
حتما صحبتهای امیر نوری را در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها خواندهاید که گفته است سریال را قلع و قمع کردهاند. ماجرای نارضایتی بازیگر سریال بیدار باش چیست؟
بعضی وقتها رسانهها چیزی را تیتر میکنند که با محتوای مطلب همخوانی ندارد. قلع و قمع کردنی که امیر نوری گفته بود در جریان ساخت برای سریال اتفاق افتاد. هدف ما این بود که بتوانیم با عموم مردم ارتباط برقرار کنیم. میخواستیم ارزشهای اسلام و انقلاب را مطرح کنیم. فیلمنامه هر کاری ممکن است دچار تغییر و تحول بشود. ما برای ساخت و تحویل سریال زمان زیادی نداشتیم. بیشترین وقت و حساسیت را صرف فیلمنامه کردیم. قصه ما قبلا درباره گروهی بود که در یک چاله گیر میکنند. من احساس کردم این قصه جذابیت ندارد و نمیتواند اهداف سازمان را بیان کند. فیلمنامه را تغییراتی دادیم که از آن تعبیر قلع و قمع شده است.
بیدار باش اولین سریال ساخته شده توسط مرکز بسیج رسانه ملی است. شما هنگام ساخت این سریال یک سری ملاحظات را رعایت کردید یا این که مثل بقیه مواقع با کار مواجه شدید؟
بسیج با بقیه سازمانها فرقی نمیکند. جز این که اهداف بسیج واضحتر و روشنتر است. وقتی در این کشور کار هنری میشود فرقی نمیکند که سفارشدهندهاش بسیج، وزارت ارشاد یا حوزه هنری باشد. همه مسئولان این نهادها بهلحاظ اصول و ارزشها با هم هماهنگ هستند. در این چند قسمت پخش شده هنوز حرف نهایی سریال مطرح نشده است. در نهایت حرف سریال ما حرف امام است که جبهه کارگاه انسانسازی است. انسانها در آنجا با ارزشهایی که در جامعه کمتر یافت میشود آشنا میشوند.
این خط قصه که یک گروه تئاتر عازم جبهه بشوند انتخاب شما بود؟
در قصه اولیه، این مساله بخش عمدهای از قصه را تشکیل میداد. در جابهجایی نویسندگان، این ماجرا به عنوان یک خط مکمل در داستان مطرح شد. قصه ما شخصیت گرزین را دنبال میکند که آنجا با یک سری مسائل روبهروی میشود. او بهخاطر فطرت پاکی که دارد دچار تحول میشود و یک سری اتفاقات او را به ساحل نجات میرسانند.
در ماجرای نگارش فیلمنامه چقدر نقش داشتید؟ چون اسم شما در جمع نویسندگان دیده نمیشود.
من وقتی میبینم قصه دارد مسیر اصلی خودش را میرود لزومی ندارد دخالت کنم. آن چیزی که نویسندگان نوشته بودند در همان مسیری بود که طراحی کرده بودیم. این حالت برای من راحتتر است، چون چیزی را که میخواهم اجرا کنم همانی است که دوست دارم.
همه گروه میخواستند کاری انجام دهند که هم ماهیت ارزشی خودش را داشته باشد و هم بتواند بهعنوان یک کار نمایشی یک ساختار درست و منطقی را دنبال کند. خیلی از بازیگران در بسیاری از لحظات سریال نقش داشتند. ما همه به شکل شورایی چیزهایی را به نویسندگان میگفتیم، اما نویسندگان خیلی با هم هماهنگ بودند. تا قسمت پنجم ممکن بود من چیزهایی به آنها بگویم. از قسمت پنجم به بعد خودشان خط قصه را پیدا کردند.
ماجرای رزمندگانی که در یک گودال گیر میکنند چه بود؟
این داستان قبلا قرار بود کار بشود. آن زمان قرار بود آقای منوچهر هادی کارگردانی این کار را به عهده بگیرد. من احساس کردم این قصه نمیتواند 14 قسمت مخاطب را به دنبال خودش بکشاند.
به نظر شما اعزام یک گروه تئاتر به جبهه تعلیقهای لازم برای ساخت یک سریال 14 قسمتی را داراست؟
همان طور که گفتم بچههای تئاتر مکمل قصه ما هستند. قصه اصلی چیز دیگری است.
به هر حال گرزین هم با این گروه تئاتری همراه میشود.
او علاقهمند به سینماست. جزو این گروه نیست. براساس یک سری نیازهای فردی با این گروه همراه میشود. او نفع شخصیاش را در نظر میگیرد. او در جمعی قرار میگیرد که در آن همه دارند فداکارانه رفتار میکنند. اینها از جانشان مایه میگذارند که نظامی را پایدار نگه دارند. گرزین هم در این جمع حل میشود.
به نظر میرسد سعی کردهاید صادق و گرزین ویژگیهای شخصیتی متضاد داشته باشند. درست است؟
در طرحهایی که روزهای اول زدیم این شخصیتها این طوری درآمد. همه آدمها وقتی به جبهه میروند به جایگاهی میرسند که باید باشند. شما دیگر یک شخص را نمیبینید یک جامعه را میبینید. ممکن است این آدمها دارای یک ویژگی باشند ولی وقتی وارد فضای مقدس جبهه میشوند ماهیت خودشان را میشناسند و تغییر میکنند.
نظرتان این بود که صادق آدم خوب ماجرا باشد و گرزین شخصیت بد و منفی؟
در کار درام نمیشود یک شخصیت را خیلی خوب در نظر بگیرید و دیگری را بد. آدمها با ضعف و نقصها و خوبیهایشان معنا پیدا میکنند. همه آدمها ترسها و نگرانیها و آرمانهایی دارند. یکی از دلایل توفیق سریال ما این است که شخصیتهای خیلی خوب و خیلی بد نداریم. ما آدمهای قابل باوری داریم که در فضایی قرار گرفتهاند. ما رفتار بد و خوب آدمها را در موقعیتهای مختلف نشان میدهیم.
نقطهضعف صادق چیست؟ این که اسلحهاش را گم میکند؟
بله. او بینظمیهایی دارد که بعدها درست میشود. آقا ماشاءالله فرماندهشان بعدها اشتباهات او را میبخشد، چون میفهمد کارهای بدش تعمدی نبوده است. انسان هم جایزالخطاست. شما نمیتوانید بگویید چرا انسان کامل نیاوردهاید. البته در جبهه انسان کامل هم بوده است که بتدریج وارد قصه میشود.
سریال شما را میتوان یک طنز جنگی نامید. خودتان از ابتدا قصد داشتید کاری با لحن کمدی بسازید؟
من خودم کار کمدی را خیلی دوست دارم. در اغلب کارهایم طنز وجود دارد. فیلم نفوذی جدی بود، اما شوخیهای امیر جعفری خوب در آمده بود. احساس کردم میتوانم خودم را در این کار محک بزنم. خوشبختانه تهیهکننده و سفارشدهندهمان خوب بود و بازیگران خوبی هم دور هم جمع شده بودند.
به همین خاطر یک گروه نمایشی را انتخاب کردید که در جبهه اجرای طنز داشته باشد؟
شخصیتهای ما در جبهه یک سری رفتارهای قابل باور از خودشان نشان میدهند. ما به سمت فانتزی و تصنع پیش نرفتهایم. اینها گروه نمایشی هستند که شیوه اجرای خاصی دارند. ما میخواستیم با این گروه نمایش شوخیهایمان را جذابتر کنیم.
برخی شوخیهای امروزی مثلا تکرار تکیه کلام آقای قرائتی توسط گرزین آگاهانه بود؟
این شوخیها کاملا آگاهانه بوده است. آقای قرائتی آن زمان منبر میرفته و کلمه حدیث را میگفته.
ولی شخصیتهایی چون فراستی و شریفینیا که از آنها نام میبرید در آن زمان اینقدر مطرح نبودهاند.
بله. سریال ما دارد پیش داوری میکند. ما از بهرام رادان و ژوله هم نام آوردیم. میگوییم آن زمان این افراد داشتند این کارها را انجام میدادند. مثلا میگوییم فراستی منتقد آیندهداری بوده و از همان زمان نقد مینوشته است.
انگیزهتان از اشاره به اسامی و اتفاقات امروزی چه بود؟
کاوری: کمدی جنگی سابقه طولانی دارد. این سابقه طولانی به تعزیههای کمدی برمیگردد که شخصیتهای منفور را هجو کردهاند. من ممکن است از یک اثر دیگری تاثیر گرفته باشم. «اخراجیها 1» را به عنوان یک فیلم پرمخاطب دوست دارم
در کارهای نمایشی باید اشارهای به اتفاقات روز داشته باشید. در کارهای شاد و کمیک بیشتر باید از اینها استفاده کنیم. این سریال وام گرفته از انواع نمایشهای قدیمی است. در کارهای سیاهبازی هم شاه یا سیاه شوخیهای امروزی دارند. شما به عنوان تماشاچی اصلا تعجب نمیکنید. چون این فاصلهگذاری را حس میکنید و میفهمید این اتفاقات امروزی نیست.
گرچه جاهایی ما به واقعیت نزدیک میشویم، ولی نمایش کمدی بخشی از این فاصلهگذاری را با خودش دارد. شخصیتها آدمهای واقعی را بازی نمیکنند و به کاریکاتور شبیه میشوند. کار کمدی دست آدم را باز میگذارد. شخصیتهای مثبت باید واقعی باشند تا اثر خودشان را بگذارند. ولی مجید صالحی و امیر نوری میتوانند اغراقشده بازی کنند.
حتما میدانید استفاده از تکیه کلام «پ ن پ» هم با انتقاد زیادی مواجه شد.
من خیلی تاکیدی روی این شوخی نداشتم. الان یادم نمیآید که اصلا کجای قصه گفته شده است. شاید این شوخی آن زمان هم بوده است. هر چیزی ممکن است. خیلی از شوخیها در طول زمان به نوعی دیگر تکرار میشود.
معمولا در این جور سریالها سختترین بخش ماجرا بازسازی تصویری کوچه و خیابانهای دهه 60 است. شما چطور با این قضیه کنار آمدید؟
این مساله واقعا ما را محدود کرد. ما در این کار سعی کردیم به فضاهای دهه 60 نزدیک بشویم. فرصت این که خیابانها را بازسازی کنیم یا دکور بزنیم نداشتیم. بچههای صحنه خیلی زمان گذاشتند تا بتوانند فضای مورد نیاز را پیدا کنند. ما کادر دوربین را محدود کردیم تا فقط نماهای ضروری را نشان بدهیم. فضاهای دهه 60 به طور کامل از بین رفته و چیزی وجود ندارد. این چیزی که نشان دادیم آخرین بقایای فضاهای دهه 60 است.
به همین خاطر از قابهای بسته زیاد استفاده کردهاید؟ مثلا در نمایی که اتوبوس میخواهد عازم جبهه شود قاب دوربین اینقدر بسته است که اصلا کوچه را نمیبینیم!
بله. ولی یک نکته دیگر هم هست. من معتقدم در تلویزیون نسبت به سینما باید از نماهای بستهتری استفاده کنیم.
یعنی نحوه کارگردانیتان در سینما و تلویزیون متفاوت است؟
قطعا همینطور است. کارگردانی در کادر بستن، نمابندی، نحوه نگاه به فیلمنامه و خیلی چیزهای دیگر فرق میکند. تلویزیون مخاطب عامتری دارد. خانوادهها در کنار هم میخواهند یک اثر را نگاه کنند. به این دلایل کار باید در خدمت مخاطب باشد، اما در سینما مخاطب گزینش میکند.
بازیگران مطرح مثل اکبر عبدی و مجید صالحی را هم به خاطر جلب نظر مخاطب عام آوردید؟
قطعا در انتخابهایم این نکته را لحاظ کردهام. ولی صرف این که یک بازیگر محبوب را بیاوریم نبوده است، چون ممکن است بازیگر به نقش نزدیک نباشد و این مساله به کار لطمه میزند. بازیگرانی که انتخاب شدهاند صددرصد همانهایی بودند که دنبالشان بودهایم.
شما را میتوان کارگردان سینما و تلویزیون نامید، چون در شروع کار با هر دو رسانه همکاری داشتهاید. خودتان کار در کدام حوزه را بیشتر میپسندید؟
من قبل از سینما سریال «شکر تلخ» را در تلویزیون کار کردم و دو سه تا تله فیلم ساختم. فرقی بین این دو نمیبینم. آدم وقتی تواناییاش را دارد باید تولید کند. فرقی بین تلویزیون و سینما نیست. در هر کدام آدم میتواند درست عمل کند. به نظر من این سریال هیچ نقصی ندارد. دارم به عنوان یک تجربه به آن نگاه میکنم. واکنش مخاطب برایم خیلی مهم است. این واکنش به من کمک میکند که مسیر آینده ام را مشخص کنم. من هنوز جوان هستم و باید کار کنم. هر چه بیشتر کار کنم به نقصهایم بیشتر پی میبرم. من الان به خیلی از ضعفهایم در کارگردانی پی بردم.
بعد از اکران فیلم اخراجیها خیلیها برخی فیلمها و سریالها را دنبالهروی این فیلم دانستند. این مساله به ذهنیت مخاطبان برمی گردد یا این که آثار جنگی ما واقعا تحت تاثیر موج اخراجیها هستند؟
بعضیها میگویند بیدار باش به «لیلی با من است» نزدیک است. منتقدان خوب این حرفها را نمیزنند. کسانی که اسم خودشان را منتقد گذاشتهاند و من نقدهایشان را قبول ندارم این حرفها را میزنند. اینها گذشته کار کمدی را نمیشناسند. ممکن است یک سریال تاثیر گرفته از نوع دیگری از هنر باشد همچنان که سبک سوررئالیسم از نقاشی تاثیر گرفته است. سبک رمانتیسم از ادبیات تاثیر گرفته است. نمیشود بگوییم دومین کار نمایشی که در این سبک ساخته شده از اولی تاثیر گرفته است. کمدی جنگی سابقه طولانی دارد. این سابقه طولانی به تعزیههای کمدی برمیگردد که شخصیتهای منفور را هجو کردهاند. من ممکن است از یک اثر دیگری تاثیر گرفته باشم. «اخراجیها» فیلمی بوده که همه چیزش را درست کنار هم چیده و سودش را برده است. من خودم «اخراجیها 1» را به عنوان یک فیلم پرمخاطب دوست دارم. مردم با این فیلم همدلی کردند.
بین کار خودتان و اخراجیها چه تفاوتهایی میبینید؟
آدمهای ما فرق میکند، نوع شوخیهایمان و نمابندیهایمان فرق میکند. خیلی جاهایش متفاوت است. شباهتش فقط در قضیه جنگ است. مثل این است که بگویی آقای بهمنی از آقای حاتمیکیا تقلید کرده است. یک اثر موفق در آدمهای دیگر انگیزه ایجاد میکند که همان نوع را با یک قصه متفاوت تجربه کنند. چه اشکالی دارد. مگر فیلمهای پلیسی چند فرمول دارد؟ هفت تا موقعیت نمایشی بیشتر وجود ندارد. این موقعیتها دارد تکرار میشود. افرادی که خیلی باسواد نیستند اسم این کارها را تقلید یا کپیکاری میگذارند، اما ما حتی یکی از شوخیهایمان شبیه اخراجیها نیست. مردم آن قصه را دیدهاند. لزومی ندارد که من یک لطیفه تکراری را دوباره تعریف کنم. چقدر باید خودم را ضایع کنم؟ من یک لطیفه جدید تعریف میکنم. ممکن است لطیفهای شبیه لطیفههای دیگر باشد.
البته در مقایسه با اخراجیها نقطه قوت شما این است که شوخیهای تصویری زیاد دارید. مثل جایی که گرزین پایش را به دروغ گچ گرفته ولی یک لحظه یادش میرود و فرار میکند.
وقتی مجید صالحی به خانهشان میآید و میبیند آنجا را پایگاه بسیج کردهاند هیچ چیزی نمیگوید. ولی مخاطب در دلش میخندد، چون میبیند این آدم مغایر با این فضاست. زمانی که همسر سلیمان میگوید سلیمان دوست دارد فرش بشوید، مخاطب میخندد. اینها موقعیت ایجاد میکند بدون این که دیالوگ داشته باشد.
پیشتر قرار بود این سریال در ایام نوروز پخش شود. از زمان پخش فعلی راضی هستید؟
الان بهترین زمان پخش است. خدا خواست این اتفاق بیفتد. الان مردم از مسافرت برگشتهاند و دور هم هستند. ولی در عید خیلیها مسافرت هستند. الان سریال مشابه بیدارباش وجود ندارد و این سریال به عنوان یک کار منحصر بهفرد ارتباط برقرار میکند. خوشبختانه سریال ما دیده شده است.
احسان رحیمزاده / گروه رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر حسن سبحانی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد