در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نسترن همینطور که بیرون را نگاه میکرد، به نظرش آمد راهی که امروز میروند با هر روز تفاوت دارد. برای همین از راننده سرویس سوال کرد چرا از یک راه جدید میرود و او هم توضیح داد چون مسیر همیشگی بسته است، مجبور شدیم از این طرف بیاییم. نسترن دوباره ساکت و آرام مشغول تماشای خیابان و مردمی که عبور میکردند، شد. اما یک لحظه احساس کرد کوچهای را که وارد آن شدند میشناسد و خوب که دقت کرد متوجه شد اینجا نزدیک خانه مادربزرگ و مغازه عمویش است و منتظر ماند از جلوی خانه و مغازه رد بشوند و همینطور که خانهها را یکییکی نگاه میکرد، یکدفعه فکری به نظرش رسید و همه چیز را به آقای راننده گفت و از او خواست اگر امکان دارد یک لحظه جلوی مغازه نگه دارد تا او به عمویش سلام کند! آقای راننده هم پس از کمی فکر کردن به او گفت اشکالی ندارد، اما خیلی کوتاه توقف میکند.
نسترن خیلی خوشحال شد و وقتی رسیدند، سریع از ماشین پیاده شد و رفت توی مغازه و بلند سلام کرد. عمو که از دیدن او حسابی تعجب کرده بود، گفت: سلام؛ اینجا چه کار میکنی!
نسترن هم با هیجان زیادی ماجرا را برای عمویش تعریف کرد. عمو چند لحظهای به او نگاه کرد و گفت: حالا من میخوام یه چیز جالب بهت بگم؟
دخترک با تعجب پرسید: چی؟
باور نمیکنی اگه بهت بگم باباتم همین الان اینجاست و اومده مادرجون و آقابزرگ رو ببینه.
نسترن از تعجب و خوشحالی جیغی کشید و بعد عمو از مغازه بیرون رفت و ماجرا را برای آقای راننده توضیح داد و از او خواست برود. بعد از رفتن سرویس نسترن یک خوراکی از عمویش گرفت و زنگ خانه مادربزرگ را زد و داخل شد.
آنها که از دیدن نسترن جا خورده بودند، مدتی فقط نگاهش کردند و بعد بابا پرسید: اینجا چی کار میکنی؛ از کجا فهمیدی من اینجام!؟
و نسترن هم با ذوق و شوق فراوان تمام ماجرا را تعریف کرد و بعد رو به پدربزرگ و مادربزرگ گفت: خیلی خوشحالم که امروز اینطوری شد و اومدم خونه شما. دلم براتون تنگ شده بود. بعد هم رفت و کنار مادربزرگ نشست. مادرجون هم در حالی که او را نوازش میکرد، او را بوسید و گفت: ماهم از دیدنت خوشحالیم. به بابات میگم زود به زود بیارتت اینجا.
و بعد رو به بابا کرد و گفت: پسرم این بچه رو بیشتر بیار خونه ما؛ خب دختر گلم حالا بلند شو برو دستتو بشور و بیا با همدیگه ناهار بخوریم.
پدربزرگ هم که از اتفاق امروز خوشحال به نظر میرسید، آهسته و زیر لب گفت: «خدایا شکرت که دور هم هستیم!»
رضا بهنام
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد