گفت‌وگو با بابک جهانبخش، خواننده وآهنگساز

من و بهار با هم به دنیا آمدیم

با رضا یزدانی خواننده‌ای که برای آمدن بهار روزشماری می‌کند

زنده باد این عاشقانه

اسفند امسال هم حکایتی داشت برای خودش. هوا کاملاً بهاری بود، اما ناگهان آنقدر سرد شد که همه غافلگیر شدیم. در یکی از همین روزهای غافلگیرکننده با رضا یزدانی، خواننده راک که بتازگی آلبوم «خاطرات مبهم» را هم منتشر کرده است، قرار گفت‌وگو داشتیم.
کد خبر: ۵۵۰۵۹۴
زنده باد این عاشقانه

خواننده‌ای که از همان بدو ورودش به استودیو مشخص بود سرما و زمستان را دوست ندارد و در ادامه آن هم می‌شد حدس زد که او هم مثل خیلی‌های دیگر برای آمدن بهار روزشماری می‌کند. کلی لباس پوشیده و شال و کلاه کرده بود تا از خانه بیرون بیاید. وقتی این فکرهایم را با او مطرح می‌کنم، می‌خندد و می‌گوید: بله. زمستان را دوست ندارم. چون از سرما خوشم نمی‌آید و خیلی سرمایی هستم. او از احساسش به بهار و لحظه سال تحویل برایمان گفت؛ همین‌طور از آلبوم تازه‌اش و تفاوت آن با دیگر آلبوم‌هایی که منتشر کرده است، همچنین درباره همکاری‌اش با کارن همایونفر، ساختن قطعه‌ای برای مسعود کیمیایی و همچنین سرود مترو هم حرف زدیم. البته یزدانی بزودی آلبوم دیگری را هم روانه بازار موسیقی خواهد کرد. یزدانی موسیقی حرفه‌ای را در بیست‌و‌پنج سالگی با آهنگسازی و خوانندگی برای تئاتر دادگاه جنجال برانگیز در سال ۱۳۷۷ شروع کرد و اولین آلبومش با عنوان «شهر دل» در سال 1389 منتشر شد. یزدانی خوانندگی و آهنگسازی برای سینما را هم سال ۱۳۸۳ با کار در فیلم‌های مسعود کیمیایی شروع کرد. حکم، رئیس و محاکمه در خیابان ازجمله فیلم‌هایی است که یزدانی در آنها فعالیت داشته‌است و برای تلویزیون خواندن تیتراژ مجموعه مرگ تدریجی یک رویا را اجرا کرد.

رضا یزدانی در همه آلبوم‌هایش معترض است. اما این بار در «خاطرات مبهم» اعتراض نمی‌کند. با من موافقید؟

بله. من و کارن همایونفر با هم تصمیم گرفتیم که دیگر در کارهایمان اعتراض نکنیم.

چرا؟

چون اعتراض مد شده، این روزها هر کسی از راه می‌رسد و می‌خواهد وارد عرصه موسیقی شود، اعتراض می‌کند. وقتی دقت کردیم، دیدیم اعتراض به ورطه شعارهای احمقانه و گاه سیاسی افتاده است. بنابراین اعتراض تبدیل شده به یک چیز مصرفی چند روزه. برای همین تصمیم گرفتیم اعتراض نکنیم و اگر می‌خواهیم حرفی و نقدی اجتماعی هم بزنیم راه دیگری برای بیان آن پیدا کنیم.

چه تفاوتی در اعتراض‌های خودتان و دیگران می‌بینید؟

ما نمی‌خواستیم این‌طوری اعتراض کنیم. اگر می‌خواستیم اعتراضی حرف بزنیم از مش رمضون می‌گفتیم، درباره مهاجرت بی رویه از روستا به شهر می‌گفتیم، از برج سازی‌های بی رویه حرف می‌زدیم و درباره مسائل بنیادی جامعه صحبت می‌کردیم. اگر از وقت گذرانی جوان‌ها و بالا و پایین کردن خیابان‌ها حرف‌می‌زدیم هدفمند بوده، اما امروزه در یک ترانه صد مشکل را مطرح می‌کنند و از کنار آنها می‌گذرند. البته بیشتر در موسیقی رپ اتفاق می‌افتد. شنونده یک چیز کاملا شعاری می‌شنود هفته بعد نه آن قطعه موسیقی برایش جالب است و نه اعتراض‌ها اثری در ذهنش گذاشته‌اند. در این شرایط با خودمان گفتیم بهتر است دنبال راه دیگری باشیم برای گفتن حرف‌هایمان.

شما در زمینه موسیقی راک کار می‌کنید و طبعا ترانه‌هایتان هم با دیگر موسیقی‌ها متفاوت است و فضای خاص خودش را دارد. در انتخاب این ترانه‌ها چگونه عمل می‌کنید؟

هر کار موسیقی چهار رکن اصلی دارد ؛ ترانه، ملودی، تنظیم و خواننده. این ارکان حکم فونداسیون یک خانه را دارند. هر قدر هم به جزئیات این خانه توجه شود باز بدون داشتن فونداسیون قوی نمی‌تواند سر پا بایستد و اثر خوبی شود. از بین ارکانی که نام بردم انتخاب ترانه برایم بسیار مهم است و در درجه اول قرار دارد.

ترانه‌های «خاطرات مبهم» را خودتان انتخاب کرده‌اید؟

همیشه خودم تنهایی ترانه‌ها را انتخاب می‌کردم، اما این بار با کمک کارن همایونفر این کار را انجام دادم. مدت طولانی را با اندیشه فولادوند و احسان گودرزیان کار کردیم تا ترانه‌های خوبی داشته باشیم.

چه شد که کارن همایونفر را هم از عالم موسیقی فیلم و سینما با خود همراه کردید؟

ما سه قطعه را در فیلم‌های مختلف با هم کار کرده بودیم که هر سه مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفته بود. شروع کارمان با تیتراژ سریال تلویزیونی «مرگ تدریجی یک رویا» بود که از آن استقبال خوبی شد. همکاری دوم ما هم در «تهران طهران» بود که همه دوستش داشتند. بعد هم تیتراژ سریال «قلب یخی» را کار کردیم و خوشبختانه این کار هم مورد توجه قرار گرفت.

وقتی دیدیم مردم از کارهای مشترک ما با هم خوششان آمده، تصمیم گرفتیم یک آلبوم با هم کار کنیم، اما کارن درگیر کارهای سینمایی اش بود و فرصت نداشت. من هم درگیر آلبوم قبلی ام «ساعت فراموشی» بودم و همزمان در فیلم «بوی گندم» بازی می‌کردم و کنسرت‌هایم را هم داشتم. بنابراین طول کشید تا بتوانیم فضا را برای همکاری مان فراهم کنیم.

البته فکر می‌کنم این موضوع به نفع شما تمام شده، چون تغییری در فضای کارهایتان ایجاد کرده و توانسته پاسخی باشد برای کسانی که می‌گفتند کارهایتان تکراری یا شبیه به هم شده است.

این آلبوم با همه آلبوم‌های قبلی ام فرق دارد.

پس قبول دارید کارهایتان شبیه هم شده بودند؟

به هیچ وجه نمی‌پذیرم. آلبوم‌هایم اصلا شبیه نیستند و فضاهای متفاوتی را در هرکدام تجربه کرده‌ام. چون اگر هنرمند با تکرار پیش برود مرگ هنری اش می‌رسد.

اگر منظور از تکرار، نوستالژی خوانی است که در همه آلبوم‌ها داشته‌ام، باید بگویم این موضوع کاملا تعمدی است و مرا به عنوان یک خواننده نوستالژی‌خوان می‌شناسند. در «پرنده بی پرنده» که کافه نادری لاله زار بود. در «هیس» از شمال و کارتون گفتیم. کوچه ملی و پیکان در آلبوم «ساعت 25 شب» بود. کافه رویا هم در «ساعت فراموشی» بود. همین شد که خواه ناخواه به واسطه خواندن کارهای نوستالژیک و کارکردن با مسعود کیمیایی به خواننده نوستالژی‌خوان تبدیل شدم. خواندن از مکان‌های شهری و فضاهای متفاوت و برخی موارد دیگر باعث شد تا مهر نوستالژی‌خوانی بر پیشانی من بخورد. این مهر را دوست دارم و برای داشتنش خیلی زحمت کشیدم.

و این روند را ادامه خواهید داد؟

این روند را همیشه ادامه خواهم داد، خیلی زحمت کشیدم تا مهر و امضای خودم را داشته باشم و امروز دارم.

جالب است که در این آلبوم قطعه‌ای به نام «خاطرات مبهم» ندارید؟

همیشه همین‌طور بوده و در هیچ یک از آلبوم‌هایم قطعه‌ای وجود ندارد که نام آلبوم را داشته باشد.

چرا؟

چون دوست دارم نام آلبوم برگرفته از تمام قطعات موجود در آن باشد. همیشه از مجموعه آهنگ‌های آلبوم و نام‌های آنها ده واژه که به ذهنمان می‌رسد، کنار هم قرار می‌دهیم و از بین آنها یکی دو واژه را کنار هم قرار می‌دهیم و نام آلبوم را انتخاب می‌کنیم.

فضای این آلبوم بسیار متفاوت است. فکر نمی‌کردید مخاطبان شما آن را پس بزنند؟

احساس کردم بین این آلبوم و آلبوم‌های دیگری نیاز به فضایی برای تنفس وجود دارد. خیلی‌ها گفتند ممکن است هوادارانت این آلبوم را پس بزنند، اما من گفتم اگر قرار باشد این اتفاق بیفتد، پایش ایستاده‌ام. اتفاقا برعکس شد، بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تیراژ خیلی بالایی داشت. دی وی دی تصویری هم روی آلبوم قرار داشت که موجب شد مردم آن را دانلود نکنند. البته به دلیل افزودن این دی‌وی‌دی ما قیمت‌ها را بالا نبردیم و با همان قیمت آلبوم‌های معمولی عرضه کردیم. این دی‌وی‌دی در اصل هدیه من بود به هوادارانم. البته آلبوم بعدی‌ام هم در مرحله تنظیم است و بزودی منتشر خواهد شد.

پس کمی هم درباره این آلبوم توضیح دهید.

کار بعدی در حال تنظیم است، انتخاب ترانه هایش از دو سال‌پیش انجام شده است و ملودی هایش یک سال گذشته ساخته شده و یک سال هم می‌شود که در حال تنظیم است.

بیشتر به فضای «خاطرات مبهم» نزدیک است یا آلبوم‌های قبلی‌تان؟

به «ساعت فراموشی» نزدیک‌تر است.

سینما برای مردم و حتی بیشتر هنرمندان جذاب‌تر از موسیقی است. یعنی وقتی وارد سینما می‌شوند، توجهشان به موسیقی کمتر می‌شود ،اما درباره شما این‌طور نبود.

موسیقی زندگی و همه چیز من است. اگر وارد سینما هم شدم، برای این بود که موسیقی‌ام را نشان دهم. چون در کشور ما امکانات برای دیده شدن موسیقی خیلی کم است و این خیلی برای من شانس معرفی بود.

تا حالا برای خود آقای مسعود کیمیایی هم آهنگ ساخته‌اید؟

بله. کاری ساختم که روی مستندی درباره ایشان گذاشته شده و اسم همه فیلم‌های کیمیایی در ترانه‌اش آمده است.

خودتان چقدر موسیقی گوش می‌دهید و چه چیزهایی گوش می‌دهید؟

بیشتر موسیقی غربی گوش می‌دهم، گروه‌های راک، اسپیس راک، پاپ راک و سافت راک. الان خیلی کمتر قبلا شاید روزی 10 ساعت موسیقی گوش می‌کردم ،ولی الان حدود یک ساعت موسیقی گوش می‌کنم و بیشتر به کارهای خودم دقت می‌کنم تا بتوانم تغییرات لازم را در آنها داشته باشم. البته کارهای دیگری هم دارد مانند کارهای سفارشی.

مثلا چه نوع کاری به شما سفارش داده می‌شود؟

کارهای سفارشی مثل کاری که برای متروی تهران خواندم و قرار است سرود مترو شود.

شروع کارتان ریسک خیلی بزرگی بود. فکر نمی‌کردید ممکن است کارتان پذیرفته نشود؟

همه می‌گفتند که چطور داری چنین کاری می‌کنی. قطعا بسیاری در برابرت گارد می‌گیرند، مجوز‌هایت را سخت می‌دهند و گرفتار مشکلات متعددی می‌شوی. ولی من راسخ بودم و بالاخره به نتیجه رسیدم.

واقعا برای مجوزهایتان هم مشکلی داشتید؟

برای آلبوم «پرنده بی‌پرنده» یک سال و نیم مشکل داشتم، اما تحمل کردم. معتقد بودم باید همین‌جا و در کنار این مردم باشم و در همین کشور کار کنم، خلاصه آن‌که درست گفته‌اند «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.»

مخاطبان ایرانی خارج از کشور چه نگاهی به کار شما دارند؟

کارم را خیلی دوست دارند. استقبال‌ها زیاد است و این را از میزان درخواست برای کنسرت‌های خارج از کشور می‌فهمم. یک سالی هست که خیلی درخواست برگزاری کنسرت داریم. مسلما وقتی تهیه‌کننده کنسرت‌ها سراغ یک خواننده می‌آید، به این معنی است که اتفاق خوبی افتاده است و اجرای برنامه برای او بازده مالی خواهد داشت.

خب بگذارید کمی هم درباره اتفاقی که در چند قدمی ماست حرف بزنیم... روزهای پایانی زمستان است و بزودی بهار از راه می‌رسد. نگاه شما به این تغییر فصل چیست؟

بهار فصل تحول است و خیلی دوستش دارم. از طرف دیگر بسیار سرمایی هستم و زمستان برایم زجرآور است. همین حالا سه تا لباس پوشیده‌ام. اگر کار خاصی نداشته باشم حتما به کیش می‌روم. زمستان امسال هم حدود 40 روز را کیش بودم، به همین خاطر وقتی بهار می‌شود خیلی لذت می‌برم، خصوصا این چند روز که خیلی سرد شده است.

و درباره نو شدن سال چه نظری دارید؟

همیشه لحظات سال تحویل استرس دارم. فکر می‌کنم این انرژی ناشی از گردش تقدیر آدم‌هاست که بر من اثر می‌گذارد؛ اما سال جدید که شروع می‌شود احساس آرامش می‌کنم و به این امیدوار می‌شوم که اتفاقات خوبی در راه است.

سر سفره هفت سین هم می‌نشینید؟

نه چند سالی است در یکی از شبکه‌های تلویزیونی هستم و کنار خانواده‌ام نیستم.

خاطره‌ای هم از نوروز دارید که در ذهنتان ماندگار باشد؟

نه حافظه تاریخی خیلی بدی دارم.

فکر می‌کنم خالی از لطف نباشد که در پایان شعری یا ترانه‌ای را هم به خوانندگان جام‌جم عیدی بدهید.

اگر عاشقت نبودم پا نمی‌داد این ترانه

بی‌خیال بدبیاری زنده‌باد این عاشقانه

زینب مرتضایی‌فرد - گروه فرهنگ‌وهنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها