در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
روشن ـ نماینده دادستان تهران ـ که در جلسه محاکمه از کیفرخواست دفاع کرده است، میگوید: حامد و 2 همدستش به نامهای سعید و آرش اقدام به قتل مردی کردهاند که بیگناه بوده و نتوانسته است در برابر یورش آنها مقاومت کند. آنطور که مدارک موجود در پرونده نشان میدهد حامد از مدتها قبل نقشه قتل پدرش را طراحی کرده بود. او برای اینکه پدرش را بکشد؛ طوری برنامهریزی کرده که مادر و خواهرش در خانه نباشند.
او برای اینکه آدمکشها را راضی کند، به آنها پیشنهاد پول داده و از آنجا که میدانسته ممکن است آنها بازداشت شوند و کارآگاهان موشکافانه این پرونده را بررسی کنند، از آدمکشهای اجارهای خواسته تا اگر بازداشت شدند، انگیزه قتل را اختلافات مالی عنوان کنند.
بنابراین حامد درگیر یک احساس و خشم لحظهای نشده است. او برای اینکه پدرش را به قتل برساند، مدتها فکر کرده، نقشه کشیده و آدمکش اجیر کرده است. این اتفاق نشان میدهد پسر جوان کینه عمیقی از پدرش داشته و میخواسته است او را از بین ببرد.
نماینده دادستان تهران ادامه میدهد: البته حامد در ابتدای ماجرا تا حدودی موفق بود و بعد از دستگیری متهمان وقتی که آنها ادعا کردند با مقتول اختلاف مالی داشتند و او را به قتل رساندند، ماموران باور کردند، اما حامد پیشبینی نکرده بود که ماموران این انگیزه را قطعا بررسی میکنند. در بررسیها بود که متوجه ضدونقیضگوییهای حامد شدند و در نهایت به راز این قتل پی بردند. مادر و خواهر حامد از این اقدام او شوکه شده بودند و نمیدانستند که باید چه واکنشی نشان دهند.
البته حامد انگیزه خود از قتل پدرش را اختلافنظر با او عنوان کرده است. این انگیزه حکایت از خودخواهی او دارد. حامد جوانی است که میتوانست خانه را ترک کند یا از طریق روانشناس اختلاف با پدرش را حل کند نه اینکه او را بکشد. بجز حامد، مادر و خواهر او هم در آن خانه زندگی میکردند، اما مشکلی نداشتند و این نشان میدهد که حامد خودش مشکل داشته است.
او میگوید: پدر در دین و عرف ما جایگاه خاصی دارد و به همین دلیل وقتی که فرزندی چنین خطایی میکند از نظر جامعه قابل بخشش نیست و من به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست اشد مجازات برای هر سه متهم را کردهام.
حامد اغفالمان کرد
پرونده کاملا روشن است و متهم ردیف اول آن که قاتل مرد میانسال است، اتهام را قبول دارد.
مقتول را میشناختی؟
نه نمیشناختم. با پسرش حامد آشنایی داشتم.
پس چرا او را کشتی؟
حامد از من خواست. او میگفت پدرش خیلی اذیتش میکند و نمیتواند این شرایط را تحمل کند. من هم فکر کردم اگر پدرش را بکشم به او کمک بزرگی میکنم.
تو از کجا میدانستی که مقتول با پسرش بدرفتاری میکند. شاید حامد به تو دروغ گفته بود؟
نمیدانم شاید اینطور باشد، اما من به حامد اعتماد داشتم و فکر میکردم هرحرفی میزند درست است.
چرا سعی نکردی او را متوجه اشتباهش کنی؟
من به حامد میگفتم از راه دیگر مشکلت را حل کن، اما او میگفت که دیگر فایدهای ندارد و مجبور است مشکلش را با قتل پدرش حل کند. خیلی ناراحت بود.
وقتی که پیشنهاد داد تو این کار را بکنی، چرا به جای اینکه قبول کنی، با پدر حامد صحبت نکردی تا او را از این ماجرا باخبر کنی؟
راستش اول قبول نکردم و گفتم که این کار اشتباه است، اما بعد که خیلی اصرار کرد قبول کردم و دیدم چارهای ندارم. حامد دوستم بود و نمیخواستم سختی او را ببینم. ضمن اینکه من فکر میکردم با این کار میتوانم به او کمک کنم. البته یکبار به این فکر کردم که به مقتول همه چیز را بگویم، اما دیدم با این کارم، وضعیت دوستم را بدتر میکنم
پولی هم بابت این کار گرفتی؟
چیز خاصی نبود. خیلی ناچیز بود، آن هم برای اینکه به همدستم بدهم.
پس تو تنهایی قتل را مرتکب نشدی؟
نه، همدست داشتم. یکی از دوستان خلافکارم را با خودم برده بودم.
چه کسی پدر حامد را کشت؟
دوستم پاهایش را گرفت و من هم دستانم را روی گلویش گذاشتم و خفهاش کردم.
مقاومت نکرد؟
اول خیلی مقاومت میکرد، اما ما 2 نفر بودیم و او نمیتوانست کاری بکند و در نهایت هم تسلیم شد.
چهکسی در را برای شما باز کرد؟
حامد نقشه را به طور دقیق طراحی کرده بود. زمان قرار، او در آپارتمان را باز گذاشت و ما مخفیانه وارد خانه شدیم. حامد در خانه نبود و پدرش هم نمیدانست ما که هستیم.
بعد از قتل چه کردید؟
بعد از قتل بلافاصله خانه را ترک کردیم و رفتیم و طبق قرار وقتی بازداشت شدیم به پلیس گفتیم که با مقتول اختلاف حساب داشتهایم.
اما پلیس متوجه شد؟
بله، چون بعد از قتل با حامد تماس گرفته بودم تا بگویم کار تمام شد و در نهایت پلیس متوجه شد.
میدانی اولیایدم برای تو درخواست قصاص کردهاند؟
میدانم و از کارم خیلی پشیمان هستم. نمیخواستم کسی را بکشم. حامد آنقدر در مورد بدیهای پدرش به من گفت که دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم، اما اشتباه کردم فکر نمیکردم. حامد به من دروغ بگوید و از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم.
از آنها درخواست دارم مرا ببخشند. اگر میخواهند حکم را اجرا کنند حرفی ندارم، چون حق با آنهاست و من اشتباه کردهام، اما درخواست دارم مرا از ته دلشان ببخشند، چون خیلی عذاب وجدان دارم.
تو و حامد در زندان همدیگر را میبینید؟
حامد در بند ما نیست ما فقط مدت کوتاهی همبند بودیم. در این مدت هم با حامد صحبت نمیکردم، اما از اینکه او به سزای عملش رسید، خوشحال هستم.
از کارهای پدرم کلافه بودم
حامد از اینکه در قتل پدرش نقش داشته پشیمان است، اما میداند که این پشیمانی هیچ چیز را در زندگی او عوض نمیکند. «مدتها بود که خسته شده بودم. هر روز با پدرم درگیری داشتم و نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم. مادرم زن سختگیری نبود و اجازه میداد کارهایی را که دوست دارم انجام دهم، اما پدرم خیلی سختگیری میکرد. دلم میخواست راحت زندگی کنم و لباسی که دوست دارم را بپوشم. اما پدرم سختگیری میکرد؛ از اینکه من موسیقی گوش میکنم ناراحت میشد، طرز لباس پوشیدنم را دوست نداشت و ما همیشه در خانه درگیری داشتیم.»
حامد میگوید: «مادر و خواهرم هم همین طور بودند آنها هم ناراحت میشدند. پدرم آنها را هم اذیت میکرد و این درگیریها ادامه داشت، اما آنها تحمل میکردند مادرم خیلی روزها با چشمان اشکبار برای ما آشپزی میکرد. پدرم با تفکرات و سختگیریهایش زندگی را برای همه سخت کرده بود به همین خاطر هم نقشه قتل او را کشیدم. آن شب مادر و خواهرم به خانه یکی از اقواممان در کرج رفته بودند. شرایط مناسب بود و من هم نقشهام را اجرا کردم.»
حامد میگوید درگیری با پدرش مسالهای همیشگی بوده است: «پدرم همیشه با من، مادرم و خواهرم دعوا میکرد. آنقدر کتککاریها و دعواهای ما همیشگی بود که همسایهها عادت کرده بودند. به همین خاطر هم شب حادثه وقتی صدای درگیری را شنیدند واکنشی نشان ندادند، چون ما تقریبا هر هفته با پدرم درگیر میشدیم.
اگر پدرم اجازه میداد ما راه خودمان را در زندگی انتخاب میکردیم و آنقدر اذیتمان نمیکرد، من تا این حد از او متنفر نمیشدم.»
این جوان بشدت پشیمان است و میگوید: «نمیدانم باید چه کنم که خانوادهام مرا ببخشند. از روی خواهرم شرمندهام و نمیدانم مادرم بعد از این با خفتی که برایش درست کردم، چطور زندگی میکند. خودم هم دیگر نمیتوانم سرم را بالا بگیرم.کاش حکم قصاص برای من بود و هرچه زودتر مرا میکشتند تا بتوانم از این زندگی اسفباری که دارم، راحت شوم. نمیدانم این همه سال زندان را چطور باید تحمل کنم و چطور میتوانم دوباره خانوادهام را ببینم.
البته مادرم زن بزرگواری است و اطمینان دارم که مرا میبخشد، اما از عذابی که خودم دارم ،نمیتوانم راحت شوم.
داوود ابوالحسنی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: