نگاهی به بازیکنان حاشیه ساز40 سال اخیر

همه یاغی‌های فوتبال ایران

این بازیکنان همان کسانی هستند که شاید بارها از تماشای بازی‌های درخشان‌شان به وجد آمده‌ایم و تحسین‌شان کرده‌ایم. این بازیکنان همان کسانی هستند که گاه در حد یک فوق‌ستاره برای تیم‌های خود بوده‌اند و گاه با قرار‌گرفتن در دوران افت انتقادها را برانگیخته‌اند. اینها همان کسانی هستند که بخشی از تاریخ پرافتخار تیم ملی یا تیم باشگاهی‌شان محسوب می‌شوند، اما چیزی که آنها را نسبت به سایر بازیکنان متمایز می‌کند، نه خصوصیات فنی که یاغیگری آنهاست. این یاغی‌ها همیشه و در هر زمانی در فوتبال ایران حضور داشته‌اند و گذر زمان نیز باعث نشده که نسل آنها منقرض شود. آنها جزئی از فوتبال‌ هستند و هر چقدر هم که به آنها فشار بیاید باز هم به حیات خود ادامه می‌دهند.
کد خبر: ۵۰۹۷۲۳

افکار عمومی، ذهنیتی واحد نسبت به یاغی‌ها ندارند. دسته‌ای از واژه یاغی برداشتی بد دارند و آن را برابر با مسائلی همچون سرکشی، بی‌انضباطی، بی‌اخلاقی و بی‌حرمتی می‌دانند، اما دسته‌ای دیگر برداشتی خوب دارند و یاغی را یک قهرمان، یک چهره خاص یا یک عصیانگر دوست‌داشتنی توصیف می‌کنند. اما این به این پرسش که یاغی‌ها در فوتبال چه جایگاهی دارند و آیا اصلا سرنوشت خوبی در انتظار آنهاست پاسخ مشخصی نمی‌دهد. آنها بر حسب موقعیت و زمانی که در آن فوتبال بازی کرده و می‌کنند شرایط متفاوتی دارند. اصطکاک بیش از اندازه اخیر بین مانوئل ژوزه، سرمربی سرخ‌های پایتخت با علی کریمی باز هم تداعی‌گر جریان یاغیگری است که از اوایل دهه 50 در فوتبال ایران شکل گرفت. جریانات اخیر باشگاه پرسپولیس باز هم این سوال را به وجود آورد که آیا حق همیشه با یاغی‌هاست؟ در ادامه، نه درصدد پاسخگویی به این پرسش که به بررسی وضعیت و سرنوشت یاغی‌های شناخته‌شده فوتبال ایران، از دهه 50 تا امروز می‌پردازیم.

یاغی‌های دهه پنجاهی

فوتبال نوپای ایران در دهه 50 هنوز در ابعاد مختلف خود با مشکلات زیادی مواجه بود، اما همین فوتبال آماتور در بطن خود یاغی‌هایی داشت که به نوعی می‌توانند بنیانگذاران یاغیگری در فوتبال ایران لقب بگیرند. از مطرح‌ترین یاغی‌های فوتبالی آن دوران می‌توان به منصور رشیدی، علیرضا عزیزی و مرحوم صفر ایرانپاک اشاره کرد. رشیدی در کنار حجازی یکی از دو دروازه‌بان استقلال به شمار می‌رفت که رقابت بین این دو دروازه‌بان در ادامه با ماجراهایی همراه بود.

رشیدی با پرخاشگری و درگیری ادعای شماره یک بودن داشت و به همین دلیل خیلی زود به یک یاغی تمام‌عیار تبدیل شد. هر چند حجازی در برابر عصیانگری‌های رشیدی حرفی برای گفتن نداشت، اما در نهایت او بود که همیشه به عنوان نفر اول شناخته می‌شد. رشیدی با روحیه ستیزه‌جویی​اش، بسیار خوش‌شانس بود که از فوتبال محو نشد و در کسوت مربی به فعالیت خود ادامه داده است، اما در مقابل علیرضا عزیزی به اندازه رشیدی خوش‌شانس نبود. این ‌هافبک تکنیکی دهه 50 همیشه در حال درگیری با مسائل حاشیه‌ای و اعتراض به دیگران بود تا با این شرایط عمر فوتبالی‌اش خیلی سریع تمام شود. مرحوم صفر ایرانپاک نیز که از موفق‌ترین فورواردهای دهه 50 بود از حواشی جدا نبود. حاشیه‌ها و طغیان‌های مقطعی از او یک یاغی تمام‌عیار ساخته بود که این وضعیت باعث شد مدیر‌عامل وقت پرسپولیس بارها او را توبیخ کتبی کند.

فراتر از آسیا

دهه 60 دهه‌ای برای ظهور ستاره‌های متعددی در فوتبال ایران بود و البته زمانی برای ظهور یاغی‌های جدید و جوان‌تر. در میان همه یاغی‌هایی که در فوتبال دهه 60 پدید آمدند، مجتبی محرمی چیز دیگری بود. بازیکنی که به گواه بسیاری فراتر از فوتبال آسیا بود، اما او نه‌تنها راهش را اشتباه رفت، بلکه تمام پل‌های پشت سرش را هم خراب کرد تا راهی برای بازگشت به سطح اول فوتبال نداشته باشد. یاغی ماندگار فوتبال ایران حتی پس از پایان فوتبالش دست از یاغیگری برنداشت هر چند از این یاغیگری‌ها چیزی عاید او نشد. او امروز در سطوح اجرایی و مربیگری فوتبال ایران محلی از اعراب ندارد. حاشیه‌های خانمان‌برانداز محرمی نه‌تنها فوتبال که حتی زندگی‌اش را تحت تاثیر قرار داد که او خود به این موضوع بارها اعتراف کرده است. حواشی بی‌پایان محرمی تا دهه 70 هم ادامه داشت، دهه‌ای که زمان معرفی یاغی‌های جدید بود، یاغی‌هایی که اکثرا عضو تیم سرخپوش پایتخت بودند. بهروز رهبری‌فرد، احمدرضا عابدزاده، علی انصاریان، رضا شاهرودی و مهدی ‌هاشمی‌نسب سرآمد ناآرام‌های فوتبال دهه 70 و حتی 80 ایران بودند. عابدزاده خواسته یا ناخواسته وارد جریاناتی شد که او را در دایره یاغی‌های فوتبال قرار ‌داد. انتقال او از استقلال به پرسپولیس سرآغازی برای یاغیگری‌های او بود و پس از آن گفتار و رفتار خاص این دروازه‌بان، نمایی کامل از یک بازیکن یاغی شکل داد. عابدزاده هرگز آن‌طور که باب میلش بود جایی در پرسپولیس و تیم ملی به عنوان مربی پیدا نکرد و امروز در آمریکا به دنبال باقیمانده آرزوهای دور و دراز خود در امر مربیگری است.

یاغی‌هایی برای جلب توجه

بهروز رهبری‌فرد، رضا شاهرودی و بخصوص علی انصاریان نمونه بارز بازیکنانی بودند که با تلاش برای جلب توجه هواداران و مردم عادی به سوی خود ناخواسته تبدیل به یاغی‌هایی شناخته‌شده شدند. شاهرودی با کتک‌کاری با علی دایی در یکی از اردوهای تیم ملی وارد عصر یاغیگری خود شد و با اختلافی که با پروین پیدا کرد، مهر پایانی بر دفتر فوتبالش زد. شاهرودی تا امروز نتوانسته جایی در سطح اول فوتبال ایران برای مربیگری پیدا کند. رهبری‌فرد نیز به عنوان یکی از شاگردان مکتب پروینیسم تاوان سنگینی بابت حمایت از سلطان قرمزها پرداخت. خروج از پرسپولیس پس از 13 سال آن هم در حمایت از پروین به راهی منجر شد که پایانش برای رهبری‌فرد هیچ موقعیت خوبی در فوتبال نداشت. رهبری‌فرد در مقطعی گام به مسیری گذاشت که به نظر می‌آید در این مسیر فقط برای شهرت بیشتر و جلب توجه تلاش کرد. او که یکی از طرفداران پروپاقرص پروین بود، زمانی هم علیه همین پروین موضع گرفت تا یاغیگری خود را با تمام وجود نشان دهد. علی انصاریان نیز زمانی سوژه اول نشریات زرد و مطبوعات ورزشی بود. این یاغی بزرگ مکتب پروینیسم امروز از این‌که زمانی حامی پروین بود ابراز پشیمانی می‌کند. او بصراحت اعتراف می‌کند حواشی و یاغیگری‌هایش او را از تیم ملی دور کرد. اوج طغیان و یاغیگری انصاریان جایی بود که او به حمایت از پروین آن گروه معروف هفت نفره ائتلافی را تشکیل داد که البته سرنوشت قابل توجهی در انتظار اعضای این گروه هفت نفره نبود.

توفان‌ هاشمی‌نسب

پیش از این‌که مهدی ‌هاشمی‌نسب در پی یک انتقال تاریخی جنجال‌آفرین از پرسپولیس به استقلال بپیوندد موارد انگشت‌شماری در زمینه انتقال بازیکنان بین این دو تیم وجود داشت، اما انتقال این بازیکن چیز دیگری بود. توفانی که به دنبال انتقال مهدی ‌هاشمی‌نسب از پرسپولیس به استقلال به وجود آمد، هرگز مشاهده نشد. ‌هاشمی‌نسب با این اتفاق نه‌تنها راه را در سال‌های آینده برای انتقال بازیکن بین این دو تیم پرطرفدار پایتخت هموار کرد، بلکه نام خود را در زمره یاغی‌های جاودانه فوتبال ایران قرار داد. ‌هاشمی‌نسب در زمان آن انتقال کاملا جنجالی شمایل کامل یک یاغی بی‌پروا را داشت. حواشی و یاغیگری‌های این مدافع پس از قطعی‌شدن این انتقال پایان نیافت و اوج حواشی او جایی بود که در دربی معروف دی 79 پس از گلزنی به پرسپولیس از هوش رفت. اما سرنوشت‌ هاشمی‌نسب در سال‌های بعد به جای فوتبال باز هم با حاشیه گره خورد. او در استقلال هرگز موفق به تکرار بازی‌های درخشانی که در پرسپولیس انجام می‌داد، نشد تا از پاس سردربیاورد، پاسی که یک یاغی بزرگ و شناخته‌شده به نام خداداد عزیزی داشت تا این دو کنار هم جنجالی‌ترین یاغی‌های فوتبال ایران را تشکیل بدهند و در ادامه به دوستان بسیار صمیمی تبدیل شوند. ‌هاشمی‌نسب نیز همانند اکثر همتایان یاغی خود امروز جایگاه چندان تعریف‌شده‌ای در سطح اول فوتبال ایران ندارد.

خداداد و پایانی نامعلوم

خداداد عزیزی هنگامی بیشتر در دور یاغیگری قرار گرفت که در آستانه رقابت‌های مقدماتی جام جهانی 2002 کره و ژاپن توسط بلاژه‌ویچ از تیم ملی کنار گذاشته شد. پس از آن بود که خداداد بی‌پروا همه را مورد انتقاد خود قرار داد، از رئیس فدراسیون و مرحوم رنجبر گرفته تا علی دایی و بخصوص بلاژه‌ویچ. سرنوشت فوتبال خداداد در سال‌های آخر بازیگری‌اش آنچنان با حواشی و یاغیگری گره خورد که معلوم نشد فوتبال او در نهایت چطور به پایان رسید. شاید یاغیگری‌های بی‌علت و غیرمنطقی باعث شد او در سال‌های پایان بازیگری‌اش سر از تیمی همچون عقاب درآورد. مربیگری خداداد طی این سال‌ها بیشتر به ابومسلم و تیم‌های دسته یکی خلاصه می‌شود.

طلایه‌دارانی به نام جباری و کریمی

حضور جسته و گریخته یاغی‌ها در فوتبال ایران ادامه دارد. مجتبی جباری به عنوان پرچمدار یاغی‌های آبی شناخته می‌شود و کریمی به عنوان پرچمدار یاغی‌های سرخ. محوریت یاغیگری جباری، میزان مبلغ قراردادهایش است و محوریت یاغیگری علی کریمی حفظ قدرت کنونی‌اش در پرسپولیس. جباری هنوز مصدوم است و کریمی هم حکم اخراجش را دریافت کرد. آنها هنوز یاغی هستند و یاغی باقی می‌مانند.

نگاهی اجمالی به یاغی‌های 40 سال اخیر فوتبال نشان می‌دهد سرنوشت این یاغی‌ها اغلب با چیزی به نام محوشدن از فوتبال رقم خورده است. در هر حال یاغی‌ها همیشه یاغی هستند و هرگز تغییر نمی‌کنند حتی اگر این وضعیت به محو‌شدن همیشگی آنها از فوتبال بینجامد.

هیلدا حسینی خواه / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها