
معماری را اصولا تلفیق دانش ساختمانسازی و نفوذ هنر به زندگی میدانند. از نظر شما یک معمار در چه حوزههایی باید صاحبنظر باشد؟
اصولا واژه معماری، ذهنیت شناخته شده روزمره ما در مورد نمای سخت ساختمان نیست، بلکه معماری بعدهای دیگری از جمله هنری، تاریخی و جامعهشناختی نیز دارد. معماری، نقطه زنده فرهنگ هر قوم و ملیتی است. همانگونه که شاعر با سرودن شعری، فضای ذهنی برای مخاطب ایجاد میکند و در قالب آن شعر، تراوشات ذهنی، ارزشهای انسانی، مدنی، فرهنگی و الهی را با ترکیب اصواتی موزون و کلامی آهنگین فضای ذهنی برای مخاطب میسازد، معماری نیز مانند یک قطعه موسیقی میتواند با ترکیب رنگ و ذوق اندیشه اثری معمارانه هنری، جامعهشناختی، روانشناختی و... خلق کند. ما با این تعریف به معنای جامع معماری میرسیم. این تعریف جامع مربوط به 60-50 دهه پیش کشورهای اروپایی و کشور ماست. در این دوران فضای معماری صرفا سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که روی ابعاد مادی و روابط اقتصادی و تولید ثروت متمرکز شد. این موج به ترتیب کشورهای اروپایی و آمریکایی را دربرگرفت و پس از مدتی نیز از بین رفت و افکاری نوینتر جایگزین آن شدند. پس از آن نیز دیگر هیچ روشنفکر و معماری، معماری را پدیده اجتماعی ـ اقتصادی ندانست، چراکه معماران با گذشت زمان به این اندیشه رسیدند که معماری ، فرآوردهای است که تمام ابعاد زندگی روزمره انسان را در بر دارد که حتی میتواند بعدهنری نیز داشته باشد. هنر، چیزی از آسمان آمده یا خارج از توان انسان نبود که نتوانند از پسش برآید. همچنین معمار نمیتواند آگاه به علم مهندسی نباشد، زیرا معمار موظف به دانستن این علم بویژه محاسبات ساختمانی است. ما این علم را از فرنگیها به دانشکدههای معماری خود انتقال دادهایم، منتها نه به اندازه کشورهای پیشرو. ما از حدود 45 سال پیش که دانشکده معماری دانشگاه تهران ایجاد شد، در این زمینه ورود پیدا کردیم و به سمت محاسبات ساختمانی و تطبیق آنان با مواد و مصالح ساختمانی رفتیم. این نوع محاسبه ساختمانی تا سالهای میانی این دانشکده ادامه داشت تا اینکه آرام آرام منسوخ شد و پس از آن اتفاق بدتر و زیانبارتری رخ داد و طی هفت، هشت سال اخیر، دورههای چهار و دوساله برای معماری تعریف کردیم که استمرار تمرین ندارد، به همین دلیل میتوان گفت معماران امروزی ما تجربه لازم معماران گذشته را ندارند.
پس با این تعریف شما، باید وجه تمایزی بین طراحی مهندسی و علم معماری وجود داشته باشد. اینطور نیست؟
بله، همینطور است. ما باید به این نکته توجه کنیم که بین طراحی ساختمان و معماری تفاوت اساسی وجود دارد. ساختمان ساخته میشود برای اینکه نیازهای روزمره ما را پاسخگو باشد، در حالی که معماری تنها پاسخگوی نیاز روزمره ما نیست، ابعاد دیگر زندگی را نیز تحت الشعاع دارد، چراکه باید در ایجاد ساختمانها روابط فرهنگی، انسانی و معنوی بین آدمیان که بار زیباشناختی، روانشناختی ـ اجتماعی، خانوادگی و عاطفی خانوادگی دارد نیز گنجانده شود. مثلا اگر صحبتی از مدرسه به میان میآید باید این را در نظر بگیریم که مدرسه تنها فضایی نیست که دانشآموز فقط کار مکانیکی تدریس و تعلیم و تربیت را انجام دهد، بلکه باید معمار جدای از انجام کارهای مقدماتی، ابعاد فرهنگی و جامعهشناختی آن را نیز در نظر بگیرد. همچنین معمار مدرن باید تلاش کند تا دانشهای دیگر متخصصان را به کار گیرد تا بتواند فضای معماری جامعهنگر، گسترده، دوستداشتنی و صمیمی طراحی کند. مقیاس اندازهگیری معماری برخلاف ساختمان، مادی نیست بلکه وابسته به جهان معنوی است. در این جهان آدمیان با یکدیگر همزیستی فرهنگی دارند. در این همزیستی از شکل ساختمان برای مشارکت کمک میگیرند.
این وجه تمایز در تمام دورانهای تاریخی هم دیده میشود؟
معماری در هر دورانی متناسب با نیازهای هر قشری از جامعه در نهایت زیبایی شکل میگیرد، اما با تغییر نیازها و سلیقههای هر جامعهای، جلوهای دیگر به خود میگیرد، به همین دلیل مدت طول عمر یک ساختمان یا بنا معلوم نخواهد بود. در این بین آثار زبدهای که ارزش بیشتری دارند بهعنوان میراثی فرهنگی و یادمانهای تاریخی و ماندگار برای ما حفظ میشوند.
در گذشته یک نفر میتوانست یک ساختمان را طراحی و معماری کند و به همراه عواملش آن را اجرا کند، آیا معماران امروزی هم چنین تواناییهایی را دارند؟ اصلا معماران قدیم برای ساخت ساختمانها پیشزمینه علمی داشتند؟
ما نمیتوانیم به فرآوردههای معماری که امروز میشناسیم، با همان شکل و منطق 90-80 سال پیش نگاه کنیم. معمارانی که بازارچهها، دکانها، گرمابهها و خانههای ما را ساختند، بدون استثنا افرادی بودند که آشنایی زیادی با شعر، ادبیات ایران و موسیقی داشتند. افرادی بودند که در بستر جامعه رشد کرده بودند و هر کدام از آنها برای منطقه خودش معماری میکرد. هر کسی هم قصد ساخت خانه داشت، بهدنبال این نوع معماران میرفت. به همین دلیل هر بنا یا فرآوردهای که ساخته میشد، بوی آن محل را میداد. مدرسهای بهعنوان معماری در آن زمان وجود نداشت. هنوز دانشگاه تهران و وزارتخانههای ناصرخسرو زیر میدان توپخانه ساخته نشده بودند. موقعی که حکومت مجبور به ساخت وزارتخانه و راهآهن و بیمارستان و دانشگاه شد، ساخت و ساز فراتر از نیاز روزمره احساس شد، به همین دلیل با مراجعت تعدادی انگشتشمار معمارانی که به اروپا رفته بودند، شهر جلوهای دیگر به خود گرفت و هتل، بیمارستان، دانشگاه و خانههای دو تا سه طبقه مجلل در شهرها ساخته شدند که آمیختهای از معماری فرنگی و بومی بودند. این ساختار جدید با خود آداب و رسوم خاص، مواد و مصالح تازه به همراه آورد و متاسفانه ارزشهای معماری محلی مغفول ماند.
چرا باوجود سابقه درخشان در خلق آثار معماری و مهندسی، ما از هویت معماریمان فاصله زیادی گرفتهایم و از فناوریهای جدیدغافل شدیم و در چند دهه ساختمانهایی با طول عمر کم و هزینه زیاد ساختیم. شما علت اصلی آن را در چه میدانید؟
دانش ما در زمینه معماری کم نیست، ما در طول تاریخ شاهد بناهای تاریخی بیشماری هستیم که سرشار از ذوق، هنر، اندیشه و زیبایی معماران بودهاند. درون این بناها آفرینش ارجمند و ارزشمند دیده شده است، اما متاسفانه استمرار نمییابند. استمرار نیافتن آنان مربوط به معماران نیست، بلکه متاثر از کسانی است که بر معماران حکومت کردهاند. متاسفانه طی هزاران سال اخیر کشور ما شاهد گسستگیهای فراوانی است که توانسته پیوستگیهای فکر و تجربه را از میان ببرد. بهعنوان مثال زمان خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، وزیر سلطان محمود غازان، یکی از عصرهای طلایی ایران در زمینه معماری محسوب میشود. این فرد نخستوزیر یکی از پادشاهان ایران است که در 700 سال گذشته زمام امور مدیریت اجرایی اقتصادی ـ اجتماعی امور آن مملکت به دست او سپرده شده بود. لایروبی قناتها، ساخت مسجد و گرمابه عمومی در هر آبادی و رعایت اصول عمرانی از جمله اقدامات اوست. از جمله مهمترین اقدامات او ساخت ربع رشیدی است. این بنایی که در سطح جهان بینظیر است برای ترویج علم و ارتقای تعلیم و تربیت، هنر، مصالح اجتماعی و مذهب در شهری به اسم ربعرشیدی ساخته شد. قصد او از ساخت این مرکز تنها پاسخگویی به نیازهای کشورمان نبود، بلکه هدف او تامین نیازهای مرز غربی کشور تا دروازههای چین بود، اما یکمرتبه این تجربه ارزشمند علمی بناگاه از سوی برخی زمامداران آن دوران متوقف شد. جوانترین فرزند این دانشمند جلوی چشمانش به سلاخی کشیده شد، حتی تا مدتها نیز معلوم نبود بر سر او چه بلایی آمده است. پس از این جریان هم ربع رشیدی به تاراج رفت. تاریخ گواه بسیاری از این ماجراهاست. هر حاکمی هنگام به قدرت رسیدن تجربههای شهرسازی و معماری حاکم قبلی را تخریب کرده و آثاری دیگر بر جای گذاشته است. یکی دیگر از مشکلات ما در این حوزه باقی نماندن آثار مکتوب از سوی معماران برجسته و نامدار کشور برای تشریح چگونگی ساخت بناهاست، در گذشته معمولا معماران ازخود یادداشتی به جا نمیگذاشتند، اگر هم یادداشتی باقی میماند کسی آنان را جمعآوری نمیکرد. دانشگاهی هم نداشتیم که این مطالب را در قالب یک کتاب ارائه دهیم، اغلب یادگیریها و انجام محاسبات به صورت تجربی از سوی معمار به شاگرد انتقال داده میشد.
خیلیها دانشهای بومی گذشته را فراموش کردهاند و بسیاری از مشکلات کنونی کلانشهرها و ازجمله تهران را مربوط به معماری و بافت قدیمی مراکز این شهرها میدانند. نگاه شما به این موضوع چیست؟
فلامکی: صدها برج بلند داریم که با اقلیم و فرهنگ ما بیگانهاند و ساختمانهایی را میسازیم که خجالت میکشیم از گفتن اینکه ما امروزه در سال 2012 آن را ساختهایم
ما باید کمی دقیقتر به این قضیه بیندیشیم. ما نمیتوانیم بطور صریح در این مورد اظهار نظر کنیم. چهبسا ما ساختمانهایی داشتهایم که هرچند ضد زلزله نبودند، اما زیر بار زلزلههای چند ریشتری مقاومت کرده و تخریب نشدهاند. حتی ساختمانهای خوب و ضدزلزله ژاپنی یا ایالاتمتحده آمریکا که طبق ضوابطی در مقابل زمینلرزه مقاوم هستند هم اگر شدت زلزله از حد خود تجاوز کند، ویران و خراب خواهد شد. مخاطره اصلی این است که ما تنها روی بافتهای قدیمی شهرمان برچسبگذاری و بزرگنمایی کردهایم که این ساختمانها در مقابل زمینلرزه ناتوانند، در صورتی که بسیاری از برجهای ساخته شده شهر تهران نیز در مقابل حادثه غیرمترقبهای مانند زلزله مخرب چند ریشتری غیرمقاوم هستند. طبق اسناد اداره فنی شهرداری، در حال حاضر ساختمانهایی که طی 16-15 سال اخیر ساخته شدهاند، اولین ساختمانهایی هستند که پایداری در مقابل زمینلرزه آنان محاسبه شده است. ساختمانهای گذشته که برجها نیز شامل آنان میشود، برای پایداری در مقابل زمینلرزه محاسبه نشدهاند. اهمیت این موضوع باعث شده است شهرداری طی یک دهه اخیر در این حوزه قویتر شود و حرکتهای جدی نیز پیرامون این مساله به انجام برساند و برای تحقق رساندن این مساله متخصصان زیادی را جذب کند.
بسیاری از کشورها برای ساخت یک کلانشهر زیرساختهایی را در یک افق طولانیمدت برای خود ترسیم میکنند و بهصورت اصولی نقشه معابر، پارکها و... را طراحی میکنند، در صورتی که چنین زیرساختی برای کشور ما در نظر گرفته نشده است و بسیاری از بزرگراهها، خیابانها و منازل مسکونی ما بدون در نظر گرفتن اصولی خاص ساخته میشوند که پیامدهای نامطلوب آن چند سال بعد نمایانگر میشود. شما بهعنوان کارشناس این حوزه که سالها پیرامون این مسائل به تحقیق و تفحص پرداختهاید، علت اصلی این موضوع را در چه میدانید؟
یکی از مهمترین علتهای این وضع، نداشتن طرح آمایش سرزمین است، نه طرح آمایش کاربردی که بیمعناست. در این طرح همان اندازه که معادن، ترابری و صنعت مهم تلقی میشوند به همان نسبت هم باید برای کشت و کشاورزی در بلندمدت برنامهریزی شود. موقعی که طرح آمایش سرزمین را هیچ کشوری نداشت، ما این طرح را داشتیم. این طرح اولین بار حدود 45 سال پیش در کشور ایتالیا مطرح شد و ما از تجربه این کشور و هلندیها استفاده کردیم، اما متاسفانه این طرح بنا بر دلایل نامعلومی مانند جنگ ایران و عراق منسوخ شد و طرح آمایش کاربردی که همراه با پیامدهای بسیار نامطلوبی بود، جایگزین آن شد. اگر ما چنین طرحی را در کشور نداشته باشیم، به هیچ وجه قادر نخواهیم بود جلوی رشد بیرویه شهرها را بگیریم، یعنی ممکن است دو شهر کشورمان آنقدر رشد کنند که دیگر نتوانیم بخوبی آن را مدیریت کنیم. همچنین ممکن است سرمایهگذاری برای صنایع در مکانی آنقدر رشد کند و متمرکز شود که پیامدهای بیشماری را به همراه داشته باشد. متاسفانه نداشتن چنین طرحی باعث شده است روز به روز بر وسعت شهر تهران افزوده شود،
اشکال اصلی این ساخت و سازهای بیرویه از چه زمانی آغاز شد؟
اشکال از زمانی آغاز شد که شهرداری تهران کسانی را به مدیریت شهری گذاشت که شهر را نمیشناختند، معنی شعر را نمیدانستند و با موسیقی بیگانه بودند. ما باید شهر را به شهرساز بسپاریم و بیمار را به پزشک. بهعنوان مثال یکی از طرحهایی که از ریشه غلط و کار کارشناسی شدهای برای آن صورت نگرفته بود، بزرگراه نواب است. در طرح اولیه آن قرار بود بزرگراهی احداث شود که جنوب را به شمال تهران وصل کند، اصلا مبنا بر این اساس نبود که دو سمت این بزرگراه ساختمانسازی مدرن و انبوه ساخته شود تا یکی از محلههای بسیار معتبر شهر نابود و یک نوع گسستگی اجتماعی و فرهنگی در محل ایجاد شود. این تجربه تلخ باعث شد شهرداری، معتبرترین مهندسان و مشاوران شهر را جمعآوری کند (نوشداروی پس از مرگ سهراب) تا ارتباطی بین دو سمت این بزرگراه ایجاد کند. این قبیل اتفاقها به دلیل نداشتن طرح آمایش کشور بسیار رخ میدهد، به همین دلیل اگر به صورت جدی چارهای برای این مسائل نیندیشیم و شهر را به دست شهرسازان نسپاریم، وضعمان به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد.
اصولا برای ساخت یک شهر باید چه ملاکهایی را مد نظر بگیریم؟
یکی از مهمترین مسالهها، ایجاد ساختمانهای مقاوم در مقابل زلزله است. خوشبختانه هماکنون بهدلیل زلزلهخیز بودن کشور، توجه بیشتری به مساله پایداری ساختمانهای بلندمرتبه در مقابل زلزله شده است، اما معلوم نیست این میزان مقاومت تا چه اندازه پاسخگو باشد. از دیگر مسالههای مهم، داشتن قانون شهرسازی برای پیشگیری از توسعه بیرویه شهر است. کشورهای پیشرفته دنیا پیش از آنکه دچار گرفتاری شوند، آن مشکلات را بررسی و شناسایی میکنند. این کشورها از قانونی به نام شهرسازی تبعیت میکنند. قانون شهرسازی، قانونی مقدس است که اجازه نمیدهد افراد سرمایهگذار هر کاری که دلش میخواهد، در هر جایی که متعلق به خودشان است، انجام بدهد یعنی سرمایهگذاری روی عرصه و اعیان نمیتواند به صورت آزاد توسط هیچکسی انجام شود، بلکه این قانون شهرسازی است که معین میکند توسعه و گسترش در شهری صورت بگیرید یا نه. بنابراین باید در وهله اول ما تعریفی از قانون شهرسازی برای خودمان داشته باشیم. بسیاری از متخصصان و دانشمندان ما ضرورت و لزوم این قانون را درک کرده و به سراغ آن رفتهاند، اما در این زمینه نمیتوانند فعالیتی داشته باشند زیرا باید قانون حکم کند ما به سراغ تدوین قانون شهرسازی برویم. ما باید به سراغ چنین قانونهایی برویم، اما متاسفانه فعلا بحث بر سر این است، چه کسی لباس بزرگتر و وسیعتری بر تن میکند. از دیگر مسائلی که ما باید چارهاندیشی کنیم، ساخت و ساز براساس موقعیتهای جغرافیایی هر مکان است. متاسفانه ما به این مساله مهم کمتر توجه میکنیم. بهعنوان مثال ما در حال ساخت ساختمان عظیم 24 طبقهای برای بانک مرکزی ایران در منطقه عباسآباد هستیم که بر شمالی آن مانند ضلع جنوبی، شرقی و غربیاش است. در حالی که نور طرف غرب برخلاف شرق از طبقه سوم به بالا از هر طرف آزاردهنده است. ساخت خانههای شمال با جنوب تهران از لحاظ موقعیت جغرافیایی باید با یکدیگر متفاوت باشد، اما متاسفانه به علت مدیریت نادرست، مهندس مشاوری میآید و این طرح را میقبولاند و در نهایت این طرح هم در همه مکانهای تهران اجرا میشود. حتی انتقاد صاحبنظران این حوزه نیز راه به جایی نمیبرد و طرح غلطی که از بنیان اشتباه است به اجرا درمیآید. همچنین ما باید تعادلی میان هر شهر و مادرشهری ایجاد کنیم. تاریخ نشان داده است طی هزاران سال شهرهای مادر مانند تبریز، مشهد، کرمانشاه، اصفهان و... با تعدادی از شهرهای نسبتا کوچک اطراف خود زندگی کرده و در ارتباط با یکدیگر بودهاند و به صورت سنتی تعیین میکردند چگونه آب آن منطقه تامین شود و تا چه اندازهای شهرستانها و آبادیهایشان رشد داده شود، به همین دلیل اجرایی کردن طرح آمایش سرزمین برای کشورمان بیش از پیش ضرورت پیدا کرده است.
پس با این حساب، مشکل اصلی ما برای ساخت و ساز بیرویه و رعایت نکردن اصول آن مربوط به ضعف متخصصان این حوزه است؟
مشکل ما در این مساله، ضعف متخصصان نیست بلکه مشکل ضعف دستگاههای مدیریتی است. ما نمیتوانیم تقصیر را گردن معماران یا مدیران بیندازیم. هر دو مقصرند که نیامدهاند مسائلشان را به صورت جدی مانند کشورهای پیشرفته حل کنند. نتیجهاش هم این میشود، صدها برج بلند داریم که با اقلیم و فرهنگ ما بیگانهاند و ساختمانهایی را میسازیم که خجالت میکشیم از گفتن اینکه ما امروزه در سال 2012 آن را انجام دادهایم. چون معلوم نیست این ساختمانها متعلق به چه کشوری و چه زمانی است. در گذشته معماران ما تا زمانی که از ساخت درست ساختمان اطمینان حاصل نمیکردند، آن را تحویل صاحب خانه نمیدادند، چون بومی آن محل بودند و چشمشان هر روز به افرادی که برای آنان خانه ساخته میشد، میافتاد. به همین دلیل دقت زیادی در ساخت خانه داشتند، اما اینک با گسترش شهر با شمار زیادی ساخت و ساز مواجه هستیم که حتی نمیدانیم معماران آنان چه کسانی هستند.
امروزه تمام 192 دولت عضو سازمان ملل متحد، تعهد کردهاند تا سال 2015 میلادی (1394 شمسی) مهمترین اصل توسعه پایدار را رعایت کنند. چرا این موضوع در کشور ما مغفول مانده است و حتی هنوز استانداردهای لازم برای مصرف بهینه انرژی به کار برده نشده است؟
ما در حال حاضر برای ساختمانهای نوساز طبق ضابطههای جهانی این مسائل را عنوان میکنیم، اما در عمل این ضوابط فقط در برخی از مراکز دولتی ما اجرا میشود یعنی جو حاکم در برخی از این مراکز بهگونهای است که ما احساس میکنیم این مکان، محل رفت و آمد بسیاری از اندیشمندان است ولی در عمل باید این طرح در تمام ساختمانها اجرا شود، مثلا ما سیستم گرمایشی و سرمایشی گسستهای برای مصرف بهینه در برخی از ساختمانهایمان اجرا کردهایم بدون اینکه به برخی از مسائل اصولی آن توجه کنیم. در این ساختمانها پنجرههای دوجدارهای تعبیه شدهاند که در تابستان و زمستان قابل باز شدن نیستند. شاید این نوع سیستم برای صرفهجویی انرژی مناسب باشد، اما به دلیل همسو نبودن با فرهنگ شهری خودمان و همچنین تدبیر نکردن درست برای برقراری تعادل جریان هوا و تهویه هوای راکد، دچارمشکل میشویم.
فرزانه صدقی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست دانشگاه علوم پزشکی ایران مطرح شد
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با علیرضا نصیری، قهرمان جوانان جهان
سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد