سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
وی در این گفتوگو ریشه آسیبهای موجود در این روزهای بازار سرمایه و راههای برونرفت آن را با توسل به آیه 55 سوره یوسف بیان میکند.
از نظر این استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران که در مدیریت مالی و سرمایهگذاری تخصص دارد، بورس میتواند و باید پیشقراول اقتصاد مقاومتی باشد، اما عواملی چون مقرراتزدگی، بیتوجهی و غیرمتخصصبودن برخی مدیران، استفاده از روشهای غلط قیمتگذاری شرکتهای اصل 44 و سرانجام عدمتوازن منطقی میان سود بانکی و سود بورسی جلوی ایفای نقش موثر بورس در اقتصاد مقاومتی را سد کردهاند که رفع آنها میتواند حضور مردم را در بورس افزایش داده و سرمایههای سرگردان را در خدمت اقتصاد کشور قرار دهد.
بیدگلی معتقد است در شرایط کنونی، پیشبرد توسعه اقتصادی کشور بیشتر باید با تکیه بر سرمایههای داخلی انجام شود. چراکه استفاده از سرمایههای خارجی ریسک بالایی دارد، بنابراین بورس تنها جایی است که میتواند این سرمایهها را جذب کرده و در اختیار بخش تولید و صنعت قرار دهد.
وی در همین خصوص پیشنهاد میکند برنامهریزان اقتصاد ایران به سویی بروند که سرمایههای داخلی از «بانکمحوری» کنونی «بورسمحور» شوند، در آن صورت است که حجم عظیمی از نقدینگی در جای خود به کار گرفته خواهد شد. این گفتوگو دریچهای تازه به نقش بورس در اقتصاد مقاومتی میگشاید که میتواند مورد توجه قرار گیرد.
نقش بورس در اقتصاد مقاومتی چیست؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید واژه اقتصاد مقاومتی را تعریف و بررسی کنیم و ببینیم به طور خلاصه ویژگیهای آن چیست. به نظر من، اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصادی که بتواند در برابر تحریمها مقاومت کند. یعنی اقتصادی که وضعیتی ویژه دارد.
دوران جنگ را خوب به خاطر دارم که مثل الان اقتصاد ما در شرایط ویژه به سر میبرد. ظرف یک ربع کلاس خالی میشد و همه سوار بر اتوبوس به سوی جبههها میرفتند. چون خوی ایرانی خوی غیرتمندانهای است.
ایرانیان، آدمهای مغروری هستند و به خاطر همین غرور در برابر کمبودها دوام میآوردند و میآورند. بنابراین ابزار اقتصاد مقاومتی مردم هستند و اگر به هر نحو بتوان همکاری آنها را جلب کرد، این شیوه اداره اقتصاد موثر خواهد بود. مردم نیز با روحیهای که دارند از عهده آن برمیآیند. شاید شما به خاطر نیاورید.
روزهای جنگ جو طوری بود که خود ماها دلمان نمیآمد یک جعبه شیرینی دو کیلویی بخریم، چون فکر میکردیم حتما کسانی هستند که نمیتوانند بخرند. جشن تولدها و سایر جشنها ساده برگزار میشد، مردم بدون این که کسی به آنها بگوید در مصرف مواد غذایی و سوختی صرفهجویی میکردند. همه هم به هر حال مشکلاتی را که بود تحمل میکردند، بیسواد و باسواد نداشت.
یک روحیه مردمی و جمعی بود. الان نیز شرایط با درصدی پایین و بالا همان است. درست است که این بار نوع تحریمها فرق کرده و حمله اقتصادی جای حمله نظامی را گرفته است، اما اگر اصول اقتصاد مقاومتی که همان همراهی مردم است را به کار گیریم، از پس مشکلات بخوبی برمیآییم.
اینها را گفتم که نتیجه بگیرم بورس بعنوان جایی که سرمایههای خرد مردم در آن جمع و تجمیع و تجهیز میشود، میتواند ابزار بسیار موثری در اقتصاد مقاومتی باشد. بورس، تجلی اراده ملی در اقتصاد است، چراکه هرکس با هر مقدار سرمایه میتواند سهامی را که مقبولش است را خریداری کند و این سرمایهها مستقیما به جیب شرکتهای بورسی یا همان صنایع اصلی کشور خواهد رفت بنابراین باید به بورس به عنوان پیشقراول اقتصاد مقاومتی نگاه کرد.
جایی که اگر مردم احساس کنند اقتصاد کشور نیاز به کمک دارد از طریق بورس نقش خود را در اقتصاد مقاومتی ایفا کنند، هم سود دریافت کرده و هم نقش ملی را ایفا میکنند. وقتی تحریمکنندگان ظرفیتهای اقتصاد کشور را هدف قرار دادهاند، شما چارهای ندارید جز این که با سرمایههای داخلی ظرفیتسازی جدید بکنید و ضمنا ظرفیتهای فعلی را به حداکثر بهرهوری برسانید.
این یک واقعیت است که ما مشکل ارز نداریم، اما نمیتوانیم آنطور که میخواهیم از ارزهایمان استفاده کنیم. پس پول داریم، اما تحریم هستیم. در این شرایط باید چه کرد؟ به هر حال صنایع و تولید ما به انواع سرمایهها نیاز دارند و ما هم زیاد نمیتوانیم روی سرمایهها و وامهای خارجی حساب کنیم؛ چون هم گران است و هم ریسکپذیر. پس باید سرمایههای داخلی را تجهیز کنیم و راه تجهیز این سرمایههای داخلی نیز فقط و فقط بورس است. باید بورس را به قدری توانمند کرد که مردم را به سوی خود جذب کند و آنگاه میتوان صدها استفاده از بورس به اقتصاد مقاومتی رساند.
آیا بورس در حال حاضر شرایط ایفای نقش در اقتصاد مقاومتی دارد؟
شرایط با ظرفیتها دو بحث جداگانه است. از نظر ظرفیت، بله بورس ظرفیتش را دارد، اما از نظر شرایط جای تامل است؛ چراکه بورس از نظر ساختاری مشکلاتی دارد که تا رفع نشود، نمیتوان آنطور که انتظار میرود نقش خود را ایفا کند. ما از بورس انتظار داریم که سردمدار حرکتهای نوین در اقتصاد کشور باشد.
یعنی جریانهای اقتصاد را بسازد. مثلا در همین اقتصاد مقاومتی، بورس باید ابتکار عمل را به دست گیرد و شروع به جذب سرمایه برای مقابله با تحریمها بکند، اما بورس ما بیشتر پیرو شده است و به هم دلیل جاذبهاش برای مردم را از دست داده است.
به عنوان مثال در پنج ماهه اول امسال بازدهی آن بین صفر تا یک درصد بوده است. حال آن که بازارهای دیگر سرمایهگذاری مانند بازار طلا، مسکن و تجارت و بویژه سپردهگذاری در بانکها سودهایی بسیار بیشتر از بورس داشتهاند. همچنین تعداد شرکتهای حاضر در بورس نیز چشمگیر نیست.
ما هماکنون 450 شرکت در بورس داریم که بسیاری از آنها در تابلوهای فرعی حضور دارند. روشن است این تعداد شرکت جذابیت و تنوع کافی را برای سرمایهگذار ایجاد نمیکنند. اینچنین است که بیشتر پولهای خرد به جای این که به سوی بورس بیاید به سوی بانکها میرود به طوری که اقتصاد ما به جای این که اقتصاد بورسمحور باشد، بانکمحور شده و بانک در این اقتصاد به پایه همه چیز تبدیل شده است. بورس ایران هماکنون دچار نوعی رخوت است و اگر میخواهیم این بورس در اقتصاد مقاومتی ایفای نقش کند، باید این رخوت از میان برود و شادابی به بورس بازگردد.
در این باره چه باید کرد؟
بخشی از راهکارهایی که در این باره موردنظر است، مقطعی و برخی دیگر ریشهای و بلندمدت است که کار بیشتری میخواهد. نخستین فاکتور نیازمند اصلاح، اصلاح بازدهی بورس ماست. هماکنون بانکها به سپردههای مردم 20 درصد سود راحت بدون مالیات و دردسر میدهند. با این اوصاف، کمتر کسی جاذبه سرمایهگذاری را در بورس حس میکند. وقتی طرف پولش را در بانک سرمایهگذاری میکند، حس میکند همیشه مالک پولش است اما در بورس دیگر خودش اختیاردار پولش نیست.
چون مثلا شب میخوابد و صبح میبیند شرکتی که سهامش را دارد از تابلوی اول به تابلوی چهارم رفته و علت این امر برایش روشن نیست. بنابراین ترجیح میدهد کمتر به بورس بیاید. نکته دیگر در این محور این است که بورس فاقد ابزارهای لازم برای برآورد رونق و کاهش ریسک است.
شما به بانکها نگاه کنید. وقتی قرارداد سپردهپذیری میبندند، مردم میدانند تا پایان سال چقدر سود میگیرند و این تا پایان سال قابل محاسبه است. رقم 20 درصد الان روشن است، اما در بورس طرف نمیبیند چه افقی پیش رو دارد. حال آن که وقتی این افق روشن باشد ما میتوانیم مردم عادی را به بورس بکشانیم و میدانید که سرمایههای خرد که الان در اقتصاد مقاومتی بسیار مورد نیاز است، در اختیار مردم عادی است لذا باید سودآوری بورس طوری تنظیم شود که دستکم یک افق برای سودآوریاش وجود داشته باشد.
الان وقتی یک فرد عادی میخواهد در بورس سهم بخرد، ماجرا را برایش پیچیده کردهاند و سرانجام او به یک کارگزار مراجعه میکند و با چشمان بسته و به اعتماد وی پولش را به گردش میاندازد. در ایران چند نفر را سراغ دارید که اینگونه سرمایهگذاری کنند؟ من تعداد کمی سراغ دارم.
روشن است که بورس محل رقابت و ریسک است. چگونه میتوان این ریسک سودآوری را کاهش داد؟
من عرض کردم یک افق ترسیم شود، نه این که بخواهیم سودآوری را تضمین بکنیم. بازارها هریک ریسک خاص خودش را دارد و این انکارناپذیر است، اما وقتی یک نفر میخواهد وارد بازاری بشود، به هر حال یک چشماندازی از سود مورد انتظار را در ذهنش ترسیم میکند. حالا یا تحقیق کرده یا تجربه دارد، اما بورس ما الان فاقد این ویژگی است و باید مسئولان بورس برای آن فکری بکنند. معتقدم این کار نیز کاملا شدنی است.
فقط مسوولان بورس باید بپذیرند نقش موثری در اقتصاد مقاومتی دارند و باید برای این کار آماده شوند. نباید از تحریمها بترسیم و این تحریمها جلوی ریسکپذیری ما را بگیرد. مثل این است که میگوییم ما نمیتوانیم به مریخ برویم، پس دست روی دست بگذاریم که چون نمیتوانیم برویم، همهچیز را رها کنیم؟ تحریم هم یعنی محدودیت، اما باید با این محدودیت مقابله کرد و برای آن راهکارهای متفاوت پیدا کرد. باید ساختار بورس را اصلاح کرد و به آن شفافیت بخشید. صداقت، اصل اول کار در اقتصاد است. صداقت، اعتماد و اعتماد هم انگیزه سرمایهگذاری به دنبال میآورد.
بورس باید این زنجیره را اصلاح کند. مثلا اجازه ندهد صندوقهای مشاع سهام شرکتهایی را بخرند که به قیمت عرضهشده نمیارزیده و بعد که سهام از سودآوری میافتد با توسل به دریافت وام بانکی بخواهند آنها را سودآور نشان دهند. باید ساختارهای نظارتی بورس از یکسو و راهکارهای تشویقی از سوی دیگر مورد استفاده قرار گیرد. بورس باید سبک شود. نیروی انسانی موجود آن به نیروی کیفی تبدیل شود. باید ساختار کارگزاریهای موجود در بورس اصلاح شده و مجازاتهای سختتری برای کارگزاریهای متخلف در نظر گرفته شود. مقررات ناظر بر صرافیها همراه با حسننیت تصویب شده است، اما این مقررات هماکنون خاصیت و کارایی خود را از دست داده است.
چه تخلفاتی را اکنون در بورس مشاهده میکنید که میگویید در ساختار بورس ایجاد مشکل کرده است؟
اسلامی بیدگلی: یکی از راهکارهای عملی که خودم تدوین کردم، تاسیس یک صندوق پوشش ریسک در بورس است. تاسیس این صندوق را یکی از اصلیترین راهکارهای ایفای نقش بورس در اقتصاد مقاومتی ارزیابی کردم
دستکاری در قیمتها هماکنون بزرگترین تخلف موجود در بورس است که زنجیره اعتماد عمومی، سرمایهگذاری و سرانجام ایفای نقش در اقتصاد مقاومتی را دچار اخلال میکند. کارگزاریهایی هستند که با 20 شناسنامه متفرقه و اجارهای سهام میخرند و میفروشند. با اعداد بازی میکنند تا سودهای کلان به دست آورند. طبق قانون، کارگزاریها نمیتوانند مقدار معینی سهم را بیشتر تصاحب کنند. مثلا هر کارگزار میتواند به ازای هر فرد مقدار معینی سهام را واگذار کند.
خب، اینها براحتی چند آدم اجارهای پیدا میکنند و به نام آنها سهام میخرند و چندی بعد هم مالکیت سهام را به نام خودشان تغییر میدهند. بورس الان ساز و کارهای لازم برای مقابله با این ترفندها را ندارد و روشن است تا این وضعیت باشد، بورس نمیتواند نقش خودش را ایفا کند یا مثلا شما ببینید مجوز کارگزاری چگونه صادر میشود. بسیاری افراد هستند که چند کارگزاری را با هم دارند و این کار آنقدر پرسود است که پس از مدتی شخصی دیگر را بظاهر به عنوان مدیرعامل منصوب کرده و خودشان به معاملات پشت پرده میپردازند.
سوال من این است که از سال 68 که بورس دوباره راهاندازی شد تا به حال چند کارگزاری را لغو مجوز کرده یا با آن برخورد جدی و بازدارنده داشتهاید؟ چرا برای صدور مجوز کارگزاری بورس علاوه بر یک امتحان تکنیکی، شاخصهای اخلاقی نظیر امانتداری را در نظر نمیگیرید؟ چرا در کنار علم برای صدور مجوز کارگزاری شاخص اخلاق را در نظر نمیگیرید؟ صرف پرکردن یک ورقه امتحان باید مجوز کارگزاری داد؟
راهکار شما برای کاهش ریسکپذیری و افزایش سودآوری بورس چیست؟
یکی از راهکارهای عملی که من خودم تدوین کرده و به وزیر اقتصاد و دارایی هم نوشتم، اما پاسخی نیامد، تاسیس یک صندوق پوشش ریسک در بورس است. اصولا من تاسیس این صندوق را یکی از اصلیترین راهکارهای ایفای نقش بورس در اقتصاد مقاومتی ارزیابی کردم.
این صندوق طوری کار میکند که در دوران رونق و رکود از سهامداران بورس حمایت میکند و کارکردش مثل یک صندوق ملی است. در واقع، این صندوق تنظیمکننده بازار است؛ یعنی وقتی در بورس رونق وجود دارد سهام را وارد بازار کرده و در مواقع رکود اقدام به خرید سهام با قیمتی مشخص میکند و به این ترتیب، سهامداران جزء ـ که اکثریت سهامداران را تشکیل میدهند ـ در نهایت ضرر نخواهند کرد.
مطالعات ما ثابت کرد که جمع جبری این خرید و فروشهای صندوق در میانمدت صفر است یعنی تاسیس این صندوق برای دولت هزینهای در بر نخواهد داشت.
البته این هم نباید باشد که این صندوق برای عدهای به دکان تبدیل شود، مساله این است که سهامداران بورس یک افق را ببینند و اطمینان پیدا کنند که در آن افق به حداقل سود مورد انتظار خودشان میرسند. البته باید توجه داشت که اداره چنین صندوقی به یک مدیریت اخلاقی نیز نیاز دارد.
مقصود شما دقیقا چه نوع مدیریتی است؟
ببینید، تفکری که ما درباره اقتصاد و به طور مشخص بورس داریم یک پایهاش علم و تخصص است، اما اخلاق و امانتداری در این میان فراموش شده است. باید ما در مدیریت بورس، مدیریت اخلاقی یعنی سهم اخلاق را کنار بگذاریم و جای خالی آن را پر کنیم، بهترین راه نیز توسل به قرآن کریم است که در لابلای آیات آن نکات بسیار آموزندهای را به چشم میبینید. به طور مشخص به آیه 55 سوره یوسف نگاه کنید. خداوند متعال در این آیه انسان را به «حفیظ» بودن یعنی امانتداربودن بیش از علیمبودن سفارش میکند.
امانتدار بودن و توسعه فرهنگ آن الان چقدر در مدیریت بورس ما نقش دارد؟ چقدر به این میاندیشیم پولی که دست یک کارگزار میآید امانت مردم است و او باید به نحو خوبی از آن استفاده کند؟ چقدر اخلاق شرعی را در آن رعایت میکنیم؟ توجه داریم که در 40 حدیث آمده دزدی که با چراغ آید، گزیدهتر میبرد. پس باید کسی که با پول مردم کار میکند را اگر آگاه نیست، از چنین قواعد اخلاقی آگاه کنیم. خداوند در آیه 55 سوره مبارکه یوسف امانتداری را بر هر چیزی مقدم دانسته است.
مدیریت بورس ما باید به این نکات توجه کافی داشته باشد و مطمئن باشید وقتی مدیریت اخلاقی وارد کار بورس شود حتما صداقت و اعتماد و سرانجام هدف جذب سرمایههای مردم در بورس برای تحقق اقتصاد مقاومتی به دست خواهد آمد. وقتی مردم چنین صداقتی را از بورس ببینند، حتما وارد گود خواهند شد و بورس رونق لازم را به دست میآورد.
اینچنین است که یکی از ارکان اصلی رونقدهی به بورس ترمیم آن اعتماد خدشهدارشدهای است که برخی رفتارهای نادرست ایجاد کرده و میکند. وقتی شما به بورس به عنوان یک پیشقراول نجات اقتصاد کشور نگاه میکنید، نگاهتان باید به مردم به عنوان سرمایهگذار باشد.
این سرمایهگذاران باید به وسیله ایجاد اعتماد به بورس جذب شوند و این ایجاد اعتماد میسر نیست، مگر با بهرهگیری از یک مدیریت اخلاقی نرمافزاری که اخلاق را تا اساسیترین ارکان معاملاتی بورس نفوذ دهند. در آن صورت، مردم نیز نگاهشان به بورس تغییر خواهد کرد و اقبال بیشتری به آن خواهند داشت.
به نظر من هرگاه عملکردها صادقانه بوده، مردم وارد کار شدهاند. تجربه جنگ، 30 سال تحریم و... این را بخوبی نشان داده است، بنابراین بورس نیز باید از همین پتانسیل استفاده کند. چرا که در واقع پرمراجعهترین جای سرمایهگذاری عمومی است و استفاده از این پتانسیل باید در راس برنامههای آن قرار گیرد.
مطالعاتی که شما در سایر بورسهای دنیا داشتید، چه عواملی برای سودآورشدن آنها نشان داد که در بورس تهران وجود ندارد؟
من چند بورس دنیا را از نزدیک و البته به هزینه شخصی دیدم و روی ساختار آن مطالعه کردم. آن نکته هزینه شخصی را گفتم بدانید یکی از ایرادات اصلی بورس این است که به دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی اهمیت نمیدهند وگرنه من به عنوان یک محقق وظیفهام را انجام داده و توقعی هم ندارم.
من بورسهای مالزی، مسکو و فرانکفورت را دیدهام. مثلا بورس مسکو ـ سایمکس ـ که اتفاقا همزمان با بورس تهران هم افتتاح شد، سوددهیاش اصلا قابل قیاس با بورس تهران نیست؛ چراکه این بورس در عرضههای اولیهاش 180 درصد سود به سهامداران میداد.
اسلامی بیدگلی: سرمایهگذاران باید به وسیله ایجاد اعتماد به بورس جذب شوند و این ایجاد اعتماد میسر نیست، مگر با بهرهگیری از یک مدیریت اخلاقی نرمافزاری که اخلاق را تا اساسیترین ارکان معاملاتی بورس نفوذ دهند
در این بورس، قیمت خرید سهام برای شهروندان روسی و شهروندان خارجی متفاوت بود. مقررات، ساده و در حد یک کتابچه بود که هر کسی آن را میخواند به تمام زوایای بورس آشنا میشد. قوانین نظارتی هم ساده بود، اما بسیار دقیق اجرا میشد و مسامحهای در کار نبود.
من ساختار این بورس را مثلا در زمینه نفت بررسی کردم و گزارشی هم به وزیر نفت دادم، اما اعتنایی نکردند. از سوی دیگر، تجربه دنیا نشان داده است که عرضههای اولیه در بورسها بازدهی بسیاری دارد، بنابراین باید در عرضه اولیه سهام یک شرکت دقت بسیاری کرد. دقت بسیار فقط از نظر مقررات عمومی خرید سهام نیست، بلکه اتفاقا در قیمتگذاری سهام خودش را نشان میدهد.
مدلهایی که بورسهای دنیا برای قیمت سهام استفاده میکنند با مدلهایی که سازمان خصوصیسازی ما استفاده میکند از زمین تا آسمان فرق دارد. مدلهای مورد استفاده ما مربوط به دهه 1960 میلادی است و در سال 2012 از همان مدلها استفاده میکنیم و روشن است که نه قیمت درست از آب درمیآید و نه بازدهی سهام یک شرکت در عرضه اولیه بالا میرود، اما در سایر بورسهای دنیا عرضههای اولیه سهام شرکتها را طوری تنظیم میکنند که بازدهی زیاد آن ریسک کل معاملات را کاهش دهد.
تفاوت مدل قیمتگذاری ما با آنها چیست؟
اصولا مدلهای قیمتگذاری سنتی سهام شرکتها به سه گروه عامل تاکید دارد که یکی از آنها سوددهی سه سال گذشته شرکت است، اما ما با تجربیاتی که از سایر بورسهای دنیا به دست آوردیم و همچنین مطالعات مفصلی که خودمان در دانشگاه تهران انجام دادیم، عامل چهارمی را به عنوان عامل پیشرو و مدرن به مدلهای قیمتگذاری اضافه کردیم که نام آن «سود در آینده» است.
سود در آینده یعنی چشمانداز سود یک شرکت در آینده با توجه به تغییراتی که در مدیریت آن صورت میگیرد. چراکه تغییر مدیریت میتواند پتانسیل یک شرکت را ده برابر مثبت یا ده برابر منفی کند. مدلهای قیمتگذاری سنتی ما اصولا از این فاکتور به دور است، اما با وجود این که این مطالعات به سازمان خصوصیسازی داده شد، آنان از آن استقبال نکردند. ظاهرا دلشان نمیخواهد. از سایر مطالعات مشابه هم استقبال نکردند.
چرا؟
این را باید از آقایان بپرسید. یا نمیرسند مطالعه کنند یا نمیخواهند مدلهای رایج که به هر حال و به هر دلیل به آن عادت کردهاند، دست بخورد. وقتی آقایان در 10، 15 شرکت عضویت دارند و چند کار را با هم میخواهند انجام دهند روشن است که به استفاده از این مطالعات نمیرسند.
از سخنان شما اینطور استنباط کردم که چون فرمولهای فعلی قیمتگذاری سهام شرکتها برای عده خاصی سود دارد، نمیخواهند تغییر کند. اینطور است؟
در موارد اندکی بله. در موارد بیشتری خیر. بیشتر موارد واقعا نمیدانستند و مجالش نبوده که مطالعه کنند. راههای میانبر و آسانتر و شفافی هم وجود دارد. مثلا شما نگاه کنید در دانشگاههای خودمان در کلاسهای کارشناسی ارشد، کتابهای مدیریت مالی سال 73 را هنوز تدریس میکنند. در برابر آوردن کتاب جدید مقاومت میکنند. در بورس و سازمان خصوصیسازی هم همینطور است.
در اینجا خاطره جالبی نقل کنم که موضوع را کاملا میرساند. چند سال پیش کتابی را به نام «مدیریت مالی در نظریه و عمل» نوشتم. روی جلد عکس خرس و گاو بود.
داور محترمی که یک چنین کتاب تخصصی را بررسی میکرد به تمسخر در حاشیه آن نوشته بود؛ عکس گاو و خرس روی کتاب مدیریت مالی چه میکند؟! این آقا اصلا نمیدانست که در عرف بازارهای مالی، گاو نماد رونق و خرس، نماد رکود است.
این نمادها بسیار رایج و عرف است و هر دانشجویی آن را میداند، اما کسی که داشت کتاب من را داوری میکرد اصولا در همین حد هم نبود. این در حالی بود که من در آن کتاب بروز بحران مالی در بازارهای سهام دنیا را پیشبینی کرده بودم و دیدیم که این بحران در سال 2008 اتفاق افتاد. ما در آن کتاب نمودارهایی درج کردیم که موجهای زمانی را نشان میداد. یعنی نشان میداد قیمت سهام در دنیا خیلی بیش از حد بالا رفته است و این بالارفتن بیش از حد باعث سرگیجه و سقوط به پایین میشود.
همینطور هم شد. قیمتها شکست و پایین آمد و آن بحران ایجاد شد. مقصودم این است که نهتنها بورس و سازمان خصوصیسازی بلکه بعضا خود ساختار دانشگاهی ما نیز از تحقیقات و کارهای نو که ساختارها را تجدید میکند، استقبال نمیکنند. حالا اسمش را تنبلی میخواهید بگذارید یا چیز دیگر یا مثلا کتاب دیگری را ترجمه کردم که حاوی تجربیات کریستوفر براون، یکی از پرسابقهترین و موفقترین کارگزاران بورس نیویورک است.
او کسی است که با استفاده از روشهای مالی بتدریج سرمایهدار شد و در این کتاب تجربیات عملی خود، علائم بازار بورس، نشانههای رونق و رکود و... را بدقت قید کرده است. این کتاب خود یک کلاس کامل آموزشی است که با افزودن رفتارهای بورس ایران میتوان بهرهها از آن برد، اما خب، ببینید چقدر به آن توجه شد. البته این را هم بگویم این کتابها مثل رمان نیست که داستانی باشد. برای خواندن آن باید وقت گذاشت و تامل کرد. این است که مدیران ما برای استفاده از آن باید انگیزه و فراغت داشته باشند و وقت بگذارند تا از این مطالعات دانشگاهی استفاده کنند. علتش هم روشن است.
باز برمیگردم به همان آیه 55 سوره مبارکه یوسف. پول مردم در دست مدیران بورسی و مثلا سازمان خصوصیسازی امانت است و آنها امانتدارند. حالا چگونه باید از این امانت استفاده کنند؟ باید علیم باشند. علیمبودن هم یعنی استفاده از علم روز. این است که میبینید اگر آموزههای اخلاقی قرآن کریم را به همین سادگی در مدیریت بورس وارد کنیم و حالا نام آن را فاکتورهای مدیریت اخلاقی در بورس بگذاریم، چه تحول بزرگی در کل کار ایجاد میشود و اصولا نگاهها به کار و به بورس تغییر میکند.
و اینگونه نگاه بورس را برای نقشآفرینی در اقتصاد مقاومتی تجهیز خواهد کرد.
دقیقا. تجربیات و تحقیقات دانشگاهی ما میتواند چراغ راه بورس و سازمان خصوصیسازی باشد. چراغ راه مردم هم هست. باید از آن استفاده کرد. به عنوان مثال یکی از تحقیقات ما اثبات کرده است که استراتژی خرید و فروش سهام، سودبری بیشتری از استراتژی خرید و نگهداری سهام دارد.
چرا برای اطلاعرسانی به مردم درباره روشهای سهامداری و همچنین استراتژی خود بخشهای بورس از این مطالعات استفاده نشود؟ آیا همین نتایج تحقیقات که رایگان هم ارائه میشود، نباید مورد استفاده برای سیاستگذاری قرار گیرد؟ خود من بارها برای وزرای مربوطه بویژه وزیر دارایی برای استفاده از این تحقیقات نامه نوشتم.
چکیده و نتایج آن را با ارائه راهحل و روش عملی گفتم، اما وقتی اعتنا نمیشود، چه کنیم؟ اینچنین است که اگر میخواهیم بورس پیشقراول اقتصاد مقاومتی باشد باید نگاهها و روشها تغییر کند و این کار نه وقتکشی زیاد میخواهد و نه کارگروه و شورا و ساختمان و... لازم دارد. آقایان به همین دانشگاهها مراجعه کنند کلید بسیاری از مسائل نزد آنان محفوظ است.
سید علی دوستی موسوی - گروه اقتصاد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد