در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:دست برتر
«دست برتر»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛جنگ 8 روزه غزه بار دیگر توجه و نگاه جهانیان را به منطقه معطوف ساخته و در پی پیروزی گروه های مقاومت بر رژیم صهیونیستی در این جنگ، پیام ها و پیامدهای راهبردی این حماسه بزرگ و تاریخی ادامه دارد. از همین روی؛ طی هفته گذشته و در فاصله کوتاهی از پایان جنگ و شکست مفتضحانه تل آویو، بخش قابل توجهی از تبعات استراتژیک جنگ 8 روزه برملا شد.
ابتدا ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی مجبور به استعفا شده و اظهار داشت از قدرت کناره گیری خواهد کرد.
بعد از آن بود که پایگاه صهیونیستی دبکا فایل- نزدیک به موساد- در گزارشی از یک کودتای شکست خورده در جنگ غزه علیه ایران پرده برداشت. کودتایی که بخشی از پازل توطئه آمریکایی- صهیونیستی بود تا روند «بیداری اسلامی» در منطقه مختل شود.
اما آنچه قابل اعتناست تحلیل و نتیجه گیری این گزارش وابسته به سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی است که اذعان می کند عملیات «ستون ابرها» در جنگ 8 روزه غزه به نتیجه نرسیده و طراحی آن کودتا و تمامی ماجرا در نهایت با شکست مواجه شده است.
ادامه واکنش ها و مواضع نسبت به جنگ غزه، بیشتر نقش ایران را در تغییر توازن قدرت در منطقه نشان می داد. در این باره کافی است به جز اظهارنظر رهبران گروه های مقاومت که به وضوح و با صراحت تاکید کردند که «پیروزی در جنگ غزه را مدیون ایران هستیم» موضع گیری های برژینسکی، سولانا، جان بولتون و... تحلیل و آنالیز شود.
زبیگنیو برژینسکی مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در نشستی موسوم به «شورای ملی آمریکا و ایران»! و انجمن کنترل تسلیحات برپا شده بود می گوید؛ «در صورت حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران، آمریکا مانند یک الاغ احمق با آن همراهی نخواهد کرد.» و با تاکید بر این که تنها راه مواجهه با ایران، مشی دیپلماتیک است تاکید می کند؛ «طرح حمله احتمالی به ایران بدترین گزینه است».
در همین راستا و درباره حمله به ایران که صهیونیست ها بلوف می زدند، این بار «سولانا» مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا دست به قلم می برد و می نویسد؛ «طرح جنگ با ایران بحران بین المللی بوجود خواهد آورد و آمریکا باید بداند آینده استراتژیک در منطقه خاورمیانه از طریق حل چالش آن کشور با ایران رقم خواهد خورد.» سولانا در این مقاله به تصریح آمریکا را از ورود به جنگی در منطقه بر حذر می دارد و به تلویح تاکید می کند که جنگ با ایران ناشدنی است.
نکته گفتنی این است که کار بدین جا نیز ختم نشد و حتی کسی مثل «جان بولتون»- سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل- که معمولا مواضعی رادیکال و جنگ طلبانه علیه ایران دارد به سخن آمد و با فاکس نیوز رسانه تندرو و افراطی آمریکا به مصاحبه پرداخت.
بولتون سه نکته کلیدی را در این مصاحبه درباره جمهوری اسلامی علنی کرد؛ 1- تحلیل جنگ غزه به وضوح نشان می دهد قدرت ایران بیش از گذشته افزایش پیدا کرده است. 2- جنگ غزه علاوه بر نمایش قدرت ایران، آزمونی خوب برای موشک های ایرانی بود. 3- جمع بندی درباره ایران این است که این کشور اکنون دست بالا و برتر را دارد.
اعتراف این مقام آمریکایی به دست برتر ایران در حالی است که یک روز قبل از آن- سه شنبه گذشته- رهبر معظم انقلاب در بیاناتی حکیمانه تاکید کردند؛ «نگاه به اوضاع منطقه و جهان به خوبی دست برتر جمهوری اسلامی را در این تحولات نشان می دهد» و بلافاصله از این نکته پرده برداشتند که؛ «در مقایسه سیاست خاورمیانه ای غربی ها و سیاست خاورمیانه ای جمهوری اسلامی به وضوح مشاهده می شود که سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی به اهداف خود نزدیک شده است».
اکنون در باره دست بالاتر و برتر جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه نکاتی قابل اعتناست:
1- جنگ 33 روزه در سال 2006 نشان داد که «طرح خاورمیانه بزرگ» به نتیجه نرسیده است. طرحی که در واقع نقشه راه آمریکایی ها و صهیونیست ها برای جنایت، تجاوز، چپاولگری و غارت منابع و ثروت های عمومی منطقه بود.
به همین علت بود که طرح مزبور به «طرح خاورمیانه جدید» تغییر نام داد و وزیر خارجه وقت آمریکا آن را به درد زایمانی برای منطقه تشبیه کرد و نتیجه این وضع حمل! را امیدوارکننده دانست!
2 سال بعد و در جنگ 22 روزه در سال 2008 مشخص شد که طرح خاورمیانه جدید هم با مختصات آمریکایی-صهیونیستی محقق نشده و این شکست به شکست قبلی پیوست شد.
از 21 ماه پیش و با بروز و ظهور تحولات منطقه در بیداری اسلامی یک شاخص به اثبات رسید و آن حرکت منطقه به سمت و سوی خاورمیانه با مختصات «اسلامی» است.
به عبارت روشن تر، پروژه های نظام سلطه برای شکل دهی خاورمیانه با مختصات آمریکایی و صهیونیستی واژگون شده و نمادها و مولفه های خاورمیانه اسلامی رخ نمود.
اکنون جنگ 8 روزه غزه و تأثیر و نقش ایران در پیروزی گروه های مقاومت بر رژیم صهیونیستی نشان می دهد آن «دست برتر» که طی سال های گذشته سیاست خاورمیانه ای غربی ها را به شکست کشانده با قدرت و اقتدار ایران است.
همچنانکه حمایت ایران از جبهه مقاومت در دو جنگ قبلی-جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه- معادلات آمریکایی و صهیونیستی را بهم ریخت.
2- خوی نظام سلطه و جبهه استکبار در رسیدن به اهداف شوم و پلیدشان مبتنی بر «جنگ طلبی» و «تهدید» است. اکنون سوالی که به میان می آید این است که چرا در روزهای گذشته و پس از جنگ غزه این رویکرد چرخش 180 درجه ای داشته است و تمامی استراتژیست ها و سیاستمداران کهنه کار غربی احساس تکلیف کرده و به صحنه آمده اند که «مذاکره» و «گفت و گو» با ایران تنها راه مواجهه با این کشور است.
علاوه بر بولتون، سولانا، برژینسکی و... مراکز مطالعات راهبردی و اتاق های فکر نیز آخرین تحقیقات و داشته هایشان را درباره مواجهه با ایران برای تصمیم گیران غربی و صهیونیستی رو کردند و نسخه «دیپلماسی»، «گفت و گو» و «مذاکره» را تنها نسخه موجود دانستند.
به عنوان نمونه «رابرت کاپلان» نظریه پرداز مرکز استراتفور اخیرا و پس از جنگ غزه تاکید می کند؛ ایران نقش مهم و ممتاز در خاورمیانه دارد و باید سیاست آمریکا در برابر ایران مذاکره و گفتمان باشد.
این تغییر رویکرد ملموس نشانه آن است که طرف غربی بخوبی دریافته است ایران اسلامی «دکترین تهدید در برابر تهدید» را در ابعاد غیرقابل پیش بینی می تواند جامه عمل بپوشاند و جنگ 8 روزه غزه و ارسال فناوری موشک های فجر5 به گروه های مقاومت مصداق «مشت نمونه خروار است» که در سطح کلان، گزینه جنگ با ایران را ناممکن می سازد و این آیا دست برتر ایران در تاثیرگذاری تحولات منطقه نیست؟
3- اتفاق مهمی که مقارن با شکست پروژه های آمریکایی-صهیونیستی در منطقه افتاده است بیداری افکار عمومی و دریافت منطق پرصلابت و اصولی جمهوری اسلامی ایران است.
اگرچه امپراتور رسانه ای غرب سیاست «ایران هراسی» و «ایران ستیزی» را طی دهه های گذشته علیه جمهوری اسلامی در دستور کار قرار داده است اما برای افکار عمومی و ملت های آزادیخواه و عدالت طلب روشن شده است که علت فشارها و تحریم ها و تهدیدها بر ضد ایران ناشی از چیست.
طرفه آنکه حتی سردبیر مجله فارین پالیسی- جرمی هاموند- اذعان می کند؛ «ایران به این دلیل که از آمریکا سرپیچی می کند مورد غضب این کشور قرار گرفته است» و این حقانیت ایران، همان دست برتر جمهوری اسلامی است که می تواند در منطقه «الگو» باشد.
تحولات اخیر منطقه در دو سال گذشته در بستر بیداری اسلامی بیش از پیش «الگو بودن» ایران را نشان داده و ثابت کرد که الهام از جمهوری اسلامی موتور محرکه خیزش ها و خروش ها علیه سیاست های آمریکایی و صهیونیستی و حاکمان مرتجع و دست نشانده و سرسپرده است.
4- و بالاخره باید گفت نفوذ ایران و «قدرت نرم» جمهوری اسلامی از دیگر عوامل و مولفه هایی است که دست برتر ایران را در تحولات منطقه و فرامنطقه ای به وضوح و آشکارا نشان می دهد. به عنوان نمونه ماجرای سوریه طی ماه های گذشته حاکی از آن است که نمی توان قدرت و اقتدار نرم و پرنفوذ ایران در معادلات منطقه ای را انکار کرد.
مقامات آمریکایی از وزیر امورخارجه تا رئیس جمهور از اوت 2011 صریحا و چندین بار بر کنار زدن بشار اسد از قدرت و سقوط دولت او تاکید کرده اند، اما اکنون پس از نزدیک به 470 روز، سوریه به عنوان بخشی از جبهه مقاومت، با صلابت ایستاده است.
این نیز در گرو همان دست برتری است که نمی گذارد و اجازه نمی دهد زیاده خواهان و افزون طلبان زور بگویند و خواسته های نامشروع شان را عملیاتی نمایند.
اکنون اگر وضعیت وخامت بار رژیم صهیونیستی به مرحله زوال و اضمحلال رسیده است تا جایی که هنری کیسینجر تصریح می کند؛ تا 10سال دیگر اسرائیلی در کار نخواهد بود ناشی از همان دست برتری است که ابعاد و مختصات خاورمیانه اسلامی را در چشم انداز منطقه تثبیت کرده است.
خراسان:فلسطینی ها در نیویورک چه به دست آوردند؟!
«فلسطینی ها در نیویورک چه به دست آوردند؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛به راستی در مجمع عمومی سازمان ملل درباره فلسطین چه اتفاقی افتاده است؟ این پرسشی است که افکار عمومی جهان، آزرده از 8 روز خون و خونریزی در باریکه غزه، با آن مواجه هستند. به رسمیت شناختن تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان یک "دولت ناظر غیرعضو" در سازمان ملل حاوی پیام هایی روشن و البته پرسش هایی همچنان مبهم است.
رای گیری نیمه شب 5 شنبه 9 آذر در مجمع عمومی سازمان ملل درباره پیشنهاد فلسطینی ها را باید تصمیم قاطع مردم کشورهای جهان برای احترام به حق انسانیت و کرامت مردمی دانست که نزدیک به یک قرن تحت ظلم سازمان یافته و هدفمند بوده اند. اتفاقی که به دور از ذهن نبود و سابقه نیز داشته است. سال گذشته نیز در روز 9 آبان 1390، کشور فلسطین با رای قاطع به عضویت کامل یونسکو، نهاد فرهنگی و آموزشی سازمان ملل متحد در آمده بود. بنابراین چون روز روشن است که مردم جهان حامی مردم فلسطین هستند و ساختار ظالمانه نهادهای قدرت بین المللی – به ویژه شورای امنیت - عامل اصلی تداوم قدیمی ترین و اصلی ترین بحران منطقه خاورمیانه است. واقعیتی که بی شک می تواند نوید موفقیت های بیشتر برای مردمی باشد که چیزی جز حق حیات در سرزمین مادری خود نمی خواهند.
با این حال واقعیت های حقوقی و سیاسی نظام بین الملل این پرسش را ایجاد می کند که موفقیت تشکیلات خودگردان در مجمع عمومی سازمان ملل تا چه میزان می تواند به آرمان های فلسطینی کمک کند؟ موضوعی که گروه های فلسطینی نیز درباره آن اتفاق نظر ندارند و مواضع متفاوتی اتخاذ کرده اند. پس از عضویت تشکیلات خودگردان به عنوان دولت ناظر در مجمع عمومی سازمان ملل "خالد مشعل" دبیر سیاسی حماس آن را "یک راهبرد منحصر به فرد و شجاعانه" و "یک ابتکار دیپلماتیک برای ترفیع جایگاه فلسطینیان در سازمان ملل" دانسته است درحالی که رمضان عبدا...، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین گفته است که "ما این طرح را تبریک نمی گوئیم اما با آن مقابله نیز نخواهیم کرد".
واقعیت این است که هنگامی می توانیم درباره آن چه در نیویورک رخ داده است قضاوت کنیم که بدانیم این گام مقدمه چه گام های دیگری می تواند باشد؟ به عبارت دیگر رای گیری در سازمان ملل درباره چه پرسشی بوده است! مواضع آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای حامی این رژیم به گونه ای است که گویی آن ها از رخداد نیویورک بسیار ناراضی هستند. البته این نارضایتی قابل درک است. همان طور که اشاره شد، آن چه در مجمع عمومی سازمان ملل رخ داد مانور انسانیت علیه سال ها وحشی گری اسرائیلی ها بود. اما پرسش این جاست که این رای گیری چرا تا پیش از این انجام نشده بود؟ چرا این بار آمریکایی ها با اصرار و عتاب های همیشگی شان، محمود عباس را از گام نهادن در این مسیر باز نداشتند؟
پاسخ این پرسش شاید در این نکته نهفته باشد که رای گیری نیویورک در واقع راه حل 2 دولت را تقویت می کند. این موضوع ادعایی نهان نیست و محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در مجمع عمومی به صراحت به آن پرداخت و تصریح کرد که "این آخرین شانس برای نجات طرح 2 کشور مستقل است". طرحی که مبنای آن به رسمیت شناختن "دولت اسرائیل" است. موضوعی که تشکیلات خودگردان به آن پایبند است و بسیاری از دولت های عربی پیدا و پنهان آن را می پسندند.
از به رسمیت شناخته شدن تشکیلات خودگردان به عنوان یک دولت ناظر، تا هنگام به رسمیت شناخته شدن فلسطین به عنوان یک دولت مستقل و عضو رسمی سازمان ملل هنوز یک گام حقوقی جدی باقی مانده است و آن چیزی جز شورای امنیت سازمان ملل نیست. مرحله ای که آمریکایی ها و اسرائیلی ها درباره آن نگرانی ندارند و این فلسطینی ها هستند که باید خود را برای "چانه زنی سیاسی" در شورای امنیت بر سر صلح و حق حیات آماده کنند.
شبکه بی بی سی در تحلیل رخداد نیویورک نوشته است: «از این پس فلسطینی ها قادر خواهند بود تا در برابر ساخت و سازها در کرانه باختری رود اردن و بسیاری از موارد اختلاف با رژیم صهیونیستی به نهادهای بین المللی شکایت کنند.» بنابراین به نظر می رسد فلسطینی ها در سازمان ملل یک فرصت حقوقی برای شکایت رسمی به نهادهای بین المللی علیه اسرائیل به دست آورده اند. فرصتی که به اعتقاد برخی از جمله بی بی سی "ترفیعی به ظاهر کوچک" است اما "می تواند برای اسرائیل پیامدهای جدی در پی داشته باشد".
اما در مقابل، آن ها چه چیز را ممکن است از دست بدهند؟ این فرصت حقوقی هم می تواند آغاز تحولات آزادی بخش باشد و هم می تواند به علت متوقف بودن به نهادهای بین المللی که در بی طرفی آن ها تردید بسیار است، تبدیل به ابزاری برای جلب تمرکز و توان فلسطینی ها به بازی های حقوقی بی پایان بشود. نهادهایی بین المللی که اگر قصدی برای جانبداری از مردم فلسطین داشتند، کار فلسطینی ها به وضعیت امروز کشیده نمی شد.
ممکن است بگوییم این موفقیت می تواند مقدمه ای برای آزادسازی مردم فلسطین و دستیابی به "آرمان فلسطین" باشد. با این حال باید به نکته مهمی در این باره اشاره کنیم.
فلسطینی ها در راهی که محمودعباس آن را رهبری می کند در وضعیتی قرار می گیرند که در اصطلاح انگلیسی به آن "reality check" می گویند. به این معنا که از این پس هدف "آرمانی" برای آزاد سازی فلسطین جای خود را با ابتلا به "واقعیت" هایی سیاسی می دهد. اینکه مردم فلسطین درگیر این پرسش شوند که کشور فلسطین قرار است در مرزهای 1967 تشکیل شود؟ و یا در مرزهای 1948؟ و یا در وضعیت مبهم فعلی؟! واقعیت این است که در رای گیری نیویورک در عمل معلوم نیست که رای به کدام فلسطین و محدود به چه مرزهایی داده شده است.
خوب است بار دیگر به گفته های "رمضان عبدا..." درباره رخداد مجمع عمومی سازمان ملل توجه کنیم: «در مورد کدام فلسطین سخن می گوئیم؟ اگر سخن ما درباره فلسطین به طور کامل از دریای مدیترانه تا رود اردن است پس طبیعی است که تبریک بگوئیم اما اگر منظور قرار دادن سقف برای حق فلسطینیان است ما صراحتا به تشکیلات خودگردان و برادران خود در مصر می گوئیم که ما این طرح را تبریک نمی گوئیم اما با آن مقابله نیز نخواهیم کرد.»
در صورت ادامه مسیر محمود عباس، اسرائیل در برابر اعطای بخش ناچیزی از سرزمین فلسطین به فلسطینی ها، آن ها را در مسیری قرار می دهد که بپذیرند برای همیشه با مقاومت خداحافظی کنند. اما نباید فراموش کنیم که آرمان صهیونیست ها تشکیل یک کشور صهیونیستی از نیل تا فرات است! و پایان مقاومت در برابر صهیونیست ها آغاز سیاست های متجاوزانه آن ها خواهد بود.
جمهوری اسلامی:مصوبهای برای انحراف آرمان فلسطین
«مصوبهای برای انحراف آرمان فلسطین»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دیروز با تبلیغات بسیار اعلام شد مجمع عمومی سازمان ملل بالأخره پس از کش و قوسهای فراوان، به ارتقای وضعیت فلسطین در این سازمان به عنوان "کشور غیرعضو ناظر" رأی مثبت داد و به این ترتیب ظاهراً فلسطین جایگاه خود را از "موجودیت مستقل"، یک درجه بالاتر خواهد برد که این امر میتواند به طور ضمنی به معنای مقدمهای برای به رسمیت شناخته شدن یک کشور مستقل فلسطینی، البته در کنار موجودیت رژیم غاصب اسرائیل، باشد.
این فرآیند، باطیف گستردهای از واکنشها روبرو شد به طوری که برخی در نهایت خوش بینی و یا به عبارتی سادهانگاری، آنرا به معنای ایستادن جهان در برابر اسرائیل قلمداد کرده و در مقابل، بعضیها آنرا بیفایده و بیارزش خواندند. از این رو بررسی این واکنشها و همچنین بار حقوقی این مصوبه برای فلسطین و نقشی که میتواند در رسیدن به نقطه آمال فلسطینیها و رهایی آنان از چنگال رژیم غاصب صهیونیستی ایفا کند، خالی از فایده نیست.
"محمود عباس" رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین که سابقه وی به عنوان یک عنصر سازشکار بر همه آشکار است و سعی دارد خود را سخنگوی ملت فلسطین قلمداد کند، در سخنانی پس از مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل که با 138 رأی موافق، 9 رأی مخالف و 41 رأی ممتنع به تصویب رسید، این تصمیم را به معنای پیروزی بزرگ ملت فلسطین و یک دستاورد عظیم برای امت عربی و اسلامی و تمامی آزادگان جهان دانست.
بان کی مون دبیرکل سازمان ملل نیز عضویت مشروط فلسطین را در این سازمان به معنای مقدمهای برای تشکیل یک کشور فلسطینی تلقی کرد، با این شرط که فلسطینیها اسرائیل را به رسمیت بشناسند و قول بدهند صلح، ثبات و امنیت را برای همسایه صهیونیست خود تضمین کنند. وی از تمامی گروههای فلسطینی به ویژه گروههای جهادی خواست به شکلی مسئولانه! با دستاوردهایی که برای تشکیل کشور فلسطین تحت رهبری محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان به دست آمده، همراهی کرده و برای تحقق صلح و آشتی در خاورمیانه و به رسمیت شناختن اسرائیل و ادامه روند مذاکرات صلح همکاری کنند.
کشورهای اروپایی به رهبری انگل?س نیز در موضعی که در ظاهر، اندکی متفاوت از موضع آمریکا و رژیم صهیونیستی بود، با دادن رأی مثبت به این مصوبه، آنرا اقدامی در جهت به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط فلسطینیها و گامی ضروری برای آغاز مذاکرات سازش خواندند و در عین حال از اسرائیل خواستند نسبت به تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل موضعگیری منفی نکرده و گفتگوهای مستقیم با فلسطینیها را برای پایان دادن به اختلافات خاورمیانه از سر بگیرد.
در این میان، موضع آمریکا و رژیم صهیونیستی که برای طرف فلسطینی هیچگونه حقی قائل نبوده و فلسطینی خوب را یک فلسطینی مطیع و سازشکار و مرده میدانند، از این مصوبه مجمع عمومی ابراز تأسف کرده و در موضعی هماهنگ اعلام کردند این تصمیم باعث نخواهد شد که فلسطین به کشور تبدیل شود و به فلسطینیها این حق را نمیدهد که در سازمان ملل عضو شوند، از این رو به دلیل بیفایده بودن به آن رأی منفی دادهاند.
از سوی دیگر، سازمان جهاد اسلامی فلسطین ضمن موضعگیری علیه شرکت محمود عباس در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان نماینده ملت فلسطین با مصوبه مجمع مخالفت کرده و آنرا به معنای منحرف کردن انتفاضه فلسطین و متضمن به رسمیت شناختن موجودیت رژیم منحوس صهیونیستی و چشم پوشی از بخش عظیمی از سرزمین اسلامی فلسطین دانست. موضع سایر گروههای جهادی فلسطین نیز همین است.
بدین ترتیب مجموعه این واکنشها نشان میدهد علیرغم تبلیغات وسیع رسانهای که این مصوبه را گامی بزرگ در جهت استیفای حقوق ملت فلسطین وانمود میکند، حرکت مجمع عمومی به رهبری اروپا تلاشی سازماندهی شده برای سرکوب انتفاضه و به سازش کشاندن آرمان فلسطین از طریق سیاسی کردن آنست. اینکه عدهای سازشکار، در سخنان عوامفریبانه خود در مجمع عمومی، این مصوبه را "صدور گواهی تولد فلسطین" بنامند درحالی که ملت مظلوم فلسطین همچنان زخمهای بیدرمان بسیاری برتن داشته و هر روز باید شاهد به خاکسپاری شهدایشان باشند، چیزی جز یک مغالطه به منظور وارونه کردن حقایق و تثبیت فرآیند سازش نیست. بیش از 60 سال است که از اشغال ظالمانه سرزمین فلسطین و آواره کردن یک ملت و کشتار زنان و کودکان بیدفاع و محروم نمودن مردم این سرزمین از حقوق اساسی و مشروع شان میگذرد و جهان هیچ گامی برای تغییر این وضعیت برنداشته است. تحمیل دهها جنگ خانمانسوز به ملتهای منطقه و کشتن دهها هزار نفر و آواره نمودن میلیونها انسان، نشانهای روشن از مأموریت و ماهیت صهیونیست هاست که در مقابل چشمان مجامع بینالمللی بویژه سازمان ملل روی میدهد و به سبب سیاستهای تبعیض آلود و حمایت آمیز غربیها شاهد وضعیتی هستیم که نمونه روشن آن در روزهای اخیر در تجاوز اسرائیل به غزه روی داده است.
پذیرش نیم بند فلسطینیها به عنوان "کشور غیر عضو ناظر" تنها خاصیتی که برای ملت فلسطین دارد اینست که از این پس به آنها این حق داده میشود که علیه تجاوزات و جنایتهای رژیم صهیونیستی، که برای آن توقفی متصور نیست، به دیوان داوری لاهه شکایت ببرند! و در عوض خفت ادامه مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی و برسمیت شناختن این رژیم غاصب و چشم پوشیدن بر غصب بخش اعظم خاک فلسطین را به جان بخرند و این همه خفت را "عضویت در سازمان ملل" بنامند که تاکنون برای هیچیک از اعضای این سازمان، جز اعضای دارنده حق وتو، منافعی را در برنداشته است.
اگر دولتهای جهان ندانند، لااقل مردم فلسطین به خوبی میدانند و این واقعیت را با پوست و گوشت خود لمس کردهاند که همهی مصائبی که تاکنون و در شش دهه گذشته با آن مواجه بودهاند به علت بیتوجهی به حقوق مشروع این ملت و حمایت از شرارتها و جنایتهای رژیم غاصب صهیونیستی توسط سازمانی است که امروز میخواهند ملت مظلوم فلسطین را مفتخر به عضویت در آن کنند، همین نهادی که در نهادینه کردن جنایات رژیم غاصب صهیونیستی نقشی مؤثر و اساسی ایفا کرده و همیشه حامی جنایات صهیونیستها بوده است.
ملت فلسطین با عضویت در چنین سازمانی، به حقوق از دست رفته خود نخواهد رسید و آنچه میتواند سرزمینهای فلسطین را به آنان برگرداند و به دوره سیاه اشغالگری پایان دهد، مبارزه و مقاومت اسلامی است که تاکنون توانسته در جنگهای اخیر منجر به تزلزل رژیم صهیونیستی شود و در سایه همین روحیه مبارزه جویی است که مردم فلسطین میتوانند مطمئن باشند آینده متعلق به آنهاست.
رسالت:هفده گام برای رسیدن به اخلاق مدارا
«هفده گام برای رسیدن به اخلاق مدارا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکترحامد حاجی حیدری است که در آن میخوانید؛
طرح مبحث
فدراسیون فوتبال ایران، برای دومین بار طی پنج سال اخیر، عنوان برترین فدراسیون فوتبال آسیا را از آن خود کرد، و پنجشنبه شب، برنامه "نود"، این انتخاب را مفصلاً ریشخند نمود، و رئیس فدراسیون فوتبال را که ساعت پنج صبح به وقت محلی از رختخواب بیرون کشیده بود به سخره گرفت.
من نمیدانم که شاخصهایی که منجر به این انتخاب میشود چیست، ولی رئیس فدراسیون فوتبال در این رابطه گفت: "نتایج میتواند خوب یا بد باشد، اما، کسب این عنوان نشان داد که ما در مسیر درستی قرار داریم". او اضافه کرد: "این، برای دومین بار است که این مقام به ایران تعلق میگیرد، و این موضوع، نشان میدهد که مسیری که از ابتدا آغاز شده است را میتوان تثبیت کرد و، سپس، ادامه داد". او گفت: "من همه این نکات را به اعضای کمیته هیئت رئیسه فدراسیون ایران گفته بودم و در اینجا از مقامات کنفدراسیون آسیا و حضار تشکر میکنم".
اشتباه نکنید؛ من کارشناس ورزشی نیستم، و نمیخواهم به بدگوییهای "نود" ادامه دهم.
این اتفاق، برای من، یک نمونه است.
نمونهای از آنکه رفتار ما با هم درست نیست.
ما همدیگر را دستکم میگیریم.
ما نمیتوانیم درست با هم کار کنیم.
ما مشکل اخلاقی داریم.
شرح
باور من این است که این شرایط "نود"ی، دقیقاً در دنیای سیاست هم جریان دارد. بدتر هم جریان دارد.
اصلاً هر جایی که اثری از روزنامه و رسانه و حزب و فراکسیون هست، از این جور برخوردهای ناجور هست. غوغا میکند.
ما همدیگر را تمسخر میکنیم، در حالی که از نظر کسانی که خارج از گود مشتزنی بیرحمانه ما، عملکرد ما را رصد میکنند، ما خوب هستیم. خیلی خوب هستیم. بهترین هستیم.
عجیب آن است که ما در شرایطی به سر میبریم که خیلی به وحدت و تحویل گرفتن هم احتیاج داریم، ولی به جای رفق و مدارا، همدیگر را میزنیم. اوضاع بر عکس است.
در حالی که باید به هم احترام بگذاریم، سکه رایج، بیحرمتی است.
"چرا تحملها کم شده؟" و "چرا نیتها را به سنگ تهمت میزنیم؟"
برهان در جامعه ما، نهادهای ناجور بزن بزن "نود"ی شکل گرفتهاند.
من فکر میکنم که تلاش ما برای الگوبرداری ناجور از نهادهای دموکراسی، منجر به شکلگیری نهادهایی شد که اساساً از اختلاف، نان میخورند. نهادهایی که تا اختلاف هست، هستند. نهادهایی مانند رقابتهای بیرحمانه انتخاباتی، احزاب، روزنامهها، مناظرههای تلویزیونی،بگو مگوهای اینترنتی و...
هر جا نهادهایی از این دست راه افتاد، هر جا چیزهایی مانند "نود" پیدا شد، روابط انسانی به افتضاح کشیده شد.
"هفت"، راه افتاد، و اهالی سینما به جان هم افتادند.
"راه اندیشه" راه افتاد و دانشگاهیان به جان هم افتادند.
البته اشکال از اصل رقابت انتخاباتی و حزب و مناظره و گفتگو و "نود" و "هفت" و "عصر اندیشه" نیست.
اشکال در جای دیگر است؛ در اخلاق...
ما احتیاج به اخلاق رقابت انتخاباتی و اخلاق حزب و اخلاق مناظره و اخلاق گفتگو و اخلاق "نود" و اخلاق "هفت" و اخلاق "عصر اندیشه" داریم.
در دوره اصلاحات این اخلاق به عنوان "اخلاق مدارا" مطرح بود.
"اخلاق مدارا"ی عصر اصلاحات، که از سروشیسم آب میخورد، کوشش میکرد تا افراد را خونسرد کند. دکتر عبدالکریم سروش، اصلاحطلبان را متقاعد کرده بود، که حقیقت واحدی برای ما قابل شناسایی نیست، بلکه هر کسی حقیقت را از ظن خود مینگرد و دلیلی ندارد که اصرار کند "حق با من است" (البته خود دکتر سروش، گاه با چهرهای عصبانی اصرار داشت که "حق فقط با خود اوست").
اصلاحطلبان، برای راه انداختن انتخابات خیلی رقابتی و حزب و مناظره و گفتمان و...، "اخلاق مدارای سروشی" را ساز کردند. آنها باور داشتند که افراد میتوانند با به رسمیت شناختن اینکه "هر کسی نظر خود را دارد و نظر هر کسی برای خود او محترم است و برای دیگران هم به هر صورت باید محترم باشد"، میتوانند حسابی با هم رقابت کنند.
امروز، نتیجه اخلاق مدارای سروشی را میبینیم؛ دعوای مطلق، به دور از انصاف و درک متقابل. گفتگوی "نود"ی...
خب؛ واقع آن بود که اخلاق، آن قدر که سروش تصور میکرد، سیال و بیبنیان نبود. همه، بالاخره خط قرمزهایی دارند، و وقتی کار گفتگوهای آزاد، به تهاجم به سوی خط قرمزها انجامید، خود اصلاحطلبان، اولین کسانی بودند که ابراز آزردگی کردند. تا وقتی که خودشان به خط قرمز بچههای انصار متعرض میشدند، سرمست از آوازه مدارا بودند، و از "هیئت رزمندگان اسلام" تقاضای بردباری داشتند. رزمندگانی که هر یک از آنها، شهادت فجیع صدها دوست و رفیق خود را در راه آرمانهای ثابت اخلاقی به چشم دیده بودند، متهم شدند که به قدر کافی "مدارا" ندارند. این بود، تا وقتی تیراژ روزنامه "جبهه" و "شلمچه" از "صبح امروز" بالا زد، کم کم محدودیتهای مدارا خود را نشان داد و با ادعای اینکه آنها هر نه روز یک بحران برای دولت مدارا ایجاد میکنند، روزنامههای رزمندگان را به تعطیلی کشاندند. کار به تحریم "اخراجیها" هم کشید.
واقع آن است که خود اصلاحطلبان نیز، خیلی اهل تحمل و مدارای سروشی نبودند، بلکه از رقیبان، بسیار کمتر مدارا داشتند.
پس، عیب اصلی، از "اخلاق مدارا"ی سروشی بود. "اخلاق مدارا"ی سروشی، به سمت ولنگاری محض رفت و نتیجهاش این شد که آدمها، خیلی خونسرد همدیگر را گاز گرفتند و در عین حال، از رقیب، تقاضای مدارا داشتند. این در حالی بود که خودشان تحمل گاز گرفته شدن را نداشتند.
البته ما از اصلاحطلبان خلاص شدیم، ولی از فرهنگ سروشی اصلاحطلبان نه.
و اینکه امروز میبینید که هر جا نهادهای سروشی مانند مطبوعات احزاب و مناظرههای تلویزیونی و... بیشتر است، گاز گرفتن و آزرده شدن هم بیشتر است، بر میگردد به اینکه این نهادها، اساساً بر مبنای بیقیدی و مدارای ولنگار ساخته شدهاند.
از این قرار، رقابتهای انتخاباتی و حزبی و مناظره و گفتگو و "نود" و "هفت" و "عصر اندیشه"، مشحون از عدم همدلی، بیرحمی، تهمت، آزردگی، فحاشی و... است.
جالب آنکه مدرنهای ممالک غربی که آنها نیز رقابتهای انتخاباتی و حزبی و مناظره و گفتگو و "نود" و "هفت" و "عصر اندیشه" دارند، این جنگ و جدلها را ندارند. این، از آن روست که آنها "سروش" نداشتند، یا اگر داشتند، همواره به عنوان راستگرای افراطی یا نهیلیست، در حاشیه داشتند. ولی در دوره اصلاحات، در قحطالرجال اصلاحات، سروش گل کرد و فکر او به محور الفاظ اصلاحاتیان بدل شد.
اشکال کار در سروشیسم است که هنوز ریشهکن نشده است.
سیاست روز:در تکمله سخنان اخیر عسگراولادی
«در تکمله سخنان اخیر عسگراولادی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد پیرعلی است که در آن میخوانید؛بدون تردید یکی از مهمترین معیارها، برای سنجش و ارزیابی مواضع مسئولین سیاسی کشور را باید در چگونگی انعکاس و بهره برداری رسانه های خارجی، خصوصا رسانههای معاند جستجو کرد. چرا که نوع پردازش اخبار و تمرکز بر بخش خاصی از یک خبر توسط رسانههایی که فلسفه وجودی آنان، تشدید تنش و ناآرامی در فضای سیاسی ایران تعریف شده است، میتواند شاخص موثری در نوع موضعگیریها باشد.
به عبارتی دیگر هرگاه خبر و یا موضع سیاسی در راستای کاهش اختلافات و افزایش وحدت در محیط سیاسی کشور تلقی شود، رسانههای معارض خارجی، یا آن را پوشش نمیدهند و یا گذرا و سطحی از کنار آن عبور میکنند و بالعکس اگر رویدادی ظرفیت ایجاد چالش را داشته باشد از زوایای گوناگون و با ادبیات و تحلیلهای متنوع بدان پرداخته میشود.
بدیهی است این رویکرد، ناظر بر این مهم است که امروزه، بیش از هر زمانی، کشور به یکپارچگی و اجتناب از رفتار و مواضع تفرقهافکنانه نیازمند است. وحدت و یکپارچگی که به هیچ روی، خوشایند هیچ رسانه بدخواه نظام ایران اسلامی نیست. لذا آنچه هدف دشمن را تامین و آنها را راضی میسازد تکرار حوادثی است که در سال ۸۸ کام ملت ایران را تلخ کرد.
به این ترتیب انتخابات یازدهم، مهمترین فرصتی است که آنان برای دستیابی به اهدافشان مطمع نظر دارند. چونان که اصلیترین عامل بروز حوادث ۸۸ ، موجسواری رسانههای بیگانه بر فراز مواضع بیخردانه هر کدام از کاندیداهای آن مقطع و رفتارهای جاهلانه یا آگاهانه وناآگاهانه برخی هواداران هر کدام از نامزدهای انتخابات دهم بود که توانست شرایط دلخواه دشمنان داخلی و خارجی را رقم بزند.
اگرچه در آن مقطع، دلسوزان واقعی نظام به دفعات، رخنه برخی فرصتجویان و عوامل دشمن را در اردوگاههای انتخاباتی اطراف کاندیداها تذکر دادند، لیکن دفاع چشم بسته و هیجانی کاندیداها از هواداران خویش، مانع از آن شد که حقیقت امر برای نامزدها آشکار شود و آنچه شد که نباید میشد.
علیایحال با عنایت به نکات فوق، اظهارنظر اخیر دبیر کل سابق حزب موتلفه مبنی بر فتنهگر ندانستن هیچ کدام از کاندیداهای سال ۸۸ را باید طلیعه میمونی در تلطیف فضای سیاسی دانست. هر چند این موضع از سوی رسانههای معاند خارجی دیده نشد و یا کمرنگ نگریسته شد و در داخل کشور هم برخی بدان به دیده تردید و ابهام نگریستند ولی بدون شک اینگونه مواضع میتواند محمل شایستهای برای تقویت وحدت داخلی تلقی شود.
بله خطاهای ناآگاهانه و بیتدبیرانه نامزدهای سال ۸۸ را نمیتوان شاخصی بر فتنهگری آنان دانست و نباید اجازه داد که با هر اشتباه نادانسته، نسبت به طرد افراد مبادرت و دامنه خانواده انقلاب را آنچنان تنگ کرد که بسیاری، از حلقه بزرگ خودیهای انقلاب به خارج رانده شوند. پرواضح است که اگر دامنه صبوریمان را توسعه میدادیم و بیمحابا یکدیگر را با الفاظ ناشایست مورد تهمت و خارج از دایره انقلاب نمینامیدیم امروز با بسیاری از عزلتنشینان داخلی و حتی ترک وطن کردهها روبرو نبودیم.
هر چند نباید طبیعت ریزشهای انقلاب را انکار کنیم و یا هر اشتباه و یا خیانتی را نادیده انگاریم. ولی از سوی دیگر هم نباید به ریزشها دامن زد و به هر بهانهای فرد و یا جریانی را به خارج از حلقه خودی مجاب نمود.
اگر همه نیروهای انقلاب، خود را حق مطلق و صاحب تمام قد دستاوردهای ۳۳ ساله نظام ندانند و این امکان را بدهند که رقیب سیاسی آنها هم ممکن است حق داشته باشد، میتوان امیدوار بود که ضمن حفظ اختلاف سلیقهها، رقابتهای سالم همراه با پویایی هر چه بیشتر نظام اسلامی رقم خورد.
تهران امروز:آثارعضویت فلسطین در سازمان ملل
«آثارعضویت فلسطین در سازمان ملل»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسین رویوران است که در آن میخوانید؛درخصوص تصویب عضویت فلسطین در سازمان ملل به عنوان عضو ناظر که از طرف محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین مطرح شد، باید گفت این درخواست برای فلسطین برخی فرصتها و چالشها را به دنبال خواهد داشت. عضویت ناظر در یک نگاه برای فلسطین دستاورد است، به این دلیل که باعث میشود از این پس جایگاه فلسطین از سازمان آزادی بخش به عنوان عضو ناظر به کشور فلسطین در مصاف با سایر کشورهای جهان مطرح شود. در این صورت باید گفت، این امر برای فلسطین این فرصت را ایجاد میکند که در عرصه بینالملل از تمام امکانات حقوق بینالملل که شامل عهدنامهها، کنوانسیونها، اعلامیهها و منشور سازمان ملل میشود، استفاده کند. برای مثال در مورد مسئله آب کرانه باختری اسرائیل از 85 درصد منابع آبی این منطقه به صورت یکجانبه استفاده میکند در حالیکه به فلسطین امکان استفاده از این آبها را نمی دهد.
با عضویت فلسطین به عنوان عضو ناظر این امکان فراهم میشود که علیه رژیم صهیونیستی و قانونشکنیهای این رژیم در محاکم قضایی شکایت کند و قضایای اینچنینی را از طریق محاکم قضایی بینالمللی پیگیری نماید. همانطور که گفته شد چالشهایی نیز برای این عضویت مطرح است.
از جمله این چالشها این مسئله است که محمود عباس از جامعه بینالملل درخواست کرد که دولت فلسطین مرزهای سال 1967 را به رسمیت بشناسد. این درخواست عباس به طور ضمنی به سرزمین های اشغال شده توسط رژیم صهیونیستی در سال1944 مشروعییت میبخشد. در این صورت عملا بخشی از قطعنامههای بینالمللی ضد اسرائیلی با این کار به زیر سوال میرود. برای مثال قطعنامه 181 درباره تقسیم فلسطین، که در این قطعنامه 44 درصد از اراضی را به فلسطینیان واگذار کرده است با این پیشنهاد محمود عباس عملا نقض میشود چراکه چیزی که عباس درخواست کرده است، به منطقه مرزی مورد توافق در سال 1967 اشاره دارد، در این صورت تنها 20 درصد اراضی را شامل میشود. البته این پیشنهاد محمود عباس عملا قطعنامه 194 را هم زیر سوال میبرد.
قطعنامه 194، اشاره به بحث بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه میکند. در حال حاضر 6میلیون آواره فلسطینی وجود دارد. این 6 میلیون آواره مربوط میشوند به مرزهای فلسطین 1948، در حالی که با اظهارات اخیر عباس آوارگان تنها شامل
سرزمین فلسطین در سال 1967 میباشد. بنابر این از دیگر چالشها را میتوان وضعیت نامعلوم این آوارگان دانست. به علاوه مسئله عضویت فلسطین در سازمان ملل به عنوان عضو ناظر دارای پیامدهایی نیز است. اولین پیامد مسئله رای گیری میباشد که مشخص شد بیش از دو سوم جامعه بینالملل طرفدار حل بحران فلسطین هستند و مخالفتهای آمریکا و استفاده مکرر این کشور از حق وتو عملا مشخص کرد که این کشور به خواست جامعه جهانی احترام نمیگذارد. دومین پیامد این عضویت نیز این امر میباشد که اسرائیل از این پس در تمام اقداماتش علیه فلسطین باید منتظرباشد که این کشور با استفاده از مجامع بینالملی و دادگاههای بینالمللی اقدامات اسرائیل را محکوم کند و عملا رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهد.
حمایت:درسی دیگر برای فلسطین
«درسی دیگر برای فلسطین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛مجمع عمومی سازمان ملل متحد با 138 رای موافق در برابر 9 رای مخالف طرح اعلام فلسطین به عنوان کشور ناظر غیر عضو در سازمان ملل را تصویب کرد. این عضویت هرچند تنها بخش بسیار کوچکی از حقوق ملت فلسطین است اما میتوان گامی دیگر برای رسیدن به اصل تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس شریف باشد. بررسی مواضع اتخاذ شده در روند عضویت فلسطین در سازمان ملل نشان میدهد که افرادی مانند ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در کنار کشورهای مرتجع عربی برآنند تا این عضویت را پیروزی بزرگ برای خود و دیپلماسی جهانیشان عنوان دارند؟
با توجه به سوابق ابومازن و کشورهای عربی این سوال مطرح است که اگر آنها واقعا دارای چنین کارکردی میباشند چرا در سالهای گذشته و چندین بار درخواستی که به سازمان ملل دادهاند، چنین دستاوردی نداشتهاند؟ اگر آنها واقعا چنین ظرفیتی دارند چرا تاکنون برای مقابله با جنایات صهیونیستها اقدامی صورت ندادهاند؟ این سوال ها و دهها سوال دیگر این امر را آشکار می سازد که سهم ابومازن و کشورهای عربی در تصویب عضویت فلسطین در سازمان ملل بسیار کم رنگتر از آنی است که روی آن مانور داده میشود.
برای یافتن حقیقت ماجرا بررسی تحولات سالهای اخیر امری قابل توجه است. از جنگ 22 روزه غزه تاکنون نگاهی خاص به فلسطین از سوی جامعه جهانی صورت گرفته است که برگرفته از گرایشات جهانی به شناخت جبهه مقاومت است.
مقاومت موجب شده تا افکار عمومی جهان بیشتر به فلسطین گرایش یابند که نمود آن نیز اعزام کاروانهای امدادرسانی به غزه ، تظاهراتهای گسترده جهانی در حمایت از مقاومت در جنگ 8 روزه و نیز تحریم کالاهای صهیونیستی در اروپا و آمریکا است. گرایش ملتها به فلسطین موجب شده تا دولتها نیز اجبار به سمت فلسطین گرایش یابند که نتیجه آن نیز رای به عضویت فلسطین در سازمان ملل است.
بر فرض آنکه غرب با رای دادن به عضویت فلسطین به دنبال پنهان سازی شکست و جنایات صهیونیستها در جنگ 8 روزه و دور ساختن افکار عمومی از پیروزی مقاومت باشد ، همین اقدام خود نشانهای بر هراس غرب از جایگاه مقاومت در صحنه بین الملل است که دستاوردی بزرگ برای مقاومت میباشد.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که دستاورد کنونی فلسطین در سازمان ملل نه برگرفته از روند سازش و یا اقدامات کشورهای عربی بلکه نشات گرفته از دستاوردهای مقاومت است. بر این اساس رای سازمان ملل به عضویت فلسطین سندی دیگر بر تواناییهای مقاومت و گرایش استمرار حفظ و تقویت مقاومت توسط فلسطینیها است بویژه اینکه صهیونیستها و غرب با مواضع ضد فلسطینی خود باردیگر دشمنی خود با فلسطین را اثبات کرده و نشان دادند که روند سازش صرفا ابزاری برای تحقق خواستههای آنها است و هیچ دستاوردی برای فلسطین نخواهد داشت.
آفرینش:امیدها و بیم ها درپی تشکیل فلسطین مستقل
«امیدها و بیم ها درپی تشکیل فلسطین مستقل»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛پس از آنکه طرح تشکیل دولت مستقل فلسطین درشورای امنیت با اعمال وتوی آمریکا شکست خورد، مجمع عمومی سازمان ملل با برگزاری نشستی درخواست محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین برای ارتقای عضویت فلسطین در سازمان ملل را بررسی کرد و با 138 رای موافق عضویت فلسطین در سازمان ملل به عنوان"کشور مستقل و عضو ناظر" در این سازمان را پذیرفت و از این پس پرچم فلسطین نیز درکنار 193 کشور عضو درمقابل سازمان ملل به اهتزاز درخواهد آمد. دراین رأی گیری 9 کشور با درخواست فلسطینیها مخالفت کردند و 41 کشور به آن رای ممتنع دادند. اعضای شورای امنیت نیز همگی به جز آمریکا که رأی مخالف و انگلیس که رأی ممتنع داد، مابقی رأی مثبت دادند.رأی آلمان نیزممتنع بود و کشورهای کانادا، جمهوری چک، جزایر مارشال، میکرونزیا، نائورو، پالائو و پاناما نیز رأیشان منفی بود. این رای گیری در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در روزی اتفاق افتاد (29 نوامبر) که 65 سال پیش مصوبه دیگری موجب شکل گیری "کشور اسرائیل" شده بود. اما آنچه بسیار مهمتراز به رسمیت شناخته شدن کشورمستقل فلسطین می باشد، پیامدهایی است که درانتظارسرزمین های اشغالی و همسایگی دوکشور یهودی و مسلمان نشین درکنار هم خواهد بود.
1- براساس تعاریف حقوقی "کشور مستقل عضوناظر" از تمامی حقوق دیگر کشورها برخوردار خواهد بود و تنها حق رأی ندارد. این شرایط به فلسطین اجازه خواهد داد تا به عنوان یک کشورمستقل ونه یک تشکیلات در سازمان ها، آژانس ها و سایر مجامع بین المللی تحت نظر سازمان ملل عضو شده و از مزایای دیگر کشورها بهره مند گردد. با توجه به این تعریف ، کشور مستقل فلسطین در مرزهای 1967 شامل کرانه باختری رود اردن و منطقه غزه به پایتختی قدس شرقی تشکیل و به رسمیت شناخته می شود.
اما نکته بسیار مهم اینجاست که بسیاری از این مناطق درحال حاضر تحت اشغال اسرائیل بوده و شهرک سازی های وسیع با هزینه های سنگین درآن صورت گرفته است و براساس حقوق بین الملل اسرائیل یک اشغال گر از سوی سازمان ملل شناخته خواهد شد. این امر که اسرائیل از این مناطق به راحتی عقب نشینی کند و ازخاک فلسطین فعلی خارج شود، به افزایش مناقشات و اختلافات فی مابین دامن زده و احتمال درگیری های بیشتری را متصور می سازد.
2- یکی از حقوق کشورهای عضو سازمان ملل، عضویت و طرح دعاوی در دادگاه های بین المللی است. لذا از این پس فلسطین می تواند از اسرائیل به عنوان یک کشور اشغالگر و مرتکب جنایات جنگی شکایت کند و آن را تحت پیگرد قرار دهد. این دست اقدامات می تواند روند مذاکرات فی مابین دو کشور درجهت رسیدن به یک توافق برای به رسمیت شناختن یکدیگر را تحت تاثیر قرار دهد و گره اختلافات را محکم تر از قبل نماید. از این دست حقوق جدید برای فلسطینیان که موجب افزایش تنش ها با اسرائیل می گردد، بسیار است که مجالی برای طرح همگی آنها نیست.
3- مسئله دیگر احتمال بالا گرفتن اختلافات داخلی در فلسطین میان گروه ها و تشکل های سیاسی است. درحال حاضر گروه هایی همچون حماس خود را دولت منتخب و مردمی می دانند که درغزه تشکیل شده است. این گروه نیز با جنبش فتح دارای اختلافاتی می باشد. از سوی دیگر اختلافات قدیمی این گروه ها با تشکیلات خودگردان سابق و شخص محمود عباس، می تواند مشکل سازباشد. اما از این پس محمود عباس به شکل رسمی تری نسبت به گذشته کرسی فلسطین در مجامع بین المللی را دراختیار خواهد داشت و عملاً نماینده تمامی حقوقی است که به کشور مستقل فلسطین اعطا خواهد شد . هرچند که درحال حاضر حماس و فتح از این اقدام محمودعباس حمایت کرده اند، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که بخواهند تحت لوای این حکومت فعالیت کنند وقطعاً چنین هم نخواهند کرد.
نتیجتاً اینکه جدای از موفقیت فلسطین در سازمان ملل و به رسمیت شناخته شدن این کشوراز سوی جهانیان، باید اذعان داشت که مشکلات و پیامدهای فراوانی در داخل و خارج منتظر فلسطین و دولت محمودعباس خواهد بود. ضمن اینکه نمی توان از مخالفت و نارضایتی آمریکا در این اقدام فلسطینیان چشم پوشی کرد و قطعاً این نارضایتی پیامدهای فراوانی را برای این کشور به همراه خواهد داشت.
آرمان:کاهش قدرت اشتغالزایی بنگاهها
«کاهش قدرت اشتغالزایی بنگاهها»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم دکتر حسین راغفر است که در آن میخوانید؛آخرین آمار وزارت صنعت، معدن و تجارت از وضعیت اشتغالزایی واحدهای صنعتی نشان میدهد که میزان اشتغالهای ایجاد شده طی نیمه نخست امسال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته بیش از 43درصد کاهش داشته است. این آمار حاکی از کاهش قدرت اشتغالزایی واحدهای صنعتی است که ریشه در مسائلی دارد.
شاید اگر ظرف سه، چهار ماه آینده حمایتهای دولتی به کمک برخی از صنایع کشور ما نیاید، بسیاری از این صنایع با مشکلات بیشتر و درنهایت تعطیلی مواجه شوند. اما علت این کاهش قدرت اشتغالزایی واحدهای صنعتی به دلیل عدم حمایتهای از صنعت، تورم هزینههای اجرایی برای تولید و افزایش نرخ ارز است.
برخی اتفاقات باعث افزایش قیمت نهادههای تولید شده و از سوی دیگر افزایش نرخ ارز به همراه گران شدن کالاهای اولیه وارداتی و افزایش محدودیتهای بینالمللی برای اقتصاد ما مشکل دسترسی به نهادههای تولیدی را افزایش داده است. اینها بر نهادههای تولید اثر میگذارد و هماکنون نیز بهنظر میرسد تولید را تحت تاثیر قرار داده است.
از سوی دیگر واردات بیرویه هم که طی چند سال اخیر وجود داشته و باعث شده که صنایع داخلی ما قادر به رقابت با کالاهای بیکیفیت خارجی نباشند. طبیعی است که در چنین وضعیتی بنگاههای داخلی ما قادر به ادامه فعالیت و قادر به رقابت با کالاهای بیکیفیت خارجی نیستند؛ به خصوص اینکه این مساله بعد از آثار هدفمندسازی یارانهها که موجب افزایش هزینههای تولیدی بنگاهها شده بود رخ داده است.
در نتیجه این اتفاقات بوده که واحدهای صنعتی با کمبود نقدینگی مواجه شدند و طبیعی است که در این شرایط این واحدها نیازمند نقدینگی بیشتری هستند اما به دلیل فقدان دسترسی به منابع بانکی، برخی از بنگاهها حتی نمیتوانند دستمزد کارگران خود را پرداخت کنند. به عبارتی بعد از اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها این بار واحدهای صنعتی با افزایش نرخ ارز روبهرو شدند که همین مساله باعث شد تا هزینههای برخی از صنایع تا 30درصد افزایش یابد.
حال در این شرایط که واحدهای صنعتی به شدت نیاز به نقدینگی دارند، بانکها بیش از 63هزار میلیارد تومان دیون معوقه دارند که این اوضاع را پیچیدهتر کرده است. در واقع در شرایطی که هزینههای اجرایی فعالیتهای تولیدی افزایش یافته، به دلیل وضعیت نامناسب بانکها، امکان واگذاری اعتبار بانکی به واحدها وجود نداشته و دولت هم که امکان کمک کردن را نداشت نتوانست وضعیت را بهبود دهد.
به این ترتیب در بخش تولیدی و صنعتی کشور سیاستهایی از جمله افزایش واردات و افزایش هزینههای تولید منجر به کاهش اشتغالزایی در بخش صنعتی شدهاند که به همین دلیل با انتشار آمارهای وزارت صنعت، معدن و تجارت به نظر نمیرسد اتفاق عجیبی رخ داده باشد.
ابتکار:آینده کاوی اصلاح طلبان در انتخابات92
«آینده کاوی اصلاح طلبان در انتخابات92»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکاربه قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛حدود هفت ماه به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی است بازار گمانه زنی و آینده پرسی داغ است این روزها ترجیع بند نشست و برخاستها، سلام وعلیکها پرسش از آینده است. همه میخواهند جهت قطب نمای سیاست را تشخیص دهند این حساسیت البته بین گروههای سیاسی و فعالان بخشهای اقتصاد در اوج است حال و روز مدیران هم که دیدنی است.
سؤال اصلی که حول آینده انتخابات است خود در قالب دهها سؤال فرعی مطرح میشود:
1-آیا اصلاح طلبان میآیند یا خیر ؟
2-در بین گروههای اصول گرا شانس کدام بیشتر است ؟
3-تکلیف جریان آقای احمدی نژاد چه میشود ؟
4-شانس کدام گروه در حل مشکلات کنونی کشور بیشتر است ؟و...
هر کس که مخاطب این پرسشها قرار میگیرد از ظن خود شروع به تحلیل میکند ولی سرعت متغیرها و اوضاع در هم و بر هم، امکان نتیجه گیری را برای افراد واقع بین سخت کرده است، بگذریم که کسانی همواره با تحلیلهای ساده انگارانه به سرعت نتیجه میگیرند و تکلیف آینده را مشخص میسازند تاکنون یک ضلع مهم گمانه زنیها را اصلاح طلبان تشکیل میدادند آمدن یا نیامدن آنان در کانون بحثها و تحلیلها قرار داشت بر همین اساس بخشی از اصولگرایان هر روز خط و نشان میکشیدند، شرط وپیش شرط تعیین میکردند.
بخش دیگری از اصولگرایان هم ضمن تشویق ترجیح میدادند که اصلاح طلبان در قالب نامزدهای دست چندم حضور داشته باشند و امکان فعالیت پیدا کنند در بین خود اصلاح طلبان هم چنین گرایشی درابتدا شکل گرفت عده ای با این استدلال که چون امکان فعالیت حداکثری وجود ندارد برای حفظ آرمان اصلاح طلبی و پرهیز ازبه بایگانی رفتن این جریان بهتر است با نامزدی بدون حساسیت همچون عارف یا نجفی در صحنه حضور داشت تا از اینطریق جلوی سپردن خود به فراموشخانه حافظه مردم را گرفت.
برخی پارافراتر گذاشتند و با تکیه بر ضعف جریان حاکم با این استدلال که در صورت حمایت شخص محمد خاتمی و بسیج اصلاح طلبان نامزدهای چون عارف و نجفی هم از شانس موفقیت بالایی برخوردار میباشند. اینان مناظره آقایان اصغر زاده و شریعتمداری را شاهد آوردند که اگر روزنه ای فراهم آید با همین نیروهای دست چندم هم امکان هماوردی و حتی موفقیت وجود دارد.
گروهی دیگراز این هم پیش تر رفتند و مدعی شدند که برای حفظ حیات اصلاح طلبی هر اقدامی حتی حمایت ازنامزد اجاره ای را باید انجام داد این عده نام کسانی چون ناطق نوری را بر سر زبانها انداختند اما مسیر تحولات و نوع واکنشهای که در جامعه شکل گرفت به مرور باعث غربالگری نظریات گردید صدایی آن تعداد از اصلاح طلبان که خواهان مشارکت به هر قیمت و نحو بودند فرو نشست و صداهای آن بخش که خواهان مشارکت بشرط امکان حضور نامزد حداکثری بودند رساتر گردید. بنابراین نوعی همگرایی در هفتههای اخیر بر این استراتژی شکل گرفت دیدار گروههای مختلف با سید محمد خاتمی در هفتههای اخیر و اصرارشان بر ایفای نقش محوری ایشان نتیجه بخش افتاد سخنان هفته گذشته آقایان خاتمی،خوئینیها و موسوی لاری در حقیقت تاکید مجدد استراتژی فوق بود.
صحبتهای سید محمد خاتمی در هفته گذشته که از صراحت بیشتری برخوردار بود به نوعی پاسخ به شرط و شروطهایی است که برای حضورشان مطرح میشود در عین حال تعیین تکلیف برای آن عده از اصلاح طلبان که مصرانه خواهان محوریت ایشان در مسایل هستند نیزمی باشد. او به روشنی اعلام داشت که بنا ندارند به هر قیمتی وارد صحنه شوند و شرایط کنونی را برای حضور انتخاباتی مناسب ندیدند نتیجه گیری مهم شان اعلام تغییردر رویکرد اصلاح طلبان از سیاسی به اجتماعی بود.
صحبتهای سید محمد خوئینیها (که از آن به عنوان چهره پشت صحنه اتاق فکر اصلاح طلبان یاد میکنند )تاکید و تائید سخنان آقای خاتمی بود او نیزشرایط رامهیا برای حضور ندانست واعلام داشت که به هیچ وجه حاضر به تمکین شرایط پیش گفته توسط رقیبان خود نیستند با این سخنان صریح و همزمانی گفتهها و هماهنگی در محتوا میتوان چنین پیش بینی کرد که جریان اصلاح طلب حاضربه تمکین شرایط کنونی نیست و به کمتر از شرایط خودش هم قانع نخواهد بود در نتیجه گمانه حضور با چهره دست چندم یا مشارکت در قالب حمایت – از نامزداصول گرا چندان موجه نمینماید البته خاتمی در همین صحبت اعلام داشته که اهل تحریم نیستند ولی شرایط را برای رقابت اصلاح طلبان مناسب نمیبینند.
ناگفته نماند که ارزش این نتیجه گیری تا لحظه نگارش این مقاله است اکنون نمیتوان برای آینده حکم نهایی صادر کرد ولی یک چیز روشن است و آن اینکه ظاهراً این جریان بشرط مهیا شدن فضا برای رقابت جدی و حداکثری امکان تجدید نظر دارد.
مردم سالاری:قانون، برتر از نسبتها و علقههای عاطفی است
«قانون، برتر از نسبتها و علقههای عاطفی است»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛ در جوامعی که « قانون » حاکم است و به «مر» قانون عمل میشود، امنیت فردی و اجتماعی و شخصیتی، منزلت والایی دارد و آحاد جامعه، احساس شخصیت میکنند و هر کس به راهی میرود که در قانون، پیش پایش نهادهاند. در چنین محیطی، تقوای حقوقی وجود دارد و رعایت قانون و عدالت از نشانه توسعه یافتگی به شمار میآید .
در عرصه کنونی جهان، کسانی موفق بوده اند که در اجرای قانون، احساس و عاطفه و قرابتهای جناحی و نسبی و سببی را دخالت ندادهاند. در این زمینه، عالم اسلام و مکتب تشیع، نمونه و سرمشق است و جلوههای افتخارآمیز تاریخی و عینی دارد .
ابن ابی رافع ایرانی، صحابی رسول خدا(ص) و یار باوفای مولای متقیان و خزانه دار بیت المال به امر علی(ع) است . کسی که در یاری و «مواسا» با علی(ع) از نوادر بود و جایگاه خاصی در نزد امام داشت اما وقتی که از خزانه بیتالمال، گردنبندی به عاریه به ام کلثوم داد تا در عیدی از آن به عنوان زینت استفاده کند و سپس برگرداند، به شدت مورد مواخذه و سرزنش قرار گرفت و علاوه بر آن، حضرت به دختر دلبندش با شماتت فرمود که مگر همه زنان مسلمان از زیور بیتالمال استفاده میکنند و نیز فرمود که اگر گردن بند را عاریه نگرفته بودی، به عنوان اولین زنهاشمی، در دستبرد به خزانه بیتالمال، دستت را قطع میکردم .
حکومت علی(ع) سرمشق ماست حال اگر به حکومت و عدالتش میبالیم و ارج میگذاریم، به سبب یکساننگری و رعایت حق خدا و حقوق مردم است و همیشه در این راه، آهن تفته و دست عقیل زیاده خواه، نصب العین و مورد مثال ما خواهد بود. اگر علی(ع) ماند و هر روز فروغ جامعیت شخصیتی اش تابنده تر میشود برای این است که اهل مماشات و مصلحت نبود نه با معاویه، نه با ابن عباس و نه با عقیل. بنابراین، از صدر تا به ذیل جامعه،هیچ مماشاتی در مقابل خطاکاران و غالیان و پیش افتادگان از قانون، جایز نیست و هر که در هر منصب و مقامیخطا کرد به اندازه لغزش خود باید، کیفر ببیند تا این خطا، تسری نیابد و به خرد و کلان نرسد و خردهگیران، جامعه و حکومت و منزلت فرهنگ کشور ما را مورد سرزنش و نقدهای آن چنانی قرار ندهند.
تاریخ، گواه صادقی در این زمینه است و از برتری نسبتهای سببی و نسبی بر قانون، حکایتهای بسیار ناگوار و تلخی دارد . به عنوان مشت نمونه خروار، اگر در عهد سلطان محمد خوارزمشاه، « غایرخان » حاکم طماع و خونریز شهر مرزی « اترار » به سبب کشتن بازرگانان مغول، به سزای عمل خود میرسید و خویشاوندی با مادر سلطان، حاشیه امنی برای او ایجاد نمیکرد، ایران بزرگ مورد حمله سپاه جرار مغول قرار نمیگرفت و سلسله فرهنگ و تمدن و تاریخش، این چنین، حلقههای گمشده، نداشت و از کاروان ترقی جامعه بشری، این چنین عقب نمینشست! و با تاسف باید گفت که در تاریخ ایران، موارد مشابه و تلخ، بسیار است !
چرا باید حکومت و نظام و کشور، هزینه سنگین خودسری قانون گریزان و عناصر هیجانی و اهل غلو را بپردازد و بی مبالاتی برخی، موجب شود که « احمد شهید »ها فرصت شیطنت و اجازه نقد حقوقی جامعه ما را بیابند و در جامعه جهانی ما را به چالش بکشند؟ در حالی که منطق قوی و استدلالی و سعه صدر از ویژگیهای مکتب امام صادق(ع) است.
یکی از ویژگیهای پرجاذبهای که غرب بدان مینازد و ما هم بدون تعصب باید در آن تامل کنیم، اجرای بدون تعارف و بدون اغماض قانون است که بیهیچ مصلحت اندیشی در قبال شهروندان خود اعمال میشود و در این راه، مجامله ای در برابر هیچ مسندنشینی نیست که در اینجا به سبب اطاله کلام از شاهد مثالهای آن میگذریم و به حافظههای خوانندگان ارجمند وامیگذاریم.
فقط امید ما آن است که طبق گفته رئیس محترم قوه قضائیه در کشور ما نیز بدون هیچ حب و بغضی به ماجرای غمانگیز کهریزک و مرگ ستار بهشتی، رسیدگی شود و سهلانگاران و آمران و مجریان، در هر مقامیکه هستند به تناسب قصور و خطای خود، به اجرای قانون سپرده شوند تا جامعه ما، هرگز شاهد قضایایی تلخ و امثال آن موارد نباشد.
دنیای اقتصاد: پرسشهای جدید اقتصاد ایران
«پرسشهای جدید اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبلعاملی است که در آن میخوانید؛برای فهم شرایط اقتصادی یک کشور، راهی بس آسان وجود دارد. پرسشها و دغدغههای سیاستگذاران چیست؟
دورهای بود که بیشتر نقدها بر این متمرکز بود که مثلا چرا اقتصاد ایران به جای رشد اقتصادی 8 درصدی به رشد 5 درصدی رسیده است. پرسشها این بود که چگونه باید منابع و پتانسیل اقتصاد ایران را به گونهای سامان داد که رشد اقتصادی به سطح مصوب برنامه برسد یا از آن جلو بزند. روزگاری پرسشها این بود که چگونه با وجود رشد اقتصادی بالا میتوان تورم 16 یا 17 درصدی را کنترل کرد. پرسش این بود که چگونه میتوان روند منطقی سرمایهگذاری و تجارت با کشورهای پیشرفته را بیشتر از این کرد و از علم و مدیریت و تکنولوژی آنان استفاده کرد.
اما حال سوالهای دیگری ذهن سیاستگذاران و کارشناسان را به خود جلب کرده است. پرسش این است که چگونه جلوی کمبود فلان کالای استراتژیک را بگیریم؟ چگونه نگذاریم ذخیره دارویی به پایان رسد؟ چگونه جلوی جهش قیمت کالایی را بگیریم که در سفره مردم است؟ چگونه نگذاریم رشد اقتصادی پایینتر از این بیاید؟ چطور جلوی نه خود تورم که جلوی شتاب آن را بگیریم؟ چطور مانعی بسازیم در جلوی افت محسوس صادرات؟ چطور نگذاریم رشد منفی دو رقمی تجارت خارجی، سه رقمی نشود؟ چطور بدون کاهش بیشتر ذخایر ارزی، ثبات بازار ارز را افزون کنیم؟ چطور تحریمهای تازه را دور بزنیم؟ چطور میتوان بدون بخشنامهای تازه جلوی بیثباتی بازارها را گرفت؟ این تغییر در سطح دغدغههای اقتصادی برای بسیاری از ناظران، کارشناسان و حتی سیاستمداران ملموس است. تغییری که خود نمایانگر وضعیت اقتصاد ایران است.
اگر آمار نشان میدهد که تورم با سطوح ابتدای دهه 1370 قابل مقایسه است و از سوی دیگر سطح رشد اقتصادی با آمار نیمه جنگ تلاقی یافته است و این هر دو به عنوان معدل عملکرد اقتصاد ایران نشانی از موقعیتی نامناسب دارد، پرسشها و اهداف کوتاه مدت مجریان نیز به طور آشکارتری موقعیت کنونی را بهدست میدهد. زمانی اقتصاد ایران میتواند مدعی آن باشد که در جهت ترقی گام بر میدارد که روند نزولی سطح پرسشهای آن متوقف شود. امری که اگرچه به باور بسیاری در کوتاهمدت رخ نخواهد داد، اما حادثهای غیرعملی نیست.
شاید گفته شود که مثلا مسوول اصلی تورمهای بالا بانک مرکزی است، که البته این نهاد نیز میتواند توجیههای منطقی برای خود داشته باشد؛ اما وجود دغدغهها و پرسشهای فعلی، نه در حوزه کاری نهادی خاص که وسعت و گستردگی آنان نشان دهنده نقش همه دستگاهها و مسوولان است. گاهی دیده میشود که دغدغه سیاستگذاران اقتصادی، اموری میشود که شاید دستگاه دیگر خیلی راحتتر میتواند آن را برطرف کند؛ در حالی سیاستگذاران اقتصادی باید با هزاران زحمت آن دغدغه را پاسخ گویند و در نهایت نیز مشکل به طور کامل برطرف نمی شود و حتی در طول زمان آن مشکل به معضلی بزرگ تبدیل میشود.
داشتن مسوولیت تنها در نشان دادن حساسیت خلاصه نمی شود، بل باید در روند جاری اقتصاد ایران نیز تغییری محسوس بهوجود آید، امری که شاید با وجود شرایط فعلی دشوار باشد؛ اما تحقق یافتنی است و شاید اگر این روند معکوس نشود، چند صباحی دیگر پرسشهایی سختتر مطرح شود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: