نام: محمود ـ ب،مجرد سن و تحصیلات:50 سال ـ‌ ابتدایی اتهام و مکان: قتل ـ استان تهران وضعیت پرونده: در حال رسیدگی
کد خبر: ۴۷۱۱۶۰

محمود سال‌ها قبل از این‌که دست به قتل بزند، به صرافت انجام این کار افتاده بود و مدت‌ها کینه مقتول را در دل داشت. او از خانواده‌ای به نسبت فقیر است، اما می‌گوید: «همه اعضای خانواده ما هوای هم را داشتند. من زیاد درس نخواندم، چند کلاس بیشتر سواد ندارم، زود رفتم سر کار و بعدش هم زن گرفتم. حالا هم 3 دختر دارم، اما زنم را طلاق داده‌ام، ماجرای آن هم مفصل است که برایتان تعریف می‌کنم.»

ماجرای این قتل 16 سال قبل کلید خورد. محمود توضیح می‌دهد: «خواهرم مینا متاهل بود و 5 تا بچه هم داشت اما یکی از دوستان شوهرش، او را اغفال کرد. حسن خواهرم را گول زد و گفت عاشقش شده و اگر طلاق بگیرد، با هم ازدواج می‌کنند و خوشبخت می‌شوند. این طور بود که حسن خواهرم را گول زد. ما آن موقع در جریان نبودیم تا این‌که مینا پایش را در یک کفش کرد و گفت طلاق می‌خواهد. هر کاری کردیم، فایده‌ای نداشت و او جدا شد. بعد تازه فهمیدیم قضیه چیست اما حسن در حق خواهرم نامردی کرد و به جای این‌که با او ازدواج کند، با دخترخاله‌ام فرار کرد ووقتی موضوع را فهمیدیم که کار از کار گذشته بود.»

بعد از آن فرار مشخص شد حسن با دخترخاله مینا هم به صورت همزمان رابطه داشته و آن دو بعد از فرار با هم ازدواج کرده بودند. مرد زندانی توضیح می‌دهد: «از همان موقع از حسن کینه به دل گرفتم. او خواهرم را با 5 تا بچه بدبخت کرده و آبروی ما را برده بود. بعد از مدتی سر و کله اش پیدا شد و با زنش در نزدیکی ما خانه گرفتند. همان موقع می‌خواستم درس ادبی به او بدهم اما بچه‌دار شده بود و نمی‌خواستم بچه‌اش بدون پدر، بزرگ شود برای همین به خودم گفتم باید صبر کنم.»

این انتظار مرگبار 16 سال به طول انجامید. در تمام این مدت، محمود هرگز کینه را از قلب و ذهنش پاک نکرد. او می‌گوید: «اوایل من و حسن با هم قهر بودیم ولی با هم آشتی کردیم یعنی من این‌طور نشان دادم که گذشته‌ها را فراموش کرده و دوباره با او دوست شده‌ام. می‌خواستم اعتمادش را جلب کنم تا موقعیت مناسبی برای نقشه‌ام به وجود بیاید.»

محمود با این‌که همسر و فرزند داشت، چندان پایبند خانواده نبود. او خانه‌ مجردی داشت که در آنجا کارهای خلاف انجام می‌داد.مرد متهم به قتل توضیح می‌دهد: «بالاخره هر مردی کارهایی دارد که نباید زن و بچه‌اش بفهمند، من هم آن خانه را برای همین کار اجاره کرده بودم و معمولا با رفقایم جمع می‌شدیم و مشروب می‌خوردیم؛ زنم از آن خانه خبر نداشت، اگر می‌فهمید شلوغ‌کاری راه می‌انداخت.»

قتل در همان خانه مجردی اتفاق افتاد. محمود روز حادثه را این‌طور شرح می‌دهد:«آن روز حسن با یکی از دوستانش به خانه من آمدند، آنها با هم اختلاف حساب داشتند و می‌خواستند در خانه من با هم اتمام حجت کنند اما دعوایشان شد و حسن دوستش را با تفنگی که داشت، کشت. همان موقع من فرصت را مناسب دیدم.

16 سال از آن ماجرا گذشته بود و بچه‌های حسن از آب و گل درآمده بودند و بدون او هم می‌توانستند زندگی کنند. برای همین کلت حسن را از دستش گرفتم و به او گفتم یادت هست چه بلایی سر خواهرم آوردی. جر و بحثمان شد و من فوری شلیک کردم و بعد هم از آنجا بیرون آمدم. صاف به خانه رفتم ودست زن و بچه‌هایم را گرفتم و به جنوب فرار کردم.»

محمود می‌گوید که خواهرش بعد از طلاق از شوهرش و فهمیدن این‌که حسن گولش زده، دوباره ازدواج کرد اما زندگی‌اش دیگر درست نشد. برای همین هم حسن باید تقاص پس می‌داد. مرد زندانی بعد از کشتن طعمه‌اش، یک سال پنهانی زندگی می‌کرد.

او می‌گوید: «در جنوب مدتی در یک مرغداری بودم. مدتی کشاورزی کردم و چند وقتی هم در موتورسازی، بعد از یک سال به شهر خودمان برگشتم و سراغ یکی از رفقای قدیمی‌ام رفتم اما او نامردی کرد و به پلیس خبر داد و من دستگیر شدم.»

ماموران ابتدا تصور می‌کردند هر دو قتل را محمود انجام داده است اما با توجه به اظهارات او ثابت شد وی فقط قاتل حسن است. او می‌گوید: «من می‌دانم اعدامی هستم؛ برای همین وقتی زندانی شدم زنم را طلاق دادم تا دنبال زندگی خودش برود، بچه‌هایم هم بزرگ هستند. من 16 سال به فکر انتقام گرفتن بودم و بالاخره این کار را هم کردم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها