این قضیه البته ارتباطی به قدرت رو به افزایش فناوری یا رو به ضعف نهادن سنت ندارد، بلکه بیشتر از بدفهمی و بویژه بدفهماندن سنت به نسل جوان ناشی میشود. در اینجا با چند مثال ساده و روشن این «کج فهمی و بدفهماندن» را شرح میدهم.
شهرهای جنوبی ایران بهدلیل برخورداری از آب و هوای گرمسیری و نخلهای بلندبالا شهره هستند و ادبیات و فرهنگ عامه ما سرشار است از ضربالمثلها و تشبیهاتی که ایستادگی و مقاومت را بر قامت استوار این نوع درختان میبیند، اما متاسفانه در سالهای اخیر ساخت و نصب نخلهای پلاستیکی در شهرهای ایران بویژه بعضی از شهرهای خطه جنوب باب شده است.
تاسفبارتر اینکه این نوع نخلهای مصنوعی نماد اقلیم و فرهنگ شهرهای ما نیز شده است. مثلا در میدان چهارشیر اهواز نخلهایی به رنگهای گوناگون کار گذاشتهاند تا نسل جوان و مسافران ورودی به این شهر بدانند که اینجا دیار نخلهای ایستا و استوار است!
در نوروز امسال در سفری به قزوین از شاهزاده حسین قزوین بازدید و به پدیدهای عجیب و بدیع برخوردم؛ دستگاه الکترونیکی که با بلعیدن یک سکه برای شما لامپی به شکل شمع روشن میکند.
مانده بودیم به این فاجعه بخندیم یا بگرییم. به گمانم کسی که این دستگاه را طراحی کرده و کسی که این نوع دستگاهها را در چنین فضاهای مقدس کار میگذارد هیچ تجربه حسی و هیچ خاطره لطیفی از روشنکردن شمع نداشته است.
وگرنه معاوضه آن لحظات عرفانی با این یک دمفشردن دکمه ماشین، کار یک عقل معاش اسیر در قیل و قال است و نه یک دل ویرانشده که در جستجوی نور و نار است.
مثال سوم، سالهاست ترجیعبند دردناک تمام سفرهایم شده مشاهده گنبد و گلدستههای فلزی بیتناسب است (تصویر شماره 1) که شتابناک در حال جایگزینشدن با گنبد و گلدستههای آجری ایران است. (تصویر شماره 2) همیشه با دیدن این دست گنبدها، دچار شکی فلسفی میشوم که آیا سازنده آن گنبدهای ساده و زیبا، گذشتگان ما بودهاند یا هنرمندانی از دیگر سرزمینها، این سازهها را برای ما ایجاد کردهاند؟ یا به بیانی دیگر آیا حافظ شیرینسخن این مصرع را زیر سقف یک گنبد ایرانی سروده است یا خیر؟
آنجا که میگوید: چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش. اما وقتی نام معماران ایرانی چون حسین دامغانی، قوامالدین شیرازی، باقر بنا و دیگران را بر کتیبههای این بناها میخوانم، آن شک و تردید فلسفی به یأس و اندوه مبدل میشود. آخر شما کدام قوم را سراغ دارید که اینچنین شتابناک مرگ معماری خود را اعلام کند؟!
کدام سرزمین را میشناسید که با ساخت گنبدها و گلدستههای فلزی کوتاه و بیتناسب، خوانایی سیمای شهرهای خود را دچار ابهام سازد؟!
در گذشته خصوصیات حجمی و ارتفاع بیشتر خانهها به گونهای بود که کمتر خانهای توسط ارتفاع و حجمش، خود را از سایر بناها متمایز میساخت. به همین دلیل عناصر مهم شهری مانند منارهها، گلدستههای مساجد و مدارس بخوبی از فاصله دور آشکار و نمایان بود و از نشانههایی محسوب میشدند که موجب خوانایی سیمای شهر میگشتند.
هنوز سوگند پدران و مادران خویش را در گوش جان میشنویم که گنبد طلایی آرامگاه امام رضا(ع) را از دور به شفاعت میگرفتند و درخواست بازشدن گره از مشکلاتشان را داشتند. اما ساخت و سازهای جدید نهتنها سیمای آرامگاه امام رضا(ع) را دچار ابهام کرده، بلکه بیشتر گنبدها و گلدستهها در پس برج های بلندمرتبه امروزی در حال امحاست.
به عبارت دیگر در گذشته فقط دستان بناهای ایدئولوژیک آسمان را به یاری میطلبیدند اما امروزه ساختمانهای فناوریک سینه آسمان را شکافته است. اما این کجا و آن کجا؟ این پدیده در شهرهای بزرگی چون تهران اجتنابناپذیر است اما در شهرهای کوچکی چون نائین، دامغان و سمنان فاجعهآمیز است. در تقابل میان گنبدهای فلزی کوتاه و بناهای بلندمرتبه جدید، البته شکست نصیب دسته اول خواهد شد.
وقتی متاسفانه رسانهها نیز در این جنگ به یاری فناوری رفتهاند و به امحای آثار سنتی بیتفاوت هستند که بیشتر از سر ناآگاهی است. برای نمونه میتوان از مجموعه خوش ساخت و طناز پایتخت 2 که در شبهای عید امسال از تلویزیون پخش شد، نام برد. قطعاً این سریال ویژگیهای مثبت و منفی زیادی داشته است که اهل فن و منتقدان عزیز به آن پرداختهاند.
نویسندگان و کارگردان این مجموعه بهطور ناخواسته ساخت گنبد و گلدستههای فلزی را ترویج کردند که در مقابل گنبدهای اصیل معماری ایران محلی از اعراب ندارد.
چگونه میتوان از عوامل تولید این مجموعه که بر حرمت پدر تاکید دارند، پذیرفت که حرمت و احترام معماری سرزمین پدری را نادیده بینگارند! بر این مساله ایمان دارم که به دلیل پخش این مجموعه پرمخاطب، تولید این نوع گنبد و گلدستهها شایعتر از قبل خواهد شد و این امر با رویکردی مثبت ترویج مییابد و به این ترتیب در جواب حافظ شیرین گفتار، شاعری اینگونه خواهد سرود: نیست این سقف بلند ساده بسیار نقش!
با ذکر مثالهای بالا که مشتی از خروار است، میتوان چنین نتیجه گرفت که چنبره فناوری پیش و بیش از آنکه در سیمای روستاها و شهرهای ما خدشه وارد کند، در ذهن و جان ما رخنه کرده و طبیعی است رسوخ و تهنشین شدن این پدیده در اذهان کمدانش و ناآگاه، سریعتر و عمیقتر اتفاق میافتد.
پس این وظیفه بر دوش همه ماست که سنتهای اصیل و ریشهدار فرهنگ سترگ و بالنده ایران اسلامی را در جامعه ترویج و تعمیق نماییم و جامعه را با آرامش و بدون بحران از سنت به مدرنیته هدایت کنیم. فراموش نکنیم مدرنیته فرزند سنت است.
دکتر رضا نوریشادمهانی - باستانشناس
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
جانا سخن از زبان ما میگویی
اضافه كنید تخریب و تجاوز به طبیعت در گوشه و كنار سرزمینمان فروش گونه در معرض انقراض سمندر لرستانی و همینطور لاله واژگون زاگرس زیبا در میدانهای معروف پایتخت.و......