اگرچه ترک کردن لنگرود در شانزده ، هفده سالگی و اقامت در تهران برایم نتایج شغلی خوبی داشت، ولی اصلا انکار نمیکنم که من از لحاظ روحی هنوز هم که هنوز است برای جایی که در آن متولد و بزرگ شده ام، برای آن منطقه، برای آن آب و هوا و برای آن طبیعت دلتنگ میشوم. هنوز هم باور دوری من از آن طبیعت بکر و زیبا، برایم دشوار است.
ای کاش وضع جوری نبود که من الان تهران باشم و این حسرت همیشگی همراهم باشد. این حسرت را در نوشتههایم نیز به نحوی نشان میدهم. اگرچه نوشتههایم معمولا به لنگرود و گذشتهام اشاره دارد، ولی بیشتر آنها زندگی در تهران را به تصویر میکشند.
چیزهایی که مینویسم، همه درباره شهری است که آنجا زندگی میکنم. در هر صورت من نوشتن را از 29 سال پیش در تهران آغاز کردم و این شهر با وجود تمام پیچیدگیهایش موضوع و محل مناسبی برای نوشتن بوده است. اکنون دیگر به خودم حق نمیدهم که صرفا درباره لنگرود بنویسم. هرچه باشد من سالهاست از این شهر دور شدهام و کسی باید درباره لنگرود بنویسد که اکنون در آن زندگی میکند.
مهاجرت ویژگیها و اقتضائات خاص خودش را دارد. مثلا آن روزهای اول اقامتم در تهران، نوشتههایم را به یکی از دوستان تهرانیام میدادم تا آنها را بخواند. نوشتههایم لهجه داشت و دوستم ایرادهایم را میگرفت. من باید به فارسی مینوشتم، آن نوع فارسیای که مخاطب اصلی من در تهران حرف میزند و آن را میفهمد.
وقتی از آن شهر کوچک به این شهر بزرگ آمدم، در شلوغی شهر گم شدم و این گم شدن برای من لذتبخش بود. خاصیت شهرستانهای ما، به خاطر کم بودن جمعیتشان، این است که همه حواسشان به یکدیگر هست و کسی از این قاعده مستثنا نیست. تهران مثل اقیانوسی بود که من در آن گم شدم. این تنهایی برای من لذتبخش بود. اگر همین الان تمام شرایط برای رفتن من به لنگرود فراهم شود، خودم را بیش از اینها پنهان خواهم کرد، ولی تهران نیازی به چنین پنهانکردنها ندارد. آنقدر که انباشتگی جمعیت در این شهر زیاد است و ما در آن گم میشویم.
یکی دیگر از ویژگیهای مهاجرت این است که ما بخشی از هویت خودمان را در زادگاهمان جا میگذاریم. کسی که در جایی هویت مشخصی پیدا میکند، برایش سخت است به جایی برود که هیچ هویتی در آنجا ندارد. راستش من هنگام اقامتم در لنگرود، همیشه خودم را قایم میکردم. به همین خاطر هویت خاصی را از دست ندادم، ولی دوستانی دارم که در لنگرود اعتبار شغلی یا خانوادگی یا هر چیز دیگری دارند و به همین دلیل حاضر نیستند به تهران بیایند. من همیشه فکر میکنم مهاجرت برای عزیزانی چون بهرام بیضایی و محمد رحمانیان و مهتاب نصیرپور، چقدر سخت بوده است؛ زیرا اینان در کشور خودشان هویت معتبری داشتند. به نظرم گم شدن برای اینان آنقدرها هم لذتبخش نبوده است.
محمد یعقوبی - نویسنده و کارگردان تئاتر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
چند کلام با بهادر زمانی، بازیگر نقش سهراب
با کورش علیانی درباره اجرا و کارشناسیاش در چند برنامه محور مقاومت گفتوگو کردیم
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با سفیر ایران در روسیه مطرح شد