نوبتی هم که باشد نوبت اخبار است. این جمله‌ای است که هر روز پدر پیش از تماشای اخبار تلویزیون به کار می‌برد. روز و ساعتش فرقی نمی‌کند، چرا که خوشبختانه از نظر پدر و متاسفانه از نظر من، رسانه ملی دیگر در هر ساعتی که پدر اراده کند اخبار ببیند و بشنود بخش خبری ویژه‌ای دارد. پدر 20:30را دوست دارد، چرا که از نظر او چیزی شبیه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل است و جالب اینجاست که می‌گوید: «این فرم خبر گفتنشان را بسیار دوست دارم، زمان ما همه چیز آنقدر خشک و جدی بود که اخبار زده می‌شدی، اما تو را به خدا چشمانت را ببند و گوش کن. انگار قصه می‌گویند!»
کد خبر: ۴۸۸۰۴۳

 مادربزرگم از آن سوی اتاق زیر لبی اما بلندتر از حالت عادی می‌گوید: «قصه می‌گویند ولی خیلی تند می‌گویند!». همین که20:30 تمام می‌شود سریال مادر شروع می‌شود و ما هم همگی کله‌ها را کج می‌کنیم سمت پدر که بی‌خیال ریموت تلویزیون بشود و پدر هم با اکراه بی‌خیال می‌شود. اما تاکید می‌کند باید اخبار 22 شبکه سه را ببیند، اما مشکل اینجاست که اخبار ساعت 22 شبکه سه همپوشانی دارد با سریال شبکه یک مادر و ما باز با یک علامت سوال بزرگ، پدر را نگاه می‌کنیم که حالا چه باید کرد و پدر از آنجا که به قول خود جایی بالاخره باید نشان دهد رئیس خانه است می‌گوید به هر حال من باید اخبار 22 شبکه سه را ببینم! شبی بسیار دوستانه و در کمال آرامش سعی کردم به پدر نزدیک شده و بپرسم چرا این همه تعصب روی اخبار 22 دارد و پاسخ پدر سخت قانع‌کننده بود. او گفت: «گزارش‌های تصویری این بخش را دیگر بخش‌ها ندارند» و من که بشدت قانع شده بودم هیچ نگفتم. اما 22:30 شبکه دو بخش دیگری بود که رهایمان نمی‌کرد و من از خدای خودم می‌پرسیدم چرا تلویزیون تا صبح بخش خبری دارد و چرا بخش‌های خبری‌اش با هم فرق دارد و چرا پدر نمی‌تواند بی‌خیال مرتضی حیدری شبکه دو، آقای حیاتی شبکه یک، تیتر اخبار شبکه سه، گزارش‌های علمی اخبار 20 شبکه چهار و گزارش‌های شهری بخش خبری شبکه پنج بشود و آخر چرا؟! شبی دیگر هم به نحوی کاملا دوستانه‌تر به پدر نزدیک شدم تا پیشنهاد هیجان‌انگیزم را با او مطرح کنم. جمعه بود و پدر منتظر دینگ‌دینگ ساعت برای بخش خبری ساعت 14 شبکه یک بود که گفتم: «من یک پیشنهاد دارم.» پدر با انگشت اشاره بینی‌اش را نشان داد که یعنی هیس! ما می‌خواهیم اخبار قریب‌الوقوع را ببینیم و بشنویم و من مجبور شدم نزدیک به سه ربع اخبار ببینم، چرا که من اصولا اخبار را نمی‌شنوم! بعد از اخبار و در حین چای نوشیدن پدر و درست قبل از چرت بعدازظهر جمعه گفتم: پدر چرا یک تلویزیون ترانزیستوری کوچک نمی‌خرید که بتوانید مدام بخش‌های خبری مورد علاقه‌تان را بشنوید و ببینید؟! پدر اصلا نگاهم نکردو با دست راستش بالش را زیر سرش جابه‌جا کرد و با دست چپش پتو را تا جایی که می‌توانست بالا کشید و زیر لب گفت: برای روزی 5 دقیقه خبر دیدن بروم برای خودم تلویزیون بخرم؟ که چی؟ که تو می‌خواهی درست مثل خاله‌خانباجی‌ها سریال ببینی؟ دستپاچه گفتم: “ نه پدر جان! شما اصلا تا به حال شبکه خبر را دیده‌اید؟ صبح تا شب خبر پخش می‌کند. جان می‌دهد برای شما پدر سکوت می‌کند و من پلک‌هایش را نگاه می‌کنم که نمی‌پرند و خوابی که نمی‌دانم چرا همیشه این طور وقت‌ها یکباره مستولی می‌شود و با خودم محاسبه می‌کنم تا بخش بعدی که اخبار ناشنوایان ساعت 14 شبکه دو است چقدر وقت برای تلویزیون تماشا کردن دارم!

پروانه عبداللهی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها