در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
این که میگویم دوست نداشتم برای این است که به هر حال در سالهای اخیر و با گسترش رسانهها شاهد بودهایم که بسیاری از ارگانها و نهادهای مختلف کشور برای خودشان یک رسانه از نوع مکتوبش راهاندازی کردهاند و بالطبع، یکی از ماموریتهای آن رسانه تیتر کردن «بَهبَه» و «چَهچَه»ها درباره فعالیتهای انجام شده توسط آن نهاد است که صدالبته ممکن است در نگاه مردم و مخاطبان چندان جدی گرفته نشود و پیش خودشان بگویند خب این روزنامه که ارگان خود دولت است یا وابسته به شهرداری یا روزنامه حزب فلان و جریان بهمان است و به طور طبیعی هیچ بقالی هم نمیگوید ماست من ترش است.
اما داستان این یادداشت متفاوت است، همین اول بگویم صدا و سیما به عنوان یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین سازمانهای کشور، شبیه دیگر سازمانها و وزارتخانههای بزرگ بهزعم نگارنده در کنار فعالیتهای مثبت و خلاقانهاش، خالی از ضعف و کاستی هم نیست و شاید در برخی موارد انتقادهایی هم به این مجموعه وارد باشد.
همان طور که رهبر انقلاب هم چند سال پیش و در بخشی از متن تمدید حکم مهندس ضرغامی بر ریاست این سازمان، فرمودند: «برجستگیها و نقاط قوت کنونی صدا و سیما در کنار کمبودها و نقاط ضعف آن باید پیوسته در برابر چشم جنابعالی و دیگر مدیران آن سازمان در معرض ملاحظه و مقایسه قرار گیرد و همت بر روند نقصزدایی، به هیچ رو کاهش و سستی نیابد.»
اما مشکل از جایی آغاز میشود که برخی از اهالی رسانه و به طور کل کسانی که به هر شکل تریبونی در دست دارند و خود را با عنوانهایی همچون منتقد سینما و تلویزیون یا کارشناس ارتباطات و نظریهپرداز فلان معرفی میکنند، برای گرفتن ژست روشنفکری (که بیشتر شبیه کاریکاتور روشنفکری است) نخستین و سادهترین راهی که در پیش میگیرند، انتقادهایی یکجانبه، متزلزل و بندرت مستدل به برنامهها و مدیریت رسانه ملی است.
یکی از نقاط مشترک و آفتهای این نوشتهها و موضعگیریها این است که نویسندههایش چون در کانون تمام رویدادها و خبرها قرار دارند، فکر میکنند همانند یک جامعهشناس یا مردمشناس، آگاه به ذائقهها، سلیقهها و مسلط به افکار عمومی جامعه هستند، غافل از آن که جامعهای که آنها در کنار خود میان همکاران، اقوام و دوستانشان در فضاهای مجازی با آن در تماس هستند و در بهترین حالت برایشان چند صد لایک (آفرین، خیلی خوب بود) به ارمغان میآورد، بسیار با آنچه در شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ کشور میگذرد، فاصله دارد و اصلا شاید تئوری «ما بیشماریم! » هم زاییده این نوع نگاه متوهم و خودمرکزبین باشد.
متاسفانه عادت شده است بر مبنای نگاه مردم چند منطقه و گروهی خاص از پایتخت یا چند محله از دیگر کلانشهرها، کل مردم را قضاوت کنیم و نسخه بپیچیم و شروع کنیم به توپیدن به صدا و سیما و شمشیر از رو ببندیم و بگوییم در میان این همه سیاستهای غلط، سوءمدیریت، کمکاری و خواب غفلت، میلیونها نفر دارند فلان سریال ماهوارهای را میبینند.
واقعا آقای منتقد، آقای روشنفکر! فکر میکنید چند نفر در روستاها و شهرهای مختلف کشور متوجه صحبتهای شما میشوند یا مثلا زمانبندیشان منطبق بر آکادمی فلان خواننده و بهمان سریال ماهوارهای است.
انگار یادمان رفته است که هنوز خیلیها با صدای اذان مسجد محل برنامههایشان را به قول شما «مَچ» میکنند و آستینهایشان را بالا میزنند.
در همان تاکسیهایی که شما مدام میگویید مردم از اعتماد نداشتنشان به این و آن سازمان و نهاد سخن میگویند، صدای رادیو را نشنیدهاید؟نکته جالبش اینجاست که در نوشتهها و سخنرانی صاحبان این نوع نگاه، گاهی از دستشان در میرود و به آثار درخشان صدا و سیما در سالهای اخیر هم اشاره میکنند، کارهایی مانند: کلاه قرمزی، پایتخت، زمانه، ستایش و... و باز هم به تجاهلالعارف خود ادامه میدهند.اگر من بخواهم فهرست برنامههای جذابی همچون 90 و سریالهای فاخر و پرمخاطبی همچون مختار و شوق پرواز و... را در همین چهار سال اخیر به این موارد بیفزایم که دیگر طوماری درازدامن خواهد شد.کمی منصف باشیم، به هر حال قرار نیست در هر دقیقه و هر برنامهای که از آنتن رسانه ملی پخش میشود ما با یک شاهکار پرمخاطب روبهرو شویم و بدانید هیچ رسانه ای در دنیا چنین نیست.
سینا علیمحمدی - دبیر گروه فرهنگ و هنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم