در این میان، رفتار امارات و بندر دبی آن که میزبان شمار زیادی از فعالان و تجار ایرانی و همچنین محل سرمایهگذاریهای هنگفت ایرانیان است، بیش از سایر همسایگان قابل بررسی است. چرا که در ماههای اخیر صداهای مختلفی از ابراز نارضایتی از آزارهای گوناگون فعالان اقتصادی به مقیم امارات به گوش رسیده که بظاهر در سال گذشته میلادی بیشتر نیز شده است.
اینچنین است که مسعود دانشمند رییس اتاق بازرگانی مشترک ایران و امارات ـ که عضو هیات رییسه اتاق بازرگانی بینالمللی نیز است ـ از آغاز هجرت و خروج سرمایهگذاران ایرانی مقیم امارات به مقصد سایر کشورهای جنوب خلیج فارس بویژه عمان و قطر خبر میدهد.
وی با ترسیم شرایط ویژهای که امارات پس از برقراری تحریمها برای تجار ایرانی به وجود آورده، تصریح میکند بارها به طرفهای اقتصادی خود در دبی تذکر داده که ایران و امارات همسایهاند و تحریمها نیز همیشگی نیست، همانگونه که انگلیسیها و پرتغالیها رفتهاند، ناوهای آمریکایی نیز خواهند رفت و سرانجام باز هم ایران و امارات باقی خواهند ماند.
دانشمند اذعان میکند دبی بر درستی این نکات واقف است، اما مرکز سیاسی امارات در ابوظبی تحت فشارهای آمریکا چنین شرایطی را دامن میزند. این گفتوگو نکات تازهای را از این روزهای ایرانیان مقیم دبی و مشکلاتشان به دست میدهد.
بدیهی است با بروز تحریمها، روابط اقتصادی ایران و امارات نیز دچار تغییراتی شده است. ارزیابی شما از شرایط کنونی این روابط چیست؟
کشور امارات اصولا جایی نیست که ما به عنوان شریک تجاری خود از جنبه تولید و صادرات به آن نگاه کنیم. امارات برای ما پایگاه تجارت مجدد است. یعنی یک واسطه است که کالاهای وارداتی ما آنجا تخلیه میشود و به کشور میآید و کالاهای صادراتی ما نیز از آنجا به دست مشتریان میرسد. اما در بخش تولید، اصولا امارات یک کشور تولیدی نیست. اکنون دقیقا به خاطر همین واسطه تجاریبودن امارات است که با بروز تحریمها روابط اقتصادی دو طرف متفاوت شده است. متفاوت از یک جهت این که با بروز تحریمها و قطع ارتباط سیستم بانکی ایران با سیستم بانکی بینالمللی، تجار ایرانی از فضای بانکی امارات برای انجام اموراتشان استفاده میکنند.
به علاوه، حجم بسیاری از کالاهای وارداتی ایران از طریق امارات خریداری میشود. با این حال، فشار تحریمها باعث شده است حجم روابط تجاری دو کشور در سال 2012 نسبت به 2011 حدود 30 درصد کاهش یافته و این حجم به سمت هند و چین سوق یابد.حالا چرا چین؟ به این دلیل که قبلا امارات واسطه خرید کالاهای چینی توسط ایران بود و آمار این تجارت در امارات ثبت میشد، اما الان به خاطر تحریمها، معاملات ایران مستقیما با چینیها انجام میشود و نقش امارات در این میان کاهش یافته است.جهت بعدی، متفاوتشدن روابط اقتصادی ایران و امارات تحت تاثیر تحریمها به تاثیر تحریم بنادر ایران برمیگردد.
بعد از این تحریم ، ایران بیشتر از فضای بندری امارات استفاده میکند. ما در سال، حدود دو میلیون کانتینر 20 فوت کالای وارداتی داریم که حدود 1.5میلیون کانتینر آن از امارات وارد ایران میشود. به این ترتیب، بنادر امارات تحت تاثیر تحریمها افزایش عملیات کانتینری پیدا کردهاند. چرا که مثلا کشتیهای بزرگ به بنادر ایران نمیآیند، بلکه بار مربوط به ایران را در امارات تخلیه میکنند و از آنجا با کشتیهای کوچک به ایران منتقل میشود.
تا اینجای کار تحریم ایران برای امارات دارای نفع است. اما وضع تجار ایرانی مقیم این کشور چگونه است؟ فشار روی آنها زیاد است؟
بله، متاسفانه یک سمت دیگر ماجرای تحریم، فشار اماراتیها روی شرکتهای ایرانی است. البته مقامات مختلف اماراتی مرتب این فشارها را تکذیب کرده یا سعی در تلطیف آن دارند. مثلا میگویند سیاست امارات برخورد با تخلفات است و نظر خاصی روی شرکتهای ایرانی نیست؛ اما واقعا اینگونه نیست و تجار و بازرگانان ایرانی گلایههای زیادی از فشارها و محدودیتهای ناشی از تحریم دارند.
این فشارها یا محدودیتها چگونه اعمال میشود؟
راههای آن متفاوت است. مثلا برای ایرانیها به بهانه این که حجم فعالیت مالی آنها کم است، حساب بانکی باز نمیکنند یا اگر حسابی دارند با آنها شرط میکنند موجودی حسابشان باید از فلان رقم پایین نیاید وگرنه حسابشان مسدود خواهد شد. همچنین نقل و انتقالات مالی با دشواری صورت میگیرد و از این قبیل بهانهگیریها وجود دارد که بعضا خودشان هم میدانند ریشه سیاسی دارد.
اقدامات شما برای روانسازی این مسائل به عنوان اتاق بازرگانی مشترک ایران و امارات چه بوده است؟
روشن است که ما در هر مسالهای از طریق ملاقات، گفتوگو و تشریح مسائل سعی میکنیم مساله را حل کرده یا تخفیف بدهیم. قبلا این کار را میکردیم، الان هم میکنیم، اما مساله اینجاست قبلا وجود اینگونه مسائل شدید نبود، لذا مداخلات ما نیز به حل یا روانسازی مساله منجر میشد اما الان کار واقعا سخت شده است، چرا که مسائل ریشه سیاسی دارد و از دست دبی کار چندانی برنمیآید. میدانید که تقسیمبندی کار در امارات این گونه است که دبی بازوی اقتصادی و ابوظبی بازوی سیاسی موضوع است.
وقتی ابوظبی تحت فشار آمریکاییها به دبی دستوراتی برای فشار به تجارت ایران میدهد، دبی ناچار به اجراست اما با این حال، کار ما ادامه دارد. ما با دوستان اماراتی خودمان صحبت میکنیم و این صحبتها فارغ از مسائل سیاسی است. توصیه ما به آنها این است نگذارند رفتارهای سیاسی روی فضای اقتصادی تاثیر بگذارد و تجار دوطرف فارغ از سیاست، فضای اقتصادی خودشان را تنظیم کنند.
البته مزیتهای اقتصادی ایران برای امارات نیز قابل چشمپوشی نیست و نخواهد بود.
دقیقا. دوستان اماراتی ما خودشان میدانند مزیتهای تجاری ایران چقدر برایشان اهمیت دارد. دلایل ما برای این مسئله کاملا روشن و منطقی است. مثال روشن بزنم. هماکنون از مجموع فضای بازرگانی بندر جبلعلی دبی حدود 25 تا 30 درصد آن در اشغال ایران است.
واقعا اگر ایران از این فضا استفاده نکند، کدام کشور است که از این استفاده کند؟ کدام کشور میتواند یا برایش صرفه اقتصادی دارد؛ عراق، قطر، بحرین، عمان، پاکستان؟ کدام کشور؟ به هر حال کشورهای حوزه خلیج فارس هستند که باید از ظرفیت جبلعلی استفاده کنند و مثلا کانتینر کالاهای خودشان را به آن بندر بیاورند و بعد ترانزیت کنند. آن همه حجم انبار واقعا چگونه پر خواهد شد؟ روشن است هر یک از کشورهایی که نام بردم، بنادر خودشان را دارند و از آن استفاده میکنند. تازه به خاطر شکلگیری روابط جدید اقتصادی در منطقه خلیج فارس، خیلی کشورها روی توسعه بنادرشان سرمایهگذاری هم کردهاند و این سرمایهگذاریها در آن به ثمر رسیده و ظرفیت خالی جدیدی ایجاد شده که ایران میتواند به جای جبلعلی از آن استفاده کند. مثلا عمان روی دو بندرش ـ مثلا بندر سلاله ـ دارد این کار را انجام میدهد و ظرفیت خالی هم دارد. پاکستان که در دهنه دریای عمان است و اصولا ربطی به بنادر امارات ندارد. سایر کشورها مانند قطر و کویت هم بنادرشان کامل است. پس در نهایت ایران میماند و امارات و اگر ایران از این گونه ظرفیتهای امارات استفاده نکند، دوستان اماراتی ما چه میخواهند بکنند؟
شما این حرفها را با همین صراحت به طرف اماراتی گفتهاید؟
بله، با همین صراحت و حتی صریحتر از این. ما گفتهایم این طور نباشد که دوستان اماراتی ما به دو ناو جنگی که الان به خلیجفارس آمدهاند، نگاه کنند و پشت آن پنهان شوند و شکلک دربیاورند! ما در دو سوی خلیجفارس همسایهایم و حسن همجواری لازم داریم. نگاهکردن به فضای امروز درست نیست. این فضا که همیشه این طور باقی نمیماند. تحریمها همیشه برقرار است؟ معلوم است که نیست. مگر پرتغالیها و انگلیسیها سالها پیش از خلیجفارس نرفتند.
این چند ناو آمریکایی هم بالاخره خواهند رفت. اما رفتارهای امروز یاد ما میماند. لذا امارات باید کاری کند که اعتماد ایران جلب شود. چرا که این اعتماد لازمه همسایگی و انجام کارها و سرمایهگذاریهای مشترک است و ما میتوانیم به حیطه انجام تولیدات مشترک وارد شویم. چرا که ایران یک بازار بزرگ و پرفرصت است. ما به دوستان اماراتی خود گفتهایم الان به خاطر تحریم است که شرایط ایران این گونه است و گرنه وقتی تحریمها از میان برود ما دیگر به فضای بانکی شما نیازی نداریم. خودمان مستقیما ارتباطات بانکی لازم را برقرار میکنیم. اگر ما از بندر جبلعلی خارج شویم، این شما هستید که صدمه میبینید چرا که در همسایگی شما (امارات) بنادر رو به توسعه در حال شکوفایی است. ما گفتهایم دولت امارات در ماجرای تحریمها با ایرانیان خوب رفتار نکرده و اینها ممکن است اعتماد ایرانیان را از بین ببرد و آنها تصمیم دیگری بگیرند. اما اگر رفتارها بهتر شود میتوان به اماراتیها پیشنهادهای مختلفی برای سرمایهگذاریهای مولد تولیدی داد.
پیشنهاد مشخصی برای این فعالیتها به امارات داده شده است؟
آنها خودشان به فرصتهایی که از راه پیوند امکانات ایران و امارات خلق میشود بخوبی آگاهی دارند. آنها میدانند ایران در وسط منطقه اکو قرار دارد و اکو یک بازار 350 میلیون نفری است.
از سوی دیگر، امارات مستقیما از طریق شورای همکاری خلیجفارس در آفریقا حضور دارد. میدانید کنار هم قراردادن این امکانات چه تحولی برای دو کشور ـ بخصوص امارات ـ ایجاد میکند؟ استفاده از امکانات زیرساختی ایران و مثلا آب و هوای ایران که مناسب تولید است، مزیتهای فراوانی برای طرف اماراتی دارد؛ تولید از ایران و امکانات کنار دریا مانند بندر و ترانزیت و حمل و نقل از امارات. دوستان اماراتی حتما به شکلگرفتن کار ساختمانی و تجربیاتی که از این راه در کشورشان به دست آوردهاند، واقف هستند. از سوی دیگر میبینید که ترکیه براحتی در بخش ساختمان ایران وارد شده و سرمایهگذاری کرده است. به عنوان مثال میدانند که شهر جدید پرند را ترکها ساختهاند.
حالا چرا آنها در بخش ساختمان ایران مشارکت نکنند؟ به علاوه امکان مشارکت در صنایع دیگری چون فولاد، خودرو و صنایع دریایی مانند کشتیسازی هم وجود دارد و استفاده از آنها میتواند امارات را از یک کشور صرفا تاجر به یک کشور تولیدی تبدیل کند، چیزی که الان آن را کم دارند.
پس اگر این حرفها را میپذیرند، چرا عمل نمیکنند؟
عرض کردم. امارات دو بخش اقتصادی و سیاسی دارد. دوستان دبی که بخش اقتصادی هستند، حرفهای ما را میپذیرند و تا آنجا که میتوانند عمل هم میکنند، اما ماجرا اینجاست ابوظبی اجازه نمیدهد کار روان شود. فشار ابوظبی بر دبی بسیار است. اینجا دیگر کار وزارت امور خارجه ماست که از کانالهای خودش رایزنیهای لازم با بخش سیاسی امارات را انجام دهد و کار را روان کند. ما به عنوان اتاق بازرگانی مشترک ایران و امارات تا آنجا که توانستهایم با مقامات موثر اقتصادی امارات و دبی رایزنی و صحبت و گفتوگو کردهایم و در مواردی نیز این گفتوگوها به ثمر رسیده است و دبی گفته ما هر کاری از دستمان بربیاید انجام میدهیم.
اما متاسفانه از سال 2012، فشار آمریکاییها بر امارات بسیار افزایش یافته و این فشار باعث بروز سختگیریهای زیادی شده است.
به نمونههایی از آنها اشاره کردم. مثل سختگیری به حسابهای بانکی ایرانیها یا موارد دیگری که بتازگی مشاهده شده این است که کالاهای ترانزیتی مربوط به ایران را باز کرده و بازرسی میکنند.
مثلا کالاهایی که به صورت ترانزیت از چین، ژاپن، کره جنوبی یا حتی کشورهای عربی و غربی در امارات تخلیه میشود تا به سوی ایران حمل شود، باز شده و محتویات آن بررسی میشود. این در حالی است که تمام این کالاها مدارک و مستندات کاملی دارد و در عرف تجارت، این اقدامات غیرمعمول و غیرمعقول است.
شاید خود دبی نیز با این اقدامات موافقت چندانی نداشته باشد، اما واقعیت این است که میزان نفوذ و لابی آمریکا در امارات بسیار قوی بوده و سرمایه آمریکا در آنجا نیز زیاد است؛ بنابراین در عین بیعلاقگی مجبورند به اینگونه اقدامات تن بدهند.
در اقتصاد گفته میشود سرمایه مثل آهوست و با احساس کوچکترین خطری میگریزد. حال این ناامنیهایی که برای شرکتها و سرمایهگذاران ایرانی در امارات ایجاد شده، باعث خروج شرکتها و سرمایه به مقصد یا مقاصد دیگری نشده است؟
براساس آمار، حدود 80 هزار شرکت ایرانی در دبی حضور دارد که پس از بروز سختگیریهای اخیر 20 درصد از این تعداد کم شده است. این فضای آزاد شده اکنون به دنبال فضاهای جدیدی در خود منطقه خلیج فارس برای سرمایهگذاری میگردد.
واقعیت این است که فضاهای پذیرایی جدید برای سرمایهگذاران ایرانی گشوده شده است که در راس آن دو کشور قطر و عمان قرار دارد. با این که دولت میل دارد سرمایهها به سوی قطر برود، فعلا میل سرمایهگذاران رو به کشور عمان است.
چرا که عمان بتازگی امکانات خاصی را در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهد و در حال سرمایهگذاری برای توسعه زیرساختهای خود است. با این حال، هنوز زمان لازم است که این زیرساختها تکمیل شود، قوانین بانکی، مالیاتی و سرمایهگذاری تسهیل شود و بویژه در بخش اجتماعی و افکار عمومی این سرمایهگذاران عملا در حمایت قانون قرار گیرند.
خب، روشن است محلی که سرمایهگذار به آنجا پا میگذارد در وهله اول باید محیط مناسبی برای زندگی باشد لذا آن کشور به اصطلاح باید «غریبهپذیر» و «غریبهنواز» باشد. این امر شاید بزرگترین مسائل زندگی تا جزئیترین رفتارهای روزمره اجتماعی را شامل شود. الان دبی چرا دبی است؟ روشن است، به خاطر زیرساختها و سرمایه اجتماعی که در آنجا شکل گرفته است.
از همه جای دنیا به دبی پرواز دارد. یعنی یک سرمایهگذار هر لحظه تصمیم بگیرد به دورترین نقطه شرق یا غرب برود، ظرف چهار پنج ساعت پروازی گیرش میآید. همچنین مبادلات بانکی بسرعت انجام میشود و چون جاافتاده، فضای بانکی بینالمللی در آنجا خوب است. از سوی دیگر، رفتار اجتماعی با سرمایهگذاران ـ که غیربومی و از ملتها و فرهنگهای مختلف هستند ـ در محیط دبی تا حدی جاافتاده و لذا در مجموع محیط زندگی و کار مناسب شده است.
حالا چرا سرمایهگذاران ایرانی عمان را به قطر ترجیح میدهند؟
این به دو دلیل برمیگردد؛ یکی زیرساختهای در حال شکلگیری و دوم خلق و خوی مردم آن کشورها. الان بندر سهار عمان در حال تکمیل زیرساختهای نرمافزاری و سخت افزاری خودش است و ظرفیت خالی دارد. بنادر دیگر این کشور هم هستند. عمان بسیار علاقه دارد که مثلا پایتختش ـ مسقط ـ را در برابر دبی قرار دهد که البته هنوز راه زیادی تا رسیدن به آن باقی مانده است.
همچنین خوی و خصلت غریبهپذیری مردم عمان بویژه نسبت به ایرانیان بهتر است. در مقابل، مردم قطر غریبهپذیر نیستند و همچنین انجام کار ترانزیت و حملونقل با قطر چندان مزیت مالی ندارد. به عنوان مثال، کشتیهای کانتینری به قطر نمیروند و دبی را انتخاب میکنند. اما از نظر مزیت مالی نیز باز عمان بر قطر برتری دارد. چون عمان آن سوی تنگه هرمز قرار دارد و کشتی میتواند بار خود را در آنجا تخلیه کرده و این بار توسط کشتیهای کوچک براحتی به بندرعباس بیاید. مجموع این ویژگیها باعث شده عمان بر قطر از نظر سرمایهگذاران ایرانی ارجحیت داشته باشد.
حالا که امارات با یک چنین رفتارهایی برای خودش رقیب تراشیده، بفرمایید چه تعدادی از شرکتهای ایرانی از دبی به عمان رفتهاند؟
اول بگویم که بله. اماراتیها با این گونه رفتارها دارند برای خودشان رقیبتراشی میکنند و اگر عمان بتواند فضای کسب و کار کشور خودش را به نحو صحیحی مدیریت کند و بهبود ببخشد، این رقیب دبی ایرانیان بیشتری را جذب خود خواهد کرد. هماکنون بندر سهار عمان انبارهای متعدد ترانزیتی احداث کرده که براحتی میتواند جای انبارهای بندر جبلعلی را بگیرد، اما اماراتیها در محاسبهای اشتباه و با علم به این که ایران الان به فضای اقتصادی آنها نیاز دارد، تاقچه بالا میگذارند، اما عرض کردم فکر آینده را نمیکنند که این رفتار تا چه حد برایشان گران تمام خواهد شد.
در پاسخ به بخش دوم سوال شما نیز باید بگویم آمار دقیقی درباره این شرکتهای هجرتکرده نداریم، اما برآوردها نشان میدهد تاکنون حدود 500 شرکت به عمان رفتهاند، اما هیچ شرکتی تاکنون به قطر نرفته است. عمانیها خوب واقعیات منطقه خلیجفارس و اکو و نقش ایران را درک کردهاند.
آنها میدانند در سال حداقل 120 تا 130 میلیون تن بار در منطقه اکو جابهجا میشود و حدود 50 درصد این رقم متعلق به ایران است.
میدانید ورود مثلا 50 میلیون تن بار در سال با بنادر عمان چه خواهد کرد؟ورود کشتیهای بزرگ به بنادر این کشور و سپس ورود کشتیهایی کوچکتر برای حمل مجدد این بارها به ایران، جانی تازه به اقتصاد عمان خواهد داد. از سوی دیگر، عمانیها ایرانیها را دوست دارند و علاقهمند به ایران هستند، اما هنوز زیرساختهایشان کامل نشده است. مثلا ارتباط نظام بانکی عمان با نظام بانکی بینالمللی هنوز برقرار نشده است و این کار را مشکل میکند، اما مثلا بین ایران و دبی و دبی با دنیا بلافاصله در هر حجمی که بخواهید پول جابهجا میشود و ظرف 48 ساعت بار را در بندرعباس تحویل میگیرید.
با تمام این کمبودها حتما سرمایهگذاران نشانههایی دیدهاند که از دبی کوچ کردهاند.
خب بله. ایرانیها قلبا از نوع رفتارهایی که با آنها در امارات میشود و جنسش را همه میدانیم ناراضی هستند، اما به خاطر منطق تجارت و سرمایه و اقتصاد چیز دیگری میگویند. از طرفی قوانین امارات برای ایرانیها و البته سایر شهروندان چندان امن نیست، حتی ایرانیهایی که از 30 یا 50 سال قبل هم در این کشور اقامت دارند و کار میکنند هم فقط دارای یک اجازه اقامت موقت هستند که دائم تمدید میشود، یعنی آنها گذرنامه اماراتی ندارند که شهروند این کشور محسوب شده و در نتیجه حقوق شهروندی داشته باشند.
تاجرش، برجسازش و سرمایهدار بزرگش نیز در این ویژگی برابر هستند. همه آنها اجازه اقامت موقت دارند و هر لحظه اراده شود، میتوان این مجوز را لغو کرد. لذا این یک خطر بزرگ است که ایرانیها درباره آنها اظهارنظر نمیکنند، اما اگر شرایط اینچنینی در کشور دیگری با ویژگیهای امارات مهیا شود، شاید 80 درصد ایرانیها به آن نقطه هجرت کنند.
ایرانیهای مقیم امارات تاجر هستند، تولیدکننده نیستند، لذا هرجا زیرساختهای لازم فراهم باشد، بلافاصله سرمایهشان را برمیدارند و میروند؛ چون سرمایهشان نقد و در گردش است. دردسرد هم نمیخواهند و میخواهند در آرامش کارشان را انجام بدهند. از تنگ شدن فضا نیز استقبال نمیکنند و نمیخواهند مثلا مشکلاتی که بتازگی گریبانگیر عدهای از سرمایهگذاران ایرانی حاضر در بخش مسکن امارات شد، برایشان به وجود بیاید.
چه مشکلاتی؟
خب، میدانید در سالهای گذشته تحت تاثیر تبلیغات و البته رشد ساختوساز در امارات و دبی، ایرانیان زیادی در دبی خانه خریدند. اما در دو سال اخیر به خاطر مشکلات، سرمایههای زیادی از این خریداران از بین رفته است به طوری که مثلا شخصی هم خانهاش و هم پیشپرداخت و پولی را که به عنوان اقساط داده از دست داده است. این افراد کسانی بودهاند که از طریق بنگاههای املاکها خانههایی را پیشخرید کردهاند. اما به رسم همه ایرانیها، قراردادها را خوب نخواندهاند و البته اطلاعرسانی نادرستی هم از طرف این بنگاههای واسطه به آنان صورت گرفته که آنها را گمراه کرده است.
مثلا به آنها گفته نشده یا خودشان توجه نکردهاند که قراردادهای این مجتمعها به گونهای است که اگر تا فلان تاریخ از سررسید اقساط پرداخت نشود، اصل منزل به همراه آورده آن ضبط میشود. متاسفانه این مساله از دو سال پیش به طور گستردهای برای ایرانیان مشکل ایجاد کرد که شاید فقط یکصد مورد آن در اتاق مشترک ایران و امارات مورد بررسی قرار گرفت.
موارد زیادی متاسفانه منجر به مصادره آن املاک شد، چون در قرارداد حقوقی به طور روشن قید و امضا شده بود، اما بنگاه واسطه اطلاعات درستی به اشخاص نداده بود. البته مواردی هم بود که به احقاق حق سرمایهگذار ایرانی منجر شد، اما در مجموع ایرانیان از این موارد خیلی ضرر دیدند.
به نظر من جای آن بود که سفارت ایران با مشاهده رشد این بنگاههای املاک و ترغیب شهروندان ایرانی برای سرمایهگذاری در خرید املاک دبی، دفتر مشترک حقوقی دایر میداد و به مراجعان اطلاعرسانی کافی درباره آینده و تبعات کاری که میکنند، میکرد. اما این اقدام جایش خالی بود و انجام نشد.
شما در این موارد دخالت نکردید تا لااقل بنگاههای املاک مجاز اجازه تبلیغات از این شبکههای ماهوارهای را داشته باشند و جلوی غیرمجازها گرفته شود؟
این کار ما نیست، کار مردان سیاسی است. ما اینگونه کار میکنیم که از طریق روابط غیررسمی و دوستانه نکات لازم را میگوییم و پیگیری هم میکنیم اما حرکتهای ما صرفا در فضای اقتصادی انجام میشود. موضوع سوال شما مربوط به فضای سیاسی است که قاعدتا به مقامات سیاسی مربوط میشود. آنها هستند که باید حرکتهای مناسبی را در این زمینه ساماندهی کنند.
البته باید بگویم برخی از این حرکتها در ماههای گذشته جالب نبوده است. چرا که برخاسته از یک تلقی غیرعملی بوده است. مثلا گفته شد روابط ایران با امارات قطع میشود. خب، هم ایرانیها و هم اماراتیها میدانند چنین چیزی غیرعملی است. لذا باید حرفهایی زده شود که عملی باشد و قدرت اجرا داشته باشد. در این صورت میتوان دیپلماسی اقتصادی مناسبی برای این کشور اجرا کرد.
سید علی دوستی موسوی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد