در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:سازمان اصولگرایی پیشرو
«سازمان اصولگرایی پیشرو»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛«سازمان اصولگرایان» موضوع این نوشتار است. وقتی سخن از سازمان اصولگرایان و سازوکار وحدت آنها می شود، ذهن در بادی نظر می تواند سراغ «جبهه متحد اصولگرایان» برود که سال 86 برای مدیریت حضور منسجم اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم تشکیل شد یا «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب» مد نظر آید که سال 83 در آستانه انتخابات ریاست جمهوری محل بحث قرار گرفت. همچنین طبیعی است در تبارشناسی سازمان های وحدت بخش اصولگرایان، حلقه «آبادگران ایران اسلامی» را مدنظر قرار دهیم که سال های 82-1381 به نقش آفرینی مؤثر در انتخابات دومین دوره شورای شهر و مجلس هفتم پرداخت و سازمان به هم ریخته نیروهای انقلاب را بازسازی کرد و ارتقا داد.
این سرفصل ها و حلقه های انتخاباتی البته خوب است و برای حضور موثر اصولگرایان در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی (اسفند ماه آینده) هم ضرورت دارد که از تجارب انباشته «آبادگران»، «شورای هماهنگی» و به ویژه «جبهه متحد» که آخرین و ارتقا یافته ترین آنهاست استفاده شود اما در عین حال باید عنایت داشت موضوع «سازمان» محدود به «انتخابات» نیست و توفیق در انتخابات در واقع «کف» اهداف اصولگرایی است نه سقف و تمامیت آن. به عبارت دیگر انتخابات برای اصولگرایان «طریقیت» دارد و نه «موضوعیت». منزل است نه مقصد.
افق هدفگذاری سازمان اصولگرایان، بسیج حداکثری و «دایمی» ظرفیت ها و استعدادها و توانمندی های موجود برای 1-پیشرفت معطوف به عدالت در حد تبدیل کشور به قدرت اول منطقه طبق سند چشم انداز 2-حمایت موثر از انقلاب ملت های مسلمان منطقه و نهضت جهانی مستضعفان 3-مواجهه همه جانبه با تهاجم جبهه استکبار است. اینها، افق اهداف والایی است که باید در یک کاسه کردن حلقه ها و سازمان هایی چون آبادگران، شورای هماهنگی و جبهه متحد اصولگرایان در مطمح نظر داشت و به عبارت روشن تر، سازمان تازه و متعالی تر را مبتنی بر این اهداف و نه صرف انتخابات مهندسی کرد.
بر این مبنا- و به اختصار- باید چند نکته را درباره مهندسی سازمان اصولگرایان متذکر شد.
1-نخستین و مهم ترین شاخصه ای که مدام باید درباره آن «تواصی» کرد، موضوع مسئولیت شناسی و نقش آن در بسط ید اولیا و رهبران الهی است. انبیاء و اولیای الهی- سلام الله علیهم- در همت سر بر آسمان داشتند اما اغلب درگیر و زمینگیر مردمانی دون همت شدند که به زمین چسبیده بودند و از آنها نیز می خواستند در خواسته های کم ارج بپیچند. همین، کار را بر رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) سخت می کرد همچنان که در مقاطعی ، رنج هایی را به اصحاب انقلاب اسلامی تحمیل کرد. این رنج ها البته برای هر انسان مسئولیت شناسی که اهل درد باشد، اسباب فضیلت و آبرو نزد پروردگار است اما در عین حال به سنگی می ماند که برپای پویندگان راه بسته شود و از سرعت حرکت آنها بکاهد.
از همت بلند حضرت امام خمینی(ره) و تأسی مقتدای انقلاب- حفظه الله تعالی- به ایشان بود که انقلاب اسلامی، جنبش خدمتگزاری و عدالتخواهی، جنبش علمی و نرم افزاری و فناوری، و جنبش پیشرفت و استقلال در کشور به راه افتاد و امروز به انقلاب ملت های منطقه انجامیده است. و اگر هنوز به مقاصد بلندی دست نیافته ایم از کوتاهی قد همت برخی همراهان و متولیان امور بوده است. امروز اقتضای اصولگرایی آن است که مدعیان آن خود را در تراز همت رهبر انقلاب و مطالبات ایشان باز تعریف کنند و متوجه پیش روندگی و پیش برندگی انقلاب اسلامی (تعبیر اخیر رهبر انقلاب) باشند تا بتوان به عیار «اصولگرایان پیشرو» رسید. این نصاب جز به واسطه اهتمام به وحدت و انسجام سازمانی، اخوت و اصلاح و تقوای جمعی، تولا و تبرای مبتنی بر ولایت فقیه، فروتنی و رفق و مدارا با دوستان انقلاب و عزت در برابر مستکبران و فتنه گران و منحرفان و مفسدان، و در یک کلام «مسئولیت شناسی» به دست نمی آید. رفتار پاکیزه و عمل طیب جز از فکر و دل طهارت یافته برنمی خیزد و بدون بازسازی و پالایش معنوی به مدارج عالی اصولگرایی نمی توان رسید.
2- فرموده اند «ما کان لله ینمو. هر چیز که برای خدا باشد، رشد و نمو می کند.» کلام اولیای الهی از این جنس است. بهاری است، رویاننده است. از جمله این عبارات مقتدای انقلاب که 16 فروردین 1389 و در دیدار شماری از مسئولان نظام به مناسبت آغاز سال نو بیان شد.
«مبارک بودن سال به این است که خدای متعال به وسیله شما، برکات خودش را در این کشور، در این مرزوبوم، به این مردم خوب و مؤمن برساند... از لحظه لحظه روزهای مسئولیت من و شما سؤال خواهد شد. از همه سؤال خواهد شد؛ منتها آن کسی که بار سنگینی بر دوشش نیست، مثل آن کسی است که مال زیادی ندارد؛ از او حساب بخواهند، سرانگشتی یک یا چند قلم بیان خواهد کرد، خلاص خواهد شد. آن کسی که مال زیاد دارد، اندوخته ای دارد، رشته های گوناگون درآمدی دارد، طبعا از او حساب بخواهند، با یک کلمه و دو کلمه، این حساب تمام نمی شود. اگر طرف حساب، دقیق باشد و بخواهد مو را از ماست بکشد و بخواهد سخت گیری کند، بخواهد با عدالت رفتار کند، طبعا خیلی مشکل خواهد شد؛ قدم به قدم این را بایست جواب داد. این پول را از اینجا به دست آوردیم، اینجا خرج کردیم، به این دلیل به دست آوردیم، به این دلیل خرج کردیم.
مسئولیت هم همین جور است. حالا الحمدلله شماها علی الظاهر افراد مالدار و پولدار و ثروتمندی نیستید- ان شاءالله که نباشید- لیکن سنگینی مسئولیت شما از سنگینی آن مال بیشتر است. از ما سؤال می کنند در فلان قضیه، شما مسئولیت تان چه بود؟ جزئیات مسئولیت را باید بدانید. اگر ندانیم، سؤال می کنند که چرا نمی دانستی مسئولیتت این است؟ چطور غفلت کردی؟ وقتی که بدانیم می گویند حالا این مسئولیت را چطور ادا کردید؟ طول می کشد تا شرح بدهیم، تا بیان کنیم، تا عذر بیاوریم. و همه بدهکاریم. همه بشریت، همه خلق عالم در مقابل محاسبه الهی بدهکارند هیچ کس نمی تواند بگوید من میزان اعمالم به قدر کفاف پاسخگوست. انبیا هم نمی توانند بگویند، لذا استغفار می کنند. انبیا و اولیا هم تا لحظه آخر استغفار می کنند، طلب مغفرت می کنند. امام سجاد در دعا می فرماید و عدلک مهلکی. عدالت تو، پدر من را درمی آورد. لذا عرض می کنیم عاملنا بفضلک... البته یک حرف هست که آن را می شود در پیشگاه خدای متعال عرضه کرد و آن این است که من به قدر توان خودم تلاش کردم. اگر بتوانیم این را بگوییم خوب است. به قدری که می فهمیدم، به قدری که می توانستم و می دانستم، تلاش کردم؛ دیگر حالا کم و زیاد و نقص و مشکل و کمبود و اینهایش را عفو کن. این جوری می شود. پس باید همت مان را بگماریم به اینکه از همه نیرو و توان و استعداد و ظرفیت استفاده کنیم. البته هر انسانی ضعفی دارد، مشکلی دارد، کمبودی دارد. اینها را هم به خدا محول کنیم، لیکن تلاش خودمان را بکنیم، از ظرفیت کم نگذاریم».
کافی است هر کدام آنها که منشأ اثری در کشور و در میان اصحاب انقلاب هستند، در باب این تقوا و مسئولیت شناسی و بسیج ظرفیت ها قدمی پیش بگذارند.
3- احساس استغنا و غرور و زیاده طلبی و از خود متشکر بودن، اسباب تفرقه و مایه انهدام هر سازمانی است. امام هادی علیه السلام فرمود: «هر کس از خود راضی باشد، خشم گیرندگان بر او زیاد خواهند شد». انحراف ها و تفرقه ها و فتنه ها نوعا سرچشمه ای از غرور و خودشیفتگی و تملق پذیری و نصیحت ناشنوی و توهم استغنا دارند.
خطر «بی معیار شدن» یا «اختراع و بدعت معیارهای جدید»، تهدید بزرگی بود که گریبان برخی یاران نهضت اسلامی را چه در صدر اسلام و چه در تاریخ انقلاب گرفت. سرنوشت جریان چپ اسلامی و راست های پیوسته به آنان در این باره به غایت عبرت آموز است، هر چند که باید توفیق اصلاح و توبه آنان را نیز از پروردگار مسئلت کرد. این ویروس و میکروب پرخطر را نباید بازتولید کرد یا محیط پرورش آن را مهیا ساخت.
متأسفانه در طول ماه های اخیر، بعضا نمونه هایی از گم شدگی معیارها یا غفلت از آنها در دولت و مجلس و دستگاه قضایی و رسانه ها و تریبون های اصولگرا مشاهده شده است. بی معیاری، آرپی جی یی است که برجک الفت و اتحاد در قالب سازمان را می پراند و ساز شومی است که آوای تفرقه و جدایی را می پراکند. وگرنه وفاداران به آرمان ها و ناظران دندان تیز گرگ های به کمین نشسته کجا می توانند گردی به دامان الفت و اتحاد و انسجام بنشانند تا چه رسد به اینکه پشت پا به اتحاد و سازمان بزنند؟
این روزها سالگرد فتنه و آشوبی است که جبهه استکبار به واسطه هماهنگی و همراهی جریان نفاق جدید در سال 1378 در تهران به راه انداخت همچنان که 10 سال بعد، آن خیانت بزرگ در ابعادی مهیب تر بازتولید شد. کدام انسان مؤمن و مسئولیت شناسی می تواند تلخی تهدیدها و لطماتی را که فتنه گران در دولت و مجلس اصلاحات علیه کشور و ملت و دیانت و امنیت برانگیختند از یاد ببرد یا کمین امروز جبهه استکبار و اپوزیسیون رنگارنگ و منافقین جدید برای زدن شبیخون و راه اندازی جنگ احزاب را ببیند و با این همه، خیال کند جنگ تمام شده و یک چند هم نوبت تقسیم غنایم یا گروکشی و قدرت افزایی و باندسازی و حزب بازی و رفتارهای بی پروا و غیرمسئولانه است؟!
مخاطب این سخن همان قدر که دولتمردان هستند، مجلسیان و اصحاب دستگاه قضایی و رسانه ها هم هستند. یدک کشیدن اسم اسلام و اصولگرایی، و رفتار به رسم سکولاریستی- دین جدا، و زندگی و عمل و سیاست جدا- مقصدی جز خواری و هلاکت و حسرت نخواهد داشت. ناشکری نعمت امنیت و اقتدار و عزت و آبرو، گرفتار کردن خود در مکر الهی و سنت هلاکت بار «املاء» و «استدراج» است. یکی از لوازم دامن چیدن از گفتار و رفتار اباحی، بازنگری همه صاحبان نفوذ و تأثیر در دفتر و حلقه اول مشاوران است. اعتماد به حلقه اول مشاوران و اطرافیان، نباید موجب ایزوله و کانالیزه شدن رجال شود تا خدای نکرده صرفا به تاتی کردن حسب هدایت حلقه بسته اطرافیان بپردازند و لاغیر. حلقه های مشورت را باید به جانب اهل انصاف و خرد و تقوا گشود تا هوای تازه تحلیل و اطلاعات در اتاق صاحب منصبان جاری شود وگرنه، گرفتاری در قالب های پیش ساخته ذهن و فسیل شدگی- چندان که در طول تاریخ انقلاب دیده ایم- حتمی است.
4- احیای جبهه متحد اصولگرایان، موجب خوشحالی و امیدواری دوستان، و رعب و ناامیدی دشمنان انقلاب خواهد بود. لازمه تقویت تقوای جمعی و کاهش تنش های فرساینده و افزایش هماهنگی ها، احیای سازمان وحدت بخش اصولگرایان است. جریان شکست خورده فتنه برخلاف هارت و پورت فراوان مبنی بر زیر سؤال بردن فرآیند انتخابات و ادعای عدم تجدید حضور در آن، با قدرت تمام به این عرصه بازخواهد گشت؛ چه برای نفوذ در حاکمیت و ضربه از درون یا دست کم کاهش سرعت پیشرفت نظام و چه برای تجدید فضای تشنج و اغتشاش. آنها از لجستیک کامل جبهه استکبار برخوردارند. طبیعتا نیروی جبهه اصحاب انقلاب به دو صورت می تواند هزینه شود؛ الف: به صورت منسجم در خدمت پیشرفت و حل معضلات کشور و مقابله با دشمنان.
ب: به شکل پراکنده و در تزاحم درونی میان نیروهای انقلابی و هم فرسایی. این نیرو سقف مشخصی دارد و هرچه بخشی از آن صرف مهار و مقابله نیروهای انقلاب با یکدیگر شود، به همان میزان از قدرت تمرکز و رصد و مقابله با جبهه دشمنان کاسته خواهد شد. بنابراین تجدید سازمان جبهه متحد اصولگرایان و حضور متمرکز در انتخابات، مسئولیتی خدشه ناپذیر است، هر چند که حلقه هایی از سر «کج فهمی» یا «نفوذزدگی» ساز مخالف بزنند.
بی تردید رویدادهای چند ماه گذشته به قدر کافی عبرت آموز است و 8 ماه باقی مانده از سال- سال «جهاد اقتصادی»- و فرصت موجود تا انتخابات را باید قدر شمرد، درحالی که بهار انقلاب های عربی هم ما را به همت و کار مضاعف فرامی خواند.
خراسان:جنگ پنهان نفت و خواب زمستانی ما
«جنگ پنهان نفت و خواب زمستانی ما»عنوان یادداشت روز روزنامهی خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که در ان میخوانید؛تاریخ معاصر منطقه و تحولات آن با نفت گره خورده است. استفاده از اهرم قیمت نفت برای تاثیرگذاری بر رقبا و حریفان منطقه ای و بین المللی همواره مورد نظر آمریکا و شرکای او بوده و طی ماه های اخیر و همزمان با گسترش موج بیداری ملت های منطقه که به نوعی رقبای منطقه ای و بین المللی را نیز با شفافیت بیشتری در مقابل یکدیگر قرار داده است شاهد استفاده جدی تری از سلاح نفت در این معادلات بوده ایم.تهدید صریح عربستان به توان جایگزینی نفت ایران و ارائه نفت ارزان به مشتریان عمده ایران، افزایش تولید بر خلاف مصوبه نشست اخیر اوپک و همچنین آزاد کردن ۶۰ میلیون بشکه از ذخایر کشورهای مصرف کننده (سازمان بین المللی انرژی) برای دومین بار در طول تاریخ فعالیت این سازمان یک بار دیگر ایران را به عنوان دومین فروشنده بزرگ نفت در اوپک در مقابل شرایطی قرار داده است که به نظر می رسد در صورت تداوم آن باید تمهید جدی برای آن اندیشیده شود.
استفاده از سلاح نفت توسط کشورهای مخالف ایران طی دوران پس از انقلاب مسبوق به سابقه است. سال ۶۳ درزمان جنگ تحمیلی هنگامی که ایران دست بالاتری در نبرد با عراق پیدا و دست به عملیات برون مرزی و تسخیر بندر استراتژیک «فاو» زد حامیان عرب رژیم عراق به رهبری عربستان وارد فاز جدیدی از مقابله با ایران شدند که بعدها به «جنگ قیمت ها» شهرت یافت. عربستان که در آن زمان بر اساس سهمیه تعیین شده خود روزانه 4.35 میلیون بشکه نفت تولید می کرد ناگهان تولید نفت خود را به ۶ میلیون بشکه در روز رساند که به شدت قیمت نفت را تحت تاثیر قرارداد تاثیر اصلی جنگ قیمت ها در تیرماه ۶۵ خود را نشان داد و قیمت نفت برنت دریای شمال را به بشکه ای0 8.5 دلار، قیمت نفت خام دبی را به 6.75 و قیمت نفت ایران را که عمدتا در بازار غیررسمی و تک محموله به فروش می رفت به بشکه ای ۵ دلار رساند تا جایی که برخی مسئولان در آن برهه اعلام کردند: «تولید نفت دیگر صرفه اقتصادی ندارد». فشار سیاسی بر خریداران نفت ایران از جمله ژاپن با دادن تخفیف های زیاد به آن ها از دیگر ابعاد جنگ قیمت ها بود.این که کاهش فاحش درآمد نفتی ایران در آن سال ها تاثیرات جدی بر تصمیم های مسئولان و همچنین نحوه اداره کشور داشت امری بدیهی است که در لابه لای اسناد و خاطرات مسئولان به خوبی مشهود است.
اما آن چه در این میان مورد نظر می باشد نه نشان دادن توان طرف مقابل و به ویژه عربستان برای اعمال فشار بر ایران که البته همچون نشست اخیر اوپک می توان با یارگیری و تمرکز بر روی تولیدکنندگانی چون ونزوئلا و عراق که سیاست های نسبتا مستقلی دارند بر آن فائق آمد نیست بلکه هشدار و زنهاری به مسئولان برای اتخاذ تدابیر و تمهیدات جدی در این عرصه است. اخبار موجود حاکی از ورود غرب و برخی متحدان منطقه ای آن ها همچون عربستان به تکرار استفاده از سلاح نفت علیه ایران است.
این که عربستان برای دومین ماه متوالی نفت بیشتری را به مشتریان آسیایی خود که در میان آن ها مشتریان عمده نفت ایران یعنی چین و هند که ۵۰درصد نفت صادراتی ایران را می خرند قرار دارند پیشنهاد داده است که براساس اخبار غیررسمی این پیشنهاد با قیمت هایی پایین تر و حتی واردات کالا از این کشورها به جای پول نفت همراه بوده است نشان می دهد که ریاض به طور مشخص اکنون سیاست افزایش صادرات به بازارهای سنتی نفت خام ایران و همچنین عرضه قیمت های کمتر نفت صادراتی به خریداران و قبول بیشتر کالا از آن کشورها را در پیش گرفته است.
استفاده مصرف کنندگان نفت که در راس آن ها آمریکا قرار دارد از ذخایر استراتژیک خود برای دومین بار طی سال های اخیر با صدور ۶۰میلیون بشکه نفت به بازار نیز گرچه دلایل اقتصادی جدی از سوی این کشورها برای کاهش قیمت نفت دارد اما پرواضح است که هرگونه تاثیر بر قیمت های نفت بر سیاست های کشورهایی که درآمد عمده خود را از این راه کسب می کنند تاثیر خواهد داشت.
آرزوی بلندمدت آمریکا حذف ایران از بازار مبادلات نفت می باشد اما چنین موضوعی در شرایط فعلی نه در شورای امنیت تایید می شود و نه بازار نفت آن را می پذیرد وتحمل می کند،لذا آمریکا و شرکای او سعی می کنند به آرامی به سمت حذف نفت ایران از بازار مبادلات نفتی حرکت کنند و در این راستا از طریق تحریم های منع سرمایه گذاری خارجی، منع داد وستد مالی بانکی بین المللی و حمل و نقل بین المللی کالا بیشترین تاثیرگذاری را بر دو بخش تولید نفت خام ایران وفروش آن بگذارند.در این میان متاسفانه شاهد بی ثباتی در مدیریت های کلان صنعت نفت هستیم و این وزارتخانه مهم و استراتژیک حداقل چند ماهی است که بدون وزیر و با سرپرست اداره می شود و هنوز چشم انداز وجود یا ادغام این وزارتخانه نیز چندان روشن نیست.
اساسنامه شرکت ملی نفت پس از سال ها بلاتکلیفی همچنان وضعیت مشخصی ندارد، تزریق گاز به چاه های نفتی که یکی از کارهای ضروری برای حفظ و افزایش سطح تولید می باشد براساس برخی آمارها در وضعیتی ۵۰درصدی سیر می کند و سرمایه گذاری برای توسعه زیرساخت های فنی صنعت نفت و گاز نیز با اما و اگرهایی روبه رو است که به طور مثال اخیرا براساس گزارش دیوان محاسبات اعتبارهای درنظرگرفته شده برای توسعه پارس جنوبی به محل دیگری درنظرگرفته شده است.
اگر چه قیمت فعلی نفت ( در حدود ۱۰۰دلار) همچنان ۲۰ دلار بالاتر از محاسبه قیمتی است که دولت در لایحه بودجه سالانه خود برای هر بشکه نفت در نظر گرفته است اما از ابتدای سال جاری قیمت های نفت در بازارهای جهانی از ۱۳۷ دلار درهر بشکه به حدود ۱۰۰ دلار کاهش یافته است که در صورت ادامه کاهش تبعاتی خواهد داشت. مجموع این شرایط نشان می دهد که درکوتاه مدت باید تمهیدات جدی برای مقابله با این روند در پیش گرفته شود.در بلند مدت نیز با توجه به تاکیدات برنامه چشم انداز توسعه وابستگی درآمدی کشور به نفت را قطع یا به حداقل کاهش داد.
جمهوری اسلامی:آیا این یک خطر نیست؟!
«آیا این یک خطر نیست؟!»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ملاحظه اخبار منتشر شده در هفته گذشته نشان میدهد در کشور ما این روزها اقتصاد و سیاست هر کدام بدون توجه به دیگری راهی را در پیش گرفتهاند که معلوم نیست به کجا منتهی خواهد شد. مشکل اساسی این روش اینست که هیچیک از این دو، دغدغه مردم را ندارند و دراین میان این مردم هستند که سرشان بیکلاه میماند.
سیاستمداران این روزها سرگرم متهم کردن همدیگر به قاچاق کالا، جمعآوری ثروت، جاسوسی برای موساد، عمله فراماسونری بودن، مجاز نبودن برای حضور در انتخابات، فقدان شایستگی برای فعالیت سیاسی، همکاری با جریان انحرافی، خروج از عدالت، بیبصیرتی، تولید خطرهائی بزرگتر از خطرهای گذشته، توسل به شعارهای تبلیغاتی، سطحینگری و برخوردهای غیرعلمی، فرصتطلبی، موج سواری و تلاش برای انحصارطلبی و اقتدارگرائی هستند. اینها همه نسبتهائی هستند که در چند روز گذشته میان فعالان سیاسی و مسئولان رد و بدل شده و در خروجیهای خبرگزاریها و رسانههای مجازی و مکتوب قابل مشاهده هستند و حتی بخشی از آنها در رسانه ملی نیز انعکاس داشته است.
صاحبنظران، این جنگ تبلیغاتی را یک نبرد زودهنگام برای انتخابات مجلس میدانند، جنگی که میان عناصر یک جناح در گرفته و چون این همان جناحی است که خود را اصولگرا میداند و قدرت را نیز در دست دارد چارهای جز این نیست که گفته شود این یک جنگ قدرت است. تصاحب کرسیهای مجلس برای فعالان سیاسی مهم است اما نه آنقدر که به قیمت تهمت و دروغ و چوب حراج زدن به حیثیت همدیگر تمام شود. این روش، حتی در نظامهای سیاسی غیردینی محکوم ومذموم است چه رسد به یک نظام دینی آنهم دین اسلام و مکتب اهل البیت علیهم السلام که مبتنی بر اخلاق و کرامت انسانی است.
در بخش اقتصادی هم خبرهای تازه منتشر شده اینها هستند: افزایش 13 درصدی قیمت سیمان برای دومین بار در 6 سال اخیر، ابهام در تصمیمات جدید یارانه شیر، خداحافظ شیر یارانهای! افزایش تعرفه شکر در آستانه ماه مبارک رمضان، و خبری که منتشر نشد اما در عمل به زندگی مردم وارد شد اینست که بستهبندیهای شیر، ماست، پنیر، آبمیوه و... گاهی نصف و گاهی یک سوم خالی به خریداران تحویل میشوند تا طبق یک توافق اعلام نشده، جبران افزایش بهای تمام شده برای تولیدکننده در شرایط عدم امکان افزایش قیمت به دلیل اجرای قانون هدفمندی یارانهها میسر گردد. نتیجه این شده است که مردم از یکطرف با گرانیهای سرسامآور مواجهند و از طرف دیگر با مشاهده کمفروشیها آیه شریفه "ویل للمطففین" را زمزمه میکنند و در این میان، رئیس مجمع عالی واردات میگوید: "قیمتها را کاهش میدهیم اگر دولت دست از قیمتگذاری بردارد" (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 15تیر 90 صفحه 15)
به همین چند قلم خبر و اظهارنظر سیاسی و اقتصادی اکتفا میکنیم و وارد مباحث مهمتری از قبیل این گفتههای رئیسجمهور که در ایران هیچ خانواده فقیری وجود ندارد و به هر خانواده 1000متر زمین واگذار میکنیم! و اظهارات فرمانده کل سپاه پاسداران که درباره همه مقولات از سیاسی و اجتماعی گرفته تا اقتصادی و فرهنگی و هنری و انتخابات و... اظهارنظر میکند، نمیشویم که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. اگر فقط به همان چند قلم اظهارنظر سیاسی و اقتصادی که رسانهای هم شدهاند اکتفا کنیم و با توجه به آنها بخواهیم شرایط امروز جامعه را ارزیابی نمائیم، قطعا به این نتیجه خواهم رسید که جامعه ما، در سطح فعالان سیاسی و مسئولان اجرائی دچار مشکلات حادی است که هر چه زودتر باید حل شود.
مسئولان و فعالان سیاسی باید به این واقعیت توجه کنند که برای انجام موفق انتخابات مجلس و هر اقدام دیگری به حضور مردم در صحنه و پای صندوقهای رأی نیاز دارند. این حضور فقط در صورتی تأمین خواهد شد که شما را در حال تلاش و خدمت ببینند نه منازعات و مناقشات بیحاصل. این را بدانید که آنچه شما میگوئید و به همدیگر نسبت میدهید، برای مردم آب و نان نمیشود. کار اول شما تأمین رفاه و معاش مردم است و بعد از آن نوبت به بقیه امور میرسد. اگر معاش مردم تأمین نباشد، فرصتی برای شما باقی نمیماند که بتوانید به سایر امور جامعه، چه مادی و چه معنوی، بپردازید که فرمودهاند "من لامعاش له لامعادله".
توصیه ما به مسئولان اینست که از دایره تنگی که خود را در آن محصور کردهاند خارج شوند و به میان مردم بروند و حرفهای مردم را بدون سانسور بشنوند تا بتوانند از شرایط امروز جامعه ارزیابی درستی داشته باشند. به آنچه بله قربانگوها به شما گزارش میدهند اکتفا نکنید و از محدوده گزارشهای از صافی گذشته عبور کنید تا به واقعیتهای جامعه برسید. مصاحبههای گزینشی رسانه ملی نیز شما را قانع و راضی نکند. مردم حرفهای زیادی دارند که به گوش شما نمیرسد. همان مردمی که به نظام جمهوری اسلامی وفا دارند و برای حفاظت از آن آماده هرگونه فداکاری نیز هستند، از وعدههای نادرست، از گرانیهای لجام گسیخته و از فقر و بیکاری و بیعدالتی ناراحت و ناراضی هستند.
این نظام با پشتوانه مردم تأسیس شد و تا امروز ماند و رشد کرد و از این پس نیز برای ماندن و قویتر شدن به همین مردم نیازمند است. اعتماد مردم را نمیتوان با دعواهای سیاسی و همدیگر را از میدان خارج کردن حفظ کرد. برای برخورد با عناصر فاسد و منحرف، قانون و راهکار عملی وجود دارد وتوسل به سخنرانی و شعار دادن و تبلیغات، راهی انحرافی است که فقط میتواند به اعتماد مردم خدشه وارد کند. اگر اینها را انتقاد میدانید، چرا آنرا انحصاری کردهاید؟ برای عموم مردم هم این امکان را فراهم بیاورید تا حرفهایشان را بزنند و به عملکردها انتقاد کنند.
برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی، راه درست این نیست که مردم خاموش باشند و مسئولان سخنرانی کنند، بهترین راه اینست که مردم بگویند و مسئولان گوش باشند. اگر با گوش جان به حرف دل مردم گوش کنید به این واقعیت خواهید رسید که مردم از دعواهای سیاسی و فشارهای اقتصادی خسته شدهاند. آیا این، یک خطر نیست؟!
رسالت:واکاوی فتنه 78
«واکاوی فتنه 78»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛تحلیل ابعاد مختلف حادثه کوی دانشگاه در سال 1378 به عنوان اولین فتنه سازماندهی شده ای که پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) صورت می گرفت از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی حاوی نکات در خور توجهی است که در این مجال بدان خواهیم پرداخت.
چند روز بعد از حوادث 18 تیر 1378 آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعه تهران که به امامت ایشان اقامه شد از حوادث کوی دانشگاه در کشور تحت عنوان فتنه یاد کردند که تنها راه خاموش شدن آن روشنگری است. ایشان با اشاره به اظهارات رئیس سازمان جاسوسی کشورآمریکا که: در سال 1999 - یعنی همین سال جاری مسیحی - در ایران انتظار حوادثی را داریم که در این بیست سال گذشته - یعنی از اوّل انقلاب تاکنون - بیسابقه است! تاکید کردند: "صهیونیستها، آمریکاییها و مراکز اصلی قدرت، در فکر حوادثی در ایران هستند و قرار است حوادثی اتّفاق بیفتد."( 8/5/1378)
مقام معظم رهبری سلسله حوادث آن سال در کشور را به یکدیگر مرتبط دانستند که از یک اتاق فکر فرماندهی میشد. این سلسله اتفاقات عبارت بودند از:
الف) تدارک شبکه جنگ روانی علیه ایران و نظام اسلامی در سطح تبلیغات جهانی
ب) تشویق توسری خوردههای سیاسی - بالاتر از ورشکستهها – به بازگشت به میدان
ج) تفتین بین جریانهای سیاسی داخلی
د) قتلهای مشکوک و تضعیف وزارت اطلاعات
ه) شایعه اختلاف بین مسئولان طراز اوّل کشور
و) تهمت زدن و از کار انداختن سپاه پاسداران، بسیج، قوه قضائیه، نیروی انتظامی، صدا و سیما و…
ز) تقویت شبکههای جاسوسی در داخل کشور
ح) حادثه کوی دانشگاه تهران
ایشان هدف دشمن را در این حوادث هدف گرفتن مسئله امنیت ملی در کشور دانستند که در این بین دانشجویان دستمایه این توطئه قرار گرفتند و مظلوم واقع شدند. مقام معظم رهبری در توصیه به برخی جریانات سیاسی نیز فرمودند:" این بدحالتی است که انسان ببیند در داخل خطوط سیاسی، با خطّ مقابل خودشان خصمانه رفتار کنند؛ اما مرزهای خودشان را به روی دشمن باز بگذارند! من این را نمیپسندم؛ این را ملت نمیپسندد؛ به جرأت میتوانم بگویم که این را خدا هم نمیپسندد."
در واقع یکی دیگر از شباهتهای حادثه 18 تیر با حوادث مرتبط با انتخابات دهم ریاست جمهوری حمایت همان نیروهای تندرو جریان دوم خرداد که آن موقع در وزارت کشور و مجلس حضور داشتند از اغتشاشات البته با فاصله 10 سال بود.
به هر حال همانگونه که ذکر شد نمی توان نقش دولت اصلاحات را در آفرینش اغتشاشات 18 تیر 78 نادیده و ایجاد یک محیط خصمانه و آنتاگونیستی در کشور نادیده انگاشت. یکی از شعارهای مهم اصلاح طلبان پس از دوم خرداد توسعه سیاسی و جامعه مدنی بود.
این رویکرد جریان حاکم موجب باز شدن فضای مطبوعاتی و فرهنگی کشور شد که در دوران هاشمی رفسنجانی محدود تر بود. در همین دوران موضوع ایران به شکل متفاوتی از گذشته روی میز دولت آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی قرار گرفت. در این مقطع پروژه براندازی نرم که مدیریت آن در خارج از مرزها بود به شکل جدیتر دنبال شد. بنیادها و مراکز آمریکایی از نیمه دوم دهه 90 به طور جدی به موضوع برنامه ایران پرداختند و این دقیقا سالهایی بود که دوم خردادیها قدرت را در کشور به دست گرفتند . در واقع شعارها و عملکرد برخی دوم خردادیها فضا را برای تحرک بیشتر این دست نهادهای آمریکایی مساعد کرده بود.
«ایلینا روزلهتین»، عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا در جمع مراسم راهپیمایی منافقین در 31 خرداد 1378 اعلام کرده بود: «تنها راه حل باقیمانده برای تغییر در ایران، تغییر حکومت مذهبی است. شما هدفی درست، یعنی سرنگونی حکومت اسلامی را دنبال میکنید.» و «گری هاکرمن» سخنران دیگر این مراسم خاطرنشان کرد: «زمان آن فرا رسیده که وزارت خارجه آمریکا با حمایت مستقیم از نهضت ملی ایران، سرنگونی حکومت اسلامی را پیگیری کند.» با توجه به تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مراکزی که مورد توجه دشمن قرار گرفت دانشگاهها و مطبوعات بود. بنیادها و مراکز علمی آمریکایی در قالب اعطای بورسها وفرصتهای تحقیقاتی ، کنفرانسهای علمی ، نشریات معتبر جهانی و ... سعی در جذب نخبگان دانشگاهی و مطبوعاتی داشتند. یکی از کانونهایی که به طور رسمی از سوی کنگره امریکا مأمور اجرای پروژه دموکراسیسازی در ایران شده "بنیاد کمک ملی برای دموکراسی" است.
در بخش چهارم لایحه قانون حمایت و آزادی ایران به نام کمک به حمایت از گذر به دموکراسی در ایران از بنیاد کمک ملی برای دموکراسی در کنار طرح مشارکت خاورمیانه به عنوان بازوی اجرایی این گذار نام برده شده و برای این کار بودجه تخصیص داده شد. در بانک اطلاعات پروژههای این بنیاد، اطلاعات مربوط به 22 پروژه مرتبط با ایران ارائه شده است که نشان میدهد از سال 1991، تحت عناوین مختلف از جمله حقوقبشر (جوانان، آموزش، رسانهها و انتشارات و غیره)، حقوق کارگران و زنان به انجام مأموریت خود از سوی کنگره و سیا مشغول بوده است. یکی دیگر از مراکزی که در پروژه براندازی نرم در ایران سهیم است "بنیاد دفاع از دموکراسی (خانه آزادی)"این بنیاد در سال 1941 با هدف تقویت ارزشهای آمریکایی در داخل و خارج از کشور و در واکنش به نازیسم تشکیل شد.
یکی از نقاط مشترک و منفی برخی مطبوعات داخلی اما در این دوره تبلیغ حرکت نظام به سوی فروپاشی ـ به تقلید از فروپاشی شورویـ بود. وضعیت کتاب، فیلم، موسیقی، تئاتر و... اسفناک تر از سایر بخشها بود. رمانهای منحرف، فیلمهای گیشه محور و هنجارشکن، موسیقیهای غنایی، تئاترهای مبتذل و... موجبات نوعی آنومی فرهنگی و ناهنجاری اجتماعی را در کشور پدید آورد.
مقام رهبری بارها نسبت به وضعیت خاص فرهنگی کشور به وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین سایر نهادهای فرهنگی تذکر میداد. مقام معظم رهبری ضمن انتقاد شدید از وضع مطبوعات،گفت: «بعضی از مطبوعات پایگاه دشمن شده اند. مطبوعاتی پیدا میشوند که همه همتشان، تشویش افکار عمومی وایجاد بدبینی به نظام است. 10 تا 15 روزنامه گویا از یک مرکز هدایت میشوند؛ تیترهایی میزنند که هر کس نگاه کند، فکر میکند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در جوانان میمیرانند، روح اعتماد به مسئولان را در مردم تضعیف میکنند... نهادهای رسمی را تضعیف میکنند... مطبوعات غربی هم اینگونه نیستند، این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است.»( کیهان، 1 اردیبهشت 1379) بررسی محتوایی برخی نشریات از سال 76 ـ79، بیانگر آن است که این مطبوعات ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ به عنوان مجری بخشی از برنامه براندازی نرم بر محورهای ذیل تأکید داشتند: تضعیف نهادهای قضائی، امنیتی و قانونی نظام؛ فروپاشی نظام؛ اشاعه و ترویج تهاجم فرهنگی؛ تبلیغ و ترویج جدایی دین از سیاست؛ تاکید بر شکاف جمهوریت- اسلامیت، نهادهای انتخابی- انتصابی و مدرنیته و اسلام؛ اشاعه فرهنگ غربی و لیبرالیستی؛ نفی تمام دستاوردهای ملت ایران (بویژه حماسه دفاع مقدس)؛ تطهیر دشمنان داخلی و خارجی کشور؛ ایجاد بحران و تشنّج در جامعه؛ تخریب چهره نظام جمهوری اسلامی در افکار عمومی؛ تبلیغ مستمر این موضوع که نمی گذارند دولت کار کند؛ سازماندهی حملات مکرر و پی درپی بر ضد قانون اساسی و تضعیف مشروعیت و مقبولیت آن؛ رفراندوم قانون اساسی در جهت حذف اسلامیت؛ دامن زدن به بی بندوباری اجتماعی تحت عنوان آزادی؛ تحریک اقوام و مذاهب و اشاعه تجزیه طلبی؛ برنامه ریزی برای افزایش و تعمیق فاصله میان نسل انقلاب ونسل جدید و... .( اصلاحات و فروپاشی، ص91 ـ 93.)
این روزنامهها که در آن دوره موسوم به روزنامههای زنجیرهای بودند ضمن نمایندگی از یک جریان خاص که تحت لوای جبهه اصلاحات غنوده بود یک پیام را در قالبهای مختلف منتشر میکردند. فتنه 78 اما با بصیرت ملت ایران تحت هدایت رهبری معظم انقلاب ناکام ماند و سر فتنه گران داخلی و خارجی به سنگ خورد. این فتنه در سال 1388 نیز با ابعاد پیچیده تری دنبال شد اما بار دیگر در برابر هوشمندی ملت ایران زمین گیر شد. این بصیرت عمومی نظام اسلامی را واکسینه کرده است و ان شاء الله آن را در برابر توطئه های دشمن که روز به روز از الگوی پیچیده تری پیروی می کنند مصون نگه خواهد داشت.
مردم سالاری:جریان انحرافی یا پدیده انحرافی؟
«جریان انحرافی یا پدیده انحرافی؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالایر به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در ان میخوانید؛این روزها در رسانه ها، تریبون ها، نمازجمعه ها، مقاله ها، سخنرانی ها، در سخنان افراد عادی جامعه و... از جریانی به نام « جریان انحرافی» سخن گفته می شود و همه هم فهمیده اند که منظور از جریان انحرافی، رفتار و گفتار و کردار و اندیشه نزدیکترین حلقه افراد اطراف رئیس جمهور است که طیف ها و حواشی فراوان را با خود همراه دارد، تا آنجا که رئیس جمهور در اعتراض به این اظهارات و برخوردهای صورت گرفته و محتمل، خط قرمز تعیین کرد و معاون اجرایی رئیس جمهور هم که خود نیز در خط اول اتهامات هست بیانیه ای صادر کرد و اتهامات متوجه خود را تکذیب کرد و فردی را هم به عنوان مدیر کل روابط عمومی معاونت اجرایی منصوب کرد که احتمالا فعال تر به هدایت افکار عمومی بپردازد.
نگارنده در این نوشتار قصد مرور یا تفسیر و تحلیل رویدادها را ندارد، بلکه بر آن است تا اثبات کند آنچه که جریان انحرافی اش می نامند، با همراهی و کمک مخالفین امروزی اش، دوران جریانی را پشت سر گذاشته و به پدیده تبدیل شده است و باید با شاخص های پدیده شناسی معرفی شود، نه با شاخص های جریان !
ابتدا اجازه دهید مفاهیم « خط»، «جریان» و «پدیده» را به اختصار مرور کنیم و پس از آن مطلب را پی بگیریم.
«خط»: شعار یا شعارهایی است در یک گروه که در همان گروه مخالف نداشته باشد.
«جریان»: ایجاد مخالف یا خصم در گروه را جریان می نامند.
«پدیده»: وقتی یک جریان رشد کرد و به نوعی از انحا در حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه یا گروه تاثیر گذار شد ، به پدیده تبدیل شده است.
اگر جریانی انحرافی به پدیده تبدیل شده باشد، مخالفت و مواجهه جریانی با آن، نه تنها چاره نمی کند، که آنرا تقویت هم می کند. «پدیده» را با «پدیده» می توان چاره کرد ، نه با جریان و شعار ( خط ).
انقلاب اسلامی ایران و نظام برآمده از آن به عنوان یک پدیده جهانی و تاریخی و میراث بزرگ رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) مراحل خط، جریان و پدیده شدن خود را به رهبری ایشان طی کرد و حکومت ساز شد. در مقابل آن خطوط متعدد سربرآوردند و برخی به جریان تبدیل شدند و قبل از آنکه پدیده شوند، عمدتا در پدیده انقلاب حل شدند یا از میان رفتند. در داخل پدیده انقلاب خط هایی مثل «روحانیت مبارز» و «روحانیون مبارز» شکل گرفتند و در داخل آنها جریان هایی با نام های «اصول گرایان » و «اصلاح طلبان» که هر کدام چندین حزب و گروه سیاسی، اجتماعی را درون خود داشتند، محاط در پدیده نظام جمهوری اسلامی ایران ، هویت تعریف شده ای یافتند و به پدیده تبدیل شدند.
عنی در حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، محاط در اصل نظام توفیق یافتند و سامان سیاسی مقتدری را پایه گذاری کردند، که اگر ادامه می یافت، رقابت قانونمند و اصولی آنان، هم جامعه را به جلو می برد و هم رفاه، آسایش، امنیت و اداره مطلوب جامعه را به دنبال داشت. برای اثبات ادعایم، شما را دعوت می کنم اخبار انتخابات سال 76 را از آرشیوها بیرون بکشید و باز خوانی کنید و پذیرش شکوهمند شکست (و نه شکست شکوهمند) اصول گرایان از اصلاح طلبان و تبریک شجاعانه نامزد اصول گرایان در میانه روز انتخابات به نامزد برنده اصلاح طلبان و همکاری مثال زدنی دو جناح در ادامه اداره کشور را ملاحظه و باز خوانی کنید. در ادامه راه و در سال 1382 و 1383 اندکی قبل از پایان دوره ریاست جمهوری هشتم، از درون خط اصول گرایان، گروهی با نام «آباد گران» با تغییر در برخی از شعارهای آن خط، سر برآورد و به سرعت به یک جریان تبدیل شد.
این جریان در انتخابات شوراهای اسلامی شهر تهران به هویت سازی جریانی پرداخت تا همه را متوجه کند که جریان اصول گرایان به دو جریان تبدیل شده است، اما هنوز حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی جامعه تحت تاثیر همان دو پدیده اصولگرایان و اصلاح طلبان بود و این جریان تنها در حیات اقتصادی جامعه اندکی تاثیرگذار شد.
این جریان در انتخابات ریاست جمهوری نهم این فاصله را با جریان اصول گرایی به حداکثر ممکن رساند و نامزدی جداگانه از ائتلاف اصولگرایان را وارد صحنه کرد و آیت الله هاشمی رفسنجانی که اصولگرایان سعی کرده بودند چنین وانمود کنند که او را از خود می دانند، جدای از دو جریان اصول گرایی و مستقل از دو پدیده ذکر شده وارد انتخابات شد که خود حدیث مفصل دارد و موضوع بحث ما نیست. بالاخره با حوادثی که نیک می دانید و می دانیم، نامزد جریان آبادگران به ریاست جمهوری نهم رسید و «اصول گرایان » برای آنکه این انشعاب را رسمیت ندهند یا به هر علت دیگر، از جمله امیدوار بودن به در اختیار گرفتن آن، به سرعت از همه مواضع مغایر با این جریان به ظاهر دست بر داشتند و خود با آن همراه شدند و چنین وانمود کردند که این «اصول گرایانند» که در انتخابات پیروز شده اند، اما جریان پیروز در عمل راه خود را می رفت و.... . مهندس باهنر در هفته گذشته در مصاحبه ای که انعکاس گسترده ای در رسانه ها و سایت ها داشت نا گفته های شش ساله ای را گفت که موید این مطلب است و مراجعه به مصاحبه ایشان، بر تفسیر من صحه می گذارد.
اصرار دارم که این اظهاراتم را تفسیر بنامم و نه تحلیل، زیرا تفسیر استنتاج منطقی از واقعیات است بدون دخیل کردن ذهنیات و تحلیل نتیجه بر آمده از واقعیات و ذهنیات تحلیل گر است. به همین جهت می توان با تحلیل مخالف بود ولی مخالفت با تفسیر نیاز به حجت دارد. اگر سیر حوادث و رویدادهای مرتبط با دوره های ریاست جمهوری نهم و دهم و مجلس هشتم را دنبال کنیم به این واقعیت می رسیم که جریان بر آمده از «اصول گرایان» بالاخره والد خود یعنی آبادگران را نیز جا گذاشت و از اواخر دوره ریاست جمهوری نهم و آغاز دوره ریاست جمهوری دهم خود به پدیده تبدیل شد و خارج از اراده و آرمان های « اصول گرایان» و « آباد گران» بر آن است که دو پدیده «اصول گرایان» و «اصلاح طلبان» را از پدیده به جریان هایی کم جان و کم رمق تبدیل کند و سپس در یک فرصت مناسب به حذف کامل آنها و سپردنشان به تاریخ همت گمارد.
بسیاری از دلسوزان و دلسوختگان و همراهان آزمون پس داده انقلاب و نظام از سال ها قبل این معنا و خطر را به گونه های مختلف فریاد زدند و برای فریادشان هزینه هایی را هم پرداحت کردند اما تاثیری نکرد تا این که خود این پدیده با آهنگ حرکت از محاط بودن در نظام، به محیط شدن بر آن کم آورد و خود به راستی آزمایی هشدار های مکرر اصلاح طلبان و آیت الله هاشمی رفسنجانی تبدیل شد و اکنون نوعی وفاق نا نوشته برای مهار این پدیده حاصل آمده است .
اما نکته ای که از این شرح انتظار دارم و روشنگری ای که به آن متعهدم این است: نگاه «جریانی» به این پدیده و مقابله با آن با جریان هایی که گاه یک نفرند و ناشناخته یا مشکوک، چاره کار نیست و برخی از روش های مقابله نه تنها کاری از پیش نمی برد که به تقویت آن نیز منجر می شود و منجر شده است، نظیر نوع مقابله یکی از مداحان معروف که قبلا همراه و مدافع قسم خورده ا نحرافیون بود و اینک به مخالفت پرداخته است.
تلاش برای مشابه سازی این پدیده با جریان های اوایل انقلاب یا جریان پس از انتخابات سال 88 و تلاش تاسف بار برخی از اصول گرایان برای پیوند زدن این پدیده با حوادث و مطالبات اصلاح طلبان و...، دانسته یا نادانسته حرکت ناشیانه ای است در جهت تقویت این پدیده و مصون سازی آن و شاید هم از درون خود این پدیده با سند سازی ها، برنامه ریزی شده و هدایت می شود. باید هوشیار بود و هوشمندانه بر خورد کرد.
تهران امروز:آیا راهی هست؟
«آیا راهی هست؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم افشین زمانی است که در آن میخوانید؛سخنان مصطفی پور محمدی رئیس سازمان بازرسی درباره مساوی دانستن به کار گیری امکانات بیت المال برای انتخابات با اختلاس ، بار دیگر نگاهها را متوجه چگونگی ممانعت از استفاده حزبی و جناحی از بیت المال برای انتخابات معطوف کرده است. بخصوص که به زمان برگزاری هر انتخاباتی نزدیک می شویم این موضوع هم با شور و حرارت بیشتری مطرح شده و پس از پایان انتخابات هم به فراموشی سپرده می شود.
دلایل اینکه چرا فقط در آستانه هر انتخاباتی به فکر تعیین خطوط ممنوعه برای استفاده از امکانات عمومی در انتخابات می افتیم و پس از آن به دست فراموشی سپرده می شود به اشکالات ساختاری بر می گردد که در نظام تبلیغاتی انتخابات وجود دارد و تا زمانیکه این اشکالات ساختاری رفع نشود همیشه هم باید شاهد امر و نهیهای مسئولان مختلف درباره ممنوعیت استفاده از امکانات عمومی در انتخابات باشیم.
نگاهی به تجارب سایر کشورها نشان می دهد که کاندیداهای مختلف و جریانات و احزاب سیاسی که وارد انتخابات می شوند، موظف هستند میزان منابع مالی را که برای انتخابات هزینه میکنند ، معلوم کنند و در عین حال منبع تامین مالی این هزینهها را هم مشخص کنند. حتی قانون سفت و سخت تری وجود دارد مبنی بر اینکه کاندیداها مجاز نیستند بیشتر از حد معینی از افراد یا موسسات و شرکتهای مختلف کمک انتخاباتی دریافت کنند تا مبادا اگر کاندیدای یادشده در انتخابات پیروز شد به نوعی خود را مدیون کمک فلان فرد یا شرکت یا موسسه بداند. در ایران اگر چه برخی قوانین برای دور نگه داشتن احزاب و کاندیداهای انتخاباتی از استفاده از بیت المال برای به کارگیری در تبلیغات انتخاباتی وجود دارد اما نگاهی به این قوانین نشان می دهد که از بازدارندگی لازم برخوردار نیستند و...
ابتکار:صورت بندی سیاسی دقیقه 90 در انتخابات 90!
«صورت بندی سیاسی دقیقه 90 در انتخابات 90!»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛مدتی است بر سوت آغاز رقابت انتخابات مجلس دوره نهم دمیده شده است. جناحها در ابتدای این رقابت حساس، در حال سبک و سنگینکردن وضعیت خود و رقیب احتمالی هستند.
صورتبندی و آرایش جریانات با توجه به سیالبودن وضعیت سیاسی قدری مشکل است. مجلس شورای اسلامی در هشت دوره گذشته، برخلاف دیگر قوا، هیچگاه یکدست و خالی از حضور رقیب نگشته است. مجلس اول و دوم باوجود حضور اکثریت نیروهای ارزشی، از اقلیتهای ملیمذهبی خالی نبود.
مجالس سوم به بعد، بهصورت متناوب، بین دو جریان اصلی کشور (راست و چپ) بهشکل اکثریت و اقلیت دستبهدست میشد. چنانچه اکثریت چپ مجالس دوره سوم و چهارم و ششم، مانع حضور قدرتمند اقلیت راست نشد و از طرفی اکثریت راست مجالس دوره پنجم و هفتم و هشتم، مانع قدرتنمایی اقلیت چپ این دورهها نگردید. بنابراین تریبون مجلس پژواک صداهای مختلف جامعه بود؛ به همین جهت میتوان مجلس را نماد مردمسالاری نام نهاد.
انتخابات مجلس فرصتی برای شفافسازی جریانهای سیاسی و وزنکشی گروههاست. با نگاهی به صورتبندی رقابتهای انتخاباتی مجلس بهخوبی مشخص میشود که آرایش نهایی همواره در دقیقه نود رقم خورده است. محور فعالیت سیاسی را در سال 76 سه تشکل عمده عهدهدار بودند.
1. جریان چپ و کارگزاران سازندگی با محوریت مجمع روحانیون مبارز؛
2. تشکلهای راست با محوریت جامعه روحانیت مبارز؛
3. جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب با حمایت از آقای ریشهری.
انتخاباتهای بعد از دومخرداد76 با دو قطب دومخردادیها و جریان راست ادامه یافت؛ اما در فاصله سالهای 82 و انتخابات ریاستجمهوری نهم تا انتخابات مجلس هشتم، آرایش سیاسی گروهها مجدداً سهقطبی شد.
یک قطب رقابتها را دومخردادیها تشکیل میدادند که با سه نامزد وارد کارزار شدند: هاشمیرفسنجانی از سوی کارگزاران سازندگی و بخشی از مجمع روحانیون مبارز و جمعی از جامعه روحانیت مبارز حمایت میشد. دکتر معین که حامیانش حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب و تحکیم وحدت بودند. مهدی کروبی که نمایندگان اصلاحطلب مجلس و بخش دیگری از مجمع روحانیون مبارز به حمایت از وی پرداختند.
قطب دیگر، جریان اصولگرا بود که آن نیز با سه نامزد به میدان آمد: دکتر علی لاریجانی که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب از او حمایت میکرد. دکتر قالیباف که اصولگرایان مجلس و جمعیت ایثارگران مشوقان اصلی وی بودند. دکتر رضایی از سوی جریان وفاق و کارآمدی مجلس حمایت میشد.
اما قطب سوم که دکتر احمدینژاد نامزد آن بود، در ابتدا در قالب شورای هماهنگی نیروهای انقلاب خود را معرفی کرد؛ ولی بهمرور ترجیح داد تا با تکیه بر بدنه اجتماعی اصولگرایان راه خود را جدا سازد.
اگرچه رقابتها در مرحله دوم دوقطبی شد؛ اما تکثر ایجادشده به ادبیات سیاسی راه پیدا کرد. با این اوضاع انتخابات مجلس هشتم نیز سهقطبی شد. اصولگرایان ابتدا سعی کردند با فرمول 6+5 جامعیت خود را حفظ کنند و ائتلاف فراگیری را شکل دهند؛ اما گروههای حامی دولت این فرمولها را تاب نیاوردند و با لیست مستقلی وارد رقابت شدند و از رایحه خوش خدمت برای خود نمادی ساختند. بخشی از اصلاحطلبان که صلاحیتشان تأیید شده بود نیز تحت عناوین مختلف، فرصت رقابت یافتند؛ درنتیجه مجلس هشتم با ترکیب اکثریت اصولگرا و اقلیت اصلاحطلب تشکیل شد.
و اما اکنون که حدود هشت ماه تا انتخابات دوره نهم باقی است، فضای سیاسی کشور در هالهای از ابهام فرو رفته. جریان اصولگرا به دلیل پوستاندازی و زاویهای که با جریان دولت پیدا کرده، دچار بهت و سردرگمی شده و از طرفی جریان اصلاحطلب به سبب حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری همچنان در کما به سر میبرد.
در گذشته اینطور پیشبینی میشد که جریان حامی دولت جای خالی اصلاحطلبان را برای رقابت پر خواهد کرد؛ بنابراین انتخاباتی دوقطبی (اصولگرایان و جریان دولت) محتمل بود؛ اما شدت برخوردها و کنشها و واکنشها در دوماهه اخیر، این امکان را تضعیف کرده و از طرفی به احتمال میداندادن به اصلاحطلبان میانهرو جانی تازه بخشیده است. با اوضاع کنونی صورتبندی انتخابات اسفندماه تابع متغیرهای فراوانی است که چندین احتمال را بهوجود میآورد:
احتمال اول: انتخابات سهقطبی با محوریت اصولگرایان و حامیان دولت و بخشی از اصلاحطلبان. این فرض درصورتی محقق میشود که اصلاحطلبان و حامیان دولت فرصت رقابت پیدا کنند؛
احتمال دوم: انتخابات دوقطبی با محوریت اصولگرایان و حامیان دولت. این احتمال درصورتی جامه عمل به خود میگیرد که حامیان دولت اجازه فعالیت پیدا کنند؛ ولی اصلاحطلبان چنین فرصتی را نیابند و یا خود نخواهند؛
احتمال سوم: انتخابات دوقطبی با محوریت اصولگرایان و اصلاحطلبان. این فرض با نادیدهگرفتن حامیان دولت تحققپذیر است؛
احتمال چهارم: با حذف اصلاحطلبان و جریان دولت، انتخابات تکقطبی با حضور اصولگرایان انجام گیرد. البته در چنین فرضی، حداقل در کلانشهرها، انتخابات معنا و مفهوم واقعی خود را از دست خواهد داد، مگر اینکه در درون آن اردوگاه، صفبندی جدیدی برای پُرکردن جای خالی اصلاحطلبان و حامیان دولت صورت پذیرد.
بههرحال در اوضاع کنونی پیشبینی درخصوص سهم احتمالی ائتلافها و جریانها در انتخابات مجلس نهم دشوار است و باید تا دقیقه نود همچنان منتظر ماند. تهدیدها و ترغیبها، پیششرطها و پسشرطهایی که در فضای سیاسی کنونی مطرح است، نقش مهمی بر صورتبندی نهایی خواهند داشت.
حمایت:نارسایی در آموزش و پرورش در آموزش ترافیک
«نارسایی در آموزش و پرورش در آموزش ترافیک»عنوان سرمقالهی روزنامهی حمایت به قلم مهدی خلیلی است که در ان میخوانید؛از زمانی که تهران بزرگ و بزرگتر شد، مشکلات آن هم سر به فلک گذاشت. تعداد ماشین ها و انسان ها در این شهر آنقدر زیاد شد که زندگی در آن به مشکلی بزرگ تبدیل شد و شهروندان ناچار از همزیستی مسالمت آمیز با خودروها شدند .
اما برای برون رفت از این مساله شهری باید به ارتقای سطح فرهنگی ترافیک پرداخت و آموزش فراگیر ومداوم از سوی خانواده شروع ودر سال های بعد توسط گروه های همسال و مدارس ورسانه ها تکمیل شود. فرهنگ سازی درکنار دیگر اقدامات سخت افزاری ونرم افزاری می تواند تهرانی زیبا وآرام را ترسیم کند . اما متاسفانه مسوولان شهری وسیاستگذاران ترافیک کمتر به مساله فرهنگ سازی پرداخته اند. مدارس نیز در ارائه مفاهیم زندگی شهری وشهروندی موفق نبودند. در این میان تربیت شهروندی وتعلیمات اجتماعی حلقه مفقوده مدارس ایرانی است .
آسیب هایی که از این منظر متوجه مدارس است، شامل موارد زیر است: اولین آسیب ، چند پارگی نظام فرهنگی است که این موضوع جامعه پذیری را در مدارس پیچیده تر کرده است. شخصیت دانش آموزان ایرانی امروز مبتنی بر سه فرهنگ است .فرهنگ اسلامی ،فرهنگ ایرانی وفرهنگ دنیای جدید. خودرو وترافیک مقوله هایی از فرهنگ و دنیای جدید است نحوه ونسبت تعامل و تلفیق این سه حوزه است که هویت فردی واجتماعی هر دانش آموز را می سازد. دومین آسیب ،تلقی غلط از جامعه پذیری است که جامعه پذیری را به لحاظ نظری یک روند یک طرفه واز بالابه پایین می داند در حالی که امروزه جامعه پذیری یک فرایند تعریف می شود که در این داد وستد فرد وجامعه متقابلا برهم تاثیر می گذارند .
سوم اینکه آموختن وانتقال نظم اجتماعی و مقتضیات برخاسته از آن در دوران گذار مهمترین مساله در فرآیند اجتماعی شدن است. ما امروز در وضعیت دوران گذار قرار داریم. در این موقعیت یک جامعه می تواند به ناهنجاری گرفتار شود . ناهنجاری زمانی شکل می گیرد که اقتدار سنتی به افول می رود و اقتدار قانونمند هم جایگزین آن نمی شودو یابه خوبی نهادینه نمی شود. این خلاء در دوران گذار بسیار پر هزینه و پر مخاطره است و به نظر می رسد که ما امروز به این مساله کمتر توجه می کنیم .
چهارم اینکه در جامعه ما معمولا روند جامعه پذیری به گونه ای با تاخر همراه بوده است .در یک سیر طبیعی مرحله اول جامعه پذیری در خانواده و مرحله ثانویه در مدرسه و مرحله سوم در دانشگاه وبازار کار طی می شود. اما در این جا دانش آموزان بدون مهیا شدن برای جامعه پذیری ثانویه از خانه وارد مقاطع ابتدایی راهنمایی ودبیرستان می شوند و هنوز مراحل ثانویه از خانه را پشت سر نگذاشته به مرحله سومی می رسند .
پنجم اینکه کنترل بیرونی جامعه ماهمیشه به سود روند جامعه پذیری نبوده بلکه این روند را غالباً واکنش سطحی طی کرده است. نظم از روی ترس ، نظم از روی چشم وهم چشمی یا به خطر افتادن آبرو ومنافع ،نظم پایداری به شمار نمی آیندلذا ارزش ها نهادینه نمی شود،در حالی که این تصور عقلی است وبه خصوص در آموزش و پرورش غلط تر است .
آسیب ششم ،اینکه امروز جوان ودانش آموز به گونه ای از خلاء مرجعیت اخلاقی و هویت های مشروعیت بخش مواجه است . لذا برای پر کردن این خلاء به گروه های غیر رسمی وگروه های همسان پناه می برد . اینجاست که هویت های متفاوت به عنوان رقیب یا به عنوان جایگزین در برابر هویت های مشروعیت بخش در می آید .دلیل پیدایش چنین وضعیتی هم ضعف الگوهای رفتاری است که در عمل می تواند سر مشق باشند . دراین راستا باید به تعادل وهماهنگی میان گروه های مرجع از جمله مدرسه و خانواده ورسانه ها بیشتر اندیشید تا خلاء مرجعیت اجتماعی را کاهش دادو آسیب هفتم ، اینکه نقش مشارکت اجتماعی دانش آموزان ومعلمان ما اکنون کمرنگ است .
این نقش ها را باید پررنگ کرد اما این صرفا به درس خواندن ودرس دادن محدود نمی شود بلکه در کنار نقش های محول شده دایره انتخاب وسیعی را با گزینه ها وجایگزین های متنوع پیش چشم دانش اموز گشود تا او بتوانددر موقیعت های جذاب قرار بگیرد و عملا قدرت انتخاب خودرا بالا ببرد وانتخاب او انتخابی فعال باشد . روزگاری با سواد کسی بود که خواندن و نوشتن را می دانست ولی اکنون سازمان های بین المللی در تعریف با سوادی می گویند : باسواد کسی است که علاوه به داشتن مدرک تحصیلی ودانستن زبان وتسلط رایانه مسئولیت های شهروندی را نیز بداند واز شعوراجتماعی بهره مند باشد ونقش فعال در مشارکت اجتماعی داشته باشد ونسبت به مسایل اجتماعی وفرهنگی وسیاسی جامعه خویش بی تفاوت نباشد ودر اجتماعات شرکت کند و برای آبادانی جامعه خویش تلاش کند .
ملت:کیان کشور و ضرورت پیروی از ولایت فقیه
«کیان کشور و ضرورت پیروی از ولایت فقیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی ملت به قلم محمدرضا عباسیفرد است که در آن میخوانید؛همانطور که بشر از طرفی طبع مدنی دارد و دنبال زندگی اجتماعی است، همواره خود را از طریق تعاون و تعامل پیش برده است، از سوی دیگر ذاتا دنبال جلب منفعت و دفع ضرر است. بر همین اساس انسان منافع خود را بر منافع و مصالح دیگران ترجیح داده و برای تحقق آن تلاش میکند. اما در زندگی اجتماعی حقوق افراد در بسیاری از موارد با حقوق دیگران در تضاد قرار دارد بنابراین باید منبع اطمینان بخش برای تعیین حدود و مرجعی قابل قبول برای تعیین تکلیف وجود داشته باشد تا هم حقوق همگان حفظ شود و هم در موارد لازم نسبت به احقاق آن اقدام کنند.
یکی از اصلیترین دلایل احتیاج و نیاز به حکومت و قانون همین تعیین حدود و حقوق افراد و آحاد جامعه است که با ایجاد امنیت و ثبات در جامعه مدنی امکان ارایه خدمات عمومی را برای آنان فراهم میکند. بر همین اساس افراد پذیرفتهاند که حکومت و قانون بد از هرج و مرج و بیقانونی در جامعه بهتر است.
براین اساس خالق هستی ضرورت وجود حکومت و قانون برای تامین امنیت و رفاه و نیل به سعادت تشریح کرده است و سفیرانی از خوشنامترین و شایستهترین افراد را با دستورالعملهای جامع که متناسب با شرایط زمان و مکانی و رشد فکری جوامع بوده، مامور ارشاد و هدایت آنان کرده است تا با سازو کارهای مناسب این سنت الهی همواره در مسیر تکامل قرار گیرد تا با زحمات و خدمات انبیا و حکیمان الهی جامعه جهانی برای حضور پیامبر خاتم آماده شود که کاملترین دین را به بشر هدیه کند. دینی که برای تامین دنیا و آخرت ایمان و اعتقاد به خدا را اصل قرار داده و به بسط و نشر اخلاق پرداخته است.
دینی که برادری و برابری را ترویج و معیار و ملاک برتری را تقوی معرفی میکند و میخواهد که در زندگی بشر همهچیز رنگ معنویت و خدایی داشته باشد.ولی همین دین در کنار برنامههای وسیع ایمان، اخلاق و عبادت برنامههایی را برای تشکیل حکومت صالحان در جهت نفی هرج و مرج و حکومتهای ظالم عرضه میکنند که حجم دستور العملهای حکومتی و آنچه برای تنظیم امور اجتماعی و ارایه خدمات تامین امنیت و فصل الخطاب در اسلام آمده به مراتب از حجم امور مربوط به اخلاق و عادات بیشتر است.
در یک کلمه خداوند بندگان را در زندگی اجتماعی به حال خود رها نکرده است و پیروی آنان از ظلم را مجاز ندانسته که برای این منظور قوانینی را وضع کرده است که جوابگوی تمامی نیازهای جامعه باشد.خداوند اولیا و بزرگان را مسوول و عهدهدار امور جوامع بشری قرار داده و اطاعت و پیروی از آنان را هم بر مردم فرض واجب کرده است تا در شرایط سخت و در هنگام تشتت آراء و اختلافات آگاهترینها حرف آخر را ادا کنند.
بدیهی است این لطف و عنایت از ناحیه خداوند همیشگی و مستمر است و بشر همواره محتاج آن است بنابر این در زمان غیبت که دسترسی به امامان میسر نیست باز هم بشر به حال خود رها نشده است و با معرفی نماینده و نواب خاص پرچم رسالت و امامت را بر دوش این افراد گذاشته و مشعل هدایت را فراروی مردم قرار میدهند.
این نمایندگان که واسط فیض هستند و به عنوان ولی امر عهدهدار امور مسلمین هستند همان مسوولیت الهی و رسالت را دارند که بخاطر اهمیت، دشواری و پیچیدگی این ماموریت حمایت و پشتیبانی مردم را طلب میکند.پرواضح است که این اطاعت و پیروی باید گسترده و همهجانبه و در تمام شؤون اجتماعی و با نیت زبانی و قلبی باشد در غیر اینصورت نمیتواند وحدت بخش باشد و کیان کشور را تضمین کند. به همین دلیل معصومین ارکان و ستون دین اسلام را بر پایه پیروی از ولایت فقیه میدانند.
جهان صنعت:دایره بسته فساد اقتصادی
«دایره بسته فساد اقتصادی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم روژیا یکتا است که در ان میخوانید؛ شروع دولت احمدینژاد در دوره نهم با شعارهای فراوانی همراه بود اما شعار افشای نام مفسدان اقتصادی در کشور بسیار به وی کمک کرد. پس از اتمام این دوره و عملی نشدن وعده موردنظر در دولت بعدی به ریاست احمدینژاد باز هم این مساله به گوش رسید که از مفسدان اقتصادی برای اطلاع مردم نام برده خواهد شد اما تا به امروز که دو سال از دولت دوم وی هم میگذرد هنوز نامی تحت عنوان مفسد اقتصادی با صراحت شنیده نشده است البته در گوشه و کنار گفتهاند این نامها را اعلام کردهاند که شاید منظور طرحکنندگان آن به مطالبی باشد که در مناظرههای انتخاباتی دو سال گذشته مطرح شده است اما حتی اگر این طور هم باشد به نظر نمیرسد صرف نام بردن از اسامی که نه تنها تازگی نداشت بلکه به نظر میرسد تنها جنبه تبلیغاتی هم داشت مردم را راضی نگه دارد.
علاوه بر این بسیاری به این روش انتقاد کردند. محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضاییه در برابر فهرست ارسالی مفسدان اقتصادی احمدینژاد به قوه قضاییه گفت که بیشتر آنان بدهکاران بانکی بودند. در دو روز گذشته هم پورمحمدی، رییس سازمان بازرسی کل صراحتا تاکید کرد که به جای پرداختن به مساله نام مفسدان اقتصادی باید مانع رشد فساد شد.
اگر این حرف قوه قضاییه را به نشانه توصیه به رییسجمهور در جلوگیری از رشد فساد اقتصادی در نظر گرفت باید به این نتیجه رسید که تاکنون شعاردهندگان حول یک دایره چرخ میزدند و نتیجهای چندانی هم کسب نکردند بنابراین به نظر میرسد که لازم است سیاستگذاران کشور دور هم جمع شوند و زمانی برای توقف فساد اقتصادی با حساب و کتاب درست تعیین کنند تا دیگر حداقل تبدیل به شعار تبلیغاتی نشود.
دنیای اقتصاد:عدول از شرایط برابر در رقابت
«عدول از شرایط برابر در رقابت»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛براساس خبری که دیروز منتشر شد شورای پول و اعتبار، چندی پیش با الحاق تبصرهای (تبصره 2) به ماده 15 «دستورالعمل اجرایی نحوه تاسیس، فعالیت، نظارت و تعطیلی شعب بانکهای خارجی در ایران» مصوب کرده است که ...
... «نرخ سود سپردههای ارزی، وام و تسهیلات اعطایی به ارز و میزان کارمزد عملیات و خدمات ارزی بانکی، براساس عملکرد و به تشخیص شعبه، تعیین خواهد شد.» این تصمیم، مهم است و آثار و عواقب بزرگی نیز به دنبال خواهد داشت. تصمیمهای بزرگ هم شجاعت میخواهد و هم درنگ و تامل در همه جوانب آن.
شجاعت شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی در اتخاذ این تصمیم بزرگ و مهم، آشکار است؛ اما وجوه احتیاطی این تصمیم به درستی روشن نیست. زیرا اولا در حالی که در تبصره 2 ماده 15 اختیار تعیین نرخ سود سپرده و وام به شعب بانکهای خارجی تفویض شده است، در اصل ماده 15 آمده است:« شعبه در انجام عملیات بانکی خود ملزم به رعایت قانون عملیات بانکی بدون ربا و مقررات آن میباشد. شعبه مجاز به ارائه خدمات بانکی در چارچوب اساسنامه بانک خارجی و مجوز بانک مرکزی است.» و در تبصره یک همین ماده دوباره تاکید شده است:«نرخ سود سپردهها، تسهیلات اعطایی و میزان کارمزد خدمات بانکی، براساس مقررات قوانین پولی و بانکی کشور و عملیات بانکی بدون ربا تعیین خواهد شد.»حال پرسش این است که چگونه میتوان نصوص ماده 15 و تبصره یکم آن را با نص تبصره 2 آن هم ذیل بخشنامهای واحد جمع کرد؟ در ماده 15 و تبصره یک برای بانکهای خارجی تکالیفی مانند بانکهای داخلی تعیین شده و از تبصره 2 نوعی معافیت از تعیین نرخ توسط بانک مرکزی(آنگونه که برای بانکهای داخلی اعمال میشود) مستفاد میشود.
ثانیا قریب دو دهه است که کارشناسان اقتصادی، دولت را به اتخاذ تدابیری برای پیوند زدن اقتصاد ایران به بخشهای مزیتدار اقتصاد جهانی ترغیب میکنند. یکی از حوزههای مزیتدار نیز بانکها و بیمههای بزرگ جهان هستند، اما این پیشنهاد همواره یک «مقدمه واجب» هم داشته است که همانا باز گذاشتن دست بنگاههای داخلی برای کسب قابلیتهای رقابت در بازار جهانی است.
حال اگر قرار باشد تصمیم شورای پول و اعتبار که نوعی لبیک ناقص به تقاضای کارشناسان است، فضای رقابت را علیه بانکهای ایرانی به هم بزند نقض غرض خواهد شد و میدان فعالیت بانکهای داخلی را تنگتر خواهد کرد؛ مگر اینکه همین تصمیم برای بانکهای داخلی نیز به رسمیت شناخته شود.
از زمان تصویب آییننامه اجرایی نحوه تاسیس، فعالیت، نظارت و تعطیلی شعب بانکهای خارجی در ایران (16 اردیبهشت 88 تاکنون) بنابر اعلام دستگاههای ذیربط، دست کم 17 بانک خارجی فعالیتهای اولیه خود را در ایران آغاز کردهاند و منتظر امتیازهای بیشتر نماندهاند، بنابراین شاید مصلحت دولت و ملت و بانکهای داخلی در این باشد که پیش از اجرای تبصره 2 ماده 15 که هم ابهامهای شکلی دارد و هم شائبه تبعیض بین بانکهای ایرانی و خارجی، تصمیمگیران محترم قدری در این موضوع تامل کنند که آیا روا نیست همان حقوقی را که برای بانکهای خارجی قائل شدهاند برای بنگاههای پولی داخلی هم لحاظ کنند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد