متهم: می‌خواستم به زور از مادربزرگم پول بگیرم

مادربزرگ در دام نوه تبهکار

بسیاری از افرادی که به ارتکاب جرم دست می‌زنند، تبهکاران حرفه‌ای نیستند بلکه در شرایطی خاص و با افکار نادرست وارد راهی می‌شوند که نتیجه‌ای زیانبار را در پی دارد. پژمان نمونه‌ای از این افراد است. او که جوانی دانشجوست بدون این که سابقه هیچ گونه خلافی داشته باشد برای این که مادربزرگش را وادار به پرداخت پول کند نقشه بی‌رحمانه‌ای کشید.
کد خبر: ۵۷۰۵۵۰

مادربزرگ پژمان می‌گوید: «ماجرا از روزی شروع شد که دخترم و شوهرش به سفر رفتند. یک روز نوه‌ام با من تماس گرفت و خواست به خانه آنها بروم تا برایش غذا درست کنم، اما همین‌که وارد خانه شدم به طرفم حمله و مرا با چاقو تهدید کرد. او دست و پاهایم را با طناب بست و تهدید کرد اگر داد و فریاد کنم من را به قتل می‌رساند. دقایق اول در شوک بودم و خیال می‌کردم پژمان شوخی می‌کند، اما وقتی فهمیدم تهدیدش کاملا جدی است شروع به داد و فریاد کردم تا بلکه همسایه‌ها صدایم را بشنوند و به دادم برسند. نوه‌ام هم واکنش نشان داد و دهانم را بست.»

این زن مسن ادامه می‌دهد: «من سه روز در خانه دخترم زندانی بودم و پژمان در این مدت سعی داشت با زور و تهدید از من پول بگیرد. او روز آخر چکی را جلویم گذاشت و خواست آن را به مبلغ 70 میلیون تومان امضا کنم، ولی من از این کار خودداری کردم. نوه‌ام با تهدید از خانه بیرون رفت و گفت اگر هنگام بازگشت چک امضا نشده باشد، بلایی سرم می‌آورد. من از فرصتی که با خروج او از خانه پیش آمده بود استفاده کردم و بسختی خودم را به تلفن همراهم رساندم و برای پسرم پیامکی زدم و از او خواستم به دادم برسد و نجاتم بدهد. پسرم که در آن سه روز نگران من شده بود به محض این که پیامک را دریافت کرد موضوع را به پلیس خبر داد و چند مامور وارد خانه شدند و مرا نجات دادند.»

زن نجات‌یافته اضافه می‌کند: «در آن سه روز وضع خیلی بدی داشتم و هیچ بعید نبود بلایی سرم بیاید. اگر از آن فرصت استفاده نمی‌کردم و موضوع را به پسرم خبر نمی‌دادم چه‌بسا پژمان بعد از برگشتن به خانه عصبانی می‌شد و کار خشونت‌آمیزی انجام می‌داد. پژمان پسر خوبی بود و من خیلی دوستش داشتم. اصلا نمی‌دانم او چرا چنین کاری انجام داد و من را به آن وضع انداخت. اگر او را دوست نداشتم هیچ وقت برای کمک به وی و آشپزی به خانه‌اش نمی‌رفتم، اما او قدر محبت‌هایم را ندانست.»

پژمان بعد از این که توسط ماموران پلیس تهران بازداشت شد به جرمش اقرار کرد. این جوان می‌گوید: «من نقشه اخاذی از مادربزرگم را از قبل کشیده بودم او زن بسیار ثروتمند، اما خسیسی است که اصلا حاضر نبود به من کمک مالی کند برای همین هم تصمیم گرفتم به زور از او پول بگیرم. وقتی پدر و مادرم خواستند به سفر بروند، درس‌هایم را بهانه کردم و در تهران ماندم. روز حادثه با مادربزرگم تماس گرفتم و گفتم قرار است چند نفر از دوستانم به خانه‌مان بیایند تا با هم درس بخوانیم.

از او خواستم برای آشپزی کمکم کند. وقتی مادربزرگم آمد سعی کردم با تهدید چاقو از او پول بگیرم ولی هر کاری کردم حاضر نشد خواسته‌ام را قبول کند برای همین من هم به ناچار زندانی‌اش کردم. فکر می‌کردم بالاخره هر طور شده تسلیم می‌شود از طرفی خیال می‌کردم او هرگز از نوه‌اش شکایت نمی‌کند و کار را به پلیس نمی‌کشاند. من قصد نداشتم هیچ صدمه‌ای به مادربزرگم بزنم و فقط قصدم این بود که کمی پول از او بگیرم تا زندگی‌ام را رو به راه کنم.»

متهم ادامه می‌دهد: «روز سوم بود که مادربزرگم از غفلت من استفاده و با کمک دایی‌ام پلیس را باخبر کرد و من دستگیر شدم. حالا از کاری که کرده‌ام بشدت پشیمان هستم. می‌دانم آبروی خود و پدر و مادرم را برده‌ام. سعی می‌کنم از این به بعد دیگر هیچ کار خلافی انجام ندهم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها