ده سال پیش آقای صاحبخانه برای خودش طرح داد و پارکینگ را مسکونی کرد و مجوزش را هم از شهرداری گرفت. حالا خانه چهار طبقه او در واقع پنج واحدی است که دو واحد آن را به غیر فروخته است. تا اینجا ظاهرا مشکلی نیست، اما مشکل وقتی شروع میشود که آقا پسر ایشان اجازه پیدا میکند ماشینش را در حیاط پارک کند، اما هیچ کس دیگر به فرموده آقای صاحبخانه این اجازه را ندارد. خودش هم در حیاط خانه گوسفند سر میبرد و بساط کز دادن کله پاچه را با آن بوی نامطبوع برپا میکند. این آقای صاحبخانه بدون مشورت با دیگران، طبقاتی را که مال خودش است هرجوری دلش میخواهد به طور مستقل اداره میکند؛ برای یکی بالکن میزند و برای دیگری سقف میگذارد
همسایه طبقه سوم هم برای اعتراض همین رویه را پیش می گیرد و جلوی خانه اش روی یک چارپایه مواد اولیه ترشی لیته اش را می چیند که بویش توی راهرو راه می افتد. همسایه طبقه چهارم هم در یک اقدام متهورانه برای خودش یک انباری در آخرین پاگرد درست می کند. این همسایه های محترم هیچ کدام بابت حق شارژ پول نمی دهند تا جایی که یک بار برق مشترک را قطع کرده بودند. هر مشتری به این خانه می آید به خاطر وضع نابسامان آن فراری می شود.
وقتی من کوچک بودم کوچه ها افقی بود و در هر کوچه افقی کلی پس کوچه بود که آن را از دسترس اشرار دور نگه می داشت. در هر پس کوچه آدم های زیادی بودند که همه همدیگر را می شناختند. هر کدام در یک خانه قدیمی که حالا می دانم به آن می گویند ویلایی زندگی می کردند که اغلب یکی دو درخت، یک باغچه و یک حوض قاب عکسی خوشگل داشت. ما بچه های اهل یک کوچه، همدیگر را می شناختیم و والدینمان وقتی در کوچه ها بازی می کردیم مواظب مان بودند. بندرت در کوچه اصلی موتوری رد می شد و بیشترین تردد مربوط به روزنامه فروش های دوره گرد و بادکنکی و بستنی فروش بود.ما برای خودمان کلی فضا داشتیم که بدویم، دوچرخه سواری کنیم و کودکی را زندگی کنیم.
اما کم کم بچه ها زیاد شدند و کوچه ها افقی شد. خانه های ویلایی جای خود را به خانه های آپارتمانی داد. قاعده هر خانواده یک حیاط، تبدیل شد به روال یک حیاط مشاع برای پنج شش خانوار که چند کاربرد داشت و مهم ترین آنها پارکینگ بود. می خواهم بگویم سهم زیادی به بچه ها نمی رسید. کوچه های عریض امنیت خود را از دست داد و محل تردد موتور و ماشین شد و مردم که با هم غریبه شدند پای دزد ها و اوباش به کوچه ها باز شد و هیچ کس از هیچ کس خبر نداشت. بچه ها از کوچه ها جمع شدند و خواسته های خود را در یک چاردیواری محدود خلاصه کردند. کوچه های عمودی مثل درخت از زمین روییدند پیشتر از آن که ویلایی نشین های سنتی به آن عادت داشته باشند.
● عادت نکرده ایم
کوچه های عمودی انگار مستقیم از اروپا آمدند و جای خانه های ویلایی دوست داشتنی ما نشستند، اما فرهنگ زندگی در آنها همان جا ماند.
سعید ـ م، پنجاه و دو ساله ساکن یک آپارتمان است. او می گوید: صاحبخانه نه به من پارکینگ فروخت و نه انباری داد. من نمی توانم تحمل کنم که همسایه های دیگر این مزایا را داشته باشند و من محروم باشم.
من به فضای بیشتری برای زندگی احتیاج دارم. مجبور می شوم وسایلم را توی راهرو ها و پاگرد ها بگذارم. حتی برای این که اعتراض خود را نشان دهم یک موتور خراب را خریدم و در حیاط گذاشتم و همیشه همان جاست.
حسین ـ ج، شصت و هشت ساله می گوید: من تازه از یکی از شهرستان ها به تهران نقل مکان کرده ام. آنجا خانه ای بزرگ داشتیم با درختانی میوه، اما کار نبود و بچه ها می خواستند جایی باشند که پیشرفت کنند.
ضمن این که دخترم طلاق گرفته بود و همسایه ها به او بد نگاه می کردند. می خواستیم جایی برویم که کسی ما را نشناسد. حالا زندگی در این چاردیواری برایم مشکل است. یک روز افتادم به جان باغچه و موزائیک ها را جمع کردم و باغچه را گسترش دادم که سبزی بکارم، اما صدای همسایه ها در آمد. گفتم خودم زحمت کشیدم و می خواهم چیز بکارم، اما می گویند اینجا مشاع است و اگر چیزی بکاری سهم همه است. این منصفانه نیست. من طبقه اول هستم و حیاط مال من است!
نازنین کوچولو توی پاسیوی خانه شان جوجه نگه می دارد و نادر که همیشه خارج از کشور سکونت دارد حق شارژ طبقه اش را نمی دهد. اینها همه مشکلاتی است که کوچه های عمودی به همراه آورده اند.
مقاله ای در مورد علل شکست یکی از شهرک های مدرن اطراف تهران ـ که در یک همایش شهرسازی و معماری ارائه شده بود ـ نداشتن فرهنگ آپارتمان نشینی را مهم ترین دلیل در ناتوانی در جذب جمعیت دانسته بود.
در گزارشی از این شهرک آمده است: کسانی که خریداران آپارتمان های این برج ها هستند پیش از این در خانه های کوچک اما مستقل زندگی می کرده اند. آنها بسختی از طریق کمک های دولتی و وام این واحد ها را خریده اند و اقساط آن را با مشقت می پردازند واز عهده پرداخت حق شارژ ماهی صد هزار تومانی آن برنمی آیند. در نتیجه حق شارژ ساختمان ها پرداخت نشده و آب، برق و گاز آنها قطع شده است. آسانسورهای این ساختمان های عظیم ده بیست طبقه ای قطع شده و عملا دسترسی به طبقات بالای ساختمان و استفاده از آن غیرممکن شده است... .
● حقوق و تکالیف
براساس قوانین مالکیت آپارتمان و حقوق مشاعات ما تنها به میزان مالکیتی که در مجتمع داریم حق دخالت در امور و ارائه نظر داریم. بهتر است از همان ابتدای اقامت از همه حق و حقوق خود در آپارتمان مطلع شویم. محل پارک اتومبیل و انباری خود را طبق سند شناسایی کنیم و از اشغال پارکینگ و انباری دیگران هر زمان و به هر دلیل پرهیز کنیم.
مکان های عمومی آپارتمان، مختص ما نیست و دیگران هم به همان نسبت حق استفاده دارند و هیچ کس حق تصرف مکان های عمومی را بدون رضایت و اجازه کامل سایر شرکا ندارد. گذاشتن کفش یا وسیله های شخصی مانند گلدان، تابلو و... در راهروی آپارتمان و محل گذر سایر همسایه ها ممنوع است. هرگونه تغییر در نما و شکل ظاهری آپارتمان ولو این که با هزینه خودتان باشد باز هم باید با نظر سایر مالکان صورت پذیرد. پیش از برگزاری مهمانی، زمانی که قصد پختن غذا، نذری یا هر استفاده دیگری از آب، گاز و برق عمومی دارید از همسایه ها اجازه بگیرید و اگر ناگزیر شدید از پارکینگ همسایگان استفاده کنید از قبل با آنها هماهنگ کنید و بدون اجازه اتومبیلی در پارکینگ دیگران پارک نکنید.
در اوقات استراحت، از بازی بچه ها در پارکینگ و حیاط آپارتمان جلوگیری کنید. از قوانین آپارتمان که به تصویب ساکنان و مسئولان رسیده است، پیروی کنید. شارژ و هزینه های ماهانه خود را بموقع بپردازید
مانادانا ملاعلی / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد