، همان مرحلهای که شاید شما آن را از ذهن پاک کردهاید و امروز رفتارش را آماج انتقاد میگیرید. او نوجوانی است که دوران «بلوغ» را میگذراند، دوران مهمی که عنوان بحران را با خود یدک میکشد.
بد نیست بدانیم که ...
براساس اطلاعات متون پزشکی و سایتهای اطلاعرسانی، بلوغ، فرآیندی تدریجی و هنجاری است که طی آن بدن کودک شروع به رشد و تغییر میکند و بتدریج به فردی بزرگسال و بالغ تبدیل میشود. گرچه دخترها و پسرها در سنین مختلفی دوران بلوغ خود را طی میکنند، ولی بسیاری از ویژگیها و خصوصیات آنها کاملا مشترک و یکسان است. آنها اغلب از تغییراتی که در بدنشان رخ میدهد، هم احساس شادی میکنند و هم دچار سرگردانی و تشویش میشوند. تغییرات دوران بلوغ به طور ناگهانی و هم زمان ظاهر نمیشود، بلکه تابع نظم معینی است که طی چند سال رخ میدهد. این تغییرات سه مرحله عمده دارند که عبارت است از:
ـ مرحله پیش از بلوغ (یازده تا سیزده سالگی)؛ در هر دو جنس به وسیله صفاتی مثل رشد سریع اندامها، رشد صفات ثانویه جنسی (رشد سینهها در دخترها، رشد بیضهها در پسرها)، رشد غدد تناسلی، روییدن مو در ناحیه شرمگاهی و زیر بغل قابل مشاهده است.
ـ مرحله بلوغ (چهارده تا پانزده سالگی)؛ طی آن سرعت رشد کم شده و بتدریج صفات جنسی بارز میشود. برای مثال، تغییر صدا و وجود اسپرم در ادرار پسرها و رشد سینهها در دخترها.
ـ مرحله پس از بلوغ (شانزده تا نوزده سالگی)؛ نوجوان به رشد کامل خود رسیده است و طی آن غدد جنسی و اندامهای تناسلی توانایی تولید مثلکردن را یافتهاند. علاوه بر تغییرات جسمی که به آن صفات ثانویه گفته میشود که ناشی از تغییرات درونی و هورمونی است، اختلالات و تغییرات خلقی و رفتاری مهمترین تظاهرات بیرونی و دیدنی دوران بلوغ در دختران و پسران است. بیشتر خانوادههایی که دارای یک یا دو نوجوان تازه بالغ شده هستند، با تغییرات و نوسانات خلقی این دوره، کاملا آشنایند. نوجوان در یک لحظه غمگین، لحظهای دیگر شاد و سرمست یا لحظهای بسیار منطقی و معقولانه رفتار میکند. هیچ روش سادهای برای مقابله با اینگونه نوسانهای خلقی نوجوانان وجود ندارد، تنها دانستن این واقعیت که همه نوجوانان از این مرحله عبور میکنند و بتدریج دارای خلق باثبات و پایدار میشوند، تا حد زیادی میتواند از نگرانیها و گرفتاریهای آنان بکاهد و به آنها آرامش فکری بدهد.
میخواهم دیده شوم
قدش به یک متر و 60 سانت نمیرسد، ولی پاشنه ده سانتی کفشش، او را بلند نشان میدهد، مانتوی گشادی به تن دارد که کمرش را سفت بسته و گره روسریاش آنقدر شُل است که با کمترین تکانی، سُر میخورد، موهایش را رنگی نزدیک به طلایی کرده و از چند سمت روسری بیرون گذاشته است، آرایش سرخ و بنفش صورتش، از دور او را زنی سی، چهل ساله نشان میدهد، اما نزدیکش که میشوی، کمتر از 20 سال دارد. وقتی حرف میزند، میخواهد بزرگ جلوه کند، اما کلمات لو میدهند که هنوز فقط چند پله بالاتر از دنیای کودکی ایستاده است. خودش را فرزانه مینامد، در حالی که در میان حرفهایش معلوم میشود، نامش طوبی است، میگوید که اسمش را دوست ندارد، از مادرش که محجبه و چادری است، فاصله میگیرد، دردش یک چیز است: «میخواهد متفاوت باشد.»
یکی از رفتارهای متداول نوجوانان در این سن و سال، سرکشی است؛ بخصوص در مقابل والدین. گرچه این یک رفتار متداول بین نوجوانان است، اما در مورد تمام نوجوانان صدق نمیکند.
هدف اول در سالهای نوجوانی، کسب استقلال است. برای ایجاد این وضع، نوجوانان سعی میکنند از والدینشان فاصله بگیرند؛ بخصوص نوجوانانی که والدینشان به آنها نزدیکترند. نوجوانان معمولا کارهای متفاوتی انجام میدهند که به نظر والدینشان عجیب و غریب است. هرچه نوجوان بالغتر میشود، تفکرات او منطقیتر میشود. آنها اخلاقیات خاص خود را دنبال میکنند و والدین متوجه میشوند که کودکانشان که تا دیروز به دنبال پیروی از آنها برای جلب رضایتشان بودند، اکنون سعی در دفاع از عقاید و باورهای خود دارند و در مقابل آنها طغیان میکنند. شاید در این شرایط لازم باشد که والدین درباره میزان استقلالی که به فرزندشان میدهند، کمی بیندیشند.
طاهره کمیجانی، مشاور مدرسه و نویسنده مقالاتی در مورد بلوغ نوجوانان، به والدین پیشنهاد میکند: «در زمینه بلوغ بچهها مطالعه کنید و اطلاعات خود را بالا ببرید، کتابهایی در مورد نوجوانان بخوانید. به سالهایی که خودتان نوجوان بودید، فکر کرده و سعی کنید، به یاد بیاورید چگونه با مشکلات آن دوران، دست و پنجه نرم میکردید. تغییرات روحی و روانی فرزند خود را درک و خود را برای آن آماده کنید.»
دغدغههای پدر
«با من مخالف است، همیشه اینگونه رفتار میکند، میخواهد مرا عصبی کند، خودخواه و خودسر شده، هر وقت میخواهم یک سیلی به گوشش بزنم، مادرش پادرمیانی کرده او را از من دور میکند. کارش به جایی رسیده که جلوی من میایستد. چند روز پیش، دستش سیگار دیدم، لباسش بوی سیگار میدهد، حالا که هجده ساله است، حرفم را نمیخواند، چند سال دیگر میخواهد به کجا برسد؟!» این جملات دغدغههای یک پدر است، فرزندان پسر در سن بلوغ در بیشتر مواردمنافع خود را در تضاد با پدرانشان میبینند.
در دنیای امروزی که نقش تربیتی والدین روزبهروز کمرنگتر میشود و جایش را به وسایل ارتباط جمعی میدهد، پدر بودن آن هم برای یک نوجوان در سن بلوغ بسیار سخت است. روانشناسان توصیه میکنند: «پدرها بیشتر وقتها که میخواهند مشکلی را حل کنند سریع شروع به نصیحت میکنند. باید در این مواقع سعی کنید فقط به حرفهای فرزندتان گوش کنید. خیلی وقتها گفتوگوی بین والدین و نوجوان فرصتی است برای نوجوان تا خودش بتواند مشکلش را حل کند. باید این فرصت را به او بدهید تا بتواند خودش با مشکلات زندگی روبهرو شود.»
از وزود رنجی تا پرخاشگری
«انگار شخصیتش را گم کرده، تا دیروز با بچههای محل بازی میکرد، درس میخواند، نقاشی میکشید، وقتی سرش داد میزدم، گریه میکرد، اما حالا حوصله همسن وسالهایش را ندارد، وقتی مهمان میآید از اتاقش بیرون نمیآید، اگر انتقاد بشنود یا قهر میکند یا پرخاشگری؛ زبانش تند شده و حوصلهاش کم.»
دوران بلوغ نوجوانان، مهمترین دورانی است که در بیشتر موارد به عرصه مجادلات و بگومگوهای میان والدین و نوجوانان تبدیل میشود. والدینی که تا دیروز فرمانبرداری کودکانه را از اولادشان میدیدند با ایستادن او مقابل خود، شوکه میشوند، آنها خبر ندارند که زود رنجی، نگرانی، ترس و وحشت، حجب و حیا و شرم، افکار رویایی، گوشهگیری، درونگرایی، خودشیفتگی، خودآرایی، خودنمایی، دوستی و محبت، خشم، ناسازگاری و پرخاشگری و استقلالطلبی صفتهای اخلاقی متنوع و متضادی هستند که در دوره بلوغ و نوجوانی به اوج میرسد.
همچنین خودسری و مخالفت با والدین، معلم، پزشک و هر بزرگتر دیگر، بیعلاقگی شرکت در جمعهای خانوادگی و دعوا با خواهران و برادران و دوستان، ایجاد موانع در راه تحصیل، زندگی خانوادگی و نگرانی و اضطراب، معمولا پدر و مادر را عاصی میکند.
روانپزشکان میگویند که گوشهگیری و در خود فرورفتن در سنین نوجوانی تا حدودی طبیعی است، اما اگر از حد طبیعی تجاوز کند، به عنوان اختلال افسردگی، باید مورد توجه قرار گیرد. از طرفی، مدرسههراسی، مدرسهگریزی و افتتحصیلی، نمونههایی از مشکلات تحصیلی هستند که معمولا در دوران بلوغ دیده میشود. همین پزشکان هشدار میدهند که اگر خانواده پشتوانه مناسبی برای نوجوان در سن بلوغ نباشذ، احتمال گریز او از خانه به دلیل فشار محیط و بدرفتاریها، میتواند مشکلات جدیتری ایجاد کند.
ارتباط با جنس مخالف
برای بسیاری از خانوادهها باورکردنی نیست که نوجوان سیزده، چهارده سالهشان، در پی دوستی با جنس مخالف باشد، جای پنهانکاری نیست که اولین جرقههای تمایل به جنس مخالف و همصحبتی با او دریازده تا نوزده سالگی زده میشود، یعنی نوجوان در سن بلوغ، در همین دوران خواستار ارتباط و دوستی با جنس مخالف است، منتها به دلایل فرهنگی، عرفی و شرعی ممنوعیتهایی این تمایل را با موانعی روبهرو میکند. روانشناسان معتقدند که بیتوجهی وآزادی بیحد وحصر به همان اندازه در این زمینه به ضرر نوجوان است که چفت و بستها و محدودیتهای بی منطق.
پسرنوجوانی با بیان نسبتا کودکانهای در نامهای به یک مشاور مدرسه مینویسد: «پانزده ساله هستم و به دوم دبیرستان میروم. سال دوم راهنمایی به سن بلوغ رسیدم. البته دلیل رسیدن به بلوغ در این سن، فکرکردن در مورد صحبتهای گمراهکننده بچههای مدرسه بود. در غیر این صورت من فردی مذهبی هستم. در طول این دو سال مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشتهام. من همانطور که گفتم از عمل به خلاف شرع متنفرم. نمیدانم این مشکلم طبیعی است یا این که بیماری یا مشکلی دارم. من نمیتوانم خیلی از کارها را انجام بدهم. چون هر وقت حتی با ارادهای قوی وارد کار شدم دچار مشکل شدم. مثل خواندن کتاب زبان به علت عکسهایی که حتی چیز خاصی ندارد. حتی ورود به سایت یاهو یا حتی جستجوی عکسهای علمی در گوگل! فقط به خاطر حساس بودنم به عکسها یا مطالب فاسد. با وجود این که سایتهایی که من واردشان میشوم مجاز هستند و من هم اراده قوی دارم، اما باز هم بشدت برایم مشکلساز است، اما من با وجود این که اگر عکس بدی ببینم سریعا صفحه را میبندم، اما افکار آن من را رها نمیکند. حالا میخواهم بدانم باید چه کار کنم که از این مشکل خلاص شوم؟»
متاسفانه نهتنها والدین، که نظام آموزش رسمی و غیررسمی نیز برای اطلاعرسانی در زمینه مسائل بلوغ، خود را ملزم به آموزش نوجوانان نمیداند. پروین داییپور، روانشناس و محقق اجتماعی میگوید: «گرایش به جنس مخالف از پدیدههای شایع دوره نوجوانی و از تغییرات دوران بلوغ است. در این دوران نوجوان از رابطه با جنس مخالف لذت میبرد که کنشی طبیعی از مراحل رشد انسان است، اما مشکل زمانی ایجاد میشود که بعضی از نوجوانان فراتر از سطح سن و تجربه خود وارد روابط جنسی میشوند.»
این روانشناس ادامه میدهد: «خانوادهها اطلاع چندانی از شرایط دوران بلوغ ندارند و با ظهور علائم دوران بلوغ در فرزندان خود دچار ترس شده و از رفتارهای جنسی فرزندان خود واهمه دارند و فرزندان خود را محدود میکنند. این شرایط باعث میشود که تعارض بین والدین و فرزندان زیاد شده و نوجوان از لحاظ عاطفی تحت فشار شدیدی قرار گیرد. در این صورت برای ارضای نیازهای روانی خود به اجتماع کشیده میشود و با اولین ابراز محبتها احساس «عاشقشدن» در او شکل میگیرد و فکر میکند کسی پیدا شده که او را میفهمد و تائید میکند.»
وی به خانوادهها توصیه میکند که فضای لازم برای ارتباط سالم دختر و پسر را ایجاد کنند و اجازه ابراز وجود و جلب محبت جنس مخالف را به فرزندان خود بدهند، در این حالت مصاحبت با جنس مخالف تحت نظارت والدین، به امری عادی تبدیل شده و نوجوان که تجربه سطحی از این رابطه را دارد نسبت به آن حریص نمیشود. برخی از خانوادهها با ایجاد محدودیت و جداسازی فرزندان خود و برخی نیز با دادن آزادیهای بیحساب و بیمنطق به نوجوانان دچار رفتارهای افراطی میشوند، اما اگر نوجوان احساس کند که میتواند براساس معیارها و ضوابط، رابطهای منطقی با جنس مخالف برقرار کند دچار عوارض شایع این روابط نمیشود.
بلوغ دوران ترسناکی نیست، اما میتواند زیربنای افکار و احساسات فردی را در دورههای بعدی زندگی تحتالشعاع قرار دهد، والدین لازم است همانطور که برای تولد فرزند خود برنامهریزی میکنند و برای رشد سالهای اول زندگی او از خواندن کتاب و شنیدن توصیههای دیگران دریغ نمیورزند، بلوغ فرزندان خود را هم جدی بگیرند.
احترام به حریم خصوصی
فریبا عربگل، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان میگوید: «نوجوان در این سن بیشتر دوست دارد یک حریم خصوصی برای خود ایجاد کند و اهمیتی که حفظ حریم خصوصی در این دوره دارد در هیچ دورهای از زندگی فرد وجود ندارد. تمایل به جنس مخالف بیشترین ترس و نگرانی والدین را از دوران بلوغ برمیانگیزد. هرچه به آخر بلوغ نزدیک میشویم در نهایت نوجوان چیزهای قرض گرفته شده از الگوهایش را درونی میکند و شخصیت خاص خود را مییابد. تغییرات غیرطبیعی و هشداردهنده دوران نوجوانی بسیار اهمیت دارد. دوران نوجوانی شروع بسیاری از اختلالات و بیماریهای روانپزشکی مثل سوءمصرف مواد و اختلالات خلقی است که نشانهها و علائم این اختلالات را میتوان از تغییرات طبیعی دوران بلوغ افتراق داد.»
این فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان اضافه میکند: «برخی از علائم و نشانههای خطر در دوران نوجوانی که مطرحکننده یک مسأله جدیتر است را میتوان به افزایش یا کاهشوزن شدید و قابل توجه، مشکلات خواب، تغییر در دوستان، تغییرات شدید و ناگهانی در رفتار، فرار از مدرسه، تجدید یا مردودشدن در دروس، افسردگی، هر نوع صحبتی از خودکشی، علائمی به تمایل مصرف مواد و مشکل با قانون نام برد.»
پدر، غایب بزرگ دوره بلوغ
وقتی نقش پدران امروز به نانآوران خانواده محدود میشود، وقتی پدر در ارتباط عاطفی با پسر و بویژه دخترش خست به خرج میدهد، وقتی متوسط زمان گفتوگوی پدر با فرزندانش کمتر از یک ساعت در شبانهروز است، جای او را در روند بلوغ کودک پرنشدنی میبینیم، در واقع تصور بیاهمیتی جایگاه پدر و سلامت بلوغ فرزندان یک خیال واهی است.
این روزها که نوشتن در وبلاگ شخصی به یک وسیله ارتباطی و بیان خواستهها تبدیل شده، نوجوانی ناشناس بیپرده خطاب به پدرش مینویسد: «هر چند وقت یک بار وقتی را برای دیدن من در نظر بگیر. مثلا یک ساعت در ماه و در این زمان با من به صورت دو نفری به پارک برویم و در پیادهروی از حال و روزم خبردار شو. آرزوی من قدم زدن با توست. میخواهم دعوایم نکنی اگر از دوست داشتنیهای زندگیام برایت گفتم، میخواهم به حرفهایم گوش بدهی اگر از خواستههایم گفتم و...»
توصیه شده است که پدر در دوران بلوغ دختر، ساعتی از روز را با او در بیرون از خانه و در حالی که دستان دخترش را در دست گرفته است، قدم بزند. احساسی که از گرمای دست پدر به دستان دختر وارد میشود به او کمک میکند که بهتر بتواند جوش و خروش این دوره از زندگی را کنترل کند که نتیجه این مسأله، چیزی جز اعتماد به نفس بیشتر و رعایت حیا و عفت افزونتر دختر نیست.
«هر چه ارتباط پدر با دختر صمیمی باشد، دختران در دوران بلوغ به مشکلات کمتری دچار و کمتر مرتکب خلاف میشوند.»
فاطمه طاهری، روانشناس این جمله را میگوید و با اشاره به اینکه دخترانی که در سن بلوغ رابطه بهتر با پدرانشان دارند، در تحصیل و دوستیابی موفقتر هستند، به ایسنا توضیح میدهد: «رابطه مناسب پدر و دختر در سن بلوغ، علاوه بر آثار کوتاه مدت، اثرات طولانیمدتی هم دارد از آن جمله این افراد در زندگی زناشویی ضمن رابطه بهتر با همسرانشان، سلامت روان و جسمی بهتری هم دارند.»
این روانشناس با تاکید بر این که هر چه رابطه پدر با دختر صمیمانهتر باشد، دختر در سنین بالاتر به سن بلوغ میرسد، تصریح میکند: «بلوغ زودرس دختران عوارض سختی را به همراه دارد که برای جلوگیری از این امر باید به نقش کلیدی پدران توجه ویژهای شود.»
طاهری خطاب به پدران میگوید: «با دختر خود در مورد ایجاد حد و مرز در رابطه با جنس مخالف و راههای پیشگیری از مزاحمتهای خیابانی و اعتماد به پدر و مادر برای ارائه راهحلهای مناسب صحبت کنید تا آیندهاش تضمین شود. در دوره بلوغ باید به دختران توضیح داد که ممکن است در این سن و در اجتماع، بتدریج توجهاتی را از جنس مخالف دریافت کند، اما این توجهها الزاما نشاندهنده علاقه فرد به وی نیست و نباید به آنها توجه داشت. توجههای خیابانی گاهی به مزاحمتهایی منجر میشود که هر دختری باید راههای مقابله با آن را از والدینش، خصوصا از پدر خود یاد بگیرد و آموزش به دختران در سن بلوغ از راههای پیشگیری است که مهمترین مورد در آموزش به دختران، مشخصکردن حد رابطهاش با پسران در نخستین برخورد است. دختران مشکلات کوچک را از ترس برخوردهای خشن از خانواده مخفی میکنند و این پنهانکاری، سبب سوءاستفاده از جانب دیگران و بروز مشکلات شدیدتر میشود.»
مادری؛ نقشی حساستر از همیشه
گفته میشود که مادر در برقراری ارتباط صمیمانه با دختر یا حتی پسر در سن بلوغش، باید از سخن گفتن درباره شکستها و تلخکامیهای خود بپرهیزد؛ چون این امر یا افسردگی فرزندش را به دنبال دارد یا اینکه نگرش منفی را در او تشدید میکند و او را به جنگجویی مبدل میکند که به جبران خسرانهای مادرش میخواهد از دیگران انتقام بگیرد. این امر در دختران که همانندسازی بیشتری با مادران دارند، بیشتر دیده میشود.
«شبها از خواب میپرید، گاهی جیغ میکشید، گریه میکرد، کمتر درس میخواند، با این که نمراتش خوب بود، اما ساعتها بیکار گوشهای مینشست و تلویزیون تماشا میکرد. همیشه اضطراب داشت، دستهایش یخ بودند. نمیدانستم که مریم تازه بالغ شده من، به خاطر اختلافات میان من و پدرش دوران سخت روحی را میگذراند، او هر روز بیشتر از من و پدرش دور و حتی متنفر میشد و من نمیدیدم.»
از راه ایجاد ارتباط است که دختری نوجوان به دیدگاههای دیگر پیمیبرد و نگرش خود را تقویت میکند. اگر مادری به فرزندش اعتماد دارد و این اعتماد و باور خود را با عشق و محبت به گوش نوجوان خود برساند توافق نداشتنشان به دشمنی و اجتناب از همدیگر منجر نمیشود، مادران و فرزندان درصدد حل اختلاف خود برمیآیند، گفتوگو قطع نمیشود و صدای هیچکدام بالا نمیرود، آنان با آرامش به حرفهای همدیگر گوش میدهند و مادر از دیدگاههای متضاد نوجوانش دچار ترس نخواهد شد.
کمی نرمی همراه با قاطعیت نشان دهید. دخترهای نوجوان روابط مستقیم و گفتوگوی بیپرده را دوست دارند و آن را کاملا درک میکنند. آنان به دلیل سن ویژه خود همواره قادر به درک پیامهای مبهم نیستند و احتمالا آن را بهگونهای نادرست تعبیر خواهند کرد. به همین دلیل است که طعنه و طنز، نوجوان را آزرده میکند. نوجوانان همواره از شنیدن گفتههای مثبت استقبال میکنند نه گفتار مخرب. جملات منفی و مخرب معمولا به ناراحتی، شرم و بیخلاقیتی آنان منجر میشود. یکی از نشانههای پایان یافتن نوجوانی زمانی ظاهر میشود که دختری بتواند به مادرش بگوید: «میدانی مادر، شاید حق با تو باشد.»
جام جم / چاردیواری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد