همه اسباب و اثاثیه خانه یک فرمانده

یکی از همرزمان شهید «عباس کریمی» می‌گوید: یک بار رفتم خانه عباس، نصف یک اتاق با موکت فرش شده و نصف دیگرش خالی بود؛ همه وسایل زندگی حاج‌عباس، خلاصه شده بود در یک تکه موکت، پتو، قابلمه، بشقاب و چند قاشق. انگار او همیشه مسافر بود.
کد خبر: ۵۵۹۶۰۲
همه اسباب و اثاثیه خانه یک فرمانده

تجمل‌گرایی یکی از بن‌بست‌ها برای تعالی روح انسان است که متأسفانه برخی مردم درگیر و دار آن گرفتار شده‌اند؛ لذا باید برای رهایی از این گیر و دار پرواز را آموخت، راحت پرواز کردن را.

در ادامه مطلبی را می‌خوانیم از فرمانده‌ای که قرار بود به همراه خانواده برای اجرای عملیات، از جنوب به غرب کشور راهی شود.

اواسط اردیبهشت 1362 لشکر 27 از دوکوهه به غرب کشور رفت و در منطقه‌ای به نام قلاجه؛ حدفاصل اسلام‌آباد غرب و ایلام مستقر شد.

«محمد جوانبخت» از مسئولان واحد اطلاعات عملیات لشکر 27 می‌گوید: «اردیبهشت سال 1362 بود. عده زیادی از بچه‌های واحد اطلاعات عملیات لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) راهی پادگان دوکوهه شدند تا بار و بنه‌شان را به سرپل ذهاب منتقل کنند. ما 15 اردیبهشت حرکت کردیم. من بودم و مجید زادبود و سعید قاسمی و محمد مرادی؛ که گروه پیشتاز بودیم. یک راست از تهران به سرپل رفتیم. وسایل و بچه‌ها را سه کامیون و چند تویوتا و یک اتوبوس آوردند. بچه‌های قدیمی را در پادگان ابوذر دیدیم و آنها را در جریان مأموریت جدیدمان قرار دادیم. با هماهنگی آنها مدرسه‌ای را ـ که در گوشه شهر واقع بود ـ به عنوان قرارگاه گرفتیم. بلافاصله به خط مقدم رفتیم و جبهه دشمن را در قصرشیرین بررسی کردیم.

مجید زادبود از سال‌ها قبل، با منطقه آشنا بود. اطلاعات اولیه را هنگام گشت‌زنی و دیدبانی به دست آوردیم. بعد روی عکس‌های هوایی، گزارش‌های قدیمی، دیده‌ها و شنیده‌ها و نقشه‌ها و کروکی‌ها متمرکز شدیم. ارتفاعات آق‌داغ، مدنظر فرماندهان بود.

صبح زود هفدهم اردیبهشت، عباس کریمی و علی‌اکبر حاجی‌پور به مقر آمدند. همراه مجید زادبود و تعدادی از سرتیم‌های واحد اطلاعات عملیات لشکر 27 به طرف جبهه قصرشیرین حرکت کردیم. جاده قصر زیر دید مستقیم آق‌داغ قرار داشت. عراقی‌ها می‌کوبیدند. چند بار اهم اطراف ما را کوبیدند. بعید نبود مورد هدف قرار گیریم. خمپاره‌ها، جاده را شخم می‌زدند و خاک و سنگ را روی ماشین‌ها می‌پاشیدند. به خطر روبه‌روی آق‌داغ رسیدیم و به طرف کمین‌های آق‌داغ دوربین کشیدیم».

محرّم قاسمی، از نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر 27 چگونگی استقرار در محل جدید را این‌گونه تشریح می‌کند: «بهار سال 1362 بود که با آفتاب داغ جوب خداحافظی کردیم و روانه غرب و شمال غرب شدیم. گرمای منطقه جدید، هر چه بود، به پای گرمای جنوب نمی‌رسید. در شهر سرپل‌ذهاب مستقر شدیم. بلافاصله کارمان را شروع کردیم. غرب دشت ذهاب، محدوده شناسایی ما محسوب می‌شد. از دیدگاه باغ کوه به ارتفاعات بیشگان، تیله‌کوه، شاخ شوالدری و تنگه‌های بی‌شمار بین ارتفاعات دوربین می‌کشیدیم و از دور و نزدیک، وضعیت موجود را بررسی می‌کردیم.

مدتی نگذشته بود که محدوده شناسایی ما از دشت ذهاب به سمت ارتفاعات و راه‌های صعب‌العبور تغییر کرد. همراه حاج‌همت، عباس کریمی و سعید قاسمی و عده‌ای دیگر از فرماندهان و بچه‌های سپاه جوانرود و نیروهای کُرد طرفدار ما (قیاده‌ها) از مقر شیخ سله به سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم. می‌خواستیم از دیدگاه شاخ شمیران، کل منطقه را دید بزنیم تا به ارتفاعات همجوار سد دربندیخان توجیه شویم. این سد، موضوع اصلی کوچ ما بود. اگر می‌توانستیم راهکارهای مناسبی مهیا کنیم، تا خود سد دربندیخان پیش می‌رفتیم و ضربه مهلکی به پیکر عراق می‌زدیم».

با استقرار نیروهای لشکر 27 در اسلام‌آباد غرب، تعدادی از فرماندهان و از جمله عباس کریمی خانواده‌هایشان را هم از جنوب به غرب انتقال دادند. سیدرضا حسینی از همرزمان عباس کریمی می‌گوید: «لشکر آمده بود غرب. تازه اردوگاه فلاجه برپا شده بود. اردوگاهی در لابه‌لای کوه‌های اسلام‌آباد غرب و ایلام. حاج‌عباس کریمی؛ فرمانده تیپ دو سلمان بود. یک روز برای حضور در جلسه‌ای رفته بودم سپاه شهرستان کنگاور. کارم که تمام شد، دیر وقت بود، راه افتادم سمت کرمانشاه. در جایی بین شهرستان صحنه و کرمانشاه دیدم یک ماشین پیکان کنار جاده ایستاده و یک نفر دست تکان می‌دهد. به راننده گفتم بایستد تا کمکش کنیم. می‌خواست بفهماند که ماشینش دچار مشکلی شده است. نزدیک که شدیم، زیر نور چراغ ماشین، حاج عباس را شناختم. نگه داشتیم و پیاده شدیم. عباس بود و خانمش و راننده‌اش قاسم صادقی. ماشین خراب شده بود. پس از کمی صحبت کردن، متوجه شدم که عباس در حال اثاث‌کشی است. همه وسایل زندگی‌اش، در صندوق عقب پیکان بود! هر کاری کردیم، ماشین راه نیفتاد. آن را بکسل کردیم و راه افتادیم طرف کرمانشاه. صبح رسیدیم. لشکر در پادگان الله‌اکبر، برای فرماندهان خود چند باب خانه مسکونی گرفته بود. یکی از خانه‌ها خانه حاج عباس بود و بغل‌دستی‌اش در اختیار خانواده حاج همت. یک بار رفتم خانه‌اش،نصف یک اتاق فرش شده و نصفه دیگرش خالی بود. یک تکه موکت، فرش اتاق بود! همه وسایل زندگی حاج‌عباس، خلاصه شده بود در یک تکه موکت، پتو، قابلمه، بشقاب و چند قاشق. انگار او همیشه مسافر بود».

عباس آرام بود و آرامش داشت. او این روحیه را هر جایی هم که می‌رفت، انتقال می‌داد. در جبهه مرد جنگ بود و در خانه، مرد زندگی.(فارس)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۷
مرتضی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۴
۰
۰
با سلام واقعا زیبا بود از این جور مردان بی ادعا كم نداشتیم ویادمون نره واسه این انقلاب چه گلهایی پرپر شدند. شهدا شرمنده ایم
برادر شهید .
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۴
۰
۰
باسلام وتشكر ازاینكه این مطالب ارزشی رو برای نسل جوان میگذارید . راستی اون همه معنویت و اعتقاد این ماحصلش نیست . بسیجی ارزش بود وجهاد تكلیف و شهادت لیاقت . خوشا به حال اونهائیكه هنوز برمدار بسیج هستند و خداوند عنایتش را ازاونها نگرفت .خواهشم این است یادی از مادران مظلوم شهداء و مفقودین هم بكنید .
شس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۴
۰
۰
برخی مردم یا همه مسولین؟ مردم كه تو نان شبشان هم ماندند. آن مردمی هم كه می گویید همان آقا زاده ها هستند در قالب مردم. راستی نظرات ما را بعد از تایید ثبت می كنید یعنی چه؟ مگر نظر را هم تایید می كنند؟ دیگر نظر نیست كه تایید اعتقادات شماست.
نیما
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۴
۰
۰
سلام.آقا مرتضی فرمودند كه شهدا شرمنده ایم.!؟ولی میشه بپرسیم برای چی شرمنده ایم؟شرمنده اونایی باشن كه هم رزم اونا بودند،جان دادنشون رو دیدند،ولی الان كه به جایی رسیدند دارن هیچ یادی از اونا نمیكنن و راهسون و هم فراموش كردن.فقر تو مملكت داره بیداد می كنه.وجدانا شما بگید چند درصد شهدا از شمال شهر هستند؟
ازاده
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۵
۰
۰
8سال اسارت میدانید یعنی چه $ نه تا انجا نباشی نمیدانی $ ما اینهایی كه خودرا به اب واتش میزنند تا مقامی به دست بیاورند اصلا نمیشناسیم$از كجا امده اند$خدا میداند$
ض
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۵
۰
۰
الان هم هستندباروبنه درصندوق > البته وسایل صبحانه رژیمی انهم درصندوق بنزاخرین سیستم .......
عبداله
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۵
۰
۰
دیگر مادیات بر معنویات اثر كرده است.

نیازمندی ها