گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

از استقبال کتبی تا انقیاد عملی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مناظره‌های اصولی»،«یک نقشه و دو خط»،«از استقبال کتبی تا انقیاد عملی»،«سقوط 30 رتبه‌ای اقتدارابرقدرتی آمریکا»،«دوباره غدیر ایران»،«وحدت در عمل اولویت اول»،«کدامیک برای مسؤولان مهم‌تر است»،«پاسداشت حقوق اساسی ملت با وحدت قوا»،«نگاهی به کاندیدای فراجناحی»،«نگاه‌های نادرست به مبحث تورم و ارز»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۱۳۳۷۸

جام جم:مناظره‌های اصولی

«مناظره‌های اصولی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن می‌خوانید؛پخش مناظره آقایان حسین شریعتمداری و ابراهیم اصغرزاده در برنامه زنده «دیروز، امروز، فردا» را باید آغاز دور جدید مناظره‌ها در رسانه ملی دانست.

مناظره‌ها در صورت مدیریت دقیق و انتخاب مناسب طرفین گفت‌وگو، علاوه بر این‌که می‌تواند همواره یکی از جذاب‌ترین برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی باشد، باید به یک‌سری از نیازهای ضروری نیز پاسخ گوید.

مناظره‌ها، ایجاد نشاط سیاسی در جامعه، عمق‌بخشی، درک صحیح از موضوعات روز و آشنایی مردم با نگرش‌های مختلف سیاسی را هدف می‌گیرد.

آنچه مناظره‌ها را نزد افکار عمومی باورپذیر می‌کند، برخورد احترام‌آمیز طرفین مناظره،‌ چگونگی ارائه استدلال، حضور ذهن و طرح دیدگاه‌ها به‌صورت منصفانه است و صدالبته از عوامل اصلی موفقیت و تداوم چنین برنامه‌هایی نیز خواهد بود.

کارشناسان و فعالان مطبوعات امیدوارند صداوسیما با توجه به نزدیکی ایام انتخابات و با هدف تحقق نکات فوق‌الذکر، به تداوم این گفت‌وگوها اقدام کند و تحت تاثیر فضاسازی‌ها و حاشیه‌های بیرونی قرار نگیرد.

شاید به همین دلیل مناظره اخیر مورد استقبال افکار عمومی و مردم قرار گرفت. نظر به اهمیت موضوع و نیمه‌تمام ماندن بحث‌ها و فرصت محدود گفت‌وگو پیشنهاد می​شود فرصتی دوباره در اختیار آقایان شریعتمداری و اصغرزاده قرار گیرد تا بحث به سرانجامی شایسته منتهی شود.

کیهان:یک نقشه و دو خط

«یک نقشه و دو خط»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛دو هفته پیش روزنامه نیویورک تایمز پروژه ای را کلید زد که طی روزهای بعدی تداوم یافت. این روزنامه مدعی بود ایران و آمریکا برای اولین بار توافق کرده اند به صورت مستقیم درباره برنامه هسته ای مذاکره کنند. هفته گذشته نیز چند رسانه آمریکایی بدون هیچ سندی و به طور هماهنگ شایعه کردند آقایان علی اکبر ولایتی، اصغر حجازی و حسین طائب به نمایندگی از رهبری ایران روز اول اکتبر (10مهر) در قطر با فرستادگان اوباما مذاکره کرده اند.

شبکه عملیات روانی آمریکایی-صهیونیستی برای واقعیت بخشیدن به این دروغ نوشتند «این دیدار حدود 11 ساعت طول کشید و دوبار برای اقامه نماز توسط هیئت ایرانی متوقف شد[!] دو تن از نمایندگان ایرانی گرین کارت داشتند و مرتب به آمریکا سفر می کنند[!] دو تن از شرکت کنندگان آمریکایی، خانم والری جارت مشاور ارشد اوباما و رابرت اینهورن بوده اند. یکی از همراهان خانم جارت 60 ساله و دیگری 30 ساله بود».

همین شایعات بلافاصله مورد استقبال رسانه های زرد جریان اپوزیسیون قرار گرفت و به عنوان مثال خبر مطلقا دروغ نیویورک تایمز، تبدیل به تیتر اول یکی از روزنامه های زنجیره ای شد که انتشار تحلیل های شبکه دولتی انگلیسی (بی بی سی) به نام خویش را در کارنامه خود دارد. البته ارگان حلقه انحرافی نیز که به شدت «نفوذ زده» است، به تکمیل پروژه عملیات روانی آمریکا و جریان اپوزیسیون و فتنه پرداخت و در تیتر اصلی صفحه اول روز سه شنبه گذشته خود نوشت«آیا مک فارلین جدیدی در راه است؟... ولایتی این سفر و هرگونه مذاکره را تکذیب کرد، اما باید مراقب هرگونه سناریوسازی مانند ماجرای مک فارلین بود»(!؟)

عملیات روانی آمریکا و غرب و جبهه اپوزیسیون در ماجرای اخیر کدام اهداف را دنبال می کند؟ آیا این عملیات از موضع انتخاب است یا اضطرار و ناچاری؟ بخشی از پاسخ این پرسش را نیویورک تایمز در همان گزارش دروغ خود لو می دهد آنجا که می نویسد «در صورت تأیید این گزارش می توان تصمیم جدید ایران به مذاکره مستقیم با آمریکا را چرخش آشکار در سیاست خارجی دانست. ایران سالها مذاکره با آمریکا را رد کرده و توافق فعلی، نشانه جنگ قدرت در عرصه سیاسی این کشور است. ایران طی سالها حاضر نشده با آمریکا که آن را شیطان بزرگ می خواند مذاکره کند اما فشارهای اقتصادی اخیر تأثیر خود را گذاشته و اینک مقامات آمریکایی از دریافت پیام ایران مبنی بر اینکه مایل به نشست پشت میز مذاکرات مستقیم است، خبر می دهند».

همان زمان دویچه وله ابعاد عملیات روانی رسانه رسمی دولت آمریکا را روشن تر کرده و نوشت «خبر نیویورک تایمز می تواند موضع اوباما در تبلیغات انتخاباتی را در حوزه سیاست خارجه تقویت کند. اوباما از سوی رقیب جمهوریخواهش متهم به انفعال بیش از حد در برابر بلندپروازی ها و جاه طلبی هسته ای ایران شده و در تلاش برای خروج از این اتهام است».

اوباما البته در این هدف تنها نبود. حلقه هایی که آنان را به عنوان جریان های فتنه می شناسیم و هم پوشانی آنها با جریان برانداز قابل انکار نیست، دوست داشتند به این عملیات روانی و رگبار شایعات دامن بزنند و القا کنند که جمهوری اسلامی کم آورده و به صورت مخفیانه و از موضع پایین مشغول مذاکره با آمریکاست! به همین دلیل، سایت های تابلوداری مانند 2ارگان رسانه ای فرستادگان جریان فتنه به لندن و پاریس، با بازوهای رسانه ای ناتوی فرهنگی همداستان شده و براساس دروغ خود ساخته، زبان به سرزنش گشودند که بله، حاکمیت در خفا به مذاکره رفته و ملت را دور زده و... مشتی حرف های یاوه از این قبیل.

مردان هنرمندی که این گونه خود گفته و خود خندیده بودند، همان کسانی هستند - از جمله آقای «اردشیر، الف»- که پس از فرار از ایران با کنسولگری آمریکا در اسلامبول ارتباط گرفتند و قرار و مدارهای بعدی برای اقامت در اروپا و سرویس دهی به سازمان جاسوسی سیا را گذاشتند.

حالا رسانه های این جریان که قباله خود را یکجا به نام سازمان سیا و سرویس های مشابه زده، درباره قبح مذاکره مخفیانه با آمریکا سخن می گفتند و قصه سرتا پا خیالی نوشته شده در سازمان ناتوی فرهنگی را بلغور می کردند. آنها همان کسانی هستند که به تصریح مایکل پازنر معاون وزارت خارجه آمریکا، در مذاکرات انجام گرفته خواستار تشدید تحریم ها علیه ایران شده بودند!

این عملیات روانی نخ نماتر از آن است که نیاز به ردّیه داشته باشد. آیا می شود یک هیئت بلندپایه- آن هم با ترکیب آقایان ولایتی، حجازی و طائب- به مذاکره با چهره های شناخته شده آمریکایی نظیر اینهورن برود و حتی یک تصویر از دیدار کذایی موجود نباشد؟! اصلا آیا رژیم منحط و مرتجع قطر در چنان جایگاهی قرار دارد که محل اعتماد ایران واقع شود؟ دوم اینکه چگونه می شود با فرستادگان رئیس دولتی (اوباما) مذاکره کرد و قرار و مدار گذاشت که خود وی درباره ماندن در منصب یا سقوط بلاتکلیف است؟ چهارم اینکه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی نیازی به پنهانکاری نمی بیند و اگر امری را ضرورت بداند، علنا اعلام می کند همچنان که درباره مسائل عراق و لبنان و سوریه و فلسطین و بحرین اعلام شد.

آیا شتری به بزرگی مذاکره را در صورت وقوع می توان پنهان کرد؟ طبعا سپری شدن زمانی کوتاه روشن می کند که آمریکایی ها و جریان های همسو با آنان از سر نیاز و احتیاج، دروغ بزرگی ساختند. اما مهم این است که رویکردی نشانه شناسانه به عملیات روانی اخیر داشته باشیم. در واقع، این عملیات هرچند به قصد القای کم آوردن و ضعف و تسلیم ایران طراحی شد اما در حقیقت نشانه «عجز و استیصال آمریکا» از یک سو و «نیاز استراتژیک و گدایی آنها» از طرف دیگر است. کدام نشانه برای عجز و استیصال و نیاز از این بالاتر که رسانه های یک رژیم مدعی ابرقدرتی در دنیا، به خیال و آرزوی ناکام خود جامه دروغین خبر بپوشانند؟!

چرا آمریکا و جبهه اپوزیسیون و جریان فتنه نیازمند عملیات روانی از این دست هستند؟ براساس اخبار و شواهد و اسناد موجود آمریکا و متحدانش همزمان روی 3 محور متمرکز شده اند.

1-برجسته سازی اختلاف در حاکمیت و جبهه اصولگرایی 2-تشدید فشار تحریم های اقتصادی 3- نمایش ضعف و به زانو درآمدن جمهوری اسلامی و مذاکره از سرتسلیم طلبی در برابر غرب. این 3 محور قرار است یکدیگر را پوشش داده و تقویت کنند.

به عنوان مثال تمرکز روی اختلاف ها و تعمیق آن در داخل در عمل می تواند جمهوری اسلامی را در حوزه سیاست خارجی ضعیف و منفعل کند. همچنین فشار تحریم ها قرار بوده به اختلاف در حاکمیت یا میان مردم و حاکمیت منجر شود، جمهوری اسلامی را به زانو درآورد و از موضع اضطرار پای میز مذاکره بکشاند. اما اکنون که این اتفاق ها نیفتاده و موضع جمهوری اسلامی قاطع تر شده، چیدمان نقشه آمریکا به هم خورده است.

بنابراین محافل اطلاعاتی آمریکا خیز برداشته اند تا فاصله ایجاد شده میان آرزو و واقعیت را با پل شایعه و خیالات پر کنند چرا که اگر این چند محور به یکدیگر ملحق نشود، عملیات روانی چند لایه نیز بر ضد خود عمل خواهد کرد؛ یعنی هم ملت و حاکمیت ایران به روئین تن تازه ای دست پیدا خواهد کرد، هم وحدت و اتفاق ملی وارد مرحله سرنوشت ساز خواهد شد و هم ملت های کنجکاو و ناظران بین المللی درس تازه ای با ویژگی ضعف فزاینده آمریکا خواهند آموخت. در واقع آمریکا ناچار است کم آوردن خود در حوزه فشار اقتصادی و تسلیم ناپذیری ایران را با شایعه و شبهه مذاکره مخفیانه جمهوری اسلامی بپوشاند غافل از اینکه نمی توان با دروغ و مجاز و آرزو پل ساخت.

عملیات روانی جدید آمریکا در آستانه سالگرد تسخیر لانه جاسوسی شیطان بزرگ در تهران و مقارن با چند ماه اعتراض توفنده ملت های مسلمان علیه سفارتخانه های ایالات متحده در سراسر جهان کلید خورده است.

در 2 سال گذشته - به ویژه طی ماه های اخیر- سیاستمداران و رسانه های غربی مکررا اذعان کرده اند که پدیده حمله و اعتراض به سفارتخانه های آمریکا و سر دادن شعار مرگ بر شیطان بزرگ، الهام گرفته از انقلاب 1979 ایران و تسخیر سفارت این رژیم در تهران است. انرژی آزاد شده از آن حرکت بزرگ بعد از سی و چند سال گویا بنای فروکش کردن ندارد هیچ، که حتی رو به تشدید و تصاعد است.

در چنین بستری از واقعیت، تصمیم سازان و اتاق فکرنشینیان آمریکایی تصور کرده اند اگر القا کنند که ایران به زانو در آمده و پای مذاکرات مخفیانه با شیطان رفته، ترمز «بیداری اسلامی» نیز کشیده می شود؛ پدیده شگرفی که خواب از چشم آمریکایی ها و صهیونیست ها گرفته و به عنوان مثال دان مریدور معاون نتانیاهو می گوید«آنچه مرا درباره تحولات و انقلاب های خاورمیانه نگران می کند، بازگشت خدا و مذهب به متن سیاست است». در این میان جریان منهزم فتنه و ضدانقلاب نیز تصور می کنند هر قدر خدشه به اعتبار و آبروی جمهوری اسلامی وارد آید و غرب از موضع استیصال کنونی خارج شود، آنها نیز از فلاکت خودساخته خارج می شوند. اما مسئله مهم در همین «اگر» بزرگی است که غول های استراتژی آمریکا را بیچاره خود کرده است.

4 سال پیش - اواخر شهریور 1387-در حالی که روزنامه لس آنجلس تایمز تصریح می کرد«با توجه به رشد فزاینده قدرت و نفوذ ایران، جمهوری اسلامی به مثابه خار در چشم آمریکا در آمده است»، موسسه نومحافظه کار و پرنفوذ «آمریکن اینترپرایز» (طراح پروژه قرن جدید آمریکایی) در گزارشی به قلم رئول مارک گرکت (از افسران ارشد و سابق سیا) نوشت« مواضع رهبر عالی ایران، سیاست جرج بوش را نابود کرد... او آخرین بار در چالش هسته ای اعلام کرد جمهوری اسلامی تسلیم نخواهد شد و اگر در برابر ابرقدرت های متکبر یک گام به عقب برداریم، باعث می شود تا آنها جلو بیایند.

اگر آیت الله خامنه ای تنها یک بار حتی به صورت مخفیانه، فرستاده ای را به واشنگتن اعزام می کرد ما هم اکنون در تهران سفارت خود را مجددا برپا کرده بودیم اما افسوس که این اتفاق نیفتاد». بر این سیاق می توان گفت آیت الله خامنه ای سیاست پرفریب اوباما را نیز نابود کرده است.

بعد از این به تفصیل باید نوشت که جریان های فتنه گر و منحرف در تقلای خائنانه خود، گشودن عقده ناکام آمریکا را پی می گیرند و به موازات فشار برای سازش در حوزه سیاست خارجی، خط فرسایش و اختلاف و تعارض و تنش در حوزه سیاست داخلی را دنبال می کنند چرا که معتقدند این دو رویکرد تناقض نما، لازم و ملزوم و مکمل یکدیگر هستند. می شود پیش بینی کرد همین دو خط تا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پی گرفته شود، هر چند که برخلاف میل آنان ثمر خواهد داد و به وحدت بیشتر در داخل و مقاومت فزونتر در جبهه خارجی خواهد انجامید.

خراسان:تعیین تکلیف چند مسئله اساسی برای انتخابات پیش رو

«تعیین تکلیف چند مسئله اساسی برای انتخابات پیش رو»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم رضا واعظی است که در آن می‌خوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز چهارشنبه هفته گذشته در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان ودر آستانه سالروز 13 آبان ، در سخنان مهمی با تبیین مراحل مختلف مبارزه کلان و ۶۰ ساله ملت ایران با دولت مستکبر آمریکا، به مسئولان به ویژه سران ۳ قوه تاکید کردند که باید با وظیفه شناسی و درک شرایط حساس کنونی، از هرگونه کشاندن اختلاف ها به میان مردم خودداری کنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هر کسی که بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خیانت کرده است.

اگر چه این سخنان روشن و خالی از هرگونه ابهام است اما در فحوای آن چند نکته مهم و کلیدی وجود دارد که تکلیف چند موضوع ومسئله مهم را نیز مشخص کرده است .

۱ - مسئله نخست ، موضوع مناسبات کشورمان و ایالات متحده آمریکاست . بدون شک همان گونه که ایران مهم ترین مسئله سیاست خارجی دولت آمریکاست و این موضوع در مبارزات انتخاباتی ۲ رقیب دموکرات و جمهوری خواه به خوبی مشهود است ، مسئله روابط ایران و آمریکا هم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و در پی تسخیر سفارت آمریکا یا همان لانه جاسوسی آمریکا در تهران قطع شد ، یکی از مهم ترین مسائل سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و شاید هم دولت آمریکا مهم ترین چالش در سیاست خارجی ایران بوده و هست . به همین دلیل هر از چند گاهی سخن از کاهش مخاصمات یا برقراری ارتباط ، گفت وگو یا... مطرح می شود آخرین مورد هم سخنان برخی از مسئولان از جمله سران قوا در مورد تعیین تکلیف مسئله آمریکاست.

بنابراین بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان که در آستانه ۱۳ آبان، "روز دانش آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" برگزار شد، در تعیین تکلیف این موضوع بود تا دیگر به جای پرداختن به این مسئله ، همه مسئولان به مسائل اساسی تر به ویژه مسائل داخلی بپردازند . رهبر انقلاب تاکید فرمودند که دشمنی آمریکا با ملت ایران سابقه ای بیش از 60 ساله دارد که با کودتای 28 مرداد 1332 آغاز شد و در فواصل مختلف ادامه یافت تا این که اکنون به غیر انسانی ترین بخش آن رسیده است.

اعمال تحریم های غیر انسانی و برخلاف موازین بین المللی علیه ملت ایران نشان از خصومت همه جانبه کاخ سفید و ایادی استکباری آن ها با ملت ایران و تفکر پویا و برگرفته از مبانی غنی اسلامی و در واقع ضد دیدگاه سرمایه داری امام خمینی (ره) دارد که کاملا بنیادی است. رویارویی که در چند دهه اخیر چیزی جز از بین رفتن وجهه بین المللی آمریکا و تحمیل شکست دولت مستکبر آمریکا در برابر ملتِ مقتدر ایران نداشته است .

نشانه های این شکست را می توان در تحقق بیداری اسلامی در منطقه حساس آسیای غربی یا همان خاورمیانه و حتی در کشورهای اروپایی و آمریکا به روشنی مشاهده کرد. شرایط بد اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و بین المللی آمریکا که با فروپاشی نظام دوقطبی قدرت اول جهانی را در سر می پروراندند ،گواه دیگری بر واماندگی دولت آمریکا در برابر ملت ایران است .

بنابراین نه تنها با این کشور زخم خورده نمی توان از سر منفعت مصالحه کرد که تکلیف در نوع رفتار با دولت آمریکا مشخص و معین است و آن چیزی جز حفظ ایستادگی و  بصیرت،  توکل بر خدا، کار و تلاش بی وقفه و وحدت میان مسئولان نیست تا به موازات این موفقیت ها ، ملت های بیدار شده در سطح جهان ، نظام سلطه را با چالش های جدی تر مواجه کنند و سلسله شکست های آمریکا که با پیروزی انقلاب اسلامی در برابر ملت ایران آغاز شد همچنان ادامه پیداکند و ایران اسلامی برقله های پیشرفت و شکوفایی تکیه زند.

رفتار دولت های آمریکا در ۳ دهه گذشته به گونه ای بوده است که بازی میان ایران و آمریکا را بازی صفر و یک کرده است .براساس چنین بازی رقیب زمانی کوتاه خواهد آمد که توطئه ها و دشمنی هایش کارا نیفتد و فرمول ناکارآمدکردن اقدامات دشمن در درجه اول ایستادگی و همدلی و سپس افزایش کارآمدی در همه بخش های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و بین المللی است .لذا حتی اگر به دنبال مصالحه ای منطقی هستیم باید بدانیم راه این مصالحه از ایستادگی و همدلی می گذرد.

۲ - رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیرشان به روشنی دولت آمریکا و نه مردم آمریکا را دشمن ملت ایران دانستند . این تاکید نیز تکلیف همه مسئولان و به ویژه اهل رسانه برای انجام روشنگری بیشتر برای ملت آمریکا که اکنون در چارچوب جنبش ضد وال استریت و 99 درصد در برابر یک درصد خود نمایی می کند ، مشخص شده است . بنابراین کمک به مردم آمریکا برای خروج از استبداد و سلطه نظام دوحزبی و متصلب آمریکایی مهم و ضروری به نظر می رسد و لازم است راهکاری و برنامه عملی برای آن داشت . چگونه است که آمریکا به شیوه های مختلف با اختصاص میلیون ها دلار بودجه ، پنهان و آشکار به اصطلاح به کمک دموکراسی خواهی در ایران می آید و از انواع اقدامات غیر انسانی علیه ملت ایران استفاده می کند و ما در این بحث بیکار نشسته‌ایم.

۳ - مسئله دیگر نوع رفتار انتخاباتی فعالان عرصه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است .

تاکید ایشان مبنی براین که استفاده از احساسات مردم تا روز انتخابات در جهت اختلافات، خیانت به کشور است معیار و شاخصی مهم برای رفتار انتخاباتی نامزد های مطرح در عرصه انتخابات ریاست جمهوری و طرفداران آن ها و جریان های سیاسی مدعی پیرو مکتب امام و دلسوز نظام و کشور است تا میزان پای بندی و اهتمام خود را نسبت به مسائل اساسی نشان دهند . در چارچوب اجرای دقیق این تاکید رهبر معظم انقلاب است که مردم می توانند به راحتی رفتار خائنانه را از رفتار صادقانه مسئولان به ویژه بازیگران عرصه انتخابات تشخیص دهند .

شاید این اولین هشدار جدی رهبر انقلاب به فعالان عرصه سیاست کشور است که در مورد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بیان شده است بنابراین این یک اصل اساسی و شاخصی کلیدی است تا زمینه برای تحقق توطئه های دشمنان فراهم نشود زیرا چالش ملت ایران با آمریکا ادامه دارد و جدی است و ضرورت دارد همواره مراقب طرف مقابل و اقدامات کاملا خصمانه غرب به رهبری دولت آمریکا باشیم و لحظه ای از او غفلت نکنیم .

در این صورت است که مسئولان دچار راحت طلبی و غفلت نمی شوند و همه تلاش خود را به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای یا تخریب و تضعیف یکدیگر متوجه حرکت همه جانبه برای پیشرفت کشور در عرصه های علمی، سازندگی، اداری و تجاری می کنند تا زمینه شکوفایی و پیروزی بیش از پیش کشور فراهم آید.

بنابراین اگر رهبر معظم انقلاب همواره بر اتحاد و وحدت میان مسئولان تاکید می ورزند و آن ها را متوجه مسئولیت خود و شرایط حساس کنونی می کنند به این دلیل است که اولویت های کنونی کشور مسائل اساسی مردم است و نه متهم کردن یکدیگر و فرار از انجام مسئولیت ، ضمن این که نظام سلطه به رهبری آمریکا به علت عصبانیت از حوادث منطقه و پیشرفت های علمی و تأثیرگذاری ملت ایران در عرصه بین المللی و رویدادهای منطقه ، با بهره گیری از روش های موذیانه و موریانه وار برای ایجاد اختلاف تلاش های مجدانه ای را ترتیب داده است.

شادی خارج نشینان و سوژه پردازی هایی که شبکه های ماهواره ای معاند از نحوه رفتار و نامه پراکنی های مسئولان دارند گواه این مدعاست به علاوه این که تجربه انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن نشان داد که دولت آمریکا برای مقابله با ملت ایران دست به هر اقدامی می زند و برنامه ریزی های گسترده از راه اندازی صدها شبکه تلویزیونی گرفته تا پرداخت پول به مخالفان و معاندان نظام ، صورت می دهد. قطعا در پرتو همراهی و همدلی مسئولان در بخش های مختلف است که می توان برمشکلات فائق آمد و در چارچوب نیازهای واقعی و اساسی مردم حرکت کرد .

به هرحال این هشدارهای جدی رهبر معظم انقلاب که برخی از مسائل مهم را هم تعیین تکلیف کرد ، حجت را برهمه به ویژه مسئولان تمام کرد تا با پرهیز از هرگونه اقدام دشمن شاد کن برای حل مشکلات مردم در پرتو همدلی ، همکاری و همراهی واقعی نه صرفا زبانی و کتبی ، عمل کنند .

جمهوری اسلامی:از استقبال کتبی تا انقیاد عملی

«از استقبال کتبی تا انقیاد عملی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛بار اول نیست که رهبر انقلاب به مسئولین به ویژه مسئولین ارشد نظام و سران قوا تذکر می‌دهند که اختلاف نظرها را به میان مردم نکشانند و وقت و نیرو و امکانات خود و کشور را صرف منازعاتی نکنند که برای کشور بی‌فایده و برای مردم ملال آور است.

هشدار روز چهارشنبه رهبری به سران قوا که با صراحت تأکید کردند: "مسئولان به ویژه سران سه قوه با وظیفه شناسی و درک شرایط حساس کنونی، از هرگونه کشاندن اختلاف‌ها به میان مردم خودداری کنند" و افزودند: "از امروز تا روز انتخابات، هر کسی که بخواهد اختلاف‌ها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند قطعاً به کشور خیانت کرده است" بلافاصله با استقبال کتبی سران سه قوه مواجه شد.

این استقبال، فی نفسه امری پسندیده و قابل تحسین است البته به این شرط که با پشتوانه عملی نیز همراه باشد. در موارد گذشته نیز به صورت شفاهی یا کتبی از تذکرات و هشدارهای رهبری استقبال می‌شد ولی نوبت به عمل که رسید بگونه‌ای دیگر عمل شد.

نامه‌های سران سه قوه در استقبال از رهنمود رهبری برای پرهیز از اختلافات، اینبار یک ویژگی مشترک دارد و البته نامه رئیس‌جمهور از یک ویژگی اختصاصی نیز برخوردار است.

ویژگی مشترک اینست که هر سه نفر از اینکه رهبر انقلاب در بیاناتشان به ضرورت پرهیز از اختلاف و حفظ وحدت توجه داده‌اند از ایشان تشکر کرده‌اند و این تذکر و توجه دادن را هوشمندانه دانسته‌اند.

وجود این ویژگی مشترک در نامه‌های سران سه قوه از این نظر که این سه نفر در یک امر متفق القول هستند، مایه خرسندی است. اینکه مردم احساس کنند بالاخره سران قوا در یک مورد با هم اتفاق نظر دارند، امیدوار می‌شوند و خدا را شکر می‌کنند، ولی همراه با این خرسندی و امیدواری یک سؤال هم به ذهن مردم راه یافته که پاسخ آن را باید حضرات سران قوا بدهند.

سؤال اینست که چرا ضرورت پرهیز از اختلاف نظر و حفظ وحدت، قبل از آنکه رهبری تذکر بدهند به ذهن خود حضرات سران قوا نرسیده بود؟ آیا اصل این مقوله یک مقوله مبهم و غیرشفاف بود یا سران محترم قوا تا قبل از هشدار رهبری با این مقوله آشنا نبودند؟

احتمال اول، عقلائی نیست، زیرا ضرورت وحدت و پرهیز از اختلاف بقدری بدیهی است که نیاز به هشدار و توجه دادن ندارد به ویژه در شرایط کنونی کشور که از هر طرف مورد تهاجم است و به حکم عقل و شرع باید همه مردم و مسئولین دست به دست همدیگر بدهند و کشور را در برابر دشمنان حفظ کنند و از شرایط کنونی عبور دهند. حتی در شرایط عادی نیز حفظ وحدت و پرهیز از علنی ساختن اختلافات امری ضروری است، زیرا عدم رعایت این امر موجب طمع دشمنان می‌شود و راه برای سوءاستفاده‌ها باز می‌گردد.

احتمال دوم، که عدم آشنائی سران قوا با ضرورت وحدت و پرهیز از کشاندن اختلافات به میان مردم تا قبل از هشدار رهبری باشد، نیز عقلائی نیست. زیرا افرادی که از نظر شرایط اجتماعی و سیاسی در جایگاهی قرار دارند که قوای سه گانه کشور را مدیریت می‌کنند قطعاً از عامه مردم با این قبیل مقولات آشناتر هستند و اصولاً حفظ وحدت و پرهیز از کشاندن اختلافات به میان مردم و حتی تلاش برای جلوگیری از بروز اختلافات در جامعه و مشکل ساز شدن آن، از وظایف ذاتی آنان است. سران قوا اگر فاقد این ویژگی باشند، برای قرار گرفتن در این جایگاه‌ها صلاحیت پیدا نمی‌کنند و مردم به آنها اعتماد پیدا نخواهند کرد.

بنابر این، تردیدی نیست که هیچیک از این دو احتمال درست نیست و سران سه قوه، قبل از هشدار رهبری نیز به ضرورت حفظ وحدت و پرهیز از کشاندن اختلافات به میان مردم توجه داشتند و اصل خلاف بودن دامن زدن به اختلافات به ویژه در سطوح بالای نظام نیز از بدیهیات بوده و هیچگاه قابل خدشه نبوده و نیست. درست در همین نقطه است که اذهان مردم با این سؤال مواجه می‌شود که پس چرا سران قوا قبل از آنکه رهبری هشدار بدهند، این امر بدیهی را رعایت نمی‌کنند؟ و چرا زحمت رهبری را زیاد می‌کنند و خاطر مردم را نیز دچار تشویش می‌نمایند؟

این، همان سؤالی است که پاسخ آن را فقط خود سران سه قوه می‌توانند بدهند و این انتظار وجود دارد که آن را بی‌جواب نگذارند. ضمناً آقایان سران قوا تصور نکنند این، سؤالی است که صاحب این قلم آن را ابداع کرده و مطرح می‌نماید، کافی است خود حضرات به میان مردم بروند و اجازه بدهند مردم آزادانه حرف قلبی خود را با آنها در میان بگذارند، در آن صورت، خود به این نتیجه خواهند رسید که این، یکی از اساسی‌ترین سؤالات مردم است.

اما ویژگی اختصاصی نامه رئیس‌جمهور به رهبری، که در اوائل مقاله به آن اشاره کردیم، اینست که ایشان در نامه خود، تلاش کرده‌اند در اختلافات مورد نظر، خود را حق به جانب جلوه دهند و به اصطلاح معروف، وسط دعوا نرخ را هم معین کنند!

آقای رئیس‌جمهور در نامه خود به رهبری نوشته است:
"مطمئن هستم که جنابعالی بر پاسداری قاطع از قانون اساسی و به ویژه از حقوق اساسی ملت و همچنین صیانت از جایگاه رفع رئیس جمهوری منتخب ملت که بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری و مجری قانون اساسی است، تاکید دارید و با هر اقدامی که اختیارات و مسئولیت‌های مهم او را مخدوش نماید، مخالفید."

این عبارت، نیازی به توضیح ندارد و کاملاً مشخص است که نویسنده درصدد است در دعوای مورد اشاره، خود را حق به جانب جلوه دهد و موضوع اصلی نامه‌های پرسرو صدای مبادله شده میان خود و رئیس قوه قضائیه را، که ماده اصلی اختلافات بود، بار دیگر به عنوان حق قانونی خود تکرار و تثبیت نماید و حتی با کلمات "مطمئن هستم..."

در آغاز این فراز از نامه، چنین وانمود نماید که رهبر انقلاب نیز همین مدعا را تأیید می‌کنند! در هشدار رهبری، سخن از نیست که حق با چه کسی است، آنچه در این هشدار مورد نکوهش و نهی است، اصل منازعه و کشاندن اختلافات به میان مردم است. اگر این نکته مورد توجه قرار نگیرد و هر کسی خود را و مدعای خود را حق بداند و حتی بعد از هشدار صریح رهبری باز هم برحق به جانب بودن خود اصرار بورزد، این نقض غرض است.

نکته روشن‌تر اینست که اصولاً این قبیل امور نیازی به هشدار رهبری هم ندارند. آحاد مردم این واقعیت را درک می‌کنند که مسئولین ارشد نظام باید اختلاف نظرهایشان را در جلسات خصوصی حل کنند و به میان مردم نکشانند و اگر بی‌توجهی کردند و مورد عتاب رهبری قرار گرفتند، باید درصدد جبران برآیند تا ضایعات وارد شده بر افکار عمومی را جبران نمایند. این، یک امر طبیعی است که انتظار رعایت این امور از مسئولین بیشتر است و گفتار و رفتار و نوشتار آنان باید برای عموم مردم الگو باشد. میان استقبال کتبی تا انقیاد عملی در برابر سخن حق فاصله زیادی وجود دارد. آنچه از مسئولین ارشد نظام انتظار می‌رود اینست که در برابر سخن حق انقیاد عملی داشته باشند.

رسالت:سقوط 30 رتبه‌ای اقتدارابرقدرتی آمریکا

«سقوط 30 رتبه‌ای اقتدارابرقدرتی آمریکا»عنوان قسمت اول سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید،رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران دانشجو ودانش‌آموز چهارشنبه گذشته سخن از سقوط 30 رتبه‌ای آمریکا از نظر اقتدار و وجاهت جهانی طی 30 سال گذشته به میان آوردند و آن را به‌عنوان یک واقعیت که خود آمریکایی‌ها هم انکار نمی‌کنند، مطرح فرمودند. سقوط 30 پله‌ای یا 30 رتبه‌ای آمریکا طی 30 سال گذشته چه بوده است؟ این سقوط در برابر چه قدرتی صورت گرفته است؟ احصای موارد آن به ما کمک می‌کنند دستاوردهای انقلاب اسلامی را از همین منظر مورد بازخوانی قرار دهیم.

 آنچه در زیر می‌خوانید احصای شماری از این رتبه‌ها و پله‌هایی است که آمریکا را از تخت ابرقدرتی فرو انداخته است.

1-آمریکایی‌ها از سال 32 تا 1342 طی یک دهه در ایران برنامه‌هایی پیاده کردند تا از وقوع یک انقلاب سرخ اسلامی جلوگیری کنند. آنها هزینه‌های انقلاب سفید را متحمل شدند. اما ناباورانه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ایران رخ داد. انقلاب موسایی امام (ره) در برابر نظام فرعونی سلطه جهانی رخ داد و یکی از بزرگترین پایگاه‌های قدرت آمریکا در جهان یعنی ایران سقوط کرد و به دست مردم افتاد.
این سرآغاز نخستین سقوط ابرقدرتی آمریکا بود. ملت ایران با انقلاب اسلامی در سال 57 یک پله آمریکا و اذنابش را در منطقه  وجهان به زیر کشید.

 2- غرب و بویژه آمریکا برنامه پیچیده و عظیمی برای اسلام‌زدایی در مجامع و بلاد اسلامی طراحی کرده بودند. آنها اسلام را دشمن اصلی لیبرالیسم می‌دانستند و در  دو رشته  اسلام‌زدایی و جعل اسلام آمریکایی هرچه توانستند کردند. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران به رهبری یک اسلام‌شناس واقعی، آن‌هم با هدف اجرای احکام الهی در ایران، نشان داد آمریکا در رسیدن به اهداف خود در این زمینه شکست خورده است و با ظهور اسلام و احیای دین در عصر ما و برگشت بشریت از مکاتب ماتریالیستی بویژه مارکسیسم و لیبرالیسم دومین سقوط آمریکا از پله ابرقدرتی رخ نمایی کرد. اسلام نقطه امید مسلمانان و ملت‌های آزاد جهان ، برای رهایی از زنجیرهای  اسارت قدرت‌های جهانی کارآمدی خود را نشان داد.

 پیروزی اسلام و ظهور آن به‌عنوان یک مکتب نجات بخش یک پله دیگر آمریکا را از تخت ابرقدرتی پایین کشید.

3- تمامی راهکارهای نظامی ، سیاسی و  فرهنگی غرب به رهبری آمریکا برای نابودی انقلاب به شکست انجامید؛ راه اندازی جنگ داخلی و تحریک قومیت‌ها و مذاهب ، حمایت  از تروریسم ، جنگ تحمیلی 8 ساله، جنگ نرم و به‌کار گرفتن انقلاب‌های رنگی در ایران به شکست انجامید و نشان داد ریشه‌های انقلاب و اسلام در بن‌مایه‌های حرکت ملت ما آن‌قدر قوی و مستحکم است که با این نقشه‌های عظیم و پیچیده از پای در نمی‌آید، حتی روز‌به روز قدرتمندتر می‌شود. ضعف و ناتوانی آمریکا در شکست دادن انقلاب ، سومین سقوط از پله ابرقدرتی آمریکا بود.

 4- غرب و بویژه آمریکا همه تلاش خود را به کار گرفتند تا در ایران یک الگوی موفق و کارآمد از حکومت اسلامی شکل نگیرد.

مشغول سازی رهبران انقلاب به‌خود، بویژه در ساحات سیاسی و نظامی از جمله این اقدام‌ها بود. اما از میان آتش وخون  در جنگ وگرد وخاک‌های سیاسی و تروریسم بی‌رحمانه که شمار عظیمی از رهبران جمهوری اسلامی را به خاک و خون کشید ، نظامی نیرومند سربرآورد که تجربه موفق زیست عزتمندانه که در یک مبارزه دائمی با آمریکا است را به نمایش درآورد. این درد ناک‌ترین حادثه برای آمریکایی‌ها بود. آنها نمی‌خواستند بشریت متوجه شود که یک الگوی موفق و کارآمد وجود دارد که می‌تواند آنها را در برون رفت از بحران‌ها، مدیریت و رهبری کند. این چهارمین مرحله از سقوط ابرقدرتی آمریکا بود.

5- غرب و آمریکایی‌ها تلاش خود را کردند که الگوی جمهوری اسلامی موجب بیداری اسلامی در منطقه و جهان نشود. آنها برای بی‌ریخت نشان دادن جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی فرو گذار نکردند، اما موفق نشدند. اکنون شیپور بیداری اسلامی در بلاد اسلامی به صدا در آمده و دیکتاتورهای 30 ساله را به خاک افکنده است. امروز فریاد الله اکبر و بازگشت به زندگی اسلامی عزتمندانه ازچهار گوشه جهان اسلام به گوش می‌رسد. این فریاد مقدس ترتیبات امنیتی آمریکا در منطقه و جهان را به‌هم زده است. این پنجمین پله از سقوط ابرقدرتی آمریکا بود. امروز مردم مسلمان جهان و منطقه پشیزی برای هارت و پورت‌های آمریکا قائل نیستند و از آن ترسی ندارند.

6- غرب و بویژه آمریکا از نیم‌قرن پیش با طراحی یک نظام جعلی به‌نام رژیم اشغالگر قدس می‌خواستند یک پایگاه نظامی، سیاسی وجاسوسی برای کنترل رژیم‌های وابسته ایجاد کنند و دامنه ارضی و سیاسی آن را با جنگ‌های تجاوزکارانه بسط دهند. با ظهور انقلاب اسلامی این حرکت متوقف شد.

 تمامی نقشه‌های آنها از جمله نقشه شوم خاورمیانه بزرگ با عرض جغرافیایی از نیل تا فرات و طول دربرگیری همه جهان اسلام، به شکست انجامید. دو قدرت بزرگ در داخل و خارج سرزمین‌های اشغالی به نام " حماس" و " حزب الله" شکل گرفت و در دو جنگ حماسی، نبرد 33 روزه ونبرد 22 روزه پوزه اسرائیل غاصب را به خاک مالیدند. دامنه تصرفات رژیم صهیونیستی متوقف شد وامروز این رژیم در داخل خود با بحران‌های سختی روبه‌رو است . ششمین پله از سقوط ابرقدرتی آمریکا و غرب در شکست‌های پی در پی فرزند نامشروع آنها در منطقه روزبه‌روز رخ‌نمایی می‌کند و این دردناکترین شکست برای آنها بود و ما هر روز صدای آه وناله باند تروریستی مستقر در کابینه رژیم صهیونیستی را می‌شنویم.

7- نزدیک به یک دهه است ، پنج قدرت جهان به رهبری آمریکا سر یک میز مذاکره با ایران می‌نشینند و التماس می‌کنند  تا ملت ایران پیشرفت‌های خود را بویژه در مورد فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای متوقف کند. آنها متوجه نیستند که نفس این نشست‌ها اولا اعتراف به کارآمدی و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی در همه عرصه‌ها وشکست تهدیدها و تحریم‌های آنهاست ثانیا ؛ اعتراف به افول قدرت خود آنهاست و پذیرش اینکه بالاخره با آن همه توطئه‌ها سرانجام باید سرمیز مذاکره بنشینند و التماس کنند.

 ثالثا: بفهمند چیزی گیر آنها نمی‌آید وملت ایران کار خود را می‌کند واعتنایی به تهدیدات آنها ندارد. این یعنی افتادن در وادی دریوزگی و بیچارگی و سردرگمی در مهار قدرت ایران و قدرت فزاینده ملت ایران که صدایش در همه منطقه و جهان شنیده می‌شود. اگر ما یک قدرت تعیین کننده نبودیم آن طرف 5 قدرت جهان به علاوه آمریکا پنجه در پنجه ملت ایران نمی‌انداختند. اندازه این قدرت هرچه باشد همان است که از قدرت آمریکا و غرب در جهان کاسته شده است . این هفتمین پله سقوط آمریکا از ابرقدرتی در دنیا است.

8- انگلیسی‌ها در جذب نخبگان انقلاب مشروطیت وآمریکایی‌ها در جذب نخبگان در نهضت ملی موفق بودند آنها موفق شدند دو نهضت عظیم مشروطیت و نهضت ملی شدن نفت را به شکست کشانند. اما در انقلاب اسلامی این امام و رهبری معظم انقلاب بودند که مدیریت و رهبری نخبگان را به عهده گرفتند و نگذاشتند آنها به دامن سرویس‌های جاسوسی دشمن و نوکری‌ آنها بیفتند.امروز در ایران وغرب فقط مشتی طوق بندگی و نوکری آمریکا را به گردن دارند که از درجه نخبگی سقوط کرده‌اند وحتی اصلا نخبه نیستند. لذا آمریکایی‌ها هیچ‌وقت نتوانستند در داخل  یک اپوزیسیون نیرومند علیه نظام را شکل دهند.

کسانی که نوکری آنها را پذیرفتند اغلب بنده شکم و شهوت هستند و حاضر نیستند برای پیشبرد مقاصد آمریکا در ایران یک سیلی را تحمل کنند. یک مشت اپوزیسیون خوش نشین عیاش در غرب روی دست آمریکایی‌ها مانده است و نمی‌دانند با آنها چه کنند. هشتمین سقوط از پله ابرقدرتی آمریکا ناکامی آنها در ضربه از درون از طریق نخبگان بوده است و این عقیم بودن تئوری‌های آنها را نشان می‌دهد.

سیاست روز:دوباره غدیر ایران

«دوباره غدیر ایران»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛عید بزرگ ولایت را در حالی پشت سر گذاشتیم که در روزهای اخیر وقایعی اتفاق افتاد که قابل تامل است.

همواره اینگونه اتفاقات است که به خوبی می‌توان درک کرد که جایگاه ولی فقیه و رهبری نظام اسلامی آنچنان رفیع است که هنگامه واقعه می‌توان بیشتر به وجود آن بالید.

بودند افرادی که در روز واقعه غدیر ولایت علی‌بن ابیطالب را برنتابیدند و در صف مخالفان و حتی دشمنان امیر مومنان ایستادند و بودند کسانی که مانند مالک اشتر بی‌چون و چرا از فرامین ولی امر خود تبعیت کردند و نه نگفتند و حتی شک هم نکردند. فرمان را در دست گرفتند و برای اجرای آن به ماموریت خود رفتند تا منویات قافله سالار خود را اجرا کنند.

مردم ایران اسلامی نباید بابت مسائلی که در کشور پیش می‌آید نگرانی داشته باشد. البته مردم با بصیرت و آگاه از این بابت هیچ نگرانی ندارند، چون می‌دانند رهبری‌ای در راس امور قرار دارد که نسبت به امور کشور و تحولات آن اشراف کامل دارند و در بزنگاه‌های لزوم، ورود مدبرانه ایشان باعث آرامش و خنثی کننده توطئه‌ها و گرفتاری‌هایی می‌شود که از پس غفلت برخی در داخل کشور و ئوطئه‌های خارجی ایجاد می‌شود.

اکنون نیز پس از ماجرای اختلافاتی که میان سران قوا به وجود آمد و خاطر مردم نیز از این اتفاقات مکدر شده بود، هشدارها و اتمام حجت رهبر معظم انقلاب باعث آرامش بیش از پیش مردمی شد که نگران بودند. نگران این که نکند، مجادلات سیاسی مسئولین باعث غفلت آنها از امور مهمتری شود که به طور مستقیم با معیشت مردم ارتباط دارد. معیشتی که همواره مورد تاکید رهبر معظم انقلاب بوده است و بارها در این باره به مسئولین توصیه‌های جدی داشته‌اند.

اکنون و پس از هشدار جدی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در جمع دانشجویان و دانش‌آموزان بیان شد، مردم انتظار دارند که مسئولینی که مورد خطاب رهبر معظم انقلاب هستند، به طور عملی در رفتار، کردار و گفتار خود، تبعیت کامل از فرامین ایشان را نشان دهند. مسئولین کشور به خوبی می‌دانند که حمایت‌های رهبری و مردم از آنها است که در مسند قدرت برای خدمت قرار گرفته‌اند و اگر لحظه‌ای این حمایت‌ها برداشته شود، دیگر توان ماندن در آن پست و سمت را نخواهند داشت.

انقلاب اسلامی به‌هیچ وجه از آرمان‌های خود دور نشده است. آنهایی که بازگشت به آرمان‌های اصلی انقلاب را مطرح می‌کنند، در واقع شائبه عدول انقلاب از آرمان‌ها را مطرح می‌سازند، در حالی که اگر انقلاب اسلامی ایران از آرمان‌های خود دور شده بود دشمنی‌های دشمنان شناخته شده و قسم خورده ایران اسلامی، پایان می‌پذیرفت. تا هنگامی که ولایت فقیه و مردمی انقلابی در این کشور حضور دارند به آرمان‌های انقلاب اسلامی خدشه‌ای وارد نمی‌شود.

اکنون زمان امتحان برای آنهایی است که شعار ولایت‌پذیری می‌دهند.عیار طلای ولایت‌مداری آنها پس از سخنان ولی امر مسلمین عیان می‌شود.
«الحمد‌الله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایه امیرالمومنین والائمه(ع)»

تهران امروز:وحدت در عمل اولویت اول

«وحدت در عمل اولویت اول»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسی است که در آن می‌خوانید؛سخنان امیدبخش رهبر فرزانه انقلاب درباره وحدت مسئولان و متعاقب آن نامه سران سه قوه به ایشان التهابات ناشی از چند نامه نگاری سران قوا در روزهای گذشته را از میان‌برد و فضای کشور را آرام کرد.

ناگفته پیداست که کشور در چندماه آینده و با جدی‌تر شدن فضای سیاسی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری بیش از همیشه نیازمند آرامش است و این آرامش ابزاری دارد که جز با تمسک به آنها نمی‌توان آرامش مورد نظر را تامین کرد.

یک- پرهیز از ادامه تنش ها: آنچه در نامه‌نگاری سران قوا به یکدیگر آن هم بر سر بازدید یا عدم بازدید از زندان اوین حاصل شد چیزی نبود جز سوءاستفاده طیف گسترده‌ای از مخالفان نظام از این موضوع و برجسته کردن اختلافات نه چندان تاثیرگذار مسئولان نظام با یکدیگر. اگر سخنان چهارشنبه گذشته رهبر فرزانه انقلاب و متعاقب آن نامه سران سه قوه مبنی بر اطاعت از فرامین ایشان را ملاک قرار دهیم، اولین انتظار از سران محترم سه قوه پرهیز از ادامه هر فضایی است که تلقین کننده اختلاف میان سران قوا در کشور باشد.

دوم- تلاش برای حل مشکلات: تحریم، گرانی کالا و ارز و...مهم‌ترین مشکلاتی است که کشور این روزها با آن دست به گریبان است.

فضای کنونی و کنار گذاشتن نکات و بهانه‌جویی‌هایی که کمکی به مشکلات کشور نمی‌کند، فرصت مناسبی است برای اینکه سران قوا راه‌حل‌های جدی‌تری بخصوص در تعاملات مجلس و دولت برای حل مشکلات کشور پیدا کنند. در آن چیزی که «فساد اقتصادی» خوانده می‌شود هم نقش قوه قضائیه در برخورد و محاکمه خاطیان می‌تواند جدی‌تر از گذشته باشد. اگر در یکی دوماه گذشته شاهد نام بردن دولتی‌ها از چهره‌هایی مانند جمشید بسم‌الله و بعد بی‌خبری مسئولان قضایی از این نامها بودیم، این بار می‌تواند بدون رسانه‌ای کردن فضا، در تعامل سران قوا، فضا برای محاکمه سریع‌تر اخلالگران فراهم‌تر گردد.

حالا که ماجرا گذشته و سران قوا وعده پرهیز از ادامه اختلافات را داده‌اند می‌توان این سوال را پرسید که به راستی برنده این نامه‌نگاری‌ها چه کسی بود؟ آیا جز این است که دشمنان و رسانه‌های ضدانقلاب با آب و تاب فراوان هر نامه‌ای را تحلیل می‌کردند و از سر بغض هربار کفه ترازو را به سود یکی از مسئولان سنگین می‌کردند؟

اختلاف سلیقه و نامه نگاری‌های بین مسئولین امر تازه‌ای نیست و در همه دوره‌ها سابقه داشته است. آنچه اما مهم است رسانه‌ای نشدن و به عبارتی مردم را درگیر این موضوع نکردن است. تکرار نشدن این اتفاقات تنها راهی است که می‌توان به اجرایی شدن هشدارهای رهبر فرزانه انقلاب امیدوار بود. 

وطن امروز:کدامیک برای مسؤولان مهم‌تر است

«کدامیک برای مسؤولان مهم‌تر است»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز است که در آن می‌خوانید؛مدتی است فضای کشور سیاسی شده و خیلی‌ها این فضای آشنا را می‌‌شناسند. 8 ماه و 10 روز تا یازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده است و آلوده شدن فضای کشور به سیاست طبیعی به نظر می‌‌رسد اما آیا در این 8 ماه و 10 روز باقیمانده باید همه چیز جز انتخابات را فراموش کنیم و اصول و اولویت‌ها را به حاشیه برانیم؟

امروز مانند چند ماه و چند سال قبل، اقتصاد اولویت نخست کشور است و رفاه و توجه به معیشت مردم جزو وظایف غیرقابل انکار مسؤولان است اما آیا به اندازه اهمیت این مساله، به آن پرداخته می‌‌شود؟ اصلا مسؤولان نامه‌نگار تصور کنند که گوش شیطان کر! به وحدت دست یافته‌ و به زندان اوین رفتند و آخرین وضعیت زندانی‌های محترم را به رهبری و مردم گزارش دادند؛ آیا می‌‌توانند به کارنامه اقتصادی و مبارزه با مفاسد اقتصادی خود ببالند؟ آیا اصلا برای این چند ماه باقی‌مانده برنامه‌ای دارند تا قدرت خرید مردم که در مدت کوتاهی به پایین‌ترین حد ممکن رسیده را به سطح قبلی برسانند؟ اصلا آیا توانایی این را دارند که ثبات را به قیمت‌ها بازگردانند و هر هفته و هر روز نرخ‌ها تغییر نکند؟ چرا باید کار به جایی برسد که شخص اول مملکت در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان بگوید: «نامه‌نگاری‌های اخیر و مطالب آن به هیچ‌وجه موضوع مهمی نیست اما این اختلاف نظرها نباید به میان مردم کشانده و دستمایه‌ای برای جنجال و هیاهوی رسانه‌های بیگانه و دشمنان شود. از امروز تا روز انتخابات، هرکسی که بخواهد اختلاف‌ها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند،‌ قطعا به کشور خیانت کرده است». جالب اینکه سران قوا پس از این سخنان باز هم نامه‌نگاری کردند اما این بار به رهبری که ما مطیع اوامر هستیم و برای پیشبرد منویات تلاش خواهیم کرد.

مگر رهبر انقلاب این سخنان را برای اولین بار مطرح کرده‌اند؟ سال گذشته که به نام «جهاد اقتصادی» نامگذاری شد، مسؤولان چه کردند؟ سال 1389 که سال «کار مضاعف، همت مضاعف» نامیده شد کارنامه اقتصادی مسؤولان چه بود؟ سال‌های قبل‌تر از آن چه؟ اصلا چرا چندین سال است که نام‌های اقتصادی انتخاب می‌‌شود و آیا تاکنون به اندازه توجه شخص اول مملکت به آن اهمیت داده شده است؟ آنهایی که نامه نوشته‌اند و تجدید بیعت کرده‌اند سخنان اقتصادی رهبری در چند سال قبل را یادشان می‌‌آید: «من کاملا یادم هست که در جلسه‌‌اى که در اولین مناسبت هفته‌‌ دولت با همین دوستانى که اغلبشان حضور دارند، داشتیم، عرض کردم که فرصت‌ها مثل برق و باد می‌گذرد. حالا هم ملاحظه می‌کنید که از این فرصت طولانى و خوب، عمده‌‌اش گذشت.... آنچه که به نظر من مهم است، این است که براى قشرهاى ضعیف، مشکلات اقتصادى‌‌اى وجود دارد؛ این را باید برطرف کنید. حالا بخشى از این مشکلات، ناشى از تورم است. ما در کشور کمبود کالا نداریم؛ خوشبختانه کالاهاى گوناگونِ مورد نیاز مردم در کشور فراوان یافت می‌شود؛ لیکن مساله‌‌ گرانى و کاهش قدرت خرید وجود دارد؛ این را باید علاج کنید».

مگر رهبر انقلاب این سخنان را برای اولین بار مطرح کرده‌اند؟ سال گذشته که به نام «جهاد اقتصادی» نامگذاری شد، مسؤولان چه کردند؟ سال 1389 که سال «کار مضاعف، همت مضاعف» نامیده شد کارنامه اقتصادی مسؤولان چه بود؟ سال‌های قبل‌تر از آن چه؟ اصلا چرا چندین سال است که نام‌های اقتصادی انتخاب می‌‌شود و آیا تاکنون به اندازه توجه شخص اول مملکت به آن اهمیت داده شده است؟ آنهایی که نامه نوشته‌اند و تجدید بیعت کرده‌اند سخنان اقتصادی رهبری در چند سال قبل را یادشان می‌‌آید: «من کاملا یادم هست که در جلسه‌‌اى که در اولین مناسبت هفته‌‌ دولت با همین دوستانى که اغلبشان حضور دارند، داشتیم، عرض کردم که فرصت‌ها مثل برق و باد می‌گذرد. حالا هم ملاحظه می‌کنید که از این فرصت طولانى و خوب، عمده‌‌اش گذشت.... آنچه که به نظر من مهم است، این است که براى قشرهاى ضعیف، مشکلات اقتصادى‌‌اى وجود دارد؛ این را باید برطرف کنید. حالا بخشى از این مشکلات، ناشى از تورم است. ما در کشور کمبود کالا نداریم؛ خوشبختانه کالاهاى گوناگونِ مورد نیاز مردم در کشور فراوان یافت می‌شود؛ لیکن مساله‌‌ گرانى و کاهش قدرت خرید وجود دارد؛ این را باید علاج کنید».1391/6/2: در دیدار اعضاى هیات دولت

«تولید داخلى مهم است. ببینید کارگر ایرانى چه تولید کرده است، سرمایه‌دار ایرانى چه سرمایه‌گذارى کرده است. در زمینه مصرف، عمده کار دست مردم است؛ که این بخشى از اصلاح الگوى مصرف است که من 2 سال قبل اینجا به ملت ایران عرض کردم و بخشى از جهاد اقتصادى است که سال گذشته عرض کردم. تولید ملى مهم است؛ این را باید هدف قرار بدهند».1391/1/1: در حرم رضوی در آغاز سال

«جلسه امروز عمدتا حول‌وحوش مسائل اقتصادى دور می‌زند که اتفاقاً مساله اصلى و محورى کشور همین است و یکى از نقاط مهم چالشى که بین مسؤولان در سطوح مختلف وجود دارد و بین بعضى از کسانى که معترضند یا منتقدند، همین مساله اقتصاد است. خیلى خب! این را ببرید در مجموعه نخبگان؛ تشریح کنید، توجیه کنید، بیان کنید...کار را براى خدا بکنید. نه اینکه چون مردم دوست دارند، این کار را بکنید؛ نه! اگر هدف این شد که دل مردم را به دست بیاوریم، ناکام خواهیم ماند... مبانى و استدلال‌هاى اعلام سال جهاد اقتصادى براى شماها که دولتى هستید، معلوم است. یعنى ما جهاد اقتصادى را یک ضرورت براى کشور می‌دانیم، نه صرفا یک اولویت؛ یک نیاز قطعى است. اولاً اقتصاد، پیشرفت اقتصادى، رونق اقتصادى ارتباط مستقیم دارد با معیشت مردم. معیشت مردم جزو اولین اهداف همه دولت‌هاست در همه جاى دنیا و در همه‌ دوران تاریخ؛ البته دولت‌هاى علاقه‌مند به مردم.1390/6/6: در دیدار اعضای هیات دولت

«یک هدف دیگر، مدیریت مصرف منابع عمومى کشور است؛ از جمله آب، از جمله انرژى. در 2 سال قبل از این، ما شعار سال را اصلاح الگوى مصرف قرار دادیم؛ صرفه‌جویى، دورى از اسراف. این، یکى از راه‌هایى است که می‌تواند الگوى مصرف را به معناى واقعى کلمه اصلاح کند... کاهش نرخ بیکارى و افزایش اشتغال در کشور، از جمله‌ مسائل بسیار اساسى و مهم است. همچنین مساله‌ افزایش سرمایه‌گذارى بخش خصوصى و کمک به بخش خصوصى که بتواند در زمینه مسائل اقتصادى کشور سرمایه‌گذارى کند، از جمله مسائل مهم و اساسى است که یکى از کارهاى مهم در این باب، ایجاد تعاونى‌هاست که به وسیله تعاونى‌ها سرمایه‌هاى بزرگ تشکیل بشود و بتوانند در مسائل مهم اقتصادى کشور سرمایه‌گذارى کنند و گره‌هاى مهم را باز کنند و دولت بتواند این کار را انجام دهد. بایستى زیرساخت‌هاى حقوقى و قانونى‌اش آماده شود. این، یعنى حمایت از شکوفایى کار».1390/1/1:در حرم مطهر رضوی در آغاز سال

«یکى از چیزهایى که در جهت‌گیرى‌هاى کلى دولت باید مورد نظر باشد، تسهیل زندگى براى مردم است. زندگى کردن را براى مردم باید آسان کرد...روى مساله نرخ رشد واقعا کار بشود. آن چیزى که به عنوان نرخ رشد در برنامه یا در چشم‌انداز دیده شده، با آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده، خیلى فاصله دارد. البته از عوامل رکود اقتصادى جهانى و مشکلات اقتصادى جهانى غافل نیستیم - اینها مسلما تأثیر دارد - لیکن بالاخره باید تلاش کرد تا به آن چیزى که به عنوان شاخص معین شده و ذکر شده، نزدیک شویم.»
1389/6/8: در دیدار اعضاى هیات دولت‌
 

«سال گذشته ما عرض کردیم سال اصلاح الگوى مصرف. من همین جا در روز اول سال تصریح کردم اصلاح الگوى مصرف چیزى نیست که در یک سال بتواند اتفاق بیفتد. سال گذشته را گفتیم سال شروع حرکت به سمت اصلاح الگوى مصرف است. خب! حرکتى آغاز شد. من نمی‌توانم این را بگویم که الگوى مصرف اصلاح شد؛ نه! ما هنوز خیلى فاصله داریم... همت مضاعف و کار مضاعف در استفاده بهینه از منابع موجود کشور و امکاناتى که وجود دارد. از همه آن چیزهایى که می‌تواند براى سازندگى کشور در دوران‌هاى آینده مورد استفاده قرار بگیرد یا زندگى عمومى مردم را رفاه و رونق ببخشد، باید حداکثر استفاده بشود؛ یعنى همان چیزى که یکى از ارکانش اصلاح الگوى مصرف است.»1389/1/1: در اجتماع زائران حرم رضوی

مسؤولان با چه کارنامه‌ای به ادبیات نامه‌های خود بیشتر از افزایش قیمت‌ها و کاهش رفاه اجتماعی اهمیت دادند؟ آیا مسؤولان می‌‌دانند که با این بی‌توجهی به اقتصاد حتی اقدامات تحسین‌برانگیز گذشته خود را ضایع کرده‌اند؟ همین اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها که با حمایت همه‌جانبه مردم، رسانه‌ها و دستگاه‌ها آغاز شد، با افزایش بی‌حد و حصر نرخ‌ها از اهداف خود دور شده است. با اجرای این قانون بنزین لیتری 700 تومان شد و طبق قانون که بنزین آزاد باید 90 درصد قیمت فوب خلیج فارس باشد قبل از تغییرات قیمت‌ها در نهایت 1000 تومان می‌شد اما اگر الان بخواهیم نرخ بنزین را تعیین کنیم هنوز نمی‌دانیم با دلار چند تومانی باید این کار را انجام دهیم. این یعنی اینکه طبق قانون بنزین باید لیتری 1500تا3000 تومان باشد! این است کارنامه دوستان مسؤول.

سال گذشته بنزین سایر کشورها به داخل ایران قاچاق می‌‌شد اما با کاهش ارزش پول ملی دوباره قاچاق سوخت اوج گرفته است؛ آیا از اهداف خود دور نیفتاده‌ایم؟ بازار خودرو جزو افسارگسیخته‌ترین بازارها شده و دیگر خودرویی که قشر متوسط رو به ضعیف بتواند تهیه کند وجود ندارد؛ آیا این است کارنامه دوستان؟ «وطن امروز» در 31 فروردین 1390 یعنی یک سال و نیم پیش و در آغاز سال «جهاد اقتصادی» به مسؤولان هشدار داد که معیشت و زندگی مردم را فدای حاشیه‌های سیاسی نکنند که این حاشیه‌ها سم مهلکی خواهد بود اما حاشیه‌نگاران دیروز، نامه‌نگاران امروز شده‌اند و گویا کسی نیست درباره فشارهای اقتصادی، گرانی‌های عجیب و غریب و کاهش قدرت خرید مردم نامه‌ای بنویسد. آقایان مسؤول! اصلا درباره موضوعی اساسی 100 نامه بنویسید که در آن به صراحت بگویید نامه مهم است یا کارنامه؟

جوان:پاسداشت حقوق اساسی ملت با وحدت قوا

«پاسداشت حقوق اساسی ملت با وحدت قوا»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر‌ ید‌الله جوانی است که در آن می‌خوانید؛ملت بزرگوار ایران حقیقاً ستودنی است. تاریخ کمتر مردمانی همانند مردم ایران در عصر حاضر را تجربه کرده است. از یاد نبرده‌ایم که حضرت امام خمینی (ره)، در وصف ملت ایران از چه کلمات و عباراتی استفاده می‌کردند.
یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۱۱
 آن عزیز سفر کرده، مردم ایران را بر‌تر و بهتر از مردم زمان رسول الله (ص) و امیر‌المؤمنین (ع) دانسته و با چنین نگاهی خود را خادم و خدمتگزار مردم معرفی می‌کردند. رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی نیز همانند حضرت امام (ره) به ملت ایران می‌نگرند و این ملت را گرامی داشته و متفاوت از سایرین می‌دانند.
 
ملتی که برای خدا قیام و با دشمنان دین خدا مبارزه کرد. ملتی که در جنگ هشت ساله در برابر متجاوزین، همچون کوه مقاومت کرد و با تقدیم ده‌ها هزار شهید، ده‌ها هزار جانباز و ده‌ها هزار آزاده، سر‌انجام شکست و خواری را بر دشمنان تحمیل کرد و پیروزی را که هدیه‌ای الهی بود، نصیب خود ساخت. ملت ایران ۳۳ سال است که با تمام قوا به یاری حق قیام کرده و در برابر باطل ایستادگی نموده است.

این حرکت عظیم ملت ایران، دستاورد‌های ارزشمندی را برای خود و دیگر آزادیخواهان و عدالتخواهان جهان در پی داشته است. بیداری اسلامی در منطقه و بیداری ملل محروم و مستضعف در سراسر جهان و پیدایی اعتماد به نفس و خود‌باوری در وجود تمامی مبارزین راه حق، دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی و ایستادگی ۳۳ ساله ملت ایران در برابر انواع فشار‌های قدرت‌های سلطه‌گر و زور‌گوی غربی است.

اکنون نظام سلطه غربی، بیش از هر زمان دیگر احساس نگرانی می‌کند. استکبار جهانی اکنون خود را متزلزل یافته و عامل اصلی این تزلزل در ارکان قدرت خویش را، انقلاب اسلامی و حرکت پر‌شتاب ملت ایران می‌داند. امریکا اکنون نظاره‌گر افول امپراتوری خویش است. رهبران امریکا که به دنبال امریکایی کردن غرب آسیا (خاور‌میانه) بودند تا از این رهگذر، بر دنیا مدیریت خود را اعمال کنند، اینک در پیش چشمان آنها خاورمیانه اسلامی در حال شکل گرفتن است. آری جهانیان شاهد تحولات بزرگی هستند و تغییر هندسه سیاسی جهان، یکی از جلوه‌های این تحول بزرگ است. هندسه سیاسی جهان به نفع مسلمانان و مستضعفان در حال تغییر است و هیچ نیرویی قادر به ایستادگی در برابر این تغییرات نخواهد بود. بازندگان این تحول بزرگ، همه ناکامی‌ها و شکست‌های خود را از چشم ملت ایران می‌بینند. بنابر‌این، آنها بسیج شده‌اند تا از ملت ایران انتقام بگیرند.

آنها طی ۳۳ سال گذشته از هر اقدامی علیه ملت ایران فروگذار نکردند و اکنون در آخرین ایستگاه، جنگ اقتصادی عظیمی را علیه ملت ایران به پا کرده‌اند. غربی‌ها تصور می‌کنند که در این آخرین ایستگاه نبرد، با اعمال انواع فشار‌های اقتصادی (تجاری- مالی) می‌توانند بر ملت ایران غلبه کنند. آری، ملت ایران اکنون در چنین صحنه‌ای در حال نبرد با دشمنان خویش است. در این صحنه نبرد، حقوق اساسی ملت ایران چیست و چگونه تأمین می‌شود؟ در این صحنه نبرد اولویت‌های مردم کدامند؟ در این شرایط مردم از مسئولان نظام و به ویژه از سران قوای سه گانه چه توقعاتی دارند؟ بدون تردید اولویت‌های کشور از نظر مردم، اموری است که توجه به آنها از ناحیه مسئولان، موجبات پیروزی ملت بر دشمن را در جنگ اقتصادی فراهم می‌سازد و در این میان، وحدت در رأس این امور است. حضرت امام خمینی (ره)، وحدت کلمه را رمز پیروزی ملت ایران در انقلاب اسلامی می‌دانستند و بر همین اساس همواره خطاب به مردم و به ویژه مسئولان روی موضوع وحدت تأکید داشتند. حضرت امام وحدت را از جنود الهی و تفرقه را از جنود شیطان دانسته و مسئولان را از غلتیدن در وادی اختلافات پر‌هیز می‌دادند.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی نیز با همین نگاه، همواره آحاد جامعه و به ویژه مسئولان نظام را به وحدت دعوت کرده‌اند و نسبت به آثار و پیامد‌های اختلاف و تفرقه بین مسئولان هشدار داده‌اند. تجارب تاریخی نیز مؤید این نظریه است که کشور‌هایی موفق به پیشرفت شده‌اند که دارای ثبات و آرامش بوده‌اند و این ثبات و آرامش به خاطر وحدت و همگرایی ‌در درون هیئت حاکمه آن کشور‌ها بوده است. به همین خاطر است که قدرت‌های شیطانی سلطه‌گر، برای عقب نگه داشتن جوامع دیگر و حکومت بر آنها از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» پیروی می‌کنند.

بنابر‌این کسانی که شعار‌شان تأمین حقوق اساسی ملت ایران است، باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که پاسداشت این حقوق در اعلی درجه خود، فقط و فقط با وحدت قوای سه‌گانه و تقویت همگرایی سیستمی در هیئت حاکمه حاصل می‌شود. هر یک از رؤسای قوای سه‌گانه در شرایط کنونی که دشمنان، به نتیجه فشار‌های اقتصادی خود بر ملت ایران از یک طرف و اختلافات داخلی ایران از طرف دیگر چشم امید دوخته‌اند، باید از باب سبقت گرفتن در امور خیر، گام‌های بلندی را برای تقویت وحدت داشته باشند. رؤسای قوا و دیگر مسئولان کشور، باید بدانند که مردم ایران مردم هوشمند و بصیری هستند. این مردم هوشمند و بصیر، از مسئولان توقع دارند در بر‌خورد با مسائل هوشمندانه بر‌خورد کنند و از حاشیه‌ها دوری جسته و تمام توان خود را صرف متن نمایند.

حمایت:ماهیتی که آشکارتر شد

«ماهیتی که آشکارتر شد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛سوریه در روزهای اخیر باردیگر شاهد مجموعه‌ای از جنایات ضد بشری بوده است. بر اساس گزارش های منتشره گروه‌های تروریستی در برخی از شهرها نظیر دمشق و حلب با انفجارهای متعدد دهها نفر را قتل عام کرده‌اند ، در ادلب نیز دهها نفر که اکثرا زنان و کودکان می باشند به دست این گروه‌ها به قتل رسیده‌اند، در جنایتی دیگر سربازان سوریه توسط گروه‌های شبه نظامی به وحشتناک‌ترین حالات سر برده ‌و یا به قتل رسیده‌اند.

هر چند که گروه‌های معارض دولت تلاش کرده‌اند تا این جنایات را به ارتش سوریه نسبت دهند اما اسناد و گزارش‌های منتشره صراحتا آشکار می سازد که این جنایات توسط گروه‌های تروریستی و به معارضان با دولت صورت گرفته است.

این امر چنان آشکار بوده که حتی سازمان ملل نیز به این امر اعتراف کرده و آن را برابر با جنایات جنگی دانسته است. هر چند که ماهیت تروریستی جریان‌های معارض سوریه، بر کسی پوشیده نیست اما جنایات اخیر آنها که برخی آن را تاکتیک آنها پس از شکست‌های گسترده در برابر ارتش و مردم سوریه می‌دانند نکاتی مهم را آشکارتر می‌سازد.نخست آنکه این جنایات نشان می‌دهد که ادعای مردمی بودن این گروه‌ها امری واهی است.

آنها اثبات کرده‌اند که نه به دنبال مذاکره هستند و نه آنها مردم و خواست مردم برای آنها اهمیت دارد.آنانی که به قتل عام زنان و کودکان می پردازند و یا با انفجارهای متعدد به کشتار دسته جمعی مردم می‌پردازند نمی ‌توانند ناجی مردم باشند.

رفتار آنها، مورد تایید دیگری بر ماهیت تروریستی و ضد بشری آنان است که صرفا به دنبال کسب قدرت می‌باشند و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نیستند.دوم آنکه رفتار کشورهای عربی، غربی و ترکیه در قبال این جنایات باردیگر نقاب از اهداف واقعی آنها در سوریه برداشت. آنها همواره بر این ادعایند که از گروه‌های معارض برای خدمت به مردم سوریه حمایت می‌کنند و در این راه نیز از هر ابزاری استفاده می‌نمایند.

این ادعاها در حالی مطرح شده آنها تاکنون موضعی در برابر جنایات صورت گرفته از سوی گروه‌های تروریستی در سوریه، اتخاذ نکرده‌اند و چنان رفتار می‌کنند که گویی کشتار مردم سوریه امری مجاز است. جنایات اخیر تروریست‌ها در سوریه باردیگر نشان داد که این کشورها به دنبال منافع سلطه طلبانه در سوریه هستند و هدفشان صرفا نابودی و سلطه بر این کشور است.

آنها نه به مردم اهمیت می‌دهند و نه به قوانین حقوق بشری و بین المللی. جالب توجه آنکه سازمان ملل پس از ماه‌ها سکوت به جنایات تروریست‌ها در سوریه اذعان کرده و آن را برابر با جنایات جنگی دانسته در حالی که کشورهای مذکور همچنان سکوت کرده و حتی بر ساماندهی جدید این گروه‌ها تاکید کرده‌اند.

آرمان:نگاهی به کاندیدای فراجناحی

«نگاهی به کاندیدای فراجناحی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی اکبر اولیاء است کحه در آن می‌خوانید؛در شرایط فعلی و در ماه‌های منتهی به انتخابات ریاست‌جمهوری که مباحثی همچون انتخاب یک کاندیدای فراجناحی برای اصلاح‌طلبان مطرح می‌شود باید به این نکته توجه کرد که در مرحله اول ما به یک شرایط معقول و قانونمدار در کشور احتیاج داریم تا از فضای فعلی خارج شویم. بحث اینکه اصلاح‌طلبان با چه گزینه‌ای می‌توانند به هدف خود برسند موضوع جداگانه‌ای است که در مقاطع بعدی باید در مورد آن صحبت کرد.

از سوی دیگر اصلاح‌طلبان هم در مورد کاندیدای مورد نظر برای انتخابات نظرات متفاوتی دارند که در حال رایزنی در مورد آن هستند. البته پیشنهاد اخیر آقای مطهری در مورد انتخاب کاندیدای فراجناحی از سوی اصلاح‌طلبان موضوع دیگری است که باید به عنوان پیشنهاد یک فرد دلسوز نظام به آن نگاه کرد.

در شرایط فعلی نظر اکثر اصولگرایان این است که فضا باید آرام و ملایم‌تر شود تا همه طیف‌های سیاسی بتوانند برای حضور در انتخابات برنامه‌ریزی و فعالیت کنند. باید فضایی ایجاد شود که فعالیت این طیف‌های سیاسی نیز به صورت منطقی و آزاد انجام شود. البته بسیاری از اصلاح‌طلبان این روزها پیشنهاد کاندیدای فراجناحی را به عنوان یک راه‌حل در نظر دارند و تمایل دارند شخصیتی که مورد قبول دو جناح سیاسی است در این انتخابات حضور پیدا کند تا در جامعه اعتدال برقرار شود.

اما نباید از این نکته غافل بود که در حال حاضر در جامعه این مساله وجود دارد که جناح اصولگرا به رغم در اختیار گرفتن اکثر کرسی‌های مدیریتی هنوز از آمدن رقیب استقبال نمی‌کند در نتیجه باید اقداماتی در جهت ایجاد یک رقابت قوی انجام شود. البته برخی از اصولگرایان صادق و معتدل نیز معتقد هستند که برای انتخابات همه جناح‌های سیاسی باید حضور پیدا کنند و فعالیت جدی‌تری داشته باشند. البته بخشی از اصولگرایان هم هستند که به دنبال حضور نمایشی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم اند.

هرچند هستند اصولگرایانی که اصلا تمایلی به حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات ندارند و تنها حضور اصولگرایان را در این انتخابات کافی می‌دانند. اما به صورت کلی ابتدا باید شرایط اولیه طوری باشد که اصلاح‌طلبان را ترغیب به حضور فعال در این عرصه کند. البته همانطور که تاکید کردم کاندیدای فراجناحی می‌تواند به عنوان یک راه‌حل برای برون‌رفت از شرایط فعلی در نظر گرفته شود اما بدون شک اصلاح‌طلبان خود نیز راه‌حل‌هایی را در نظر دارند و منتظر روزهای پیش‌رو هستند.

 

 

دنیای اقتصاد:نگاه‌های نادرست به مبحث تورم و ارز

«نگاه‌های نادرست به مبحث تورم و ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن می‌خوانید؛در سال‌های اخیر اقتصاد کشور دچار مشکلاتی بوده که قابل پنهان کردن نیست و کارشناسان متعددی هم در داخل، این مشکلات را مورد بررسی منصفانه قرار داده‌اند.

اما اخیرا سایت تابناک مصاحبه‌ای درخصوص تورم و نرخ ارز با یک اقتصاددان غربی به نام «استیو هنک» انجام داده است که نشان می‌دهد فرد نامبرده یا اطلاعات ناکافی از اقتصاد ایران دارد یا مغرضانه صحبت کرده است.

در اینجا به 4 فراز از صحبت‌های وی اشاره کرده و هر کدام را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
1- «به تازگی استیو هنک در محاسباتش، بر این باور است که هم‌اکنون تورم حاد در ایران شکل گرفته و سقوط ارزش ریال، نمایانگر بروز این پدیده در اقتصاد ایران است.

تورم حاد، بر اساس تعریف ایشان پدیده‌ای است که طی آن در یک ماه بهای مصرفی کالا‌ها، دست‌کم ۵۰ درصد رشد داشته باشد و برای مثال از زیمبابوه نام می‌برد که در هر 7 ساعت بهای کالاها دو برابر می‌شد.» بر اساس تعریف خود وی، ایران با تورم حاد مواجه نیست؛ ولی اصرار دارد این وضعیت را القا کند. ما یک تجربه نزدیک افزایش قیمت ارز را داریم. در تاریخ 4/10/90 قیمت دلار 1430 تومان بود و بعد از حدود 2 ماه در تاریخ 14/12/90 قیمت آن به 1920 تومان افزایش یافت؛ یعنی 34 درصد افزایش که این موضوع باعث افزایش نرخ تورم ماهانه در ماه‌های بهمن 90 تا اردیبهشت 91 (4 ماه) تا حدود 3 درصد شد، در صورتی که تورم ماهانه در ماه‌های قبل حدود یک درصد بود.

در تجربه مشابه و در تاریخ 18/6/91 قیمت دلار 2220 تومان بود و در تاریخ 11/7/91 قیمت دلار به 3400 تومان افزایش یافت؛ یعنی 53 درصد افزایش در قیمت ارز آزاد. خب این مساله باعث شد قیمت ده‌ها کالای مختلف افزایش بیش از 50 درصدی را تجربه کند. اما شاخص تورم بر اساس تعیین قیمت چند صد کالا و خدمت تعیین می‌شود که میانگین افزایش ماهانه آن در مهر ماه بر اساس برآورد مبتنی بر تجربه گذشته بین 4 تا حداکثر 8 درصد است؛ برآوردی که ظرف چند روز آینده میزان اعتبار آن توسط بانک مرکزی معلوم خواهد شد.

اصولا تورم، پدیده‌ای پولی است و رشد نقدینگی در دولت دهم همیشه حدود 20 تا 25 درصد بوده است که افزایش زیاد قیمت کالاها در یکی دو ماه اخیر نمی‌تواند ناشی از آن باشد. بنابراین تورم ناشی از افزایش نرخ ارز تنها یک بار در ماه‌های مهر و آبان (و احتمالا آذر) اتفاق خواهد افتاد و ادامه دار نیست مگر آنکه قیمت ارز مجددا افزایش یابد.

2- وی می‌گوید: «نخستین راه درمان تورم حاد از نظر من (استیو هنک) «دلاری کردن» خود به خودی دارایی‌ها است که طی آن افراد در یک کشور که دچار تورم حاد است، با فرار از پول رایج ـ که به شدت و سرعت در حال کاهش ارزش است ـ مجموع دارایی‌های خود را به دیگر ارزهای باثبات خارجی تبدیل می‌کنند، که الزاما دلار آمریکا نیست.»

در شرایطی که تقاضای بیش از حد ارز یکی از دلایل افزایش قیمت آن است بدترین کاری که می‌توان کرد این است که این تقاضا را افزایش داد (یعنی دلاری کردن). اگر قرار باشد مردم ایران برای خرید روزانه خود یک ارز خارجی را مورد استفاده قرار دهند لزوما باید این ارز دلار باشد؛ زیرا قابلیت تامین اسکناس آن در جهان موجود و منحصر به فرد است.

اگر چه نقل و انتقال پول در جهان عمدتا به صورت حواله و الکترونیکی شده، به همین دلیل نیاز به اسکناس کاهش یافته است؛ بر این اساس حتی ارزی همچون دلار نیز به دلیل کمبود اسکناس نمی‌تواند نقش ذخیره ارزش را برای مردم داشته باشد و اصرار بر این امر در نهایت به دلیل افزایش قیمت ارز به ضرر مردم تمام خواهد شد.

در هر صورت برای مهار تورم ناشی از قیمت ارز بعد از کاهش عرضه پول بهتر است کالاهای گروه اول و دوم شامل ارز مرجع و بقیه کالاها به قیمت نزدیک به بازار آزاد از دولت ارز بگیرند تا از فشار تقاضای کالاهای ارزبر کاسته شود. ضمن آنکه نظارت بر قیمت کالاهای دو گروه اول آسان‌تر از نظارت بر قیمت همه کالاهاست و در مجموع فساد کمتری بر آن مترتب خواهد بود.

3- وی اضافه می‌کند: «راه درمان دیگر تورم حاد از نظر ایشان میخکوب کردن ریال به یک ارز معتبر خارجی است.»

میخکوب کردن ریال به یک ارز خارجی کار بسیار اشتباهی است و تجربه آرژانتین تنها یک نمونه از اجرای این تجربه اشتباه است؛ زیرا سیاست پولی داخلی و سیاست پولی کشوری که پولش مبنا قرار گرفته قابل تغییر است و این تغییرات لزوما موجب تغییر در برابری ارزها می‌شود که مقاومت در برابر این تغییرات بسیار خطرناک است.

4- وی در پایان می‌گوید: «در هر نمونه از تورم حاد یک عامل مشترک وجود دارد: انتشار بیش از اندازه پول. می‌دانیم که ایران تاریخ طول و درازی در گسترش و افزایش پایه پولی خود دارد.»

این کارشناس غربی در اظهارات فوق ناخواسته اعتراف می‌کند که ایران نمی‌تواند به تورم حاد دچار باشد؛ زیرا رشد عرضه پول در یکی دو سال اخیر مشابه این رشد در بیست سال گذشته است (اگر چه توقع بود که کمتر باشد) بنابراین به دلیل عدم رشد بیش از گذشته میزان نقدینگی قطعا با تورم افسار گسیخته مواجه نخواهیم شد.

مصاحبه فوق نشان می‌دهد که رسانه‌های داخلی در امور تخصصی نباید به متخصصین غیر مطلع خارجی مراجعه کنند.

گسترش صنعت:شرط موفقیت بنگاه؛ ایجاد ارزش در سطح ملی

«شرط موفقیت بنگاه؛ ایجاد ارزش در سطح ملی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم مهدی فتح‌اله است که در آن می‌خوانید؛امروزه با توجه به شرایط ویژه اقتصاد کشور، بنگاه‌ها فرصت اشتباه و بازگشت به عقب را ندارند و باید بتوانند در کمترین زمان به بهترین نتایج دست یابند و مزیت‌های رقابتی و مقاومتی بسیاری را به عرصه اقتصادی تزریق کنند.

یک بنگاه اقتصادی موفق دارای چند ویژگی است که باید برای رسیدن به عالی‌ترین نقطه تمام این اصول و ویژگی‌ها را اجرا کند. در گام نخست باید دارای برنامه مشخصی باشد، در واقع برای رسیدن به چشم‌انداز خود باید بداند به کجا می‌خواهد برود و چه کند و برنامه کوتاه و بلند‌مدتی برای خود ترسیم نماید.

در گام بعدی باید ساختار مناسبی برای تحقق اهداف خود طراحی کند، یعنی ساختار سازمانی یک بنگاه و استخوان‌بندی یک کسب‌و‌کار باید متناسب با ماموریت‌های آن باشد. نکته سوم این‌که یک بنگاه زمانی موفق است که نظام‌های مدیریتی خود را توسعه داده باشد، در واقع زیرساخت‌های اطلاعاتی، روش‌ها، فرآیندهای نظام‌مدیریتی و تمامی‌سازوکارها باید متناسب با ماموریتی باشد که بر‌عهده دارد.

برای داشتن یک بنگاه اقتصادی موفق افراد مشغول در یک بنگاه باید توانمندی لازم را داشته باشند. توانمندی کمی‌فراتر از تخصص آکادمیک و به معنای توانمندی در دانش و تجربه است. سبک مدیریت در یک بنگاه اقتصادی موفق باید به‌گونه‌ای باشد که بنگاه را به سمت توسعه و تعالی هدایت کند.

در واقع جریان‌های مدیریتی که منجر به نوآوری و تغییر نباشند به طور قطع از جریان پیشرفت و توسعه بازمی‌مانند. اما آن دسته از مدیرانی که خلاق، کارآفرین و تحول‌ساز هستند می‌توانند به توسعه و پیشرفت و موفقیت عملکرد بنگاه‌ها کمک کنند. در همین راستا با توجه به کمبود نقدینگی در تولید باید بنگاه‌ها را به سمت و سوی کاهش هزینه‌ها نیز سوق داد.

در ابتدا باید به‌صورت کلان و حاکمیتی شرایطی را فراهم کنیم که نقدینگی سرگردان و مازاد که دارای یک بعد مثبت و یک بعد منفی است، به سمت تولید هدایت شود. بعد منفی از این جهت که اگر این نقدینگی مازاد به سمت فعالیت اقتصادی مولد سوق پیدا نکند منجر به تورم می‌شود اما اگر همین جریان را به سمت فعالیت اقتصادی مولد، تولید و اشتغال هدایت کنیم قطعا به افزایش ثروت در کشور منجر خواهد شد. بنابراین این جریان حاکمیتی با سیاست‌های اقتصادی و کلان خود باید تلاش کند که سرمایه و نقدینگی سرگردان در جامعه به سمت فعالیت‌های اقتصادی مولد هدایت شود.

بعد دیگر مسائل نیز درون‌بنگاهی است که بنگاهدار باید بتواند شرایطی را فراهم کند که با حداقل منابع در اختیار، بیشترین بازدهی و تولید را عرضه کند. همچنین در این راستا باید از اتلاف منابع جلوگیری شود، یعنی توانمندی نیروی انسانی و منابع پولی هدر نرود، مواد اولیه به خوبی استفاده شود و ظرفیت ماشین‌آلات خالی نماند که تمام این مولفه‌ها یعنی هزینه. اگر نتوانیم اتلاف این منابع را مدیریت کنیم به هر میزان هم سرمایه وارد سیستم شود، مزیتی ایجاد نخواهد کرد.

لذا باید اتلاف منابع را پایین بیاوریم و از طرفی جریان نقدینگی را نیز برای بنگاه‌های اقتصادی فراهم آوریم که در صورت چالاکی و بهره‌ور بودن آنها می‌توان شرایط را برای ماندگاری و موفقیت بنگاه‌ها در عرصه اقتصاد فراهم کرد. در مجموع بنگاه موفق باید بتواند هم برای خود و هم برای ذی‌نفعان در سطح ملی ایجاد ارزش کند. همچنین با رضایت‌مندی پرسنل و متقاضیان خود می‌تواند به بقای خود در عرصه اقتصاد بیفزاید.

در حال حاضر نیز شاهد این هستیم که مزیت رقابتی بنگاه‌ها مانند گذشته میزان سرمایه و ثروت نیست، بلکه آگاهی، دانش و خلاقیت عناصر اصلی فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌هاست. بنابراین اگر تمام این ویژگی‌ها را در یک بنگاه اقتصادی اجرا کنیم، قطعا بنگاه موفقی خواهیم داشت و امروزه این موفقیت نه با امکانات فیزیکی بلکه با نوآوری‌، دانش، خلاقیت و مهارت تبلور پیدا می‌کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها