فیلمنامه نویس سریال «مهرآباد»: بیننده نباید زمان تماشای سریال آشپزی کند

کد خبر: ۵۶۸۰۳۱
فیلمنامه نویس سریال «مهرآباد»: بیننده نباید زمان تماشای سریال آشپزی کند

داستان سریال «مهرآباد» با بازگشت یک وکیل از خارج کشور به ایران و حضورش در یک صحنه تصادف شروع می‌شود. اما در ادامه مسیر با آدم‌های جدیدی آشنا می‌شویم که هر کدام زندگی پرفراز و نشیبی دارند. این سریال که فیلمنامه‌اش را امید سهرابی نوشته است هم‌اکنون از شبکه تهران در حال پخش است

امید سهرابی متولد 1351 است و تاکنون نمایشنامه‌هایی چون رهگذر، آدم‌های خیس، پیشخدمت، خرگوش‌ها اول، زمستان و... را نوشته است. او همچنین دو تجربه تلویزیونی با محمد رحمانیان (نیمکت و در گوش سالمم زمزمه کن) را پشت سر گذاشته و یکی از نویسندگان فیلمنامه سریال «آخرین گناه» و «شمس‌العماره» بوده است. پای صحبت امید سهرابی، فیلمنامه‌نویس مهرآباد نشستیم و با او درباره روند نگارش این فیلمنامه همصحبت شدیم.

 فیلمنامه سریال مهرآباد چگونه شکل گرفت؟ شما از قبل طرحی داشتید و به تهیه‌کننده ارائه دادید یا پیشنهاد از آن طرف ارائه شد؟

تهیه‌کننده مهرآباد از من دعوت به همکاری کرد و گفت می‌خواهم با تو کار کنم. من چند جا برای همکاری دعوت شده بودم، اما تصمیمم این بود که تا تهیه‌کننده دلخواهم پیدا نشده، کار نکنم. شرایط مورد نظر من در آقای تقی‌پور وجود داشت. قبل از این‌که قصه و طرحی وجود داشته باشد، شخصیت خودش مرا گرفت. احساس کردم با این آدم می‌توانم کار کنم. بعد فیلمنامه نوشته شد و کار کردیم.

از نظر شما این شرایط مطلوب چیست؟ کار کردن ‌لوکیشن‌های زیاد و متنوع و دادن آزادی عمل به نویسنده جزو این شرایط است؟

بله. همه اینها هست؛ این که تهیه‌کننده چقدر آزادی عمل بدهد و اهل خطر باشد. من به قصه‌گویی مدرن و متکثر خیلی علاقه دارم. دوست دارم قصه یک خط اصلی داشته باشد همراه با نمودار سینوسی برای هر شخصیت. در دنیا هم این جور فیلمنامه‌ها متداول است. اگر شما سریال‌های جهانی را هم نگاه کنید همین‌طور است. در آنها شخصیت و زندگی هر آدم مهم است. در ایران این کار خیلی متداول نیست. تعدد شخصیت، تعداد بازیگران زیاد و لوکیشن‌های متنوع می‌خواهد و هر کسی زیر بار آن نمی‌رود. ولی خدا را شکر چون این تهیه‌کننده می‌خواست متفاوت کار کند، احساس کردم می‌شود با او همکاری کرد و خیلی هم لذت بردم. او به معنای واقعی کلمه و نه در شعار متفاوت بود.

وقتی فهمیدید برای شبکه تهران می‌نویسید به این نکته که کار برای چه شبکه‌ای ساخته می‌شود توجه کردید؟

من وقتی شروع به کار کردم می‌دانستم که برای شبکه تهران می‌نویسم، اما برای بازیگران هم مهم نبود که سریالشان از چه شبکه‌ای پخش می‌شود، اما من دوست داشتم این کار در شبکه سراسری ساخته می‌شد تا مخاطب بیشتری پیدا می‌کرد.

تا چه اندازه رویکردها و سیاست‌های این شبکه را در نظر گرفتید؟ آیا سفارش خاصی به شما کرده بودند که کارتان مثلا فرهنگ شهرنشینی را ترویج کند؟

نه. تنها مساله‌ای که اشاره کردند اصلاح الگوی مصرف بود. من خواستم این موضوع را دراماتیزه کنم تا کسی متوجه سفارشی بودن آن نشود.

مثلا در یکی از قسمت‌ها مشتری می‌آید آپارتمانی را می‌بیند و بنگاه‌دار می‌گوید ما از شیشه‌های دوجداره استفاده کرده‌ایم.

بله. ولی نمی‌خواستم این موضوع خیلی شعاری باشد. شما سریال را تا آخر ببینید متوجه می‌شوید که این پیام کارکرد دراماتیک هم داشته است.

شما در قسمت اول و دوم هفت، هشت شخصیت را همزمان معرفی می‌کنید و داستانشان را به شکل موازی هم جلو می‌برید. فکر نمی‌کنید این شیوه روایت به ارتباط مخاطب با سریال لطمه بزند؟ بیننده باید خیلی حافظه قوی‌ای داشته باشد که بتواند همه این آدم‌ها را به خاطر بسپارد.

من همه اینها را می‌دانم. تکثر در قصه‌گویی از رمان مدرن می‌آید. شما در رمان‌های کلاسیک هم یک شخصیت اصلی با تعداد زیادی شخصیت می‌بینید. این چیزی نیست که من اختراعش کرده باشم. آدم‌ها باید هرکدام داستان داشته باشند.

ما در تلویزیون عادت کرده‌ایم ماجرایی ببینیم که خود آدم‌ها داستان نداشته باشند. الان شما اگر بخواهید داستان مهرآباد را تعریف کنید یک خطی تعریف می‌کنید، اما من برای هر آدم یک شناسنامه تعریف کرده‌ام. این طوری نبود که فقط یک صفت به آنها داده باشم. طاهر قاسمخانی فردی است که می‌خواهد کلیه‌اش را بفروشد و به خارج برود. من نمی‌توانم یک نفر را فقط زیر ماشین بفرستم. باید بگویم این آدم چه ماجرایی دارد. نعیم نعمتی خودش را زیر ماشین می‌اندازد تا مردم را فریب بدهد و با پولش اقساط مهریه زنش را بدهد.

حتی آدم‌هایی که در قاب تصویر نیستند داستان دارند. من چرا باید بترسم؟ این الگوی نگارشی در همه دنیا رعایت می‌شود.

شما مگر با سریال گمشدگان مشکل دارید. سریال‌های 24 و فرار از زندان هم همین‌طوری هستند. علت این که آنجا این همه داستان به چشم نمی‌آید این است که ما داریم دی‌وی‌دی می‌بینیم. هروقت دلمان بخواهد دستگاه را روی حالت توقف می‌گذاریم. یک تصور غلط وجود دارد که دیدن سریال یعنی من باید وسطش غذایم را هم بپزم و بچه‌ام را هم بخوابانم و سریال هم ببینم. سریال‌های ترکی که از ماهواره پخش می‌شود همین‌طور است. به نظر من این‌ها برنامه رادیویی هستند و سریال نیستند. سریال را باید نشست و دید. سریال‌سازی در دنیا به سمت سینما می‌رود. من نگرانی شما را درک می‌کنم، ولی خودم ترسی از این الگو ندارم.

نمی‌شد این آدم‌ها را با ضرباهنگ آرام‌تری معرفی کنید؟ مثلا می‌توانستید یک شخصیت را کامل بشناسانید و بعد سراغ زندگی شخصیت بعدی بروید.

ما داریم همین کار را می‌کنیم. در قسمت یک و دو همه آدم‌ها را می‌بینیم، ولی از قسمت دو به بعد سراغ تک‌تک‌شان می‌رویم، اما داستان اصلی هم دارد کار خودش را می‌کند. در قسمت پنجم شما طاهر را کاملا می‌شناسید. این نگرانی از یک جایی به بعد کامل حل می‌شود.

قبول دارید که شمس العماره روایت سر راست‌تری داشت؟ آنجا با یک زن مشخص و تعدادی خواستگار مواجه بودیم که هدفشان ازدواج بود. همه اتفاقات در یک خانه می‌افتاد و چیز گنگ و مبهمی وجود نداشت.

داستانش به این خاطر سرراست‌تر است که شمس‌العماره به ادبیات نزدیک‌تر است تا سینما. شمس‌العماره از شگردهای ادبیات استفاده می‌کند. آنجا هر قسمت چند سکانس محدود داشت، اما مهرآباد هر قسمتش 60 سکانس دارد. من نگرانی شما را درک می‌کنم.

اما می‌خواهم بگویم این شیوه از روایت هم وجود دارد. این که تا به حال دیده نشده گناه من نیست. من این شگرد را دوست دارم. برای ساختار این فیلمنامه خیلی زحمت کشیده شده است. این که در کمدی به جای تیپ، شخصیت بسازید کار سختی است. در شمس‌العماره همه آدم‌ها تیپ هستند ولی اینجا شخصیت هستند.

وقتی می‌نوشتید شخصیت محوری را در نظر داشتید؟

به هر حال ما با شخصیت کیا جلو می‌رویم. او تعادل ما را بر هم زده است، چون بعد از تصادف فرار می‌کند. محور خط طولی داستان کیاست.

معمولا نویسندگان از یک موقعیت داستانی شروع می‌کنند و آن را بسط می‌دهند. شما چطور می‌توانید با خلق چند شخصیت به یک فیلمنامه کامل برسید؟

من چه فیلم سینمایی بنویسم چه سریال طولانی برایم شخصیت در درجه اول اهمیت است. شخصیت‌ها هستند که ماجرا را می‌آفرینند. ماجرایی وجود ندارد که شخصیت را داخلش قرار بدهیم.

چرا بیشتر شخصیت‌ها انگیزه اقتصادی دارند؟ مثلا طاهر به‌خاطر پول، کلیه‌اش را می‌فروشد یا مثلا نعیم برای این که پولی گیرش بیاید خودش را جلوی ماشین‌ها می‌اندازد؟

وضع اجتماعی انسان‌های مدرن با پول گره خورده است. در خیلی از سریال‌ها می‌بینم مساله مالی براحتی حل می‌شود. به نظر من این اتفاق تقلبی است. این‌طوری نیست که ما بگوییم اینقدر پول می‌خواهیم و زود به آن برسیم. من برای این که بخواهم درام را واقعی جلوه بدهم دوست دارم خود اجتماع را نشان بدهم.

دچار شدن آدم‌ها در یک وضع معیشتی زندگی شهری را تشکیل می‌دهد، اما در لایه‌های دیگر داستان چیزهای دیگر را هم مطرح می‌کنیم. طاهر می‌خواهد کلیه‌اش را بفروشد و به خارج برود و تصور می‌کند با این کار موقعیت اجتماعی‌اش بالا می‌رود. قضیه فقط پول نیست. پول محرک آدم‌هاست. اما انگیزه‌ها، چیز دیگری هستند.

تقابلی که در ذهن داشتید بین چه اشخاص و گروه‌هایی قرار است شکل بگیرد؟ آیا ایده اصلی شما برپایه رویارویی طبقات اجتماعی مختلف استوار شده است؟

مواجهه انسان و انسان، انسان و شهر و وظیفه انسان‌ها در قبال مشکلات یکدیگر برای من خیلی جذاب است. در نهایت وضع انسان در جامعه کنونی خیلی اهمیت دارد. منظور من از جامعه، جغرافیا نیست. فرق نمی‌کند شما کجای دنیا زندگی می‌کنید. این درام در هر جای دنیا می‌تواند اتفاق بیفتد.

در سریال شمس‌العماره موقعیت زنان محکم‌تر بود. آنجا زنان قدرتمند بودند و سرنوشت آدم‌ها به دست آنها تعیین می‌شد، اما در سریال مهرآباد تا اینجای کار زنان زیر سایه مردها قرار گرفته‌اند و مردان تصمیمات مهم را می‌گیرند. چرا؟

شما اولین نفری هستید که این را می‌گویید، چون بازیگران می‌گفتند زنان قوی‌تر از مردها هستند. اصولا زنان این کار خیلی لوطی‌تر و قدرتمندتر هستند. مثلا سارا، نهال، حمیرا (بهناز جعفری)، مینو (شقایق دهقان) و رویا (آتنه فقیه‌نصیری).

شما در قسمت بیستم به حرف من می‌رسید. این زن‌ها خیلی باهوش هستند. من پیشاپیش این موضوع را لو دادم.

در شمس‌العماره فیلمنامه‌نویسی گروهی را تجربه کردید. چطور شد در مهرآباد به نگارش دو نفره‌ رسیدید؟

من می‌خواستم این سریال را تنها بنویسم. امیررضا طلاچیان قرار بود پیش من دوره فیلمنامه‌نویسی ببیند. او سابقه کار حرفه‌ای نداشت. من در حین نوشتن دیدم او خیلی استعداد دارد و بتدریج همکاری‌مان شکل گرفت. من دیدم او به فیلمنامه‌نویسی علاقه دارد و تصمیم گرفتم به‌عنوان همکار دائم انتخابش کنم. او خیلی باهوش است و سریع یاد می‌گیرد. الان سریال اکباتان را با ایشان می‌نویسم. در آینده از این نویسنده بیشتر
خواهید شنید.

چرا سراغ آدم‌هایی می‌روید که تجربه نوشتن ندارند و تازه کار هستند؟

برای این که آدم حرفه‌ای عادت خودش را دارد و من نمی‌توانم عادتش را عوض کنم. من فیلمنامه را مهندسی شده می‌نویسم. وقتی آن اطلاعات را در اختیار امیررضا طلاچیان قرار دادم دیدم ذهن او هم مهندسی شده است. او چارچوب‌مند و باوسواس می‌نویسد. منتقل کردن اطلاعات و دانسته‌هایم به او وقت زیادی لازم نداشت. همکاری با این فیلمنامه‌نویس خیلی
لذت بخش است.

با شخصیت‌هایی که در سریالتان مطرح می‌کنید چقدر آشنایی دارید؟ مثلا نعیم نعمتی ما‌به‌ازای خارجی دارد؟

تقریبا می‌توانم بگویم همه‌شان را می‌شناسم. من می‌توانم آدرس محل کار شخصی مثل نعیم را به شما بدهم.

هنگام نگارش دوباره سراغ این آدم‌ها را گرفتید یا همان شناخت کلی کافی بود؟

من عین آن شخصیت را استفاده نکردم. چون من با او زندگی نکرده‌ام و کلیتش را دیده​ام و جزئیاتش را با استفاده از تخیلم ساختم. جزئیاتش هیچ ارتباطیبا آن آدم ندارد. من خیلی تارا و رضوان در اطرافم دیده‌ام. برای شخصیت‌پردازی نقش رضوان یک فیلم مستند دیدم و به خانم لیندا کیانی هم گفتم به مرکز دیالیز برود. او یک ماه با این آدم‌ها زندگی کرد. من فکر نمی‌کنم چیز غلوآمیزی در سریال باشد که شما ندیده باشید.

نقطه قوت فیلمنامه تناسب دیالوگ‌ها با طبقه اجتماعی افراد است. درباره دیالوگ‌نویسی کار توضیح بدهید.

گوش من برای ضبط دیالوگ خیلی قوی است. من و امیررضا حدود یک ماه و نیم تست دیالوگ می‌زدیم. می‌خواستیم ببینیم هر آدمی چطور صحبت می‌کند. من در شمس‌العماره هم این کار را کرده بودم. البته واقعگرایی سریال مهرآباد از شمس‌العماره بیشتر است. برای همین نوشتن دیالوگ‌هایش سخت‌تر است.

احسان رحیم‌زاده / گروه رادیو و تلویزیون

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
ن . شمس
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۴
۰
۰
با سلام وخسته نباشید به شمامن از این سریال رو دیدم كار خوبیه اما عالی نیست فیلمنامه هم خوبه ولی عالی نیست اما مثل اینكه نویسنده ی این مجموعه خیلی بیشتر از آنچه كه باید از كارشون و خودشون تعریف میكنند!!!آقا شما اجازه بدید شاید دیگران نیز از شما تعریف كنند.
میراث ناملموس گنجینه هویت ملی

«جام‌جم» در گفت‌وگو با رئیس مرکز مطالعات منطقه‌ای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس آسیای غربی و مرکزی یونسکو بررسی کرد

میراث ناملموس گنجینه هویت ملی

نیازمندی ها