گزارشی از یک برنامه 70 ساله در رادیو ایران

دیروز و امروز با قصه ظهر جمعه

اگر اغراق نباشد رادیو نقش بسیار پررنگ‌تری نسبت به تلویزیون در دهه 60 داشت. یکی از برنامه‌های بسیار پرطرفدار رادیو، قصه ظهر جمعه بود. قصه ظهر جمعه به وسیله فضل‌الله مهتدی معروف به صبحی از بدو تاسیس رادیو در سال 1319 پایه‌گذاری شد و پس از اخبار سراسری و تنها با یک هفته تاخیر نسبت به آن، قدیمی‌ترین و بادوام‌ترین برنامه رادیو در ایران است که طی سالیان متمادی راویان متعددی به خود دیده است. حالا این برنامه 70 سالگی خود را پشت سر می‌گذارد. بیش از نیم قرن مداومت برای ترویج قصه‌گویی، هم ستودنی است و هم بهترین بهانه برای ما که یک روز همراه آن شویم و گزارشی درباره‌اش بنویسیم.
کد خبر: ۴۵۰۹۲۳

وقتی به استودیوی شماره 15 محل ضبط برنامه قصه ظهر جمعه می‌رسم صدابردار پس از تست نهایی از موسوی (تهیه‌کننده) می‌خواهد کار را شروع کند. موسیقی نشان (آرم) با سوز خاصی پخش می‌شود. موسیقی این برنامه یکی از خاطره‌انگیز‌ترین‌ها برای شنوندگان قدیمی این رسانه است.

موسوی رو به علی عابدی، گوینده دوبله و رادیو اشاره می‌کند تا برنامه را آغاز کند.

انتشار قصه جمعه در چند جلد کتاب!

در فرصتی که پیش می‌آید از محمدحسین کیانپور، نویسنده و سردبیر برنامه قصه ظهر جمعه که از سال 70 به عنوان نویسنده و سردبیر با این برنامه همکاری کرده است ـ می‌خواهم درباره قدمت برنامه توضیح دهد. وی می‌گوید: در آن روزگار زنده‌یاد فضل‌الله مهتدی، نویسندگی و گویندگی و به طور کلی مسوولیت برنامه را به عهده داشت، تا این‌که ایشان به علت ابتلابه بیماری سرطان حنجره فوت می‌کند و پس از آن افراد مختلفی همچون علی جواهر کلام، ایرج گلسرخی، حمید عاملی و مصطفی موسوی گرمارودی هریک از چند ماه تا حداکثر 5 سال، گویندگی این برنامه پرشنونده رادیویی را به عهده داشتند. از سال 1360 مسوولیت برنامه به محمدرضا سرشار سپرده شد. وی مدتی، هم نویسنده برنامه بودند، هم گوینده و هم مدیر گروه کودک و نوجوان تا این‌که سال 1361 محمد میرکیانی، سردبیری و نویسندگی برنامه را به عهده گرفت. گفتنی است در این روزگار، قصه‌های ظهر جمعه از نظر کمیت و کیفیت رشد چشمگیری پیدا کرد، زیرا آقای میرکیانی با وسواس بسیاری قصه‌ها را تهیه و آماده ضبط می‌کرد. این کار 2 سال ادامه یافت تا این‌که مسوولیت برنامه به من واگذار شد. 5 سال هم مریم نشیبا اجرای این برنامه را به عهده داشتند.

وقتی از کیانپور می‌پرسم چه کسانی در این مدت بیشترین اجرا را داشتند، می‌گوید: فضل‌الله مهتدی و محمدرضا سرشار هریک با حدود 24 سال گویندگی این برنامه رکورددار طول مدت اجرای قصه ظهر جمعه‌اند؛ رکوردی که به نظر نمی‌رسد پس از این کسی توفیق شکستن یا حتی دستیابی به آن را پیدا کند. همچنین از میان مجریان متعدد این برنامه در طول عمر 70 ساله آن نیز فقط صبحی گردآورنده داستان‌های عامیانه و محمدرضا سرشار، داستان‌نویس بود، اما بقیه یا یک مجری رادیویی یا حداکثر قلمزن در عرصه‌هایی غیر از داستان بودند.

کیانپور که نویسندگی قصه‌ها را نیز به عهده دارد درخصوص نوع موضوع انتخابی داستان می‌گوید: نویسندگان، تجربه‌های زندگی خود و حتی دیگران را که برایشان بازگو می‌شود می‌توانند به قلم بیاورند و بنویسند. در صورتی که مردم عادی از این هنر و موهبت الهی محرومند. من بخشی از قصه‌ها را از فکر خودم می‌نویسم که به این‌گونه داستان‌ها در اصطلاح ادبی داستان‌های واقعی یا رئالیستی می‌گویند. گفتنی است بخش زیادی از این داستان‌ها و داستان‌های بازنویسی‌شده در قصه ظهر جمعه در چند جلد کتاب به چاپ رسیده است.

می پرسم بیشتر از چه کتاب‌هایی، داستان‌ها را بازنویسی می‌کنید که می‌گوید: داستان‌های بازنویسی شده بیشتر از کتاب‌های کهن فارسی هستند؛ کتاب‌هایی همچون شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی، جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات عوفی، جامع‌التمثیل محمد جبله‌رودی، فرج بعد از شدت، مثنوی معنوی، برخی از داستان‌های تذکره‌الاولیا و دیگر کتاب‌های فریدالدین عطار. البته همه داستان‌های کتاب‌های نامبرده در برنامه قابل استفاده نیستند و من باید با خواندن آنها، آن داستان‌هایی را که مناسب پخش از رادیو بویژه برنامه قصه ظهر جمعه است گزینش و پس از بازنویسی آماده پخش کنم. نکته دیگر درباره داستان‌ها این است که برخی‌ آنها آنقدر کوتاهند که باید بسیار رویشان کار شود. چنین داستان‌هایی بازآفرینی می‌شوند تا بازنویسی.

موسیقی و تداعی سال‌های قدیم ایران

رضوان موسوی با 18 سال سابقه برنامه‌سازی در رادیو و 15 سال تهیه‌کنندگی قصه ظهر جمعه درباره موسیقی آرم برنامه می‌گوید: بنا به اظهارات آقای رهگذر در سال 60 موسیقی برنامه بخشی از موزیک متن فیلم «میشل استروگف» بود.

موسیقی بدی هم نبود، اما 2 مشکل اساسی داشت. یکی این که بکر و بدیع نبود و دوم غربی بود و با برنامه کاملا شرقی و ایرانی‌ مثل قصه ظهر جمعه تناسب نداشت. چون در آن زمان ما در همه تعطیلات غیرجمعه هم قصه‌گویی داشتیم. رضا رهگذر تصمیم گرفت آرم برنامه را تغییر دهد. وقتی موضوع با مدیر وقت رادیو ـ آقای مهدی ارگانی ـ در میان گذاشته شد با استقبال ایشان روبه‌رو شد. نوار موسیقی جدیدی از آقای حسین علیزاده، معروف به نینوا به بازار آمد که صدا و سیما حق استفاده از آن را در برنامه‌های خود ظاهرا به مبلغ 30 هزار تومان (به ارزش پول آن زمان) خرید و قسمتی از آن برای آرم، صدا‌گذاری و تدوین شد.

او ادامه می‌دهد: متاسفانه چون نیمی از برنامه‌سازان از این موسیقی استفاده کردند دست‌اندرکاران برنامه ناچار شدند موسیقی برنامه را عوض کنند که آقای رهگذر باز هم سفارش کار دادند که حاصل آن همین آرم جا افتاده و پذیرفته شده فعلی شد. سازنده این موسیقی علی غلامعلی است.

وقتی از او می‌پرسم در دل برنامه از چه موسیقی‌هایی استفاده می‌کند، می‌گوید: چون بیشتر قصه‌ها، روایت افسانه‌های کهن ایران است، بنابراین از موسیقی خیلی خاصی که فضای سال‌های قدیم ایران را تداعی کند، استفاده می‌کنم. در ضمن هر داستان به طریقی نمایش محسوب شده، ولی به شکل روایی مطرح می‌شود، بنابراین موسیقی‌ها باید نه‌تنها متناسب با فضای نمایشی داستان باشند، بلکه خللی در جنبه روایی آن هم به وجود نیاورند.

موسوی ادامه می‌دهد: قصه‌های متنوع دیگری از نویسندگان کشورهای مختلف دنیا و قصه‌هایی از فضای زندگی مردم معاصر کشورمان و داستان‌هایی از متون کهن از جمله شاهنامه فردوسی هر کدام موسیقی متنوع و متناسب با متن خودشان را می‌طلبد. همچنین بنا به زمانی که در داستان حکایت می‌شود، موسیقی متناسب با همان زمان، فضا و کشور مورد نظر انتخاب می‌شود. به طور مثال در قصه «سرود کریسمس» ـ که مال کشور انگلیس بود ـ از موسیقی‌های ارکسترال متناسب با همان زمان و همان کشور و از آهنگساز همان دهه استفاده شده است.

این تهیه‌کننده باسابقه با اشاره به این‌ که اصلا از موسیقی غربی و پاپ برای فضاسازی استفاده نکرده است، می‌گوید: چون برنامه خیلی موسیقی‌محور نیست، بلکه متن‌محور است و بیشتر موسیقی در جایی به‌کار می‌رود که صحنه داستان عوض می‌شود، پس سعی شده در همان مدت کم، موسیقی فضاسازی لازم را به‌وجود بیاورد. بنابراین انتخاب موسیقی بسیار مشکل است و محدودیت‌های زیادی در انتخاب وجود دارد.

موسوی با اشاره به استقبال مردم از قصه ظهر جمعه که ساعت 30‌/‌13 پخش می‌شود، ادامه می‌دهد: چون در برنامه شماره تلفن و نشانی اعلام می‌شود، شنوندگان زیادی با ما در ارتباطند. خیلی از آنها مایلند از برنامه بیشتر داستان‌های خارجی بشنوند. بعضی داستان‌های شاهنامه را دوست دارند و درخواست می‌کنند از این متون بیشتر استفاده شود و گروهی هم از داستان‌های برگرفته از زندگی معاصر مردم.

دوست دارم قصه‌گو باشم

وقتی کیانپور برای دقایقی به گروه وقت استراحت می‌دهد از علی عابدی، گوینده قصه ظهر جمعه می‌پرسم چگونه به برنامه دعوت شده است که در جوابم می‌گوید: در برنامه نبض زندگی که به سفارش معاونت صدا تهیه می‌شد، داستان‌های کوتاهی را نقل می‌کردم که آنها از نحوه اجرا و صدایم خوششان آمد. پس از خواندن متن‌های مربوط در کمیته و تایید مدیر شبکه، مرا برای گویندگی قصه ظهر جمعه انتخاب کردند. وقتی از عابدی که از اسفند 88 گویندگی این برنامه را به عهده گرفته درخصوص لحن و بیانی که موقع اجرای قصه رعایت می‌کند می‌پرسم توضیح می‌دهد: قصه‌ها و داستان‌ها لحن را برایم تعیین می‌کنند. بستگی به متن قصه‌های ظهر جمعه که گاهی شاهنامه‌خوانی است یا مناسبتی و با تجربه‌ای که نسبت به درک و مفهوم متن دارم متوجه می‌شوم باید به چه لحن و بیانی قصه حکایت شود. همچنین سعی می‌کنم شخصیت‌های داستان را بازسازی کنم. چنانچه شخصیت قصه فهیم است فهیمانه آن جملات را بیان می‌کنم. اگر خشمگین است، با خشم سخن می‌گویم. غمگین یا شاد است بالحن خاص خودش می‌گویم. در روایت حکایت حتی به درک و موقعیت شخصیت نیز نگاه می‌کنم. این که چقدر شخصیت داستان درک و سواد دارد. اگر دکتر است یا مهندس بالحن و بیان مربوط به این صنف صحبت می‌کنم. کارگر لحن خودش را می‌طلبد. حتی شخصیت اسطوره‌ای شاهنامه را با لحنی اسطوره‌ای بیان می‌کنم.

او که غیر از گویندگی دردوبله نیز همکاری می‌کند، می‌گوید: تقریبا سال 1380 بود که در تست دوبله شرکت کردم. بعد از قبولی چون سربازی نرفته بودم نتوانستم کارم را پیگیری کنم. پس از سربازی دوباره پیگیر کارهایم شدم. گفتند با مدرک فوق دیپلم نمی‌توانی گوینده باشی. تصمیم گرفتم درسم را ادامه دهم. دانشجوی کارشناسی در رشته سینما بودم که متوجه شدم باید از طریق انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم اقدام کنم. از آنجا وارد واحد دوبلاژ تلویزیون شدم.

عابدی که قبل از آن در سازمان فرهنگی ـ هنری کار دوبله و تئاتر می‌کرده و دوبله زنده فیلم «گلادیاتور» را به عهده داشته می‌گوید: همزمان با دوبله وارد رادیو شدم و به صورت جدی و حرفه‌ای کارم را ادامه دادم.

عابدی درباره اولین بار که قصه ظهر جمعه را شنیده است، می‌گوید: فکر کنم 5 ساله بودم که پدربزرگم رادیوی جیبی خود را روشن می‌کرد و ما کنارش می‌نشستیم و قصه را گوش می‌کردیم. آن موقع قصه گوش می‌کردیم که خوابمان ببرد، اما امروز قصه گوش می‌کنم که بیدار شوم.

این گوینده جوان رادیو، گویندگی در دوبلاژ را متفاوت از رادیو می‌داند و می‌گوید: گویندگی در دوبلاژ درک شخصیت و فهم دیالوگ بازیگر است که پرسوناژ بازیگر نوع بیان سخن و صدای شما را تعیین می‌کند، اما در حکایت شما تصویری ندارید، بلکه با اجرا در ذهن شنونده تصویر می‌سازید. تلویزیون تصویر دلخواه خودش را به شما می‌دهد، اما در رادیو این شما هستید که تصویر دلخواه خودتان را از صدا و تیپ برداشت می‌کنید.

همین طور که استودیو را ترک می‌کنم صدای عابدی را می‌شنوم که در پایان هر حکایتی که اجرا می‌کند، می‌گوید: خب دوستان عزیز قصه امروز ما هم به سر رسید، اما کلاغه به خونه‌اش نرسید. بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود. هر حرفی جز حرف حق دروغ بود.

زهره زمانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها