
گاهی از روی این اشعار و مقبولیت آنها میتوان به نگاه مردم نسبت به این آموزهها دست یافت. همین نکته انگیزهای شد تا با دکتر بهمن خلیفه، پژوهشگر ادبیات و مدرس دانشگاه شهید بهشتی، گفتوگویی داشته باشم و از تغییر و تطور کلمات مربوط به روزه و رمضان در ادبیات فارسی و عرفانی پرسشهایی را بپرسم.
به نظر نمی آید کلماتی مانند « روزه» ، «صوم» و «صیام» نخست با معنای متعارف فقهی و بعدها یعنی در اشعار مولوی یا حافظ در غزلهای عاشقانه به شکلی به کار رفتهاند که دیگر معنای متعارف فقهی را از دست داده و بیشتر به مفهومی تبدیل شدهاند که از آن برای کارکردهای دیگر استفاده شده است. به نظر شما این فرضیه درست است؟
بله، بیشتر شاعران و ادیبان کلمات مرتبط با رمضان و روزه را در معنای قاموسی و فقهی به کار بردهاند؛ یعنی مقصود آنها بیانِ مضمونی مرتبط با حکم روزه ماه رمضان در قرآن بوده است؛ اما بعدها رفته رفته با غلبه اشراق در شعر فارسی و رواج مفاهیم عرفانی و تاویلی و غلبه باطن بر ظاهر، استفاده از واژگان مربوط به روزه و رمضان در شعر و ادب فارسی از ظاهر فراتر رفت و رنگ باطن گرفت.
برای مثال، در این ابیات، عبارات روز و رمضان کاملا در معنای متعارف و مرسوم به کار رفته است:
برآمدن عید و برون رفتن روزه / ساقی بدهم باده، بر باغ و به سبزه (منوچهری)
ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان / عقل باور نکند کز رمضان اندیشد (سعدی)
گر عید روزه داران بر خلق هست فرّخ / دیدار توست فرّخ، بر عید روزهداران (امیر معزی)
نماز و روزه تو باد یک به یک مقبول / نماز و روزه خصمانت سر به سر مردود (امیر معزی)
اما در ابیات زیر، مفاهیم مرتبط با روزه و رمضان، از سطح متعارف و مرسوم فاصله گرفته است:
ماه شعبان مَنه از دست، قدح کاین خورشید / از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد (حافظ)
زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش (حافظ)
نوبه زهدفروشانِ گرانجان بگذشت / وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست / میز خمخانه به جوش آمد و میباید خواست (حافظ)
هر قدر به دوره رواج عرفان و تصوف و نفوذ این نظام فکری به ادبیات ایران نزدیک میشویم، این مفاهیم عمیقتر میشود و از سطح فاصله میگیرد.
در عرفان اسلامی و متون عرفانی، به طور خاص، مراد از تعابیری چون «روزه» و «صوم» چیست؟
در عرفان اسلامی، «روزه» یعنی قطع توجهات و خودداری از التفات به هر چیز غیر از حق است؛ یعنی اگر آدمی، سالک، انسان یا هر کس، از التفات و توجه به ما سوی الله پرهیز کند، انگار روزه است، حتی اگر آن چیز، طاعت باشد. همچنانکه روزهدار از خوردن و آشامیدن پرهیز میکند، عارف از همه چیز غیر از حق پرهیز میکند. به قول آن شاعر: ای روی تو عید و رو به روی تو نماز / پرهیز ز جز تو روزه، وین لفظ مجاز
و به قول عطار نیشابوری در مصیبتنامه: روزه چیست؟ از غیر، درگه بستن است / از وجود و از عدم ره بستن است
از امام قشیری هم در رساله قشیریه نقل شده است که: راهبی را گفتند روزه داری؟ گفت: به ذکر او روزه دارم، چون غیر او یاد کنم، روزه من گشاده آید.
در بیشتر کتابهایی که مبانی تصوف و عرفان اسلامی ـ ایرانی را توضیح دادهاند، به این مساله اشاره کردهاند که روزه عام، همان امساک و پرهیز از خوردن و آشامیدن و دیگر مفطرات است، اما روزه خاص آن است که همه قوا و اعضای بدن از محرمات دوری کنند و روزه خاص الخاص آن است که انسان با همه وجود و از دل به حق توجه کند و غیر حق را فراموش کند. به قول آن شاعر: از غیر تو دارم همه روزه، روزه / هر شب کنم از عطای تو دریوزه / تا روزه من تو را قبول افتاده / جان و دل من به روزهاند هر روزه
عزالدین محمود کاشانی در مصباح الهدایه، شاه نعمتالله ولی در رسائل خود، غزالی در کیمیای سعادت و امثال ایشان این نکته را یادآور شدهاند. شاید بهترین تعبیر از «روزة معنی» و معنای واقعی و باطنی روزه را مولوی جلالالدین در مثنوی بیان کرده باشد: روزه ظاهر هست امساک طعام / روزه معنی توجه دان تمام / این دهان نبود که چیزی کم خورَد / وان ببندد چشم و غیرش ننگرد / روزه گردد گرد تقوا از حلال / در حرامش دان که نبود اتصال... / لب فرو بند از طعام و از شراب / سوی خوان آسمانی کن شتاب / این دهان بستی دهانی باز شد / کم خورنده لقمههای راز شد / ضیف با همت چو ز آشی کم خورد / صاحب خوان، آشِ بهتر آورَد / روزهگیر الانتظار الانتظار / از برای آشِ بالا، مردوار
کاشفی در لبّ لباب مثنوی، در توضیح همین ابیات مولوی، حقیقت روزه را به نیکی بیان کرده است: «روزه، در شریعت، امساک است از مفطرات، در حقیقت، اعراض است از التفات به جمیع کائنات و گفتهاند: روزه جسد، باز ایستادن است از طعام و روزه دل، نگاه داشتن دل است از وسوسههای گناه. روزه روح، عدم التفات به کل آفریدهها و روزه سر، استغراق در بحر مشاهده است علی الدوام و آنکه روزه صورت دارد، افطار او در شب باشد و آنکه روزه معنی دارد، افطار او در وقت لقای ربّ باشد، که صوموا برؤته و افطروا برؤیته.»
خلاصه کلام این که به قول حافظ بزرگ: ثواب روزه و حج قبول آن کس بُرد / که خاک میکده عشق را زیارت کرد
کلماتی مانند روزه و رمضان تقریبا از چه زمانی در اشعار و متون ادبی ما به کار رفتهاند؟
میدانیم رمضان ماه نهم از سال هجری قمری است و پس از آغاز دعوت پیامبر اسلام(ص) خداوند، روزه داشتن در این ماه را بر مومنان واجب کرد. در آیه 185 سوره بقره به این مساله اشاره شده است که: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ... در این آیه، روزه داشتن در این ماه بر مومنان واجب شده و در ادامه، حکم مسافر و بیمار بیان شده است. پس از اسلام واژههای مربوط به شریعت اسلام یا عینا به زبان فارسی وارد شدند یا برابرِ فارسی آن اصطلاحات به کار رفت. نام این ماه، طبیعتا به همان صورت «رمضان» به زبان فارسی وارد شد، اما در برابر اصطلاح «صوم» و «صیام»، «روزه»به کار رفت. «روزه» منسوب به روز است و در اصطلاح یعنی نخوردن و نیاشامیدن و پرهیز از مفطرات دیگر در طول روز یعنی از طلوع تا غروب آفتاب.
این کلمات یعنی روزه و رمضان از قدیم، یعنی از زمانی که آثار منظوم در زبان فارسی باقی مانده، در شعر و متون ادبی فارسی به کار رفته و شاعران و ادیبان برای بیان مقصود و بیشتر برای پروراندن مضامین ادبی، از این واژهها استفاده کردهاند.
چنان بر دل هر کسی بود دوست / نماز شب و روزه آیین اوست
در دورههای بعدی هم تقریبا در شعر همه شاعران ایرانی، با رمضان و روزه و صوم و صیام و کلمات مرتبط با این موضوع، مضمونسازی و مفهومآفرینی دیده میشود. اشاره به روزه گرفتن و پرهیز از خوردن و آشامیدن و منتظر اذان مغرب بودن و زمان افطار و عید فطر و... تقریبا در شعر همه شاعران ایرانی دیده میشود.
در شعر مذهبی چقدر این کلمات و مفاهیم مربوط به رمضان به کار رفته؟
در تاریخ ادبیات ایران، شعر مذهبی به معنای دقیق کلمه بیشتر به واقعه محرم سال 63 هجری قمری و کربلا پرداخته است. این اشعار را در گنجینه الاسرار عمّان سامانی یا زبده الاسرار صفی علی شاه و... میتوان یافت. ولی اثر مستقلی که ویژه به مساله روزه و رمضان پرداخته باشد، بنده به یاد ندارم؛ اما مهم این است که در شعر بیشتر شاعران ایرانی، به صورت پراکنده به روزه و رمضان اشاره شده و در مضمونسازیها از آن استفاده شده است. این اشعار تقریبا به کلی با انگیزههای شخصی سروده شده، مثل آن شعر سعدی که در وداع ماه رمضان سروده شده است:
برگ تحویل میکند رمضان / بار تودیع بر دل اِخوان
یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان...
ماه فرخنده روی بر پیچید / و علیک السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر / مجلس ذکر و محفل قرآن...
یا آن قصیده عطار که با ردیف «روزه» در دیوان او هست:
مکن مدار، برای من ای پسر روزه / که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه / دل از فراق تو در روزه وصال بماند / به جان تو که بنگشاد او دگر روزه
مولوی، عطار و سعدی، نفع مادی در سرودن این ابیات نداشتهاند. آنها درک و دریافت قلبی خود از ماه رمضان و روزه و طاعت حضرت حق را بیان کردهاند.
حورا نژاد صداقت / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم