای نگارنده برای محتوای سخنان نخبگانی‌ است که در داخل و خارج از کشور مایل به ایفای نقش در حمایت از جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها هستند. نکته سوم هم توصیه‌ای‌ است خطاب به دیپلمات‌های ایرانی و غربی:

اول) تاثیر اصلی تحریم‌ها، تخریب بخش غیرنظامی اقتصاد کشورهای تحت تحریم. لازم است نخبگان ایرانی، از تمام تریبون‌های ممکن داخلی و خارجی استفاده کرده و نخبگان کشورهای غربی را خطاب قرار دهند که تحریم‌های اقتصادی، چه در مورد ایران و چه در مورد دیگر کشورهای تحریم‌شده، اگرچه عموما به بهانه «جلوگیری از توسعه بنیه نظامی» و «تضعیف بنیه مالی دولت‌های تحت تحریم» وضع می‌شوند، اما در عمل تاثیر اصلی آنها عبارت است از: «تخریب اکثر بخش‌های غیرنظامی اقتصاد» و نیز «تضعیف بنیه بخش خصوصی در کشورهای تحت تحریم»؛ فرآیندی که قطعا نمی‌تواند در راستای «توسعه دموکراسی» و «بهبود وضعیت حقوق بشر» در کشورهای تحریم‌شده ارزیابی شود.

خلاصه آنکه جامعه نخبگان ایرانی، چه اقتصاددانان و چه غیراقتصاددانان، چه مقیم داخل و چه مقیم خارج کشور، لازم است به شکل‌های مختلف تلاش کنند صدای خود را در مورد نتایج نامنصفانه این تحریم‌ها به گوش نخبگان کشورهای غربی برسانند. لازم است تحریم‌ها هم به لحاظ «اخلاقیات» و هم به لحاظ «میزان تاثیرگذاری در دستیابی به اهداف بیان‌شده» مورد نقد قرار گیرد. در این زمینه لازم است هر گروهی از نخبگان و متخصصان، به مقتضای مزیت خود وارد عمل شوند. مثلا «اتاق صنایع و معادن و بازرگانی ایران»، به‌عنوان شاخص‌ترین نماینده بخش خصوصی کشور، وظیفه سنگینی دارد و لازم است تا حد ممکن در مجامع و کنفرانس‌های داخلی و خارجی و نیز در رسانه‌های بین‌المللی به روشنگری در زمینه لطمه سنگین تحریم‌ها به بخش خصوصی و بخش غیرنظامی اقتصاد ایران بپردازد.

دوم) ادعای غربی‌ها درباره کارشکنی دیپلماتیک دولت ایران، در دوره دولت جدید قابل قبول نیست. نخبگان مشارکت‌کننده در جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها، باید بر این نکته تاکید کنند که صرف‌نظر از مواضع دولت قبلی، موضع رسمی دولت جدید جمهوری اسلامی ایران - چه قبل از: انتخابات و چه بعد از انتخابات - عبارت بوده است از «اعتدال در عرصه سیاست خارجی» و نیز «استقبال از مذاکره سازنده و بدون پیش‌شرط با کشورهای غربی.» دولت جدید ایران که در انتخاباتی پرشکوه و کم‌نظیر انتخاب شده، معتقد است که مذاکرات دیپلماتیک همراه با خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی دو طرف، می‌تواند کلید دستیابی به توافق مطلوبی باشد که هم ایران و هم کشورهای غربی از آن نفع خواهند برد.

پیام صلح‌طلبانه مردم ایران که در انتخابات اخیر با رای قاطع آنان به گفتمان اعتدال‌محور نمود یافت، زمانی برجسته‌تر می‌شود که توجه کنیم در حال حاضر ایران دموکراتیک‌ترین کشور منطقه خاورمیانه است. به این ترتیب لازم است نخبگان ایرانی در قالب جنبش مدنی ضد تحریم نخبگان غربی را خطاب قرار داده و به آنها بگویند که اگر سیاستمداران غربی بخواهند به پیام صلح‌طلبانه مردم ایران در انتخابات اخیر احترام بگذارند، قطعا باید به بازنگری سریع در تحریم‌های نامنصفانه موجود علیه کشورمان بپردازند.

سوم) اهمیت هوشیاری سیاستمداران ایرانی و غربی. همان‌طور که پروفسور محمدهاشم پسران در مقاله خود پیرامون جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها (سرمقاله دنیای اقتصاد در تاریخ 12 مرداد 92) به درستی اشاره کرده، «لازم است هم سیاستمداران ایرانی و هم سیاستمداران غربی به خوبی قدر «فرصت کم‌نظیر» حاصل‌شده بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری پرشکوه اخیر ایران را بدانند؛ فرصتی که اگر به خوبی قدر دانسته نشده و به سرعت از آن استفاده نشود، چه بسا با «پشیمانی‌های کم‌نظیر» همراه شود.»

در حاشیه این اشاره صحیح پروفسور پسران، باید توجه کنیم که شرط کلیدی موفقیت جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها آن است که دولتمردان و تیم دیپلماتیک دولت جدید نیز با هوشمندی مناسب قدر فرصت ناشی از همدلی نخبگان ایرانی با دولت جدید را بدانند؛ همدلی وسیعی که یکی از مصداق‌های آن را می‌توانیم در استقبال سریع و فراگیر نخبگان ایرانی از جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها مشاهده کنیم. وضعیت پرامید ایجادشده بعد از انتخابات در داخل و خارج کشور، هم شرایط مساعدی را برای مذاکرات خوش‌بینانه و موفقیت‌آمیز برای دیپلمات‌های غربی مهیا کرده و هم شرایط مناسبی را در اختیار تیم دیپلماتیک دولت جدید قرار داده است تا بتوانند از یک طرف با تدبیر مناسب حقانیت موضع رسمی کشور (استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای) را با زبانی مستدل برای کشورهای غربی توجیه کنند و از طرف دیگر ابتکار عمل در مذاکرات با هدف کاهش مرحله به مرحله و نهایتا لغو تحریم‌ها را پیگیری کنند.

در پایان نگارنده امیدوار است که حرکت مبارک «جنبش‌مدنی ضد تحریم»، بتواند با هوشیاری دیپلمات‌های غربی و هوشمندی دیپلمات‌های ایرانی همراه شود و به زودی به ارائه یک برنامه زمان‌بندی منطقی برای کاهش تحریم‌های غیرمنطقی و غیرعقلایی موجود علیه کشورمان منجر شود؛ فرآیندی که می‌تواند سرآغاز فصل تازه‌ای از تعامل برنده - برنده بین ایران و کشورهای غربی محسوب شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها