![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
خودش را با این اسم معرفی کرد و یک کارت ویزیت به من داد که در آن نوشته بود او پزشک است، متخصص اطفال. جوان خوشتیپی بود. گفت تازه از آلمان به ایران آمده و میخواهد در کشور خودش طبابت کند. حرفهایش به دلم نشست و همین شد که شماره تلفنهایمان را به هم دادیم و از آن به بعد در ارتباط بودیم. قرار شد او مطبش را که راه انداخت به خواستگاریام بیاید.
من عاشقش شده بودم طوری که هر روز همدیگر را میدیدیم. او را قابلاعتمادترین مرد دنیا میدانستم. وقتی به من گفت برای خرید مطب هشت میلیون تومان کم دارد، سریع پول را به حسابش ریختم. من خانواده ثروتمندی دارم و تهیه کردن این پول برایم کار سختی نبود. از فردای آن روز دیگر خبری از آرش نشد مدتی منتظر ماندم. پیش خودم گفتم شاید مشکلی برایش پیش آمده است، اما دیگر تلفناش را جواب نداد و من به ناچار موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و تصمیم گرفتیم از او شکایت کنیم.
دختران زیادی تا به حال همین جملات را در دستگاه قضایی به زبان آورده یا روی اوراق انتظامی نوشتهاند. رابطه پنهانی و عشق غیرمتعارف در اغلب موارد حاصلی جز پشیمانی ندارد و زمینهساز بزههای زیاد و گاه جبرانناپذیری است.
ملیحه دختری از اهالی استان فارس است که حرفهای تقریبا مشابهی دارد. او میگوید: بچه که بودم پدرم فوت شد. برادر بزرگ و مادرم از من خیلی مراقبت میکردند، اما همیشه در زندگیام چیزی کم داشتم.
کلاس دوم راهنمایی بودم که مادرم بیماری سختی گرفت و او را هم از دست دادم. از آن به بعد وضع بدتر شد چون برادرم همیشه دنبال کارها و گرفتاریهای خودش بود و اصلا حوصله مرا نداشت.
احساس تنهایی میکردم. کسی نبود که با او درددل کنم. حتی کسی را نداشتم که من را دوست داشته باشد و من هم دوستش داشته باشم. تا آخر دبیرستان مشکلی برایم پیش نیامد، اما همیشه ناراحت بودم تا این که به طور اتفاقی با پسر جوانی به اسم رضا آشنا شدم و از او خوشم آمد. ما مدتی با هم دوست بودیم.
او حرفهایم را میشنید و برایم جملات عاشقانه میگفت. خیلی دوستش داشتم و میدانستم به زودی با هم ازدواج میکنیم. او خودش گفته بود به زودی با برادرم حرف میزد. میگفت با پدر و مادرش صحبت کرده و رضایت آنها را گرفته است. رابطه ما ادامه داشت تا این که یک روز گفت مشکل مالی برایش پیش آمده است. توضیح داد از یکی چک دارد، اما چک نقد نمیشود وقتی مشکلش را شنیدم گفتم حاضر هستم کمکش کنم اول قبول نکرد، اما با اصرار من بالاخره پذیرفت پول مورد نیازش را از من قرض بگیرد.
من مقدار زیادی طلا داشتم همه آنها را بدون این که به برادرم حرفی بزنم فروختم و پولش را به رضا دادم، اما بعد از آن رفتار رضا تغییر کرد و بعد از مدتی هم گفت ما به درد هم نمیخوریم و باید رابطهمان را قطع کنیم. حالا هم هیچ مدرکی ندارم که به او پول دادهام.
خواستگاران قلابی از انواع ترفندها برای فریب دادن دختران جوان استفاده میکنند. آنها در بازی کردن نقش پسری عاشقپیشه کاملا حرفهای هستند و در بیشتر موارد برای این که راحتتر طعمه خود را فریب بدهند از عناوینی مانند مهندس، تاجر، پزشک، وکیل، استاد دانشگاه و... نیز استفاده میکنند و تمام سعیشان بر این است که خود را افرادی متمول نشان بدهند.
مجید یکی از این خواستگاران قلابی است که توسط پلیس تهران دستگیر شده است. او میگوید: من خودروهای مدلبالا را کرایه میکردم و با استفاده از آن دختران را فریب میدادم. همیشه لباسهای شیک میپوشیدم و طوری رفتار میکردم که همه خیال میکردند پولدار هستم.
من دخترانی را که خانوادههای ثروتمندی داشتند شناسایی میکردم و ترتیبی میدادم تا ملاقات ما اتفاقی به نظر برسد بعد هم با ادعاهای دروغ طرف مقابلم را فریب میدادم.
میگفتم تاجری هستم که تازه به ایران آمدهام و در حال انجام کارهای اداری برای راهاندازی شرکت صادرات و واردات هستم با این دروغها اعتماد طعمهام را جلب میکردم و بعد از مدتی در حالی که مساله ازدواج را مطرح کرده بودم به بهانهای از دختران جوان مبالغ کلانی پول میگرفتم و فرار میکردم.
جرایم خواستگاران قلابی فقط به کلاهبرداری و سرقت ختم نمیشود و گاه آنها اعمال مجرمانه سنگینتری را انجام میدهند. دختر جوانی که قربانی یکی از این جرائم شده و در مراجع قضایی استان تهران پروندهای را تشکیل داده بود، میگوید: آن پسر در محله ما زندگی میکرد.
اوایل توجهی به او نداشتم، اما آنقدر برای دوستی اصرار کرد تا این که من هم کمی نرم شدم و رابطه ما به این شکل شروع شد. او گفت قصد ازدواج دارد در غیر این صورت اصلا جوابش را نمیدادم. رابطه ما ادامه داشت تا این که او گفت خانوادهاش میخواهند قبل از برگزاری مراسم خواستگاری مرا ملاقات کنند. من که به آن پسر اعتماد کرده و از طرفی به وی علاقهمند شده بودم و میخواستم ازدواجمان بدون هیچ مشکلی انجام شود، خواستهاش را قبول کردم و روز حادثه او مرا سوار خودرویی کرد تا به جایی که میگفت والدینش منتظرمان هستند، ببرد اما وقتی به محل خلوتی رسیدیم به من تعرض کرد.
دختری از اهالی خراسان رضوی نیز در دام مشابهی گرفتار شده است. او میگوید: پسر مورد علاقهام مرا به خانهاش کشید.
قرار بود با مادرش صبحت کنم تا مقدمات خواستگاری انجام شود، اما وقتی وارد خانه شدم دیدم کسی در آنجا نیست. پسر جوان در را پشت سرم قفل کرد و به زور مرا مورد آزار قرار داد.
بازپرس جنایی تهران این روزها پروندهای را روی میز خود دارد که مربوط به قتل دختری جوان است. متهم به قتل 29 ساله میگوید: از دو سال قبل به یکی از همکارانم علاقهمند شدم من خودم همسر و دو فرزند داشتم اما موضوع را از وی پنهان کردم و به رابطهام با آن دختر ادامه دادم و به بهانه این که قصد ازدواج دارم او را فریب میدادم. تا این که بالاخره رازم فاش شد و آن دختر فهمید من متاهل هستم برای همین تهدید کرد همه چیز را به همسرم میگوید. من هم او را کشتم و جسدش را به آتش کشیدم.
خواستگاران قلابی با سوءاستفاده از عواطف دختران جوان نقشههای خود را پیش میبرند و در این بین دختران نیز با بیاحتیاطی و سهلانگاریهای خود زمینه وقوع جرایم را فراهم میکنند.
زهرا الیاسی
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: