از خواب‌های بعد از سفر

از سفر که برگشتم، چند هفته‌ای از ترم جدید تحصیلی گذشته بود و چون مباحث درسم در برنامه اصلی و در روزگار گذشته به صورت سمیناری برگزار می‌شد، دوستان و همچنین دخترم چندهفته‌ای به من رخصت سفر داده بودند.‌ آن روز قبل از شروع کلاس من، گروهی از دانشجویان رشته هنر که به آنها «بچه‌های سالن» می‌گویم روی یکی دو نیمکت در فاصله کمی از آمفی‌تئاتر که محل برگزاری جلسات است ‌نشسته بودند.
کد خبر: ۴۵۰۱۰۰

یکی از بچه‌های باهوش ولی سر به هوای کلاس که اغلب در کلاس حرف‌هایی ظاهرا بی‌ربط می‌زد و خودش نمی‌دانست برای کلاسی که در آن از ریشه‌های هنر گفت‌وگو به میان می‌آید چه سرمایه عظیمی است و چگونه سبب می‌شود تا کلاس از صورت درس‌های دبیرستانی به یک محیط آموزنده تبدیل شود، در حالی که لپ‌تاپش را باز می‌کرد، گفت: «آقای جعفری، وقتی می‌شود آدم در یک ساعت یا کمتر با چند تا کلیک یک‌عالمه تصویر، تابلو، نقاش و نقاشی و هنرپیشه ببیند، حیف نیست این همه زحمت بکشد و سفر کند تا موزه‌ها و آثار نقاشان را ببیند؟» با این‌که می‌دانستم این دانشجوی باهوش و سر به هوا در حقیقت می‌خواهد صدای مرا در بیاورد، چون اغلب دانشجویان دختر و پسر متوجه لحن و صدای غیرعادی او شده بودند، آن هم صدایی که بلندتر از حد عادی‌اش بود و در فضای سقف و ایوان پیچیده بود، من هم با صدایی به آن بلندی گفتم: «هر کس یک تفاوت مهم بین گردش در لپ‌تاپ را با مسافرت بگوید این کتاب را که در دست من می‌بینید و نامش «مواظب الماس‌هایتان باشید» است را به او هدیه می‌دهم.

نویسنده این کتاب که یکی از بهترین دانشجویان این دانشگاه بوده است، اکنون یکی از افراد موفق در ابعاد مختلف هنرهای تجسمی است و من کتابش را با خود به سفر برده بودم، اما چون مثل شما در یک جا نمانده و پیاده و سواره سفر می‌کردم، هر بار که کتاب مقابل چشمانم باز می‌شد و هر صفحه آن را می‌خواندم گرچه یک بار در جای دیگری آن را خوانده بودم باز برایم تازگی داشت. در ضمن وقت رفتن به درون سالن است و شما فرصت نکردید تفاوت رفتن به سایت‌های اینترنتی و سفر کردن آزادِ راستین را برای من بگویید... .

یکی از پسرهای ساکت کلاس که جوراب رنگی پوشیده و موهای بلند پرپشت خود را پشت سرش بسته بود با صدایی بم و آرام به دوست کناری‌اش گفت: «همین حرفی که خودش زد تفاوت سفر با کتاب و دفتر و اینترنت را نشان می‌دهد.»

راست می‌گوید او که گفته؛

«در سفر هر کس به مقصد می‌رسد می‌ایستد

من سفر را دوست دارم،

مقصد من رفتن است.»

محمدابراهیم جعفری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها