در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
او آرزوی یک زندگی سالم را دارد؛ آرزویی که هیچوقت به آن نرسیده است. سیاوش متهم به قتل یکی از دوستانش است. او که در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده، میگوید نه قصد کشتن داشته و نه عملی که انجام داده، کشنده بوده است.
نماینده دادستان تهران که در جلسه محاکمه حاضر شده بود، میگوید: «مدارک موجود در پرونده نشان میدهد سیاوش ابتدا یک بار با مقتول درگیر و در مرحله اول دعوای آنها تمام شد و در مرحله دوم بار دیگر سیاوش و مقتول با هم دعوا کردند که آغازکننده این نزاع آنطور که متهم مدعی است، مقتول بود.
آنطور که سیاوش و شاهدان گفتهاند مقتول، سیاوش را به ماموران معرفی کرده و همین هم باعث شده بود سیاوش چند روز در بازداشت باشد. متهم بعد از اینکه آزاد شد، از آنجایی که از این موضوع بشدت ناراحت بود، سراغ مقتول رفت و او را با ضربات چاقو به قتل رساند؛ هرچند آنها قبلا با هم دوست بودند، اما بازداشت سیاوش آغاز دشمنی آنها شد.
طبق مدارک موجود در پرونده سیاوش طراح اصلی این قتل بود و برای اینکه بتواند دست به قتل بزند، بعد از درگیری اول، دوباره به محل برگشت. بنابراین دیگر نمیتواند مدعی شود قتل غیرعمدی بود.
او ضربات متعددی به مقتول زد. کسی که قصد قتل نداشته باشد و برای فرار از مهلکه بخواهد گام بردارد، هرگز یک ضربه بیشتر نمیزند؛ در حالی که سیاوش چند بار به او ضربه زد.
بنابراین نمیتوان گفت که متهم نمیخواست دست به قتل بزند، البته تصمیمگیری در مورد اینکه متهم قصاص شود یا نه به دادگاه مربوط است، ولی باید بگویم کیفرخواست علیه متهم است و از نظر دادسرا او مرتکب قتل عمد شده است، بنابراین حتی اگر متهم رضایت نیز بگیرد، بازهم از نظر دادسرا باید به لحاظ جنبه عمومی جرم مجازات شود.»
کاش زمان به عقب برگردد
گفتههای نماینده دادستان مورد تائید متهم نیست. او در تحقیقات مقدماتی گفته بود قصد قتل نداشت و همچنان بر آن تاکید دارد. سیاوش حالا که به دادگاه رسیده است، میگوید: «وقتی سابقهدار شدم که یک نوجوان بودم. خودم میدانم که خیلی کارها را نباید انجام میدادم، اما به دلیل اتفاقات تلخی که در زندگیام افتاد، همیشه اشتباه میکردم.
من از بچگی با بقیه فرق داشتم و همیشه گوشهگیر بودم. بعد که کمی بزرگ شدم، فکر میکردم برای رسیدن به پول و خواستههایم باید هر راهی را امتحان کنم. از وقتی فهمیدم نباید این کار را بکنم، پدرم هم کمکم کرد. او به من گفت حاضر است در محل کارش برایم شغلی پیدا کند.
پدرم با توجه به سابقه خوبی که داشت، توانست برایم کاری پیدا کند، من هم مشغول به کار شدم. نمیخواستم کاری کنم که این موقعیت شغلی را از دست بدهم، میخواستم زندگی خوبی برای خودم بسازم، اما از آنجایی که نتوانستم در برابر خطاها و اشتباهات دیگران سکوت کنم، شغلم را از دست دادم.
من خطای چند رئیس را دیدم و به مقامات بالاتر گزارش دادم و این برایم گران تمام شد. آنها من را اخراج کردند، اما قرار شد حق و حقوقم را بدهند. چند بار برای گرفتن پولم رفتم، اما هر دفعه من را رد کردند. آنها میخواستند اذیت کنند و انتقام بگیرند.
آخرین روز با دعوا و درگیری پولم را دادند. مبلغ زیادی نبود، اما برای من که هیچ پولی نداشتم خیلی مهم بود. حدود 250 هزار تومان پول گرفتم. تصمیم گرفتم آن را سرمایهای برای کار کنم. نتوانستم در یک کار سالم سرمایهگذاری کنم و تصمیم گرفتم این پول را برای ماده مخدر شیشه استفاده کنم. مقداری شیشه و یک ترازو خریدم تا مواد بفروشم. مقداری از آن را فروختم، اما دیدم نمیشود و وجدانم قبول نمیکند.
من فرد سالمی بودم. پدرم به من نان حلال داده بود، به همین علت مواد و ترازو را به یکی از دوستانم دادم. همگی آن شب حادثه در یک خانه بودیم، اما من دیگر موادفروشی نمیکردم. به دلیل مشکلاتی که داشتم، افسرده بودم و مشروب خوردم. زیادهروی هم کردم. خوابم برد.
فردای آن روز با شنیدن صدایی بیدار شدم، چشمانم را که باز کردم دیدم پلیس در خانه است. ماموری به من هم دستبند زد، من هم دیگر نتوانستم کاری بکنم. همه کسانی که در آن خانه بودند، بازداشت شدند. من هم میان آنها بودم. ماموران زیادی در خانه بودند، در راهپله یکدفعه مقتول را دیدم. ما دوستان قدیمی بودیم. او یک دفعه به ماموران گفت این متهم اصلی است، او را با خود ببرید؛ هرچند ماموران او را هم بازداشت کردند، اما وقتی همگی سوار خودرو شدیم، بعد از چند متر مقتول را پیاده کردند. همانجا متوجه شدم او ما را لو دادهاست و به دروغ به ماموران گفته بود اصل کاری من هستم، در حالی که واقعا اینطور نبود و شیشه دست شخص دیگری بود.»
متهم ادامه میدهد: «گفتههای مقتول باعث شد ماموران نسبت به من رفتار بدی پیش بگیرند. من را خیلی اذیت کردند و در نهایت متوجه شدند من واقعا مشکل نداشتم و مواد متعلق به کس دیگری بوده است. وقتی از بازداشتگاه بیرون آمدم، وضع خوبی نداشتم. تمام مدت به این فکر میکردم چرا مقتول به من ضربه زد و حرفی زد که ماموران نسبت به من شک کردند. نمیتوانستم درک کنم چرا این اتفاق افتاد.
سه چهار روزی بود که بیرون آمده بودم. همه مدت را در خانه بودم تا اینکه شب حادثه برای سیگار کشیدن بیرون رفتم. در خیابان کاملا اتفاقی مقتول را دیدم، به او گفتم نباید این کار را میکردی. چرا من را به عنوان عامل توزیع مواد معرفی کردی؟ تو که میدانستی من این کار را نکردم، چرا چنین کاری کردی؟ جواب درستی نداد و درگیری لفظی ما بالا گرفت. خیلی ناراحت بودم و مقتول را زدم. با اینکه سالها بود همدیگر را میشناختیم، اما اصلا نتوانستم خودم را کنترل کنم. درگیری ما در مرحله اول تمام شد، اما مقتول که خیلی عصبی بود، رفت تا چاقو بیاورد.
چند دقیقه بعد با چاقو برگشت. من هم دوستم را برای کمک آوردم. مقتول به من حمله کرد، فریاد میزد و همین فریادها باعث شد مردم جمع شوند و سعی کردند ما را از هم جدا کنند، اما نشد؛ مقتول من را رها نمیکرد. چاقو را از جیبیش بیرون آورد که مرا بزند. من دستش را پیچاندم تا چاقو زمین بیفتد، اینطور نشد. ضربهای به شکمش خورد، البته من همان موقع متوجه نشدم و در اداره آگاهی بود که فهمیدم به شکمش هم ضربه خورده است. مقتول دوباره چاقو را برداشت تا من را بزند، من هم چاقو را گرفتم و یک ضربه به کمرش زدم. قسم میخورم این ضربه را زدم تا از من دور شود، چون ضربه به پشتش بود، فکر نمیکردم باعث مرگش شود اما او فوت شد.»
متهم میگوید از کرده خودش پشیمان است: «آنقدر ناراحت هستم که نمیدانم باید چه کنم. دلم میخواهد زمان به عقب برگردد و اگر کسی قرار است بمیرد، آن فرد من باشم.»
قتل کاملا عمدی بود
اولیای دم میگویند قصد ندارند رضایت بدهند.
آنها عقیده دارند آنچه اتفاق افتاده کاملا عمدی بوده و سیاوش با این حرفهایش قصد دارد آبروی آنها را ببرد. یکی از برادران مقتول میگوید: «برادر ما اعتیاد داشت، اما آدم بااخلاقی بود. به خاطر شکستهایی که در زندگیاش خورده بود، به سمت اعتیاد رفت و همین هم زندگیاش را نابود کرد، با این حال ما خیلی دوستش داشتیم و دلمان نمیخواست این اتفاق برایش بیفتد.
او همیشه به فکر همه اعضای خانواده بود و مرگش ضربه بزرگی به زندگی ما زد. سیاوش میگوید: برادر ما او را لو داد و یک بار هم مدعیشد او آدمفروشی کردهاست. سیاوش آبروی ما را بین همسایهها برده است. شاهدان میگویند برادر ما کاری نداشته و سیاوش به او حمله کرده است.
پرونده هم همین را نشان میدهد. چطور میشود برادر ما چاقو داشته باشد و آن وقت سیاوش او را بزند؟! برادر ما سن و سالی داشت و اهل دعوا و درگیری هم نبود.
سیاوش دروغ میگوید و به دلیل ضربهای که به خانواده ما زده، باید تاوان پس بدهد؛ البته او دوست برادر ما بود، اما نامردی بزرگی در حق او کرد. حالا که آدم کشته باید قصاص شود؛ این قانون است.»
مرجان لقایی
در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حسن هانیزاده در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی در یادداشتی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رهبر در گفتوگو با جامجم:
در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با رئیس شورای تامین دام کشور وضعیت بازار واردات گوشت را بررسیکردیم
در گفتوگوی «جامجم» با مینا مهرنوش، کارآفرین و عضو هیات علمی دانشگاه تهران: