دنیای آدم‌های ماسک‌زده

گالری الهه این روزها میزبان تازه‌ترین آثار مریم ابتکار با عنوان «ماسک‌ها و بازیچه‌های کاغذی » است. او در این نمایشگاه 13 اثر رنگ روغن را در معرض تماشای عموم قرار داده است.
کد خبر: ۵۴۳۸۲۶
دنیای آدم‌های ماسک‌زده

«مقابله با زمان»، «زیر سایه زمان»، «استحاله»، «پرواز با بال‌های کاغذی»، «همزاد»، «پرنده‌هایم را نخ می‌کنم» و... اسامی تابلوهای این نمایشگاه است که این نقاش جوان با ترسیم فضایی راز آلود و توهم‌برانگیز مخاطب را به چالش می‌کشد.

پس‌زمینه‌های اغلب تیره آثار با وجود ماسک‌ها و دست‌هایی که دستکش دارند فضا را تلخ کرده‌اند، اما پرنده‌ها و قایق‌های کاغذی که نشان از امید و آرزوهای کوچک هستند می‌توانند فضای تنفسی در این بین باشند.

ابتکار فارغ‌التحصیل رشته کارشناسی ارشد طراحی صنعتی از دانشگاه تهران است که از سال 88 به عضویت انجمن نقاشان ایران درآمده است. او تاکنون سه نمایشگاه انفرادی در ایران و آمریکا برپا کرده و در شش نمایشگاه گروهی شرکت داشته است. با ابتکار درباره نمایشگاه و فضای آثارش گفت‌وگویی انجام دادیم که در زیر می‌خوانید.

با مروری بر آثار شما در نمایشگاه «ماسک‌ها...» به نظر می‌رسد مضمون بر فرم و رنگ غلبه دارد، در این باره کمی توضیح می‌دهید؟

نقاشی در ابتدا برای من فرم، رنگ و تکنیک بود و همیشه از اتفاقات پیش‌بینی نشده در حین اجرا استقبال می‌کردم و همین موضوع باعث می‌شد نقاشی آبرنگ برایم جذابیت خاصی داشته باشد و اما با گذشت زمان محدودیت‌هایی را که آبرنگ ایجاد می‌کرد با اکرلیک جبران کردم و دریچه جدیدی برایم باز شد. رنگ‌های درخشان و بافت‌های مختلف و حجم رنگ‌ها امکان انجام کارهای متفاوت را برایم به وجود می‌آورد. از این منظر می‌توانم به مجموعه «زنان روستایی» اشاره کنم که رنگ و بافت در کنار فرم‌های استرلیزه بیشترین نقش را در این کارها ایفا می‌کردند یا مجموعه پرتره‌هایی که با رویکرد مدرنیستی و ساده کردن و تلفیق فرم‌ها با هم کشیده شده بود، اما به مرور محتوا برای من در اولویت قرار گرفت و نتیجه اولین تلاش‌های حرفه‌ای من در این خصوص «ماسک‌ها و بازیچه‌های کاغذی» است.

چرا عنوان ماسک‌ها و بازیچه‌های کاغذی را برای این مجموعه برگزیدید؟

نشانه‌هایی مانند ماسک، سایه، دستکش، قاب بسته آسمان و اوریگامی‌ها (کاردستی‌های کاغذی) در بیشتر کارهای این مجموعه دیده می‌شود و همین مساله باعث شد من با انتخاب دو نمونه شاخص از این فاکتورها، نمایشگاه را به این عنوان نامگذاری کنم.

این ماسک‌ها، دستکش‌ها و بازیچه‌های کاغذی چطور به آثارتان راه یافت؟

ما مدام در رویارویی با انواع نیروها و فشارها از طرف دیگران، محیط یا حتی خودمان هستیم و پوشاندن صورت و دست‌ها که شخصیت و احساسات افراد از طریق آنها به دیگران منتقل می‌شود، می‌تواند این راه ارتباطی را قطع کند و اگر آنها پوشیده باشند، دیگر تفاوت چندانی بین انسان‌ها وجود نخواهد داشت. اتفاقی که این روزها زیاد رخ می‌دهد و خیلی‌ها مجبورند برای ادامه زندگی مدام خود را از نگاه‌های مزاحم پنهان کنند تا دیده و قضاوت نشوند. فکر می‌کنم ماسک‌ها و دستکش‌ها به همین دلایل وارد آثارم شدند.در مورد بازیچه‌های کاغذی باید بگویم دنیای آدم‌های ماسک زده ادامه نمی‌یابد اگر در آن امیدی وجود نداشته باشد. این بازیچه‌های کاغذی در واقع سرگرمی‌های کوچکی است که خود می‌سازیم. این سرگرمی‌های ساده و کاغذی می‌توانند تبلور آرزوها و رویاهای کوچک ما باشد تا زندگی برایمان قابل تحمل‌تر شود.

در یکی از آثار، زنی عقربه ساعت را کنده و در واقع می‌خواهد زمان را متوقف کند تا گذر زمان صورت نگیرد، این تعبیر درست است؟

بله، کسی که عقربه‌های ساعت را می‌کند و اعداد آن را به هم می‌ریزد، در واقع می‌خواهد به جنگ زمان برود. این کار اولین نقاشی این مجموعه است و داستان در واقع از اینجا شروع می‌شود. تنها نقاشی‌ای که ما می‌توانیم تمام صورت شخصیت داستان را ببینیم که مصمم است و می‌خواهد ادامه دهد و به دنبال راهی برای مقابله با شرایط زمان فعلی‌اش می‌گردد همین اثر است. در کارهای بعدی می‌بینیم شخصیت، ماسک را برای خود انتخاب کرده و کم‌کم چنان به پشت آن پناه می‌برد که ما دیگر هیچ اثری از صورت او نمی‌بینیم.

چرا بیشتر شخصیت‌های آثارتان زن هستند؟ آیا این موضوع را فقط در زن‌ها می‌توان جستجو کرد؟

من در این مجموعه از شخصیت خودم در کارها استفاده کردم و در واقع اولین کسی که انگشت اتهام به سوی او دراز شده را خودم می‌بینم.

ساعت، پرنده‌های کاغذی، قایق و بسیاری از عناصر و اشیا را در بوم شما می‌بینیم که مفهوم‌برانگیزند و اثر شما را به کانسپچوال آرت (هنر مفهومی) روی بوم تبدیل کرده‌اند. نظرتان در این باره چیست؟

با این که می‌توان شباهت‌هایی میان کارهای من با کانسپچوال آرتیست‌ها پیدا کرد، اما در کل فکر نمی‌کنم کارهای من را بتوان جزو مجموعه هنر مفهومی دانست. در هنر مفهومی، اثر بیشتر با انگیزه‌های هنرمند مرتبط است نه با کاری که با دستانش انجام می‌دهد. در واقع آنها معتقدند هنر آن چیزی نیست که می‌سازی، بلکه اتفاقی است که موجب آن می‌شود. در هنر کانسپچوال ایده یا مفهوم مهم‌ترین جنبه کار است طرح‌ها و تصمیم‌ها از پیش اتخاذ می‌شود و اجرا صرفا یک مرحله بی‌اهمیت کار است. ایده وسیله‌ای است که هنر را خلق می‌کند و ذهن را هدف قرار می‌دهد، اما در کارهای من تکنیک و اجرای کار هم مانند محتوا اهمیت خاصی دارد.

حمله پرنده‌های کاغذی به آدم‌ها که در کارها دیده می‌شود، نشانه چیست؟

همیشه پرنده‌های کوچک کاغذی امید و آرزوهای شیرین و خواستنی نیستند، گاهی کابوس و اوهام تلخ می‌شوند و به گرد ما حلقه می‌زنند و لحظه‌ای ما را تنها نمی‌گذارند.

در برخی کارها نوعی وحشت دیده می‌شود و حتی ممکن است دیدن این آثار در یک خلوت و تاریکی، آدم را بترساند. این وحشت از کجا می‌آید؟

البته وحشت‌برانگیز را شاید تنها بتوان به دو مورد از کارها اطلاق کرد، من با واژه وهم آلود بیشتر موافق هستم، اما باید بگویم این کارها در واقع تلفیقی از سبک‌ها هستند. مثلا از المان‌های رئال استفاده شده تا فضای سوررئالیستی ذهن من بهتر به تصویر کشیده شود.

در بیشتر نقاشی‌ها پرسوناژ‌ها یک عملی را انجام می‌دهند، گویا آدم‌های آثارتان در یک انزوای شخصی فرو رفته‌اند.

بله همین طور است، آدم‌هایی که از هیاهوی بیرون خسته‌اند و دنبال یک کنج امن و خلوت می‌گردند تا در دنیای خودساخته‌‌شان غرق شوند و اندکی بیاسایند. البته برخی منتقدان گفته بودند این آدم‌ها به خاطر بحران هویت این گونه شده‌اند و خودشان را مخفی می‌کنند ولی من چنین باوری ندارم بلکه از ترس قضاوت شدن و برچسب‌های مختلف خوردن است که نقاب را برای خود انتخاب کرده‌اند.

در مورد رنگ در آثارتان بگویید؟

رنگ مشکی که در پس‌زمینه تعدادی از کارها استفاده شده، می‌تواند یک فضای خلأ و رمزآلود را برای ما القا کند که با توجه به موضوع کارها، من آن را می‌پسندم، اما در چند اثر آخر این مجموعه سعی کردم تعریف واضح‌تری از فضاها داشته باشم و تقریبا کارها در فضاهایی آشنا اتفاق می‌افتد و فکر می‌کنم این امر به درک بهتر آثار کمک می‌کند.

در مورد روند خلق آثارتان توضیح دهید؟

ابتدا ایده‌های اولیه‌ام را روی کاغذ اتود می‌کنم و براساس همین اتودها از المان‌های مختلفی که در کارم نیاز دارم عکاسی می‌کنم. از ماسک‌ها، دستکش‌ها، همه فیگورها و بازیچه‌های کاغذی که از قبل ساخته شده است، با نورپردازی تعداد زیادی عکس می‌گیرم. خیلی مواقع همین عکس‌ها ایده‌های جدیدی را برای من ایجاد می‌کنند یا مسیر کار را تغییر می‌دهند. ولی در نهایت بعد از این که از کل کار مطمئن شدم آن را روی بوم اجرا می‌کنم.

موقعیت نقاشی جوانان در جامعه را چگونه می‌بینید؟

به نظر من موقعیت نقاشی برای جوانان در شرایط فعلی مناسب نیست، بستر مناسبی برای بروز استعدادها وجود ندارد. گالری‌ها و اکسپو‌هایی که به صورت حرفه‌ای این استعدادیابی را انجام بدهند بسیار کم است. هنرمند نیاز دارد برای بقایش و ادامه دادن راهش بازاری برای فروش آثارش داشته باشد که معمولا این بازار برای هنرمندان جوان و گمنام وجود ندارد. امیدوارم در آینده شرایط بهتر شود.

سجاد روشنی ‌-‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها